eitaa logo
ذاکرین آل الله
285 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
308 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
در مدح تو لال می شود هر "غالی" تو مثل خدا محول الاحوالی در روز ولادت تو ای خواهر عشق جای همه ی مدافعانت خالی 🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/Arbabhosyn
. سرشار از ترانه ی یك رود جاری ام امروز در نهایت امّیدواری ام احساس میكنم كه به دریا بدل شدم احساس میكنم كه بر این خاك جاری ام یك لحظه شادمانم و یك لحظه غرق اشك لبخند ناگهانی ابر بهاری ام با دست خالی آمده ام محضر شما رحمی كنید بر من و بر این نداری ام دست دلم دخیل پر چادر شماست بانو چه دیدنی است من و بی قراری ام یك عمر دوستدار حسین تو بوده ام حتماً به این دلیل تو هم دوست داری ام فانی ولی به لطف شما جاودانه ایم خدمتگزار بانوی این آستانه ایم از روشنای عرش طلوعی دگر رسید حوریه ای دوباره به شكل بشر رسید این بار چندم است كه در باغ اهل بیت طوبای فاطمیِّ علی را ثمر رسید بانو تو آمدی و به شام سیاه ما از فیض گام های تو نور سحر رسید امشب خود خدا به علی هدیه میدهد تو آمدی و زینت قلب پدر رسید تو آمدی كه دور برادر بگردی و اینگونه شد مدار فلك را قمر رسید تو آمدی به خاطر تنهایی حسین یعنی برای كرب و بلا همسفر رسید ما با حسین شور تماشا گرفته ایم امشب میان زینبیون جا گرفته ایم خورشید صبح گاهی بامت حسین بود بعد از دو هفته ماه تمامت حسین بود هر دفعه كه برادرت از راه میرسید از فرط شور و شوق سلامت حسین بود یک راستای نور وجود تو زینب است نوری كه در مسیر امامت حسین بود ساده ترش شد اینكه نوشتیم زینب و دیدیم در حقیقتِ نامت حسین بود در ذیل خطبه های فصیحت مورخان آورده اند تکه کلامت حسین بود در خانواده ای كه واژه ی برخاستن علی است از كودكی، ذكر قیامت حسین بود خواهر اگر توئی و برادر اگر حسین نادیده ام برادر و خواهر در عالمین حتی اگر كه مدح تو را صد كتاب كرد كی میشود فضائل تان را حساب كرد چشم من آن گلی كه به حسرت شكفته است باید به لطف گام تو گل را گلاب كرد حتی بیان نام تو اعجاز میكند این اسم سیئات مرا هم ثواب كرد هر حاجتی كه پیش خداوند برده ام گفتم به حق زینب و او مستجاب كرد آیینه ی تمام قد حجب فاطمه خورشید را طلوع رخت در نقاب كرد ای خواهر كریم مدینه فقیر را یك گوشه از كرامتت عالی جناب كرد تو آسمان ترینی و بالا تر از تو نیست ای خانمی كه هیچكس آقاتر از تو نیست ای لحن خطبه های تو شیواتر از همه مضمون جمله های تو گویاتر از همه تعریف داغ در نظرت جور دیگری ست ای كربلا به چشم تو زیباتر از همه حتماً تمام واقعه را خوب دیده ای ظهری كه بود جای تو بالاتر از همه اما كسی ندید كه نفرین كنی چرا ای آن كه ربنای تو گیراتر از همه ظهری كه سی هزار نفر بود و یك نفر افتاده بود زخمی و تنهاتر از همه ظهری كه در هجوم به گودال تیر و تیغ پیچیده می شدند و معماتر از همه این بود كه تنش به چه جرمی كفن نداشت بر روی خاك بود و سری در بدن نداشت شاید که ارث تو پیغمبری نبود در شام و کوفه روی تو خاکستری نبود پس هاله نور تو آنجا چه کاره بود؟ راوی دروغ گفته سرت معجری نبود بانو قسم به خون دهان برادرت بزم شراب جای چنین خواهری نبود با تو بنای گریه و زاری نداشتم اما اگر که مادرتان بستری نبود امروز با نفس زدنش خون نمی گریست دیروز اگر جسارت میخ در نبود جاری شده ست خون دل از دیده ترم آمد دوباره فاطمیه، وای مادرم 🔸شاعر: __________________________ 🔹.
تنها دلیل خنده ی حیدر خوش آمدی آیینه ی لطافت مادر خوش آمدی ای آن کسی که شهرت نام بلند تو از عرش رفته است فراتر...خوش آمدی از اشک شوق پر شده چشمان مجتبی ای روشنای چشم برادر خوش آمدی دروازه های کوفه به دست تو فتح شد یاد آور حماسه ی خیبر خوش آمدی محشر به نام نامی ات آغاز می شود ای زیر و رو کننده ی محشر خوش آمدی امشب شب دف است ، شب جام و باده است امشب خدا به فاطمه فرزند داده است از خاک پات، بوسه گرفته ست کهکشان سجده کنند بر تو شب و روز عرشیان از شوکت مقام تو این بس که بی وضو نام تو را حسین نیاورد‌ بر زبان عالم حریف جوش و خروشت نمی شود آن لحظه ای که پای حسین است در میان ای دست های تو پل مابِین عرش و فرش پیوند داده ای تو زمین را به آسمان محو علیِّ اکبرِ ارباب می شوی از بس که او شبیه علی می دهد اذان ذکر علی الدوام تمام ملائکه! بر چادر تو باد سلام ملائکه عالم فدای قلب صبوری که داشتی خورشید و ماه خیره ی نوری که داشتی ابن زیاد وقت ورودت به کاخ کفر عاجز شد از شکوه و غروری که داشتی دنیا ندیده است به خود در تمام عمر مثل برادران غیوری که داشتی صدها هزار حضرت موسی گذشته اند از جای جای وادی طوری که داشتی خورشیدِ بی غروبِ شب و روز کربلا! عالم ندیده است حسینی تر از تو را ای سرو پاکباز که غرق عنایتی دست مرا بگیر که دریای رحمتی از درک جایگاه تو این خلق عاجز اند مثل علی و فاطمه اعجاز خلقتی در وقت خطبه خواندن تو کل کائنات گفتند یکصدا: چه وقاری! چه شوکتی یک جا گناه های زبان پاک می شود وقتی که نقل می کند از تو فضیلتی جز اینکه خاک پای تو باشیم تا ابد در زندگی خویش نداریم حاجتی ای آبروی روی علی، ای خدای صبر باید نوشت: "زینب کبری" به جای صبر هدیه بده به خانه ی قلبم بهار را آرام کن دوباره دل بی قرار را زینب تو کیستی که به وقت نماز خویش وا داشتی ستایش پروردگار را آن خطبه های حیدری ات، بعد سال ها زنده نمود خاطره ی ذوالفقار را وقتی که خلق کرد خدا کائنات را دست تو داد گردش این روزگار را هر طور می شود دل ما را درست کن ما داده ایم دست خودت اختیار را جز تو کسی لیاقت زینب شدن نداشت دلداده ای شبیه حسین و حسن نداشت امشب بساط نوکری ما فراهم است بانو! فقط زیارت کرب و بلا کم است شکر خدا که سایه ی پر مِهر چادرت روی سر تمامیِ ذرات عالم است با اسم تو زمین و زمان زیر و رو شود پس نام نامی تو همان اسم اعظم است ای کوه صبر! ای که جهان زیر بال توست از تو مدد گرفته اگر کوه محکم است ما را بخر ، نگاه به اعمال ما مکن اینجا که آمدیم بد و خوب درهم است صدها هزار آسیه شاگرد مکتبت نام حسین هست شب و روز بر لبت خوشبخت آن دلی که گرفتار زینب است عالم به زیر دِین علمدار زینب است هر کس که حیدری ست بدهکار فاطمه ست هرکس حسینی است بدهکار زینب است امروز اگر که نامی از اسلام مانده است مدیون جان فشانی و ایثار زینب است از پادشاه های دو عالم غنی تر است آن سائلی که خادم دربار زینب است عباس ، ماهِ بی بدلِ خیمه هاست که از روی نیزه نیز نگهدار زینب است 🔸شاعر: ________________
به نام آنكه خدا با رخش نمايان شد به نام آنكه ز نامش دلم پريشان شد به نام آنكه ز نامش حسين گريان شد مسيح يك شبه از فيض او مسلمان شد براى عرض ارادت سرى خم آورده كتاب خواجه ز اوصاف او كم آورده به نام حضرت زينب كه واژه اى زيباست كتاب زندگى اش راه و رسم عاشق هاست يقيناً علت آن خون سيدالشهداست كه بعد اينهمه مدت هنوز پا بر جاست اگر كه نيست خدا،چيست اين زينب؟ كسى هنوز نفهميده كيست اين زينب كسى شبيه تو با فاطمه برابر نيست كسى شبيه تو بانو شبيه حيدر نيست كسى شبيه تو بر خاك كيمياگر نيست تو خواهرى!به خدا مثل تو برادر نيست "حسين بود و تو بودى..تو خواهرى كردى چه خواهرى تو برادر كه مادرى كردى تو آسمان اباالفضل و آفتاب حسين به هيبت علوى ات ابوتراب حسين هميشه در همه ى عمر پا ركابِ حسين هلاكه خنده ى اربابى و خراب حسين ستاره ى شب ارباب...قبله ى حاجات شهيد زنده ى گودال..عمه ى سادات تويى همان كه نشان داده اى قيامت را همان كه خنده ى او دل ربوده از زهرا همان كه وقت خداحافظى در عاشورا حسين گفت:حضرت عشق التماس دعا فداى ذكر قنوت و سجود تو بانو خلاصه گشته خدا در وجود تو بانو گريز روضه ى شعرم سر شكسته ى توست اسارت تو و ايتام و پاى خسته ى توست خرابه و تو و دست هاى بسته ى توست به روى خاك نماز شب نشسته ى توست چه شد كه وقت ركوع ياد مادر افتادى؟ به ياد مادرتان بين بستر افتادى اگر غلط نكنم مادرى خميده شده جوان خانه چه پژمرده و تكيده شده بگو براى چه مادر نفس بريده شده نگو به سينه ى او ميخ در كشيده شده "حيات در شريان جهان مادر توست نشانه دار ترين بى نشان مادر توست" 🔸شاعر: __________________________
نسیم پرده ی گهواره را تکان می داد برای عرض ارادت خودی نشان می داد ستاره های درخشان خوشه ی پروین کنار پنجره مبهوت کودکی شیرین شمیم قدسی او در مدینه پیچیده بهار آمده, بلبل به غنچه خندیده  چکاوکان به در باغ ریسه می بندند شکوفه ها همه دیوانه وار می خندند نشانه های ظهور مسیح ظاهر شد مدینه مرکز ثقل خیال شاعر شد  نسیم گرد سر نو رسیده دف می زد بنفشه داخل گلدان مدام کف می زد   صدای خواندن پروانه ها چه زیبا بود تبسم لب شیر خدا چه زیبا بود  ز نور طلعت رویش ستاره حیران شد و ماه با عجله پشت ابر پنهان شد  ستاره گفت به خورشید:- بی خبر ساده - خدا به فاطمه خورشید دیگری داده زمان سیطره وسلطه گشته طی خورشید  شکسته حرمت پوشالی تو ای خورشید حریر جذبه ی چشمان او اهورایی ست طلوع خنده ی زینب عجب تماشایی ست بساط فخر فروشی ز آسمان بر چین بیا زمین به تماشای دخترک بنشین بیا ببین که ندیدی کسی به این پاکی شدند خادمه اش, حوریان افلاکی نگاه حیرت خورشید تا بر او افتاد اسیر بند جنون گشت و نعره ها سر داد  هوار می زدومی گفت:وه چه نوری داشت! شبیه مادر خود چهره ی صبوری داشت بدون شبه وشک از قبیله ی نور است میان هاله ی انوار خویش مستور است وقار و نور جبینش به مصطفی رفته ولی غرور نگاهش به مرتضی رفته چه کودکیست ! که خود اشهدین می گوید و گاه خنده کنان یا حسین می گوید  چه کودکیست ! که گوید ثنای رب جلی دوچشم او شده خیره به ذوالفقار علی
یا که خدا به خلق پیمبر نمی‌دهد یا گر دهد پیمبر ابتر نمی‌دهد حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس غیر از رسول سوره کوثر نمی‌دهد دختر در این قبیله تجلی کوثر است بی خود خدا به فاطمه دختر نمی‌دهد زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه تا زینب است دختر دیگر نمی‌دهد زینب رشیده‌ای ست که بر شانه کسی تکیه به غیر شانه حیدر نمی‌دهد زینب شکوه خواهریش را در عالمین دست کسی به غیر برادر نمی‌دهد او مظهر صفات جلالی حیدر است یعنی به راحتی به کسی سر نمی‌دهد زینب همان کسی ست که در راه عفتش عباس می‌دهد نخ معجر نمی‌دهد 🔸شاعر: _______________________________
پرورش یافته‌ی دامن زهرا هستی دانش آموخته‌ی مکتب مولا هستی مریم از محضرتان درس حیا آموزد. چون که محجوب‌ترین دختر حوا هستی جان گرفته شجر طیبه از آمدنت فصل سرسبز تولّا و تبرّی هستی خطبه ات، معجزه ات، منجی موسی صفتان تو کلیمی که فقط بی ید بیضا هستی بانگ کوبنده‌ی تان بر همگان ثابت کرد با ابالفضل علمدار هم آوا هستی طینت مرده‌ی شان زنده شد و فهمیدند علوی زاده‌ای و مثل مسیحا هستی دل دریایی تان در تب امواج غروب معنی واقعی هیبت دریا هستی واژه‌ها پیش مقامت همه تعظیم کنند تو خداوند نمادین غزل‌ها هستی روضه هامان همه با یاد شما ختم شود از همه زاویه‌ها روشن و پیدا هستی بعد هفتاد و دو زخمی که به جانت زده اند باز در بحبوحه حادثه سرپا هستی راز آن عصر غم انگیز چرا فاش نشد تو مه آلودترین فرد معمّا هستی 🔸شاعر: _______________________________
آن قدر عاشقیم که املا نمی‌شود مستی ما که در قلمی جا نمی‌شود زلف مرا به پنجره‌های ضریح عشق طوری گره زدند، دگر وا نمی‌شود باید که ناز داشت، کمی نیز غمزه داشت هر دختر قبیله که لیلا نمی‌شود آن کس که خاک پای مریدان میکده ست محتاج معجزات مسیحا نمی‌شود «تاک» مرا به عشق تو در خُم گذاشتند حالا شراب می‌شود و یا نمی‌شود ما مثل باده ایم شبی امتحان کنید انگور زاده ایم شبی امتحان کنید شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت از حاجیان کعبه‌ی سبز شما نوشت شکر خدا که دست قدر، دست سرنوشت نام مرا شریف‌ترین خاک پا نوشت صبح ازل به خاک تو پیشانی ام رسید این سجده را فرشته به پای خدا نوشت از ما سوال شد که اسیر تو می‌شویم؟ ما خواستیم و آیه‌ی «قالو بلی» نوشت بالای سر در حرم کبریاییش نام تو را به خط خودش با طلا نوشت یعنی تمام جلوه‌ی آل عبا تویی آیینه‌ی تمام نمای خدا تویی اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت موسی ادامه داشت، مسیحا ادامه داشت‌  ای بارش همیشه‌ی سجاده‌های نور در امتداد چشم تو دریا ادامه داشت بانو اگر به آینه‌ها سر نمی‌زدید تاریکی همیشه‌ی دنیا ادامه داشت در آسمان چهارم افلاک جا زدیم آیات ردّ پای تو، اما ادامه داشت تا زندگیت را به تماشا گذاشتی آن عمر جاودانه‌ی زهرا ادامه داشت‌ ای آفتاب روشن شب‌های کربلا‌  ای زینب مدینه و زهرای کربلا گفتیم آسمانی و دیدیم برتری گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری گفتیم دختر اسد الله غالبی ایّام کوفه آمد و دیدیم حیدری تو از زمان کودکیت تا بزرگیت شیوا‌ترین مفسّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری خورشید روی تو شرف مشرقین شد یک نیمه ات حسن شد و نیمت حسین شد‌  ای ماورای حد تصوّر کمال تو بالاتر از پریدن جبریل بال تو از مادری چنین، چنین دختری شود هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم در انعکاس آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ از گوشه‌های چشم تو ساحل درست شد محض رضای پای تو محمل درست شد تو زینبی و شیر زن بعد کربلا تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا زهرا، نبی، حسین و علی و حسن تویی بانو تویی تو «پنج تن» بعد کربلا گاهی که طعنه می‌شنوی صبر می‌کنی یعنی تویی همان حسن بعد کربلا‌  ای گریه‌ی غریبی عریان بی کفن حالا تویی و پیرهن بعد کربلا قلبت تپید وسوره‌ی مریم شروع شد غمگین‌ترین غروب محرّم شروع شد‌ ای سایه بلند اباالفضل بر سرت‌ ای بال جبرئیل گلستان معبرت عباس هم رشیدی قد تو را ندید از بس که سر بزیر بُود در برابرت شب زنده دار شام غریبان کربلا دل بسته بر نماز شب تو برادرت‌ ای خطبه‌ی صدای تو نهج البلاغه ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت هجده سر بریده به دنبال چشم تو هجده سر بریده نگهبان معجرت‌ ای قله نجابت تشوحید، جای تو عطر حضور فاطمه دارد حیای تو 🔸شاعر: _______________________________
عالم تمام عرصه جولان زینب است صد جبرئیل گوش به فرمان زینب است هرچه بلا به راه خدا میرسد نکوست نص صریح آیه قرآن زینب است از بس دعای زینب کبری گره گشاست حتی حسین دست به دامان زینب است آن ما رایت گفتن در اوج غصه ها یک گوشه از حقیقت ایمان زینب است طوفان گریه هاست کمی دیدن حسین تنها دلیل چهره خندان زینب است یک لحظه پا ز راه خدا پس نمی کشد هر کس که عالمانه مسلمان زینب است هر کس که در عزای حسینش شریک شد فردا به لطف فاطمه مهمان زینب است در ماجرای شام دلم قرص و محکم است پرهای جبرئیل نگهبان زینب است حتی برای روزی خود غصه هم نخور روزی خلق دست غلامان زینب است بی تاب و بی تبی مرا بیشتر کنید روزی زینبی مرا بیشتر کنید مستی اگر که شرط عبادات می شود پس عشق یار افضل طاعات می شود مستی اگر ز باده زینب شود پدید میخانه نیز قبله حاجات میشود یک روزه راه صد شبه طی میشود رفیق ذکرش دلیل سیر مقامات می شود در ذات لایزال خدا جلوه گر شود هر ذره ای که جلوه این ذات می شود اصلا بدیهی است که سلطان عالم است هر کس غلام عمه سادات می شود یک نسخه ی برابرِ اصلِ ز فاطمه است آنجا که سخت گرم مناجات می شود مبهوت مانده دهر از این صبر بی نظیر نه، بلکه صبر هم به خدا مات می شود آن حالتی که عاشق زینب گرفته است شک هم نکن که افضل حالات می شود یک دم اگر نگاه کند بر دل حقیر دل صاحب تمام کرامات می شود در باب فضل زینب اگر حرف کم زدیم تنها برای عقل مراعات می شود از لحظه ولادت خود با حسین بود تا لحظه شهادت خود با حسین بود مرغ دلم به کوی شما پرکشیده است با سر به سوی مجلست امشب دویده است در وادی شجاعت و مردانگی و صبر مردانه چون تو شیرزنی کس ندیده است مشغول فتح کوفه که بودی تمام شهر از نای تو صدای علی را شنیده است از جانب دمشق شما سالیان سال بوی بهشت سمت دل ما وزیده است سوگند میخورم که خدا این غلام را تنها برای نوکریت آفریده است عالم بدان که فخر من این است از ازل زینب مرا برای غلامی خریده است خانم بیا ببین که غلام سیاهتان از هر چه غیر عشق شما دل بریده است این افتخارم است که قلب حزین من تنها برای زینب کبری طپیده است عشقت به جان خریده ام ارزان نمی دهم بی اذن تو به هیچ کسی جان نمی دهم بخت دلم بدون نگاهت سپید نیست هرگز کسی ز لطف شما نا امید نیست بی فایده است شور بدون شعور، پس احساسِ بی ولایت زینب مفید نیست مدیون استقامت تو دین احمدی است قرآنِ بی شکوه وجودت، مجید نیست چون کوه استوار، دلِ من به راهتان سرو است در برابر دشمن چو بید نیست بی عشق تو جهادگرِ در مسیر حق حتی اگر که کشته شود هم شهید نیست صد مرده زنده کردن با ذکر یاعلی از نوکران حضرت زینب بعید نیست این ارث مادر است رسیده به زینبش پس بی دلیل موی شما هم سپید نیست بی بی اسیر غصه مادر شدی و پس تا فاطمیه هست دگر عید، عید نیست همواره در عزای شما گریه می کنم نوروز پا به پای شما گریه می کنم 🔸شاعر: _______________________________
امشب از اوج آسمانها نور آمد امشب امید چشمهای کور آمد گویا کسی شیرین تر از انگور آمد دیگر برای سینه زنها شور آمد قنداقه اش را جبرئیل از عرش آورد آیینه حق را به روی فرش آورد سوی زمین آمد تجلی از خدا  باز او آمد و انگار  آمد مرتضی  باز وقتی کبوتر با کبوتر باز با  باز پس می کند سوی حسینش چشم  را باز عالم ندیده این چنین خواهر برادر عالم شود قربان این خواهر برادر انگار این کودک قیامش فرق دارد ساقی کوثر گفته جامش فرق دارد زینب شده یعنی که نامش فرق دارد الحق عقیله احترامش فرق دارد او محترم باشد برای خانواده پشت سرش باشد دعای خانواده چشمان زهرائیش الحق بی نظیر است وقتی پدر شیر است او هم ماده شیر است از خاک عالم تا خدا او تک مسیر است هم شد شریک شاه هم نعم الامیر است نور دوعینش باشد، او هم هست آنجا هر جا حسینش باشد، او هم هست آنجا وقتی برادر هست چیزی کم ندارد غیر از برادر کار بر عالم ندارد او غصه ها دیده ست اما غم ندارد جز دوری از دلداده اش ماتم ندارد گویا سه روز است او حسینش را ندیده من مانده ام بانو چرا رنگش پریده؟ قبل از ازل تا حشر بی همتاست زینب تنها فقط یک گفت، چون یکتاست زینب هفت آسمان یک قطره پس دریاست زینب گرچه زن آمد بر زمین، آقاست زینب در نام او صد کیمیا را می توان یافت در زینب کبری خدا را می توان یافت دربار زینب ماورای عرش باشد عبد خدا بوده، خدای عرش باشد بی ذوالفقار او لافتای عرش باشد اصلا فقط زینب برای عرش باشد این ابتکارش را خدا وقتی که رو کرد دین خودش را در زمین با آبرو کرد همسایه حتی سایه ی او را ندیده انگار غصه طاقت او را بریده حالا زمان وعده ی زهرا رسیده باید ببیند کربلا را پس خمیده باید ببیند شمر در گودال رفته باید ببیند مادرش از حال رفته ایکاش هرگز او نبیند گرگ ها را ایکاش چشمانش نبیند بوریا را دعوا سر عمامه، نعلین و عبا را انگشت بی انگشتر خون خدا را 🔸
چادرت را می‌تکانی؛ می‌شود نوکر درست می‌چکد بر خاک، اشکت؛ می‌شود قنبر درست عرشیان از عرش می‌آیند، روی گنبدت می‌کنند از ریشه‌های پرچم تو پَر درست دکَه‌ی کوزه‌گرانِ شهر تو پُر رونق است می‌کنند از خاکِ گنبد کاسه‌های زر درست تا کبوترهای تو سرگرمِ لانه‌سازی‌اند می‌کنیم از خُرده چوبِ لانه‌ها منبر درست گر چه سرباریم؛ ما را از حرم بیرون نکن لااقل با پیکر ما می‌شود سنگر درست حُرمت یک کاشیِ صحنت اگر که بشکند می‌کنیم از دشمنانت کوهی از پیکر درست گنبدت شمع است، ما پروانه؛ پرچم شعله‌اش در طوافش می‌کنیم از خویش، خاکستر درست ... نامت آمد بر زبانم؛ دَر زدم؛ دَر باز شد شد براتِ کربلایم لحظه‌ی آخر درست 🔸شاعر :
روی دست عاشقی هرگز ندیدم منصبی هر کسی عاشق نشد اصلا ندارد مذهبی عشق یعنی کیمیاگر ، عشق یعنی معجزه مرگ یعنی زندگی بی عاشقی روز و شبی آسمان عشق می ارزد به هر هفت آسمان تا درخشان است در آن مثل زینب کوکبی ای دل دیوانه خاک پای زهرا را ببوس هر که این روزی ندارد تا بگردد زینبی بنده ی آن شیر بانوی دلیرم که نشاند حاء و سین و یاء و نون را همتش بر هر لبی بانی سینه زنی و روضه و دم زینب است 《این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است》 نور می بارَد خدا کوثر به کوثر داده است بر تمام آفرینش شور دیگر داده است لرزه افتاده به جان ابتران رو سیاه حق دوباره یک خدیجه بر پیمبر داده است قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر زینب را علی دختر مرد آفرین را حق به حیدر داده است هر چه در زهرا و حیدر هست را عینا خدا بی برو برگرد بر این شیر دختر داده است جای لالایی چرا زهرا برای زینبش نغمه جانم حسین جانم حسین سر داده است چشم ثارالله روشن ، آمده هم سنگرش آمده سرحلقه ی جان بر کفان لشکرش کس ندیده مثل زینب پای تا سر فاطمه بعد زهرا هم به خانه داشت حیدر ، فاطمه خلق و خویش ، مهربانیش ، حیا و عفتش فاطمه در فاطمه در فاطمه در فاطمه دشمن شیر خدا از غیرت او ذله شد در نماز عشق کرده اقتدا بر فاطمه دختری را مادری کرده است خیلی برتر از مریم و آسیه و حوا و هاجر فاطمه هر چه آمد بر سرش دست کسی معجر نداد فخر بر زینب کند تا روز محشر فاطمه هر زمانی که عقیله روبرویش می نشست خویش را از آینه می دید بهتر فاطمه خَلفا و خُلقا همه گفتند زهرا منظر است پس مزار زینب کبری مزار مادر است عالمی محو کمال بی بدیل زینب است عقل می نازد به خود وقتی عقیله زینب است خوش به حال سوریه از او گرفته آبرو خوش به حال علقمه ، ماهش کفیل زینب است خوش به حال آن فدائی های مظلوم حرم زنده ی جاوید شد هر کس قتیل زینب است مژده آمد زائران کربلا را از بهشت چایی شیرین موکب سلسبیل زینب است این هزار و چارصد ساله خود ِ توحید هم مات ِ مات از جمله ی هذا القلیل زینب است در مناجات سحر خوبان صدایش می کنند عبد زینب هر که شد عبد خدایش می کنند پنج تن مانند کعبه احترامش می کنند عرشیان مانند ما سجده به نامش می کنند آسمانی ها برای بردن دل از خدا خاک بوسی کبوترهای بامش می کنند شیرمردان شیر می گردند پای منبرش مرد میدان ها تاسی بر قیامش می کنند تا ابد اسلام پیغمبر بُوَد ممنون او تا قیامت قبله و قرآن سلامش می کنند جمله جمله خطبه اش لرزه به دل ها می نشاند کوفیان یاد علی با هر کلامش می کنند اوست حیدر در کلام و در مرام و در قیام پرچم حق داشت بر کف ، پا به پای چار امام کیست این که شام را مردانه ویران می کند عالمی را آتش عشقش گلستان می کند یک جهان دارد اسیر ، اما اسیری می رود جای او عرش و ولی رو بر بیابان می کند با غل و زنجیر تازه آمده نه ذوالفقار این زنی که این چنین مردانه طوفان می کند کیست این که خالصانه پیش سنگ و کعب نی یک تنه خود را سپر بهر یتیمان می کند وقت آن گشته است تا ثابت کند پیغمبر است راسِ روی نیزه را قاری قرآن می کند دستهایش بشکند آنکه برای درهمی قاری قرآن او را سنگ باران می کند اَینَ اکبر ، اَینَ سقا ، قلب زینب شد کباب قاری قرآن او تنهاست در بزم شراب 🔸شاعر: