┈┈••✾❀💦﷽💦❀✾••┈┈•
♦ اعمال ایام البیض ماه مبارک رمضان
🔹آغاز شبهاى بيض [يعنى شبهاى روشن و تابناك كه عبارتند از شبهاى سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه] است و در آن سه عمل مستحب است:
1-غسل كردن
2-چهار ركعت نماز بخواند
در هر ركعت يك بار سوره «حمد» و بيست وپنج بار سوره توحيد
3-دو ركعت نماز، كه در اعمال شب سيزدهم رجب و شعبان هم بيان شده، که در هر ركعت پس از سوره «حمد» سوره هاى «يس» و «تبارك الّذى بيده الملك» و «قل هو اللّه احد» را بخواند.
🔹و در شب چهاردهم: اين نماز خوانده می شود اما چهار ركعت با دو سلام و در شب پانزدهم شش رکعت هر دو رکعت یک سلام
4-خواندن دعای #مجیر، كه هر كه آن را در ايام البيض ماه رمضان بخواند، گناهانش آمرزيده میشود هرچند به تعداد قطرات باران، و برگ درختان، و ريگ بيابان باشد.
📚مفاتیح الجنان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🕊﷽🕊
🕊🌿#_مناجات_با_خدا
🕊🌿#دعای_مجیر
ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر
مشکل گشای هرچه گرفتار یا مجیر
از من تمام عمر گنه دیدی و گنه
شرمنده ام از همین تکرار یا مجیر
از بس که تو ندیده گرفتی گناه من
بر معصیت نموده ام اصرار یا مجیر
دیگر بیا مرا ز حریمت جدا مکن
ای بهترین پناه منِ زار یا مجیر
بالاترین عذاب برایم جدایی است
کی می رسد زمانۀ دیدار یا مجیر
قربان دست های تو یا ایها الطبیب
دستی بکش بر این دل بیمار یا مجیر
گر دیر حاجتم بدهی قهر می کنم
ناز مرا کشیده ای هر بار یا مجیر
می ترسم از قیامت و از دوری حسین
برگ امان به من بده از نار یا مجیر
دستِ خودم که نیست، لبم تشنه می شود
هستم به یاد تشنگی یار یا مجیر
تا کربلای حضرت ارباب پر کشم
با یک سلام لحظۀ افطار یا مجیر
خواهم که بی حجاب تماشا کنم تو را
در تحت قبۀ حرم یار یا مجیر
آیا شود فدای علی اکبرم کنی
پایین پای حضرت دلدار یا مجیر
امشب جواب سوز و نوای مرا بده
دیگر برات کرب و بلای مرا بده
.
🕊﷽🕊
❤️#زمزمه_امام_زمان_عج
💔#دعای_مجیر
امشب چه عاشقانه مهدی مجیر خواند
به به جه عارفانه مهدی مجیر خواند
با آن دل شکسته با آن وجود خسته
در گوشه ای نشسته مهدی مجیر خواند
در اوج سرفرازی در عین بی نیازی
یا نغمه ای حجازی مهدی مجیر خواند
💔یاین الحسن کجایی من آمدم گدایی
گرید به هر گناهم گر میکند نگاهم
شاید از نوای آهم مهدی مجیر خواند
بیند چو دل غمینم با معصیت قرینم
نالد چرا چنینم مهدی مجیر خواند
گوید امان من النار ای عاشق گنهکار
خود را کمی نگه دار مهدی مجیر خواند
💔یاین الحسن کجایی من آمدم گدایی
او که به دل حبیب است از کار من غریب است
این است غم نصیبم ، مهدی مجیر خواند
کی این خبر بیاید او از سفر بیاید وقت سحر بیاید
در جمع ما نشیند یاران خود گزیند
چشمی اگر ببیند مهدی مجیر خواند
💔یاین الحسن کجایی من آمدم گدایی
آن ماه بی قرینه گه می زیند به سینه
گه مکه و مدینه مهدی مجیر خواند
گاهی میان میان صحرا گه بر مزار زهرا
شاید که در همین جا مهدی مجیر خواند
یاد حسین بی سر آن پاره پاره حنجر
گویی به زیر خنجر مهدی مجیر خواند
💔یاین الحسن کجایی من آمدم گدایی
با یاد عمه زینب چون شمع دردل شب
سوزد به ذکر یارب مهدی مجیر خواند
آن قره الحمیده تا سر زند سپیده
خون ریزد از دو دیده مهدی مجیر خواند
💔یاین الحسن کجایی من آمدم گدایی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌹🌿 #مناجات_با_خدا🌿🌹
🌹🌿#رمضان🌿🌹
کریما بیا دست ما را بگیر
اجرنا من النار یا مجیر
به درگاهت آمد گدا سر به زیر
اجرنا من النار یا مجیر
ببین بار عصیان و گمراهیم
حلالم کن از بهر کوتاهیم
من و دست خالی که هستم فقیر
اجرنا من النار یا مجیر
سیه کرده ام زندگانی خویش
به بیراهه رفتم جوانی خویش
گذشت عمر و ماندم گرفتار و پیر
اجرنا من النار یا مجیر
تو از سر مخفی من آگهی
به بتخانه رفتم به مسجد گهی
و گم کرده ام خط و راه و مسیر
اجرنا من النار یا مجیر
به هر کس رسیدم زدم رو چه سود
کسی غیر تو دستگیرم نبود
دوباره به تو رو زدم ناگزیر
اجرنا من النار یا مجیر
چه بسیار کردم خطا و گناه
به این نکته قائل که کردی نگاه
گذر کن از این ظلم و جور کثیر
اجرنا من النار یا مجیر
ندارم به جز تو پناهی خدا
به حال نزارم نگاهی خدا
منم بنده ای پست و رذل و حقیر
اجرنا من النار یا مجیر
شنیدم که بی منت از هر خطا
فقط چشم می پوشی ای باوفا
بود رحمت بی حدت دلپذیر
اجرنا من النار یا مجیر
به جای نماز و دعا جای حمد
منه بی حیا روزه خوردم به عمد
مرا کرده زنجیر غفلت اسیر
اجرنا من النار یا مجیر
قسم بر عقیله قسم بر بتول
قسم بر حسن سبط پاک رسول
قسم میدهم حق شاه غدیر
اجرنا من النار یا مجیر
شده کربلا حسرت و فکر من
به هر لحظه هر دم همین ذکر من
امیری حسین و نعم الامیر
اجرنا من النار یا مجیر
.
#زمزمه
#مناجات_با_خدا
من هستم روسیاه سراپایم گناه
به من بنما نگاه اجرنا یا مجیر
اجرنا یا مجیر (۲)
منم در التهاب شدم اهل عذاب
بده بر من جواب اجرنا یا مجیر
اجرنا یا مجیر
اگر در غفلتم تو کردی دعوتم
شده کم فرصتم اجرنا یا مجیر
اجرنا یا مجیر
سراپایم خطاست فقط یارم خداست
به لبهایم نواست اجرنا یا مجیر
اجرنا یا مجیر
گنهکارم خدا گرفتارم خدا
تو را دارم خدا اجر نا یا مجیر
اجرنا یا مجیر
من و این مشکلات تو داری التفات
تویی باب نجات اجرنا یا مجیر
اجرنا یا مجیر
شنو اقرار من غم بسیار من
تو هستی یار من اجرنا یا مجیر
اجرنا یا مجیر
اگر ناقابلم گنه شد مشکلم
نگه کن بردلم اجرنا یا مجیر
اجرنا یا مجیر
تویی خیر کثیر منم عبد فقیر
بیا دستم بگیر اجرنا یا مجیر
اجرنا یا مجیر
.
ملاعلی همدانی رفت مشهد خدمت آقای نخودکی و به ایشان گفت مرا موعظه کن.
آقای نخودکی گفت مرنج و مرنجان
گفت خب مرنجانش کهراحت است. کسی را نمیرنجانم ولی مرنج را چه کنم؟
جواب داد خودت را کسی ندان ...
عیب کار ما این است که ما خود را کسی میدانیم
تا کسی به ما میگوید بالای چشمت ابروست عصبانی میشویم.
وقتی خود را کسی بدانیم ، از همه می رنجیم
.
نکات ناب اخلاقی:
از قدیم گفتن اول موش رو از انبار بیرون کن بعد گندم تو انبار بریز.
ما خیلی از کارهای خوب رو انجام میدیم ، اما میبینیم همچنان ما رو به معرفتی نرسوندن ...
چرا؟
چون از اون طرف یک سری کارهای دیگه انجام میدیم ، که اعمال خوب رو ازمون میگیره ...
هر وقت سوراخ های کیسهی اعمال خوبمون رو گرفتیم ،
آن وقته که میشه گفت در معنویات به جایی میرسیم ...
.
#مدح_امام_حسن_علیه_السلام
بر در خانه ی آقا به تمنای کریم
صف کشیدند شب وروز گداهای کریم
من به جز خیر ندیدم زکرمخانه ی او
بنده ام بنده ی شرمنده ی مولای کریم
ماهمه سائل دستان کریم حسنیم
چشم داریم به احسان و به اهدای کریم
آفتاب کرم دوست به او می تابد
غرق انوار الهی شده دنیای کریم
جز حسن نیست کریمی که زبانزد باشد
ما ندیدیم دراین دایره همتای کریم
این قبیله به خدا عادت احسان دارند
نیست غیر از کرم وجود سجایای کریم
نفر چارم اصحاب کسا اوست ولی
لقب اوشده بین همه آقای کریم
نکشد منت حاتم که کند فخر براو
هرکه دارد به کف اش گوهر دریای کریم
اف بر آن زن که پس از دیدن آثار کرم
زهر غم ریخت به جان ودل دانای کریم
گفت برهمسر خود زود برو، قاتل او
مات و مبهوت شد از صبر وشکیبای کریم
شکرلله که «وفایی» به کرمخانه ی دوست
متبرک شده شعر تو به امضای کریم
#سید_هاشم_وفایی
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی امام سجاد علیه السلام:
ای نیکوکار، ای زیباکار، ای نعمتده، ای فزونی بخش،
منآن نیستم کهدر رهایی از کیفرت بر اعمالم تکیه کنم،
بلکه به احسانت بر ما اعتماد دارم، چرا که تو اهل تقوا و مغفرتی،
از باب نعمتدهی ابتدای به احسان می کنی ، و از جهت کرم از گناه در می گذری،
پس نمیدانم از چه سپاس گویم، از زیبایی عملی که میگسترانی،
یا کار زشتی که می پوشانی ، یا بزرگ آزمونی که آزمودی و شایسته نیکی نمودی،
یا آن همه مشکلی که مرا از آن رهانیدی و سلامت کامل بخشیدی؟
برای شھـادت و رفتـن تلاش نکنیـد
بـرای رضای خـدا کار کنیـد و بگوییـد:
خداوندا، نـه برای بھشـت،
و نـه بـرای شھـادت ...
اگـر تو مـا را در جھنمـت بینـدازی
ولـی از مـا راضـی باشـی
بـرای ما کافیسـت ...
#شهید_علـی_چیـتسازیـان
دوش بر گوشم رسيد اين مژده از جان آفرينم
کايد از ره آن نگار دلنواز دل نشينم
گفتم اي مه از کدامين آسمان باشي بگفتا
شمس ايوان ولايت عروة الوثقاي دينم
نور چشم مصطفايم .نو گل خير النسايم
اولين فرزند دلبند امير المومنينم
من وليعهد علي و زيب دامان بتولم
افتخارم بس که سبط رحمة اللعالمينم
به حسن نام و حسن حُسن و حسن خوي و شمايل
يوسف مصر ملاحت مالک الملک يقينم
من امام مجتبي يم زينت ماه خدايم
رمز نون و انمايم متن قرآن مبينم
من همان ماه تمامم جلوه ماه صيامم
شاهد صلح و قيامم وجه رب العالمينم
من پناه فرشيانم قبله گاه عرشيانم
هم که باشد کهکشان را سر به سر زير نگينم
مقتداي عالمينم داد رس در نشاتينم
حافظ راه حسينم نور چشم مومنينم
باغ دين را باغبانم شمع بزم عاشقانم
ناظر خلقت ز خلق اولين و آخرينم
صبر شد حيران ز صبرم غربتم پيدا ز قبرم
در غم و درد و مصيبت پيشواي صابرينم
داغ جدم اولين داغ جگر سوزي که ديدم
خوشدلم بود از وجود باب و مام نازنينم
مادرم هم رفت از دنيا به سن نو جواني
کاش بعد از مادرم من روي قنفذ را نبينم
من به چشم خويش ديدم صورت نيلي مادر
از غم روي کبود از سيلي اش ماتم نشينم
فرق بابايم ز شمشير جفا شق القمر شد
شاهد قتل پدر از ظلم و جور مشرکينم
☝️☝️☝️☝️☝️☝️
#pdf
『کتاب حَسَن جان』
♦️ متن مولودي هاي #میلاد_امام_حسن_علیه_السلام
♦️ شامل #متون_مدح_خواني و #سرود
◈براي اجراي مداحان اهلبيت عليهم السلام در ماه مبارك رمضان
◈اجرا شده توسط مداحان مشهور کشور
|⇦•من زندم به عشق...
#سرودویژۀ ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
من زندم به عشقِ اینکه
سنگت رو به سینه بکوبم
دوست دارم برات یه مرقد
رو خاکِ مدینه بکوبم
سفره داره جهان خان زمین و زمان
عالم همه میدونن سفره ی تو عظیمه
عاقبت میبینن که پادشاه و گدا
انواع خیریه ها تو حرمِ کریمه
تو سفره داره این عالمِ امکانی
حضرت جانانی
به دلای فقرا تو سر و سامانی
عشق بی پایانی
تو برا منه گدا بهترین سلطانی
حسن جانم حسن جانم
«ای جانم حسن جانم»
رو دستای پیغمبر شد
قنداق تو قبله ی حاجات
به لطفِ قدومت آقا
زهرا میشه مادرِ سادات
ماهِ بی مثلی ای زندگی علی
دنیا به مرحمت مقدمِ تو بهاره
آخرش میذارم سر زیر پای شما
جونم فدای شما قابلتو نداره
عمریه که من به عشق تو بیمارم
دلبر و دلدارم
به علی قسم که من خیلی دوسِت دارم
ای همیشه یارم
تا ابد رها نکن دستمو بیچارم
حسن جانم حسن جانم
چشمامون شب و روز سال
به دستِ کریمِ تو بوده
امسالم ان شالله سالِ
نابودی آلِ صعوده
پادشاه کرم ای منتت به سرم
هرجوری باشه دیگه مرقدتو میسازم
بااذون حرم تو سجده هام ببینم
که تربت حسنه، تو مهرِجانمازم
ای جانم به صحن و مرقدِآبادش
صحن گوهرشادش
صحن قاسم بااون پنجره فولادش
این حرم هم مثل کربلا میشه
به برکت اولادش
«حسن جانم حسن جانم»
.
مدحوتوسل ویژۀ ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
آمدم با خویش آوردم دلِ بیمار را
شسته ام با اشک هایم دیدهٔ بیدار را
آمدم بلکه ببینم صورتِ دلدار را
گر کمی قابل بدانی جان بی مقدار را
میخرم با نقدِ جانم لحظهٔ دیدار را
وقت آن شد تا بهارم را گل افشانی کنی
چشم ها را آشنا با ابر بارانی کنی
ماه را در چین پیشانی زِندانی کنی
با سِیه مویت شبم را شام طولانی کنی
تا شب قدری بدانم قدرِ روی یار را
میوزد از سمت اقلیمِ لبت بوی بهشت
که تمام عالمی گشته ثَناگوی بهشت
با تو حق برداشته امشب پرده از روی بهشت
تا بیایی یوسفِ زیبای بانوی بهشت
دسته دسته لاله میکارم سر بازار را
از دلم تا سمتِ باب قبله ات پل میزنم
من برای بوسه بر خاکت فقط هُل میزنم
چشمه ام میجوشم و در پای تو قُل میزنم
من به شالِ سبز تو دستِ توسل میزنم
کس ندیده رد کنی این قوم حاجت دار را
من اویست بودم و از تو قَرَن میخواستم
از لبِ جَدّت کمی جانم حسن میخواستم
من تو را با التماس و خواهشنمیخواستم
از کفِ خود فِدیه دادی هر چه من میخواستم
من سرِ این سفره دارم روزی بسیار را
من اسیرِ تاب موی تابناکت میشوم
بادِه بادِه مستِ یک انگور نابت میشوم
پاک مجنون و اسیرِ عشق پاکت میشوم
زیر پا له کن جَمل را که هلاکت میشوم
یک سره کن با نگاهی کار آن پیکار را
صبح از پیدایش صبح ظهورت مست شد
هر که عاقل بود با جام طَهورت مست شد
گندم ما خوشه خوشه از تنورت مست شد
یک مدینه از تماشای عبورت مست شد
یک مدینه گشت منصور و به پا کن دار را
جان حسن، جانان حسن، ایمان حسن، قران حسن
معنی بابُ الشفا هم درد و هم درمان حسن
جان به قربان حسین عالم سنه قربان حسن
بانی ماه خدا و سفره احسان حسن
نه فقط با نام تو وا میکنم افطار را
بر مزاری که نداری من کبوتر میشوم
شور میگیرم غلامِ کوی شبر میشوم
نوکرآن آستان تا روز محشر میشوم
مثل پروانه به نور روت پرپر میشوم
خوب میسازم خوب میسوزم مهیا کنم برایم نار را
موسم حج است با موی بلندت ناز کن
لب گشا و یا علی گو و عشق را آغاز کن
در طوافت نغمه ی الله اکبر ساز کن
بند از پای جنونِ عاشقانت باز کن
تا ببینی در مِنایت فوجی از کشتار را
چشم هایت جا نماز و ابرویت محراب بود
دستِ حیدر گِرد ماه صورت تو آب بود
فاطمه در تاب مژگانت دلش بی تاب بود
اولین سر گشته ی خودِ ارباب بود
ای بنازم این دو نَجل حیدر کرّار را
اقاجان خاک قبرت کربلای آل هاشم میشود
قلب ما پیش بقیع تو ملازم میشود
جنس نامرغوب هم یک روز لازم میشود
سیزده دفعه فدای روی قاسم میشود
حق بده باید بپوشانند آن رخسار را
حیف شد که سنگ ها از رخ نقابش را گرفت
نیزه ای در تشنگی ها آب و تابش را گرفت
یاسمن بود و سُم مرکز گلابش را گرفت
از شکسته خواندش آقا جوابش را گرفت
ریخت داغش بر سر دوش عمو آوار را
*ابی عبدالله رسید بالا سر قاسم، یه نگاهی کرد
دید داره پاهارو، رو خاک میکشه صدا زد..
ولی بگوی به گلچین تلاشِ بیهوده کردی
گلی که آب نخورده دگر گلاب ندارد
#سرودویژۀ ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
اسمِ خوبت، پر از آوازهی عشقه
میونِ سفرهی لطفت، رطبِ تازهی عشقه
آقایی دارم که بینظیره
میدونم دست منو میگیره
عشقش از توی دلم نمیره
ذکرِ خوبِ، یا حسن جان، شده تو دلای ما حک
از قدومِ، پاک آقام، رمضان میشه مبارک
«دخیلتم یا کریم اهل بیت..»
اسمِ خوبت، با خطی شبیهِ رویا
همیشه حک شده روی، شعله زردِ نذری ما
بارون یعنی دستای کریمش
دریا یعنی چِشمای رحیمش
پیچیده توخونهها نسیمش
زندگیِ، ما گداها، با نگاهش دیدنی شد
چه آقایی! خوش به حالم، که دلِ من حسنی شد
«خوش اومدی ای کریمِ اهل بیت...»
اسمِ خوبت، روی پرچمای هیأت
یا حسن میگن شب و روز، همه خادمای هیأت
قربون دل خداییِ تو
غوغای کرب و بلاییِ تو
ساداتِ طباطباییِ تو
همه دیدن، نوجوونات، توی کربلا چه کردن
همه دیدن، کوه دَردَن، چِقَدر مثلِ تو مَردَن
«خوش اومدی ای کریم اهل بیت..»
|⇦•امشب گذری کردم...
#مدحوتوسل ویژۀ ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
امشب گذری کردم از کوچه ی میخانه
دیدم همه مستان را دیوانه ی دیوانه
ساقیِ بلاجویان شاداب و لبِ خندان
می داد به سرمستان پیمانه به پیمانه
من بودم و تنهایی در حلقه ی شیدایی
دستی زِ کرم آمد ناگاه روی شانه
گفتا منشین خاموش در محفلِ ما رندان
برخیز غزل خوان شو، مستانۀ مستانه
سرمست بخوان یا هُو جای نگرانی نیست
مولاست که می بخشد عیدانۀ شاهانه
برخواستم و خواندم یا مُحسِن و یا مُجمِل
ما را بنواز امشب ای لطف کریمانه!
هُو هاتفی از یثرب می گفت دَم مغرب
افطار بفرمایید از سفره ی جانانه
فرمود: کسی مولا فرموده بفرمایید
کردند همه طاعت، فرمانِ مُلوکانه
چه سفرۀ رنگینی گسترده به ایوان بود
بِسمِ لَه هنگامِ افطار «حسن جان» بود
ای خال و خط و چِشمت تصنیف دل آرایی
نامت حَسن و حُسنت سرچشمه ی زیبایی
هم قامت تو موزون هم صورتِ تو محشر
پا تا سرت ای مولا! مجموعه ی غوغایی
افلاک همی گردد گِرد قد و بالایت
رخسارِ جهان افروز گیسو شب یلدایی
ای روزی هر روزم وابسته به دستانت
ای کاش که رِزقَم را همواره بیفزایی
اوّل قدمِ طاها اوّل پسر مولا
اوّل ثمر عشقِ صدیقه ی کبرایی
ای سفره ی گسترده وی رحمت بی پایان!
ما را بنواز امشب ای رأفت زهرایی
کو حاتم طایی تا پیشِ تو زند زانو
سالار کریمانی تو حاتم طاهایی
ای حِلم خداوندی اسطوره ی صبری تو
فرمانده بی لشکر سردار شکیبایی
رویای شب و روزم خورشید دل افروزم
عمری ست که با عشقت می سازم و می سوزم
ای نام گران قَدْرَت بسم الله قرآن ها
وی جنبش لب هایت آرامش طوفان ها
هر کس غزلی خواند در مَدحَت تو جانا
می بندد و می سوزد دیوان غزل ها را
خورشیدی و چون خورشید سلطانیِ تو مُحرز
ای سِـیطره ات حاکم بر سلطه ی سلطان ها
ای میمنۀ هستـــی در مِیسره ی چشمت
وی هم چو علی فاتح در عرصه ی میدان ها
در چـشم بلا خیزت خون همه خوابـیده
ای کشته ی بالفطره از حُسن تـــو انسان ها
هم عرش تو را خواند هم فرش تو را خواند
پایی بزن ای عرشی! در گوشه ی ویران ها
لب وا کن و لبیکی آهسته بگو آخر
مُردنـد به عشق تو این پاره گریبـان ها
در پاسخ این پرسش «اَلمُلکْ لِمنْ اَلیوم»
رو سوی تو می چرخد انگشت سلیمان ها
فریاد زنم محشر از عمقِ دل مستم
از طایفه ی عشقم مجنون حسن هستم
#شاعر:مجتبی روشن روان
سرودویژۀ ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
دست دست نکن ای سرِ پای دار سرت و
بیار پای دیوار و در خونه ی علی بذار
دل دل نکن ای دلِ بی قرار جونت و بیار
زیرِ قدم ِدردونه ی علی بذار
یه ماه دمیده که نپرس شده با خورشید روبه رو
خدایی موندم چی بگم یه عشقی داره که نگو
«کریم آل و اللّه ،وَلِیُ اللّه، سِبطِ نبیُ اللّه»
ای دل تازه از راه اومده بهونه ات
تازه شدهماه خدا ماه رمضون
برگرد ای ماه آسمون به خونه ات
ماهِ علی دراومده توآسمون
لالایی زهرا برا گل مولا حسن
اِشبِه أَباکَ یا حسن
«کریمِ آلُ اللّه، وَلِیُ اللّه، سِبطِ نبیُ اللّه»
یا امام حسن یا امامحسن ...
روزه دارم من وافطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب، در رمضان مستحب است
روز ماهِ رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه ی خود را به گَمانش که شب است
یا امامحسن یا امام حسن ...
مـا کویر و نگاه تـو دریا
پس کرم کن بـه خشکسالی مـا
روزه داران یک نگاه توایم
سفره دار قدیمی دنیا
تـو رسیدی و کوچه بند آمد
بار دیگر ز ازدحام گدا
بین این خانواده تنها تـو
می شوی عشق ارشد مولا
پسرانش اگرچه مادری اند
از هـمه مادری تری آقا
وقت تقسیم نان و خرمایت
سمت تـو دست آسمانی ها
ولادت با سعادت امام حسن مجتبی «ع» خجسته باد
عشق بی حد و مرزم تو هستی
طپش قلب و نبضم تو هستی
تو دم و بازدم و نور دیده
یا حسن اسم اعظم تو هستی
حسن یعنی تمام هست زهرا
حسن یعنی کریم هردو دنیا
حسن یعنی سکوت و رازداری
حسن یعنی شب و دل بی قراری
گلی زیبا نمایان در چمن شد
شب میلاد مولایم حسن شد
شدم امشب سراپا مست نامش
یقین مرغ دلم گردیده رامَش
میلاد کریم آل طاها آمد
از بهر همه ی روح مسیحا آمد
درپیش قدومش همگی برخیزید
گفتند که چون یوسف زهرا آمد
تشنه ام تشنه مرا آب حیاتی بفرست
بـه دل سوخته ی من برکاتی بفرست
شام میلاد کریم اسـت کریمانه بیا
ماه برنیمه ی رسیده صلواتی بفرست
در جود و کرم دست خدا هست حسن
دست همه را وقت عطا بست حسن
نومید نگردد کسی از درگه او
زیرا که کریم اهل بیت است حسن
بر ماه تمام ماه رحمت صلوات
بر نور جمال حُسن و حکمت صلوات
در سفره ی ماه رمضان فیض حَسن
بخشیده به عرش و فرش، نعمت، صلوات
امشب ز سما نور خدا می آید
سر منشاء احسان و عطا می آید
در دهر تمام شیعیان مسرورند
زیرا که امام مجتبی می آید
اشعار ولادت امام حسن مجتبی (ع)
ما را غلام کوی حسن آفریده اند
مبهوت و مات روی حسن آفریده اند
ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند
مست از خم و سبوی حسن آفریده اند
خورشید را به این همه نقش و نگارها
از طلعت نکوی حسن آفریده اند
روشن ز نور روی مهش گشته روزها
شب را اسیر موی حسن آفریده اند
آری ز مقدمش همه جا بوی گل گرفت
گل را ز رنگ و بوی حسن آفریده اند
از انبیاء و اولیا همه را صف به صف ببین
مدهوش خلق و خوی حسن آفریده اند
میل نگاه هر چه گدایان شهر را
ولله سمت و سوی حسن آفریده اند
میلاد یعقوبی