|⇦•چند وقته دارم، تو آتیش...
#سینه_زنی و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
یا حضرت معصومه...
چند وقته دارم، تو آتیش دوری میسوزم
چند وقته گریه، شده کار هر شب و روزم
برا دیدن تو، از مدینه میام
الهی که نشه، حج من نا تمام
اونکه قصه ي عشق ماست
حدیث مادرم زهراست
هر جایی که امام باشه
اونجا کعبه ي این دنیاست
یا حضرت معصومه...
خیلی غم دیدم، عمریِ چشام شده پر خون
یادته کُشتن، بابامونو گوشه زندون
چطوری ببینم، این فراق تو رو؟
نمیخوام ببینم، دیگه داغ تو رو
غرق حسرت و آه مونده
خواهرت توی راه مونده
محرمامو تؤ راه کشتن
خواهرت بی پناه مونده
یا حضرت معصومه...
اهل قم بودن، خیال تو راحت باشه
نگذاشتن سهمِ، خواهر تو غربت باشه
توی قم ندیدم، چیزی جز احترام
زنده شد تؤ دلم، یادِ زینب و شام
میدونم میباره چشمات
اینه روضه ي ما سادات
که به عمه جسارت شد
دَم دروازه ي ساعات
یا زینب و یا زینب...
#شاعر محمدرضا رضایی
|⇦•میونِ شلوغی شهر...
#سینه_زنی و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
میونِ شلوغی شهر
تا دلی دوباره گم شد
یادش افتاد که تو هستی
پا شد و راهی قم شد
رو به روی گنبد تو
قلبامون میشن کبوتر
تشنه ي یه جرعه نوریم
دخترِ موسی بن جعفر
سلام ای خواهرِ خورشید
سلام ای حضرت بارون
به شوق مهربونی هات
دوباره اومده مهمون
چه غریبونه یه عاشق
پیش تو رضا، رضا کرد
گره هاشو دستای تو
چقد عاشقونه وا کرد
حالا که مدینه دوره
تو بیا و مادری کن
با نگات ملیکه قم
این دِلا رو کوثری کن
از حرم تا جمکرانم
جاده ای چشم انتظاره
تا همین روزا رو خاکش
آقامون قدم بذاره
سلام ای خواهر خورشید
سلام ای حضرت بارون
به شوق مهربونی هات
دوباره اومده مهمون
گنبدِ طلایی تو
به دل همه نشسته
با چه امیدی رسیدن
زائرایِ دل شکسته
سلام ای خواهرخورشید
سلام ای حضرت بارون
به شوق مهربونی هات
دوباره اومده مهمون
|⇦•ای به قم آفتاب...
#روضه و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
ای به قم آفتاب خَلقِ جهان
دُختِ موسی سلاله ی قرآن
عمه و دُخت و خواهر سه امام
مادرِ کُل عالمِ امکان
زینبِ دوم بَنیِ الزَّهرا
عمه ی چهار حجتِ یزدان
صحن تو مسجدالرسول همه
حرم امن توست کعبه جان
پدر و مادرم به قربانت
نه،همه جان عالمت قربان
گَشت روز ورود تو در قم
روز عیدِ کرامت و احسان
اهل قم از برای استقبال
همه با دسته گل شدند روان
مرد و زن دور محملت گشتند
اشک شوق همه ز دیده روان
*چرا زیر لب داری میگی زینب...؟! *
قم، دل از گلشن بهشت گرفت
محملت بس که گشت گلباران
کاش زینب به قم سفر می کرد
تا نمی دید آن همه طغیان
اهل قم کی برند مهمان را
گه به بزم شراب و گه زندان
جای تو خانه ی موسیِ خزرج
جای زینب به گوشه ی ویران
دور تو عالمان فقه و اصول
دور او اِبن سعد و شمر و سنان
دختر فاطمه بازار، خدا رحم کند
چادر پاره و انظار،خدا رحم کند
یک زن و قافله و خنده نامحرم ها
بر اسیران گرفتار،خدا رحم کند
زنی از بغض صدا زد که کدام است حسین؟!
نوبت من شده این بار،خدا رحم کند
یک نفر گفت اگر بغض علی را داری
سنگ با حوصله بردار، خدا رحم کند
راهمان از گذر برده فروشان افتاد
جلوی چشم علمدار،خدا رحم کند
نیزه داران همه مستند نیفتی پایین
حنجرت خوب نگه دار، خدا رحم کند
*من از شما سوال می کنم:نمیگم سَرِ بُریده، اگه یه پیکر مجروح رو بخوان، جلوی بچه ات بذارن...اجازه میدی...؟!! ، نیمه شب زینب دید هیاهو شد...صدا چکمه هاشون داره میاد... علامه ی مجلسی علیه الرحمه می نویسه: ریختند تو خرابه...عمه ی امام زمان جلو آمد نبرید این سر رو...یه نامرد چنان با پشت دست سیلی زد به عمه ی سادات...
از زبان زین العابدین میخوام براتون روضه بخونم: میگه سر رو پرت کردند جلوی رقیه...طبقی در کار نبود...چشم رقیه افتاد به بابا...زین العابدین میگه:"اِنَّ رأسَ أبی مُضرَّعا..." سر بابام له شده بود.. تا چشمش به لب و دندون بابام افتاد، اونقَدَر تو لب و دندونش زد رقیه... همه ی دهن پر از خون شده بود...*
به زحمت تکیه بر دیوار می کرد
گهی این جمله را تکرار می کرد
الهی صورتش آتش بگیرد
که با سیلی مرا بیدار می کرد
" یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَه،یَا بابَ نَجاةَ الاُمه"
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب...
*"رَحَمَ الله مَن نادیٰ: یا حسین..."*
|⇦•بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند...
#روضه و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها
*بریم دَرِ خونه ی بی بی حضرت معصومه سلام الله علیهما، شبِ رحلتِ شهادت گونه ی این بی بی است، به عشقِ برادرش یه مسیرِ طولانی رو راه افتاد و اومد تا برادرش رو ببینه، بریم ان شاالله حرمش، هر جوری میتونی برا این خانُم گریه کن...*
بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند
از من تمام روزگارم را گرفتند
از این جدایی جانِ من بر لب رسیده
هستیِ من، تاب و قرارم را گرفتند
انگار قسمت نیست وصل ما دوباره
در ساوه شوقِ بی شمارم را گرفتند
اما خیالت تخت هر جایی رسیدم
خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند
حالم بد است اما خدا را شکر در قم
با مهربانی حال زارم را گرفتند
با احترام و عزت و شوکت کمی از
این بار غم هایی که دارم را گرفتند
حتی زمان پر زدن از این قبیله
مردم همه دور مزارم را گرفتند
در شام اما خواهری مضطر چنین گفت:
یارب! ببین دار و ندارم را گرفتند
بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است
وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند
*یه زن وقتی بخواد سوارِ مرکبی بشه، وقتی ببینه نامحرم ها دارن نگاهش میکنن، خیلی خجالت میکِشه، همچین که میخواد پاش رو بالای رکاب بذاره، دور و برش رو نگاه میکنه نامحرما نبیننش... حالا حضرت زینب سلام الله علیها داره میگه: حسین جان!...*
بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است
وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند
نیمی ز معجر سوخت، نیمی را کِشیدند
اصلا تمام اعتبارم را گرفتند
در گوش من مانده صدای ذوالجناحش
میگفت: با نیزه سوارم را گرفتند
*شنیدم نیزه به پهلوت زدن، همچین که شنیدم یهو دلم رفت مدینه، برا مادرم گریه کردم...*
یک یادگاری بود، اما در خرابه
بِنتُ الحُسِین آن یادگارم را گرفتند
#شاعر محمد جواد شیرازی
یادم نرفته دور تو جنجال کردند
جمعیتی را وارد گودال کردند
آن ده سواری که تو را پامال کردند
دیدم تنت را زنده زنده چال کردند
دیر آمدم کاری زدستم بر نیآمد
سر نیزه ی شمر از سَرِ تو در نیآمد
دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت
گوشواره دخترت دست کسی رفت
عمامۀ پیغمبرت دست کسی رفت
هم نازنین انگشترت دست کسی رفت
هم یادگار مادرت دست کسی رفت
هم روسریِ دخترت دست کسی رفت
دیر آمدم اول تو را نشناختم من
خود را کنارِ پیکرت انداختم من
ضجه زدن هایم مرا راضی نمی کرد
ای کاش خولی با سرت بازی نمی کرد!
#شاعر محمد جواد پرچمی
ای مادر! من بمیرم، میکِشی آه با فرودِ هر نیزه
من بمیرم پشتِ هم زد، رو تنت با سر نیزه
من بمیرم، دیگه جا نیست، شده نیزه در نیزه
من بمیرم پشتِ هم زد، رو تنت با سر نیزه
نیزه رو نیزه، چشای هرزه، آه ای مادر
من بمیرم می کِشی آه با فرود هر نیزه
انگار اومد بر قلبِ من فرود
خنجری که سرِ تو از پیکرت ربود
اونی که سر از پیکرت برید
فکری به حالِ دلِ زینب نکرده بود؟
گلوتو می بوسم، رگاتو می بوسم
تو رو خدا دست و پا نزن، اینقده مادر رو صدا نزن
*ای حسین...*
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
تو شعرِ آمده از آسمان، تو بارانی
که مصرعی به زمین آمدی به مهمانی
کویر، قبل تو با مرگومیر قافیه داشت
سلام بر تو که این شعرِ مرده را جانی
بمان و گرد و غبار مدینه را بتکان
تو سهمِ مردمِ ما از مزار پنهانی
ببخش ما را دست کویر، پاگیر است
ببخش قم را ای زائرِ خراسانی!
ببخش لهجهی ما را سرِ تلاوتتان
ای استخارهی خوب ای فصیحِ قرآنی!
تو جان بخواه، که مهمانی و حبیبِ خدا
که پای هر نفست میدهیم قربانی
سپردهایم گدایان صدا به در نزنند
نشستهایم درِ خانهات به دربانی
مراقبیم که گردی به چادرت نرسد
به تارِ معجرتان پودی از پریشانی
مراقبیم نگاهی به سمتتان ندود
اگر چه چشمهی پاکیست، چشمِ ایرانی
سپردهایم به آتش مراقبت باشد
شنیدهایم برای که روضه میخوانی!
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
_________
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینهای در برابرش باشی
نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی
میان راه، پرستوی پرپرش باشی
مدینه، شهر غریبی برای فاطمههاست
نخواست گم شده، چون قبر مادرش باشی
به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را
چو دید، آمدهای سایۀ سرش باشی
اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
که تا همیشه، تو یاس معطرش باشی
خدا، تو را به دل تشنۀ زمین بخشید
که تا بهار بیاید، تو کوثرش باشی
که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد
که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی...
کرامتت، همه را یاد او میاندازد
به تو چقدر میآید، که خواهرش باشی
رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست
نشد رسولِ سلام پیمبرش باشی
خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب
گواه رنج نفسهای آخرش باشی
نخواست باز امامی، کنار خواهر خود...
نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_____
🔹
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
ای روح کرامت ها یا حضرت معصومه
ای مظهر رحمت ها یا حضرت معصومه
ای منشا غیرت ها یا حضرت معصومه
سرچشمه عصمت ها یا حضرت معصومه
گریم به عزای تو یا حضرت معصومه
جانم به فدای تو یا حضرت معصومه
مظلومی تو آه و سوز دل و سینه شد
دلها همه محزون ای بانوی حزینه شد
نور تو پس از زهرا بی مثل و قرینه شد
چون بارگه ات در قم همتای مدینه شد
آیم به هوای تو یا حضرت معصومه
جانم به فدای تو یا حضرت معصومه
گویند کسی زهری در کام تو بنهاده
یا مرغ دلت جان از اندوه رضا داده
هر چه که بود بر او بودی تو چو دلداده
جان داده ای از هجران ای بانوی آزاده
خوانم به رثای تو یا حضرت معصومه
جانم به فدای تو یا حضرت معصومه
در راه وصال یار دانم چه کشیده ای
چون مادر خود زهرا بانوی شهیده ای
اما نه چنان زینب نیلی و خمیده ای
رأسی به سر نیزه هرگز تو ندیده ای
هستم گدای تو یا حضرت معصومه
جانم به فدای تو یا حضرت معصومه
با قافله عشاق رو سوی خراسانی
یاران همه جان دادند بر خاک بیابانی
تو مانده ای و در قم در غصه جانانی
بر دوری محبوبت تو کشته هجرانی
قربان وفای تو یا حضرت معصومه
جانم به فدای تو یا حضرت معصومه
برتر ز دو صد ساره یا مریم عذرایی
هم پایه زینب تو دردانه طاهایی
بالاتری از عصمت ای روح طهورایی
ای نایبة الزهرا تو جلوه زهرایی
ماییم و ولای تو یا حضرت معصومه
جانم به فدای تو یا حضرت معصومه
ما با دل و جان خود پیمان وفا بستیم
در کوی شما جانان عمری همه بنشستیم
بر در کرم آییم از غیر شما ترسیم
از اول دنیا ما تا روز جزا هستیم
در تحت لوای تو یا حضرت معصومه
جانم به فدای تو یا حضرت معصومه
بر خاک تو در معراج گردیده نبی ناظر
گفته که بود اینجا نوری ز خدا حاضر
خوش می شود ای بانو با جان دل و خاطر
با مهدی زهرا در کوی تو شوم زائر
در صحن و سرای تو یا حضرت معصومه
جانم به فدای تو یا حضرت معصومه
#محمد_مبشری