eitaa logo
ذاکرین آل الله
283 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
304 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
. دوباره زخمِ «در» سر باز کرد و چشم سائل گفت: دو تا پیمانه گریه، روزیِ پایانِ سالَم کن
. منی که توی این شهر سلامم بی جوابه هنوزم روی دستم جای رد طنابه اما وقتی تو باشی همه دنیا بهشته نباشی رو سر من همه دنیا خرابه اگه تو بری خانومم بی تو‌ من مظلومم از دیدنت چند روزه محرومه محرومم مگه اون دست با این صورت چه کرده ؟ می پوشونی صورتت رو، نفساتم‌ چه سرده همه جونت پُر درده ،دست نامرد چه‌کرده ؟ چی میشه فاطمه جان کنارمن بمونی حرف رفتن نزن تو آخه خیلی جوونی تو بری من می میرم قاتلم میشه یادت خاطرات جسارت در و دیوار خونه تو‌همه‌کس وکار من، جانِ من یارِ من رحمی به این حال من، این‌ حال زارِ من بچه هاتم هنوز کوچیکن و تنهانم پر خواهش رو لب من ،التماسِ تو چشمام شد بریده نفسهام، غم یاره تو‌چشمام اگه تو بری خانومم بی تو‌ من مظلومم از دیدنت چند روزه محرومه محرومم .
روز مادر که همه خانه مادر بروند لیک سادات بدانند که از کوچه گذر باید کرد!
نمی خواهم بِرَنجانم دلت را بی سبب اما چگونه مرگ یک مادر چهل تن متّهم دارد؟!
دیگه این زنده بودن، به کار من نمیاد پاشو خانوم خونه ام، به تو کفن نمیاد عزیزِ دلم، یعنی دیگه ندارمت؟! چجوری باید، توی تابوت بذارمت؟! زهرای من، به خدا میسپارمت سنگینیه غمِ، زخم رو پهلوت یه طرف سنگینیه تابوت یه طرف سنگینیه غمِ، کبودیِ روت یه طرف سنگینیه تابوت یه طرف زهرا، خدا نگهدارت... دیگه دارم می‌میرم، نشون به اون نشونی که دنیا زندگیم و گرفته تو جَوُونی امیدِ علی، نا امیدم نکن نرو یادم نمیره، هجوم پشت اون در و آتیش زدن، گلِ یاس حیدر و سنگینیه غمِ، آتیش معجر یه طرف سنگینیه اون در یه طرف سنگینیه غمِ، محسن پر پر یه طرف سنگینیه اون در یه طرف زهرا، خدا نگهدارت کارِ خونه میوفته، دیگه رو دوش زینب وای از اون روضه ها که، گفتی تو گوش زینب میگفتی یه روز، توی گودال قتلگاه می مونه حسین، زیر نعلای مرکبا غوغا میشه، میونه عرش خدا سنگینیه غمِ، ناله ی زینب یه طرف سنگینیه مرکب یه طرف سنگینیه غمِ، زخمِ لَبالب یه طرف سنگینیه مرکب یه طرف حسین جانم، عزیزِ مادر من : محمدجواد صادقی یوسف زندیه
قبر ما سوخته ها جنّت ما خواهد شد بنویسند اگر بر لحد ما زهرا
آرومه دلم قبل رفتنت منو حلال کن تو خونه‌ ی من خیلی زدند منو حلال کن زهرایِ علی، منو حلال کن تا آخر عُمر جالت از تو می کشم یاس کبود زیر لب می گم تو کوچه کاش که دست من بسته نبود یاس کبود تنها دار و ندارم، بمون‌کنارم بمون‌کنارم زهرا اگر بری تو، یاری ندارم یاری ندارم وای زهرا... جان فاطمه علی گریه نکن ای مرد غیورم توی این سه ماه تنها شدی ای سنگ صبورم شرمنده ام اگه نشد برای غربتت کاری کنم شرمنده ام اگه نمیتونم دیگه تورو یاری کنم کاری کنم علی دردت به جونم ای مهربونم اشکاتو پاک کن علی تو مخفیانه امشب شبانه زهراتو خاک کن وای زهرا... *امشب گریه میخواد، داد نمیخواد، مثل خونه علی این شبا باید آروم‌گریه کنی، زانوهاشو بغل کرده، تازیانه دنیامو ازم گرفت .. آتیش آرزوهامو ازم گرفت ... خدا لعنت کنه این مغیره رو مادر بچه هام و ازم‌گرفت
انتظار را باید از مادر شهید گمنام پرسید ما چه می‌دانیم دلتنگی غروب جمعه را؟
راه ما راه زهراست پرچم شیعه برپاست ضامن این عَلَم بدونید  که سرخی خون این شهداست شبیه مادرشون  شهیدا بی نشونن  همیشه شعر جنون برای ما میخونن که فاطمیون تو دل خون  پای هم میمونن توی راه علی سینه سپر بودن همشون  که تا بوده همین بوده مرام  فاطمیون یا زهرا ...یا زهرا یاد دلای پرخون کارون و هور و مجنون خاطره دلاورامون‌که از دلامون نمیره بیرون که از شلمچه هنوز صدای زهرا میاد برای مُرده دلا دَمِ مسیحا میاد که تا دلامون میشه مجنون باز یه لیلا میاد اگه میگردی دنبال سعادت و عزت هنوزم‌میگذره راه از سه راهی شهادت یا زهرا ..یا زهرا واسه ی عاشق این بس که بدونه که هرکس رفته شهید شده مسیرش از اشک‌ و عزای فاطمیه است شهادت هرکی میخواد باید به زهرا بگه تو روضه حرف دل و‌مثل شهیدا بگه براش بمیریم یا بمونیم هرچی مولا بگه تو این دنیای وانفسا خدارو بندگی کن اگه میخوای شهید باشی شهید زندگی کن یا زهرا ....یا زهرا
چند ماه است که رنگ غم و ماتم دارد خنده ی فاطمه را بیت علی کم دارد از قنوت سحر فاطمه باید پرسید گیسوی زینب او را، که منظم دارد؟! تا که پا می شود از بستر خود، می افتد چون که جز دیده ی تارش، قد خم هم دارد آب شد آب ولی باز غم حیدر را بر تمامیِ غم خویش مقدم دارد همه ی خانه بهم ریخته، یعنی حیدر تا ابد، روضه درین بیت مکرم دارد دردش انداخته از فایده مرهم ها را شکوه از وضع بد فاطمه، مرهم دارد هر که آمد به عیادت، دل زهرا خون شد بس که از مردم این شهر به دل غم دارد می شود گریه و حسرت همه ی روز و شبش محسنش را که در آغوش، مجسم دارد قول داده به حسینش که به جای کفنش جامه ای با پر زخمی اش فراهم دارد ساربان کاش نمی دید، میان گودال بین دستش پسر فاطمه، خاتم دارد 🔸شاعر: ========================= 🔹
هر که شد گمنام تر زهرا خریدارش شود بر درِ این خانه از نام و نشان باید گذشت!
لَّهُمَّ صَلِّ عَلَی فاطِمه، السَّيِّدَةِ الْجَليلَه، ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَه، فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيله، الْمَخْفِيَّةِ قَبْرُها، الْمَجْهُولَةِ قَدْرُها، الْمَمْنُوعَةُ ارثها، الْمَجْهُولَةِ قَدْرَهَا، المَکسورة ضِلْعُهَا، المَقتولة وَلَدَهَا، المغصوبة حَقَّهَا" زخمی ترین مریض علی را بهم نریز "المضروبة وَجْهِ هَا، المجروحة عینها، المضلومة بَعْلُهَا" بزرگ مدینه، بزرگ همه دعای قنوتِ شب فاطمه بیا خانه را آب و جارو زدم به عشقت خودم پشت درآمدم *روزای آخر گفت: فضه! زیر بغل هام رو بگیر، خانوم جان حالتون خرابه، گفت: فضه! علی ببینه من پشت درم نیرو میگیره...* خودم آمدم تا سلامت کنم به جای همه احترامت کنم بیا احترامت فقط با من است جوابِ سلامت فقط با من است تو خورشیدِ زهرای این خانه ای عزیزم تو آقایِ این خانه ای مُهیای تو خانه را ساختم علی جان بیا سفره انداختم بیا سیر امشب نگاهت کنم تماشای رخسار ماهت کنم نگاهِ تو را از خدا خواستم من از دارِ دنیا تو را خواستم تمنای دستانِ سرد منی تو دل گرمیِ من، تو مَرد منی بیا چاره ی حالِ پروانه کن بیا گیسوانِ مرا شانه کن اگر گیسوانم به هم ریخته کمی کار خانه سرم ریخته سرم را اگر پیش تو بسته ام اگر گریه کردم کمی خسته ام خیالِ تو راحت رویم زرد نیست اگر گریه هم کردم از درد نیست که این گونه دلگیر کرده تو را چه کس این چنین پیر کرده تو را به امر پیمبر عمل می کنی بمیرم که زانو بغل می کنی *بی بی اومد تو مسجد گفت: چرا هیچکی از حق علی دفاع نمیکنه؟ مگه علی با شما چه کرده؟ اون که چاه میکَنه وقف میکُنه، اون که خرماها رو تقسیم میکُنه، عبارو تکون میده مبادا یه خرما به عبا چسبیده باشه و به خونه بیاد...* چه کرده اید که خَلق احترامِ او نکنند سپرده اید غلامان سلامِ او نکنند ـــــــــــــــــ ببینم تو را رو به راهی علی بمیرم برایت الهی علی غمت را روی شانه ام برده ام نگو از غریبی مگر مُرده ام مدینه اگر نیست گریان تو من و بچه هایم به قربان تو به دنیا پرستی عمل می کنند شنیدم تو را کم محل کنند اگر بی قراری به مسجد نرو اگر غصه داری به مسجد نرو کنارِ من و بچه هایت بمان همین جا نمازِ جماعت بخوان تو مولای والامَقامِ منی بدان تا قیامت امامِ منی اگرچه دَرِ خانه ات هم شکست علی خانه ی تو بهشتِ من است یل خیبر این قدر گریه نکن جلوی در این قدر گریه نکن من از اشک مردانه دق میکنم همین گوشه ی خانه دق می کنم مگر مُرده باشم تو گریه کنی زمین خورده باشم تو گریه کنی تو به حدِّ کافی پریشان شدی همان کوچه بس بود، گریان شدی زمین خوردن من فدای سرت کتک خوردم اصلاً فدای سرت بر آن خونِ دیوار خیره مَشو به تیزی مسمار خیره مَشو به جانِ علی پهلویم بهتر است عزیزِ دلم بازویم بهتر است تو حرف از مدینه شنیدی علی سَرِ من خجالت کشیدی علی ببین رفتنی ام به زحمت نیوفت جواب هرکسی را نده هرچه گفت *هر کاری میخوای بکنی مردونه اش خوبه، جهاد مردونه، صدقه مردونه، دستگیری مردونه، یه کاری هست زنونه اش به همه ی کارها می ارزه، اگه خواستی برا زهرا گریه کنی زنونه گریه کن، هی به سینه بزن بگو: یارالی نَنَه، ای مادرِ زخمیِ من، به پا بزن بگو: ای جوان نَنَه... مادری که تو سن هجده سالگی دست به دیوار میگرفت راه میرفت...* نمی تونم پَرَمو بلند کنم از زمین مادرمو بلند کنم زدنت تو کوچه ها روم نمیشه جلوی مردم سَرمو بلند کنم * امام حسن میگه: موقعی که میرفتیم من دستم تو دستِ مادرم بود، اما از مسجد که می اومدیم من عصای مادرم بودم...* از مسجدِ جَدّم می اومدیم خونه ابرِ چشمِ مادر دیدم که بارونه حسرت او روزا کوتاهی قد شد با مادرم رفتم خیلی برام بد شد ـــــــــــــــــ مردک پست که عُمری نمکِ حیدر خورد نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد *یهو دیدم نامرد یه قدم جلو اومد مادرم یه قدم عقب رفت، دوباره یه قدم جلواومد مادرم عقب تر رفت، مادرم نگاه به اون نانجیب نمی کرد، نانجیب یه نگاهی دور و برش کرد تا دید کسی نیست، تا دید بابام نیست، بی هوا سیلی به مادرم زد...* ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد ـــــــــــــــــ سادات شرمنده مغیره داره به حسن میخنده روزِ قیامت که میگن امروزه در داره رویِ مادرم میسوزه ـــــــــــــــــ اون مادر شهید میگن: هر چه اصرار می کردیم که آزمایش دی اِن اِی انجام بده تا بچه ات که گمنامه مشخص بشه کجاست، حتی به بچه هاش هم اجازه ی این کار و نمیداد، میگفت: الان بچه ی من که گمنامه مادرش زهراست، اگه دیگه پیدا بشه من میشم مادرش، الان شب های جمعه زهرا میره بالا قبرش، من مادری بیشتر بلدم یا زهرا؟ بخدا زهرا بیشتر مادری بلده...
بچه ها اومدن فضه گفت: بچه ها غذاتون آماده است، بشینین غداتون رو بخورید، یه نگاهی کردن گفتن: فضه! کی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم؟ فضه گفت: بچه ها دیگه بی مادر شدید زود باشید باباتون علی رو خبر کنید، روایت میگه: بچه ها دویدن سمت مسجد تا گفتن:"اَبَتا مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَة" بابا مادرمون فاطمه از دنیا رفت، دیدن علی با صورت زمین خورد، هی دیدن تا مسجد زمین میخوره، دست گذاشت روی در" یا قُرَّةَ عَینِ الرَّسوُل" دید فاطمه جواب نمیده... "يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن" راوی میگه: "فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ"دیدن علی عبا و عمامه رو درآوُرد" وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ" زهرا! با من حرف بزن..* بگذار بگویمت به فریاد چون طفل علی به گریه افتاد ارکان فلک ز حرکت افتاد مولای سخن به لُکنت افتاد *دوباره علی صدا زد"یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْه" راوی میگه: دید علی چاره ای نداره، صدا زد:" فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِب" روح از جسم قبض شده بود، اما زهرا دید علی داره گریه میکنه، با خودش شاید گفته باشه، من محسن دادم علی گریه نکنه، من دستم شکست علی گریه نکنه، روایت میگه: "فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِه" زهرا چشماش رو باز کرد، یه نگاه به صورت علی کرد،"وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی" دو تایی شروع کردن گریه کردن... بذار از اینجای روضه برم کربلا، آخه خود مادرمون لحظه های آخر وصیت کرد" وَ لَا تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاق" علی جان خیلی حواست به حسینم باشه... "صلی الله علیک یا مظلوم" حسین هم از باباش امیرالمؤمنین یاد گرفت، دید چه جوری باباش مادرش زهرا رو صدا زد تا جوابش رو داد، حسین هم روز عاشورا، کربلا کنارِ بدنِ اِرباً اِربای علی اکبرش، صدا زد:* اي پسر من پدر پير توام پدر پير و زمين گير توام آمدم با چه شتابي سويت تا مگر زنده ببينم رويت چشم اگر باز كني جادارد حال باب تو تماشا دارد *ای حسین!...*
پروفسور هانری کربن: همه ادیان با مرگ پیامبران خود مُردند. یهود با مرگ موسی،مسیحیت با مرگ عیسی فقط شیعیان از مرگ امتناع کردند. آنها نامزد مرگ نیستند، چون حسین را در ابتدا و مهدی را در انتهای راه دارند. حسین از عمق تاریخ آنها را هُل میدهد و مهدی آنها را به آینده دعوت میکند. .
پیر میکنه داغ تو جَوُونو چشم زد یه نفر زندگیمونو دوشنبه بعد از ظهر کُشت حَسن و خاک روی چادر دوشنبه بعد از ظهر اومدی خونه خاکی و دلخور هر شب تو خواب میگه که ای مادر کبودم نشناخته بودت اگه همراهِ تو نبودم تو کوچه خوردی کتک منم ایستاده بودم زهرای من وای... موی حَسنت شونه نمیشه این خونه دیگه خونه نمیشه همش میوفتی که کی تو رو زد به من نگفتی که بازم حسین جان و با حسن اشتباه گرفتی که دیدم دیشب که میخوای نماز شب بخونی می پیچه درد تو تنت تو سجده هات می مونی موندی چیکار بکنی   با جانمازِ خونی زهرای من وای... بی طاقتمون میکنه امشب پیراهنی که دادی به زینب با گریه بیداری هوای گریه ی منو داری با گریه بیداری حسینت و تشنه نمیذاری عاشورا ساعت سه، تو میرسی به گودال عاشورا ساعت سه، میشه تنش لگد مال عاشورا ساعت سه تو دیگه رفتی از حال عاشورا ساعت سه، میوفته از رو مرکب عاشورا ساعت سه، تنش رو کن مرتب عاشورا ساعت سه، برس به داد زینب زهرای من وای
دریا دریا چشمام می باره امشب انگار مادر بی قراره بی قراره یه دستشو روی دیوار یه دست ‌به پهلو می گیره نمی دونم چی شد تو کوچه از بابامون رو میگیره ای مادر جَوُونم یاسِ قدکمونم تو میری و دیگه من زنده نمی مونم دریا دریا چشمام می باره امشب انگار مادر بی قراره بی قراره برده از باغ گَردِ خزونو تا با یه زحمت زد آب و جارو خونه مونو با دستای مهربونش موهامونو کرده شونه خدا رو شکر بهتره حالش که روشنه تنور خونه تو بسترِ غریبی غرقِ داغ و درده نفس آخر ای کاش به سینه برگرده دریا دریا چشمام می باره امشب انگار مادر بی قراره بی قراره گرم خوابه چشمای مردم تو بستر بیداره نگرون عصر دهم نوازشِ گرم دستاش شونه ی موی حسینه بوسه های آخرِ مادر نذر گلوی حسینه مرغ بی پر و بال دائم میره از حال با گریه میگه مادر وعده ی ما گودال غریبِ مادر...
قاسمِ علی، همان مصطفیِ روح‌الله و سلیمانیِ رهبر، همان چمرانِ امام است، بعد از شهادت او بی‌قراری حضرت آقا را حس کرده‌ایم. #
من مصیبت‌زده‌ی بزم گناهم چه کنم با دل مُرده و با روی سیاهم چه کنم سینه‌ام سوخته از شدت اندوه و فراق راه، طولانی و بی‌توشه‌ی راهم چه کنم به خدا منت اغیار کشیدن سخت است روز و شب هم‌نفس غصه و آهم! چه کنم لکّه افتاده به پرونده‌ی پُر معصیتم مانده‌ام با هوس گاه به گاهم چه کنم دیگر از دست خودم جازده‌ام در دنیا شرمسار از کرَم حضرت شاهم چه کنم کاش می‌شد رسد از ابر هدایت باران تا بفهمم وسط حال تباهم چه کنم قصه این است که افتاده‌ام از چشم خدا تشنه‌ی جرعه‌ای از جام نگاهم چه کنم عبدِ آلوده، زمین‌خورده‌ی رفتار خود است آخر ای آینه! بی‌پشت و پناهم چه کنم دست کوتاه من از دامن محبوب جداست بی‌مناجات و غم ای فاطمه با هم چه کنم غربت کوچه به جانم زده آتش ای وای من اگر عمر پس از داغ نخواهم چه کنم 🔸شاعر: ========================= 🔹
آزار داده اند ز بس در جوانیم بیزار از جوانی و از زندگانیم جانانه ام که رفت چرا جان نمیرود ای مرگ همتی که به جانان رسانیم هر شب به یاد ماه رخت تا سحرگهان هر اختری است شاهد اختر فشانیم بر تیرهای کینه سپر گشت سینه ام آرم گواه پیش تو پشت کمانیم یاری ز مرگ می طلبم غربتم ببین امت پس از تو کرد عجب قدردانیم موی سپید و فصل جوانی خبر دهد کز هجر خود به روز سینه می فشانیم دیوار می کند کمکم راه می روم دیگر مپرس از من و از ناتوانیم سوزنده تر ز آتش غم غربت علی است ای مرگ مانده ام که ز غمها رهانیم
دردبود و دردبود و دردبود و دردبود زیرچشمان زن من جای دست مرد بود 🔹https://eitaa.com/Arbabhosyn🔹
ای کشتی شکسته! که پهلو گرفته‌ای برگو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای؟! گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه وغم خو گرفته‌ای؟! هرگه که در به‌روی علی باز می‌کنی خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای گاهی ز دردِ شانه زدل آه می‌کشی گاهی ز درد، دست به بازو گرفته‌ای از ماجرای کوچه نگفتی به من؛ بگو، اکنون چرا ز مَحرم خود رو گرفته‌ای؟! دیوار گشته است عصای تو باز هم، بینم که دست برسر زانو گرفته‌ای دیشب نماز نافله‌ی تو نشسته بود دیدم که دستِ خویش به پهلو گرفته‌ای رنگی ز داغ گر که «وفایی» به شعر توست چون لاله‌ها ز باغ ولا بو گرفته‌ای 🔸شاعر: =========================
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است در شأن او غزل ننویسیم بهتر است او فاطمه‌ست معنی این نام را هنوز از هر زبان که می‌شنوم نامکرّر است در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل مرز بهشت و دوزخ از آن روز این "در" است با پهلوی شکسته هم از کوه، کوه‌تر با قامت خمیده هم از آسمان سر است لبخند می‌زند که بخندند بچه‌ها مادر اگر که جان بدهد باز مادر است مولا هنوز اوّل بی‌هم‌نفس شدن بانو در انتظار نفس‌های آخر است! 🔸شاعر: =========================