#دهه_کرامت #مدح_امام_رضا
ز راه دور سلامی به محضرت سلطان
تویی که مرتبت ذره پروری داری
غریبِ بنده نوازِ رئوف، یادت هست
که دورتر ز حریمت کبوتری داری؟
اگرچه دورم از آن بارگاه سلطانی
ولی دلم به بر آن حریمِ محترم است
به قول محتشم از نامهای این دنیا
"دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است"
اگرچه بال و پرم گاه گشته آلوده
دوباره وصف تو بر کام من شده جاری
کمی ز حال خوشم را به عالَمی ندهم
دمی که هست به منقارم از تو اشعاری
کبوترانه به صحنت که بال بگشودم
به هر کجا اثر از التفات و رأفت بود
کنار پنجره فولاد خانه ات دیدم
که میهمان کثیری در این ضیافت بود
نشسته طفل مریضی و مادر و پدری
دخیل بسته به درگاه چشمه ی خورشید
دوباره نغمهی نقاره خانه می آید
طبیب، کودک بیمار را شفا بخشید
ز هرکجای حریمت ز جان زائرها
رضا رضا همه جا عاشقانه برمی خاست
به گوشه ی دگری عاشقی به قطره ی اشک
پیاده کرببلا را به اربعین می خواست
به قصد طوف ضریحت اجازه می خواهم
اجازه ای که کنار ضریح بنشینم
همیشه سفره ی عامت گشوده بوده و هست
دوباره آمده ام تا که دانه برچینم
دم طواف ضریح تو بارها گقتم
تویی ولیّ خدا لا اله الا هو
اگر گناه من از حد گذشته لطفی کن
بیا تو ضامن من شو دوباره، من آهو
بزن به گردن من یک پلاک تا هرکس
نشان ز مِهر تو گیرد به مُهر جانانم
نشانه ای به نشانی که هرکه من را دید
بداند آن که گرفتار لطف سلطانم
چه بهتر است که حرز جوادتان آقا
نشان شود بروی پوست تنم شاید
الی الابد اثر مهربانی و کرمت
به نقش عشق به چشمان عاشقان آید
نوشته اند که شاهی اگر رود جایی
تباه کرده عبورش دیار و سامان را
ولی ز معجزت ای پادشاه در عجبم
که مقدم تو صفا داده مُلک ایران را
نشسته خَلق به امّید لطف و مرحمتی
به جای جای خراسان، بر سر راهت
تو دلبری و به دلها قدم گذاشته ای
چه بقعه ای شده با این قدم قدمگاهت
تو آمدی که تمامی غصه ها برود
تو آمدی برود درد و تلخکامی ها
که باورش شود ای سفره دار روزی ما؟
نشسته ای به سر سفره ی جذامی ها
تو همنشین مساکین شدی عجب دارم
کدام شاه عنایت کند گدایان را؟
تو پادشاهی و ما را عزیز می داری
خبر دهید ز احسان تو سلیمان را
زبان زبانِ غزل نه شریطه اما هست
به غیر تو چه خماری طلب کنیم از تو
"به محفلی که تو باشی به باده حاجت نیست"
بیار باده که ما نوشِ لب کنیم از تو
به یاد ساقی لب تشنگان، تو ای ساقی
که خَمر خمره ی تو جام روشن و صافی است
برای مستی ما باده ای محیا کن
شراب ساغرِ یابن شبیب تو کافی است
به گوش می رسد از دور بانگ قافله ای
برای آن دو سه تا جام گریه می خواهم
یکی برای ابالفضل و دیگری اصغر
و جام گریه برای رقیه می خواهم
بیار باده که این قافله تماشایی است
ز جام های بلا خیز عقده ها دارم
به مشهد آمدم اما نگیر خرده به من
حرم که آمده ام میل کربلا دارم
🔸شاعر:
#جواد_محمودآبادی
===========================
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
شب گذشت و حوالیِ سحر است
کوفه در انتظار یک خبر است
لحظه ی تلخ رفتن قمر است
گله ام از قضا و از قدر است
چه وداعی است این چه پایانی است
شب مهتابِ کوفه ظلمانی است
مردم شهر غرق تردیدند
گرچه وجه خدای را دیدند
صوت حق را اگرچه بشنیدند
ذره ای را از او نفهمیدند
باء را بی حروف می خواهند
ماه را در خسوف می خواهند
حیف از نغمهی مناجاتت
نخلها بود و چاه و اصواتت
بس که والاست جلوهی ذاتت
نیست تفسیر بهر آیاتت
در خور تو میان این دنیا
نیست غیر پیمبر و زهرا
این طنین، ذکر سجده ی مولاست
غرق #سبحان_ربی_الاعلی است
جبهه بر خاک و تیغ کین بالا است
این چه حال است و این چه درد و بلا است
غرق خون است، وجه ماه منیر
فرق شیر است و ضربهی شمشیر
ساعت شوم اتفاق رسید
عاقبت موسم فراق رسید
صحبت از ماه و انشقاق رسید
طاقت آسمان به طاق رسید
همه جا بانگ قد قُتِل پیچید
رفت شیرازهی کتاب مجید
وای من پهلوان بدر و حُنین
دست بر شانه ی حسن وَ حسین
رنگ خون نقش قاب تا قوسین
ردّ زخم است بین لی تا عین
محو در جلوهی تعالِی شد
الف از یار بود و عالی شد
ای نماز شکسته یا مولا
ریسمان گسسته یا مولا
ای عمود نشسته یا مولا
مصحف گشته بسته یا مولا
ای ترازوی مُلک رستاخیز
بی تو امّت یتیم شد برخیز
🔸شاعر:
#جواد_محمودآبادی
سر داشته ای؟
آن روز که وقت ذبح گردنها بود
یادت که نرفته زینبت تنها بود
یادت که نرفته رفتی و جا ماندم
ناموس تو بین کوی و برزن ها بود
آن روز که روی خاک جان می دادی
کشتی تو مرا سر به #سنان می دادی؟
می خواست که جان من در آید وقتی
سر را به سر نیزه نشان می دادی
می گردم و از گل خبری نیست که نیست
حتی ز گلابش اثری نیست که نیست
ناگاه بدیدم که من از با غ گلم
جا مانده بجز مشت پری نیست که نیست
دیدم که لباس را تو برداشته ای
دیدم به زمین لاله ی خون کاشته ای
آنگونه بریده اند سر از تن تو
انگار نه انگار که سر داشته ای
گفتم که بگو برادرم هستی تو
با من تو بگو تاج سرم هستی تو
هنگام وداع پیکرت خسته نبود
آیا که #حسین (ع) مادرم هستی تو
گفتم که بگو مادر تو #زهرا (س) نیست؟
آیا که پدربزرگ تو طه (ص) نیست؟
ای زینت دوش #مصطفی بر خاکی؟
برخیز که جایگاه تو اینجا نیست
من می روم و همره من می آیی
ای سر به روی نی چقَدَر زیبایی
باید که سرت بلند و بالا باشد
باید که بدانند که تو آقایی
#جواد_محمودآبادی
.
#پیوند_آسمانی
درِ بیت محمد (ص) را زده دست خدا امشب
تپش های دلش گوید خبر از مبتدا امشب
اذان حق ز احمد بهر وصلت اذن می خواهد
تمام رکن ایمان با خجالت اذن می خواهد
اگرچه حیدر از اول مسمّای خصایص بود
ولی بی فاطمه (س) ایمان مولا نیز ناقص بود
ندیده از نخستین روز، این مجد و بزرگی را
زمین مانند این بانو زمان مانند این آقا
محمد (ص) از دل تنگ وصیّ خود خبر دارد
زره را ای علی (ع) بفروش او بهرت سپر دارد
اگر ای فاطمه (س) راضی به وصل مرتضی گردی
بدان ام الحسین (ع) و شافع روز جزا گردی
محمّد (ص) عاقد و شاهد وجود ربّ اعلا شد
علی(ع) شد همسر زهرا (س) و زهرا یار مولا شد
محمّد (ع) خطبه می خوانَد که زهرایش بلی گوید
بلی نه در جواب خطبه، زهرا (س) یا_علی (ع) گوید
بنازم این محبت را فدای لطف و احسانش
نبیِّ مصطفی (ص) جانانه اش را داد بر جانش
تو گویی شاخه ای از یاس می بخشید مولا را
به دست مرتضی چون داد دست پاک زهرا (س) را
به زهرا داد احمد بحر و دریای ولایت را
به حیدر داد اما معدن و دریای عصمت را
نه جای اشک دارد جشن این زوج جهان آرا
ولی احمد به دامادش امانت داد زهرا را
ز یُمن ازدواج شیر حق با دختر طه (ص)
شد الرحمن عروس از آیه ی دیدار دریاها
بهار آمد دل تنگ اب التربة بهاری شد
یم کوثر رسید و بر ضمیر خاک جاری شد
نهال طَیّب آمد اصلُها ثابت محقق شد
دوباره نور حق بر انشعاب خویش ملحق شد
به لحن قدسیان از شوقِ این پیوند آوازی است
به عشق شاه و شهبانو پر از الحان شیرازی است
که بادا باد بر امت مبارک باد بادا باد
زفاف مظهر عصمت مبارک باد بادا باد
#جواد_محمودآبادی✍
سالگرد #ازدواج امیرالمؤمنین (ع) و #سیدة_نساء_العالمین مبارک باد
........................................................................
@navaye_asheghaan
.
#انتقام_ملی
صهیون بشنو این رجز آخر را
از یاد نبر خاطره ی خیبر را
ما شیعه ی حیدریم خواهید شنید
یک بار دگر نعره ی یا حیدر (س) را
#جواد_محمودآبادی ✍
.
.
#غیرت_ایرانی
به هر جایی رسانه، مرد یا زن یا نظامی ها
همه در استقامت در مصاف این حرامی ها
ز جان و دل تمام اهل ایران جمله می گویند
هزاران آفرین بر غیرت خواهر امامی ها
#جواد_محمودآبادی✍
#صدا_و_سیما_ی_مقتدر
.
.
#حضرت_مسلم
السلام علیک یا مسلم بن عقیل
کوفه مرامی از وفاداری ندارد
نفرین بر این قوم جفا بر میهمانی
تنهای تنها مانده ام در شهر، ای کاش
آقا شبیه مسلمت تنها نمانی
از این بلندی هم سلام آخرم را
بهرت فرستادم به همراه بیانی
فطرس سلامم را اگر آورد ای کاش
این نامه ی ننوشته را شاید بخوانی
گفتم بیا این مردمان چشم انتظارند
آقا نیا اینها حرامی اند و جانی
شمشیرهاشان را برایت تیز کردند
می خواستند اینها تو را تنها زبانی
اشکم دم جان دادنم می گفت برگرد
ای شاه عالم ، با زبان بی زبانی
موصوف لفظ غربت و فردًا وحیدا
ترسم به دشت #کربلا تنها بمانی
ترسم هوا از جور دشمن تیره گردد
وقتی نمانده بر تنت تاب و توانی
ای شاه بالامرتبه از صدر مرکب
ترسم بیفتی بر زمین چون آسمانی
#مسلم هزاران بار از مرکب بیفتد
اما نیفتد قامتت بر فرش، آنی
در بین گودال بلا محصور گردی
هرچند فخر کبریای بیکرانی
سردار و آقای شهیدان روز عاشور
مذبوح تیغ و نشتر شمر و سنانی
دلواپس ناموس و اطفال تو هستم
وقتی که دیدم همچنین نامردمانی
آقای مظلومان نیا تا کودکان را
دشمن نیازارد به ضرب تازیانی
شایسته ی پرده نشین مرتضی (ع) نیست
بند و اسارت ، کعب نی، قامت کمانی
شام غریبان زینب کبری (س) نبیند
در زیر سنگ و چوب و خنجرها نهانی
دندان مسلم نذر دندانت حسین جان (ع)
تا نشکند هرگز به ضرب خیزرانی
در بین راهی، بین هر منزل که هستی
برگرد ای جان پیمبر (ص) تا زمانی
طفلت کنار راس پاکت جان نبازد
همراه اطفالت نباشد بددهانی
گر آمدی پیراهنی کهنه بیاور
شاید نباشد بهر تو برد یمانی
در زیر سمّ اسبها وقتی نمانده
حتی برای پیکر تو استخوانی
شاید همین پیراهن کهنه بماند
از بهر جسمت در دل صحرا نشانی
آقا اگر خونت به روی خاک ریزد
گردد عزادار غم سوگت، جهانی
مقتول اشک چشمهایی ای حسین جان
هر عاشقی دارد برایت روضه خوانی
#روز_عرفه
#جواد_محمودآبادی ✍
1404/03/15
شهادت سفیر اباعبدالله (ع) ، مسلم بن عقیل (ع)
تسلیت
.
.
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#حضرت_زینب
#فنادی_بصوت_حزین_حسین (ع)
رفتی و اهل حرم در به در صحرا شد
ذکر تسبیح حرم ناله ی واویلا شد
رفتی و غارت اهل حَرمت برپا شد
دست من گرچه به زنجیر و غل اعدا شد
از ازل مِهر تو بندی ابدی بست به دست
من به قربان سرِ تو که شده دست به دست
زده اند آتش اگر باغ و گل و بستان را
گرچه دیدم بدن زیر سم اسبان را
خواستم تا که بپوشم ز مژه باران را
خواستم تا بنهم بر جگرم دندان را
"به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد"
نه مرا تشنگیِ وقت نزاعت سوزاند
نه مرا جای لگد بر اضلاعت سوزاند
نه مرا ذبح تو در ظرف دوساعت سوزاند
که مرا غربت در وقت وداعت سوزاند
بانگ مِن ناصر و هَل ینصرنی کشت مرا
شاه تنها شده در قتلگهِ عاشورا!
باورم نیست شدم با سر تو روی به رو
خبرت هست ز احوال دلم موی به مو
شده ام بعد تو آواره ز هر کوی به کو
قاری منبر سر نیزه به یک آیه بگو
"صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله ی شبگیر کنم"
ورد هر لحظه ی من! مایه ی تاب و تب من!
دفعه ای هم ز سر نیزه بگو، زینب من!
مومنِ متن دعاهای نماز شب من
آنقدر ذکر حسین (ع) است به روی لب من
"در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد"
گله دارم که گل از ساقه ی گل گشته جدا
گله دارم ز حروفش شده کم چند هجا
گله ای نیست اگر قامت من گشته دوتا
تا که زلفش ز سر شانه ی نی گشت رها
"دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان ز او شدهام بی سر و سامان که مپرس"
جان مهتاب به تابندگی مهر، بنا است
سر من بر تن من، راس تو بر نیزه، جفاست
گفته ای صبر کنم، صبر در این غم، زیباست
در عزای تو حسینم به خداوند رواست
"دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار، دل خویش به دریا فکنم"
قوم نمرودی ناپاک، خدا را نزنید
از غمم سوخته افلاک، خدا را نزنید
جان من خفته بر این خاک خدا را نزنید
منزلش گشته به خاشاک خدا را نزنید
"مَبَریدَم، که در این دشت مرا کاری هست
گرچه گل نیست ولی صحنهیِ گلزاری هست"
#جواد_محمودآبادی ✍
1404/05/01
.
.
#یا_کریم
شعر در وصف شما گرچه رفیع است ولی
به کرمخانه ی بی مثل و رقیبت نرسد
عهده دار کَرم آل پیمبر (ص) حسن (ع) است
کیست آنکس که به او فیض و نصیبت نرسد؟
ورقی خورد اگر صفحه ی تقدیر شما
کاش دفترچه ی عمرت به مصیبت نرسد
شد اگر صفحه ی تاریخ، غم دفترتان
صفحه ی رفتن و اوصاف غریبت نرسد
ای جگر سوخته خون جگرت در طشت است
کاش #زینب (س) گهر صبر و شکیبت نرسد
از شما هرکه از این خانه رود گفت #حسین (ع)
جان ندادی تو #حسن (ع) ، تا که حبیبت نرسد
گرچه هستی تو امامش ندهی جان هرگز
او طبیب است نرو گر که طبیبت نرسد
چشم بگشودی و بر چشم پر اشکش گفتی:
گریه کم کن که مُصابم به مصیبت نرسد
چهره ام سبز شد از زهر هلاهل اما
رنگ این چهره که بر خدّ تریبت نرسد
لب من گرچه ز خون دل من خونین است
باز بر داغ تو و شیب خضیبت نرسد
گرچه دنیا دل من را به خدا آتش زد
غصه ی من به فراز و به نشیبت نرسد
آتش افتاد اگر بر دل من دردی نیست
آتش ای کاش به اطفال نجیبت نرسد
کاش ای گل نشوی بر کف گودال، گلاب
کاش پرپر نشوی، نکهت سیبت نرسد
شیشه ی عطر پر از رایحه ی سیب، حسین!
کاش سنگی به سرِ چشمْ فریبت نرسد
کاش قرآنِ سرت بر سر نی ها نرود
خبر از نغمه ی قرآن عجیبت نرسد
#جواد_محمودآبادی ✍
1404/05/31
#بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت #سیدالمرسلین، حضرت #رسول_الله (ص)، و #سید_النجباء، آقا #امام_حسن #مجتبی (ع) تسلیت
.
.
#یا_کریم
شعر در وصف شما گرچه رفیع است ولی
به کرمخانه ی بی مثل و رقیبت نرسد
عهده دار کَرم آل پیمبر (ص) حسن (ع) است
کیست آنکس که به او فیض و نصیبت نرسد؟
ورقی خورد اگر صفحه ی تقدیر شما
کاش دفترچه ی عمرت به مصیبت نرسد
شد اگر صفحه ی تاریخ، غم دفترتان
صفحه ی رفتن و اوصاف غریبت نرسد
ای جگر سوخته خون جگرت در طشت است
کاش #زینب (س) گهر صبر و شکیبت نرسد
از شما هرکه از این خانه رود گفت #حسین (ع)
جان ندادی تو #حسن (ع) ، تا که حبیبت نرسد
گرچه هستی تو امامش ندهی جان هرگز
او طبیب است نرو گر که طبیبت نرسد
چشم بگشودی و بر چشم پر اشکش گفتی:
گریه کم کن که مُصابم به مصیبت نرسد
چهره ام سبز شد از زهر هلاهل اما
رنگ این چهره که بر خدّ تریبت نرسد
لب من گرچه ز خون دل من خونین است
باز بر داغ تو و شیب خضیبت نرسد
گرچه دنیا دل من را به خدا آتش زد
غصه ی من به فراز و به نشیبت نرسد
آتش افتاد اگر بر دل من دردی نیست
آتش ای کاش به اطفال نجیبت نرسد
کاش ای گل نشوی بر کف گودال، گلاب
کاش پرپر نشوی، نکهت سیبت نرسد
شیشه ی عطر پر از رایحه ی سیب، حسین!
کاش سنگی به سرِ چشمْ فریبت نرسد
کاش قرآنِ سرت بر سر نی ها نرود
خبر از نغمه ی قرآن عجیبت نرسد
#جواد_محمودآبادی ✍
1404/05/31
#بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت #سیدالمرسلین، حضرت #رسول_الله (ص)، و #سید_النجباء، آقا #امام_حسن #مجتبی (ع) تسلیت
.