eitaa logo
ذاکرین آل الله
280 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
301 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
دمشق چون صدف و، گوهر است این بانو تـمـام دلـخـوشیِ اکـبـر است این بانـو پیـمبری به صبـوری و حـلم اگر باشد خـدا گواست که پیغـمبر است این بانو زبان الکن ما عاجز است از وصفـش چه خوانمش؟ نوۀ حیدر است این بانو حسین کشتی عشق است و خوب می‌دانیم برای کـشـتی او لـنگـر است این بـانو بدون خطبه هم او کوفه را به هم بزند چرا که فاتح صد خـیبر است این بانو دوباره دست به سینه، به سمت گنبد او سلام هر شب هر نوکر است این بانو کـتاب زنـدگی او سـه آیه داشت فـقـط شـبیه مـادرمان، کـوثـر است این بانو 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
9105e026ba6a956a44d70d47e5cc8abe.mp3
5.95M
دمشق چون صدف و گهر است این بانو
1_9940719792.mp3
11.1M
🪅🪅🪅🪅🪅🪅 🪅🪅🪅🪅 🪅🪅 : مداح :کربلایی امیر برومند 👏👏👏 باز میکنم پَرِ پروازمو رو به رُقَّیه باز میکنم آغاز میکنم سُروده امشبو با رُقَّیه آغاز میکنم دُخترِ دُردونه ی حضرته اربابه چشماشو بسته تُو آغوشِ باباش خوابه میخونه لالائی زینب میگه ماشالله سکینه واسه ی خنده هاش چه بی تابه مِهرو مهتابم گوهرِ نابم به تو مینازه خودِ اربابم [مددی مددی یارقیه] ناز میکنه با نگاهش برا زینب و اکبر ناز میکنه اعجاز میکنه با همون دو دستای کوچیکش اعجاز میکنه عِطری که پیچیده باز عِطرِ گُل یاسه اومده به دُنیا اونکه مهدِ احساسه گُل لبخنده رو لب های ابالفضل اومد کاشف الکربِ عموش حضرت عباسه بَح چه سیمایی خودِ زهرایی همه میدونن عشقِ سقایی [مددی مددی یا رُقَّیه] باز میکنه درِ خونشو بروی نوکراش باز میکنه نیاز میکنه گداهای درِ خونشو بی نیاز میکنه هر کسی نوکرِ تو بوده سَرافرازه مستی با ذکرِ رُقَّیه بهترین فازه خوشی دُنیا بمونه برای دُنیا نوکرت حالِ خوشیشو با تو میسازه از تو میخونم بده سامونم به همه گفتم به تو مدیونم [مددی مددی یا رُقَّیه] #
184.4K
🔸سرود یادواره میلاد حضرت رقیه سلام الله علیها 🎙سبک: صلی الله علی محمد صلی الله علی النبی گشته میلاد سه ساله دختر ناز حسین ثانی زهرای اطهر روح اعجاز حسین یارقیه یا رقیه یارقیه جان مدد... آسمانها و زمین گویا شب قدر همه آمده ام ابیها بر حسین شد فاطمه یا رقیه یا رقیه یا رقیه جان مدد... شانه‌ی سقا بود جایش به راه کربلا کربلا با بودنش گردیده نی در نوا یارقیه یا رقیه یارقیه جان مدد... اکبر لیلا زند بوسه به رخسارش مدام گشته بابا و عموهایش امام ابن الامام یارقیه یارقیه یارقیه جان مدد... کوچکی اما بزرگان خاکسار درگهت بوسه‌زد باگریه‌بابا برجمال‌چون مه‌‌ت یارقیه یا رقیه یارقیه جان مدد... هرطرف‌شادی‌به‌پاشد تاتو از ره آمدی با تمام آرزو بر دامن شه آمدی یارقیه یا رقیه یارقیه جان مدد... _ ✍ مرتضی محمودپور
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ میلادی: Tuesday - 05 March 2024 قمری: الثلاثاء، 24 شعبان 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان ▪️15 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیه السلام ▪️20 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ▪️23 روز تا اولین شب قدر ▪️24 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
🔔هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان 🌟 اباصلت (سلام الله علیه) می‌گوید: در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم. فرمود: 🔹 ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: 1⃣ زیاد دعا کن 2⃣ زیاد استغفار کن 3⃣ زیاد قرآن تلاوت کن 4⃣ از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی 5⃣ هر امانتی که گردنت هست ادا کن 6⃣ تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن 7⃣ هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن... 8⃣ و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: 👈 اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ 🔹 خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز 📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱ 📚 بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳ 💐هدیه به محضر مطهر و نورانی حضرت امام رضا علیه السلام صلوات.
شهادت سرباز وظيفه در بويراحمد فرمانده انتظامي استان گفت: بامداد امروز يکي از سربازان وظيفه کلانتري 12 شهرستان بويراحمد حين ماموريت به فيض شهادت نائل و يکي از کارکنان انتظامي نيز مجروح شد. به گزارش خبرگزاري پليس،"سردار "کيقباد مصطفايي" در بيان جزئيات اين خبر اظهار داشت: در پي اعلام مرکز فوريت هاي پليسي 110 مبني بر يک فقره درگيري خانوادگي در يکي از محلات شهرستان بويراحمد مأموران گشت کلانتري 12 اين شهرستان جهت بررسي موضوع به محل درگيري اعزام شدند. وي افزود: در اين درگيري سرباز وظيفه "هادي راستگو " با اسلحه برنو از ناحيه سر و صورت مجروح و حين انتقال به بيمارستان به فيض شهادت نائل و گروهبانيکم "سيد محمدرضا روانسالار" نيز از ناحبه پا مجروح شد. فرمانده انتظامي استان خاطرنشان کرد: تلاش جهت دستگيري متهم در دستور کار پليس قرار دارد و نتيجه متعاقباً اعلام خواهد شد. .
🔺 شهادت فرمانده پاسگاه مرزی نهبندان در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر 🔹متاسفانه طی درگیری نیروهای مرزبانی شهرستان نهبندان استان خراسان جنوبی با قاچاقچیان مواد مخدر ستوانیکم موذن  فرمانده پاسگاه مرزی چکاب به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔹در این درگیری که ساعت ۲۰:۳۰ اتفاق افتاد ستوان سوم طاهری جانشین پاسگاه چاه مگو از ناحیه دست و سرباز وظیفه نوری از ناحیه کمر مجروح شد.
با عرض سلام و ارادت ویژه خدمت دوستان عزیز و ذاکرین با اخلاص اهلبیت علیهم السلام اجمعین در آستانه ماه ضیافت الله؛ ماه مبارک رمضان متن اشعار مناجات این ماه عزیز تقدیم محضر شما عزیزان 👇👇👇👇👇 التماس دعا از همه ی شما عزیزان با تشکر ... سالار https://eitaa.com/Arbabhosyn
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟ من اگر منتظر یار نباشم چه کنم ؟ گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است خون جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم ؟ عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم ؟ تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم راستی راستی بیمار نباشم چه کنم ؟ چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم ؟ ابرویت تیغ مصرٌی ست که جان می طلبد به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم ؟ خواستم نام مرا هم بنویسند همین سر بازار خریدار نباشم چه کنم ؟ من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم ؟
. يا غياث المستغيثين خدايا بنده ای منت پذيرم به چاه و ظلمت عصيان اسيرم ترّحم كن كه اينگونه نميرم تویی درد مرا دارو و تسكين اغثنی يا غياث المستغيثين الهی بنده ای بودم فراری به سويت آ مدم با بی قراری ندارم دربرت جز شرمساری مرا باتو بود اين حرف ديرين اغثنی يا غياث المستغيثين منم تنها، تويی تنها اميدم چو من لاتقنطويت راشنيدم به سوی آستان تو دويدم مراجامی بده زآن شهد شيرين اغثنی يا غياث المستغيثين مپرس از من كجا بودم ،كجايم كه سرتا پا پُر ازجُرم و خطايم اسير پنجه ی نفس و هوايم مرا مانده به دامان اشك خونين اغثنی يا غياث المستغيثين زجان وهستي من تاب رفته شب عمرمرا مهتاب رفته زغفلت بخت من درخواب رفته شده بار غمم بسيار سنگين اغثنی يا غياث المستغيثين خدايا جان مسروری ندارم زغفلت در دلم شوری ندارم برای قبر خود نوری ندارم ندارم مونس وياری به بالين اغثنی يا غياث المستغيثين قسم برعزّت وقدر و جلالت قسم برشوكت ونوركمالت قسم برعفو وجود و برخصالت به آيه آيه ی زيتون و وطين اغثنی يا غياث المستغيثين الهی بررسول ورسم وراهش به حق مرتضی و اشك وآهش به زهرا و به فرزندان ماهش مكن خارم به پيش آل ياسين اغثنی يا غياث المستغيثين به گل های حسين وكربلايش به اخلاص ونماز بی ريايش خـدايا بر سراز تن جدايش كه بخشيده سرافرازی به آئين اغثنی يا غياث المستغيثين مرا با ذكر ويادت آشنا كن به عشق خود دلم را مبتلا كن «وفایی»را وفاداری عطا كن مراثابت قدم كن درره دين اغثنی يا غياث المستغيثين
. ؛ در خود خزیده بودم، تو بی خبر رسیدی من خواب مانده بودم، وقت سحر رسیدی حتی صدای پایت من را نکرد بیدار من منتظر نبودم، تو از سفر رسیدی تو در زدی ولی باز، نشنید گوشم انگار تو باز هم به داد این کور و کر رسیدی ای ماهِ روزه خیلی، خشکیده بود چشمم اما به جای من تو، با چشم تَر رسیدی دیدی فرار کردم، دیدی گریز پایم هم بیشتر دویدی، هم بیشتر رسیدی من در گناه بودم، نزدیک چاه بودم می‌خواستی نیفتم، آسیمه سر رسیدی دست مرا گرفتی، در روضه‌ام‌ نشاندی هم روضه‌خوان شدی و هم خون‌جگر رسیدی ** هر روز وقت افطار، هر روز مثل هر بار رفتی کنار گودال  از تن به سر رسیدی لب‌تشنه بود ارباب، ای روضه‌خوانِ بی تاب بردار با خودت آب، فردا اگر رسیدی
. بنده های تو امتحان دادند گاه سود و گهی زیان دادند عده ای دشمنان هم شده و عده ای هم به هم امان دادند نان بریدند عده ای از هم عده ای رحم کرده ، نان دادند بعضی از دیدنت گریزان و بعضی از دیدن تو جان دادند عده ای دل به نفس و  دل بعضی... به دل صاحب الزمان دادند اصلا: من از آن عده ام که با خواری دست در دست کوفیان دادند من از آن عده ام که ثارالله تشنه بود و به او سنان دادند من از آن عده ام که در گودال خاتمش را به ساربان دادند من از آن عده ام که زینب را در غمش قامت کمان دادند آخرش هم ز فرط رسوایی همه من را به هم نشان دادند تو کریمی ، کریم ها حتی دشمن خویش را امان دادند بگذر از من چنان کریمانی که به آواره آشیان  دادند
.. . نمی دانم چرا از روشنی از نور می ترسم به من نزدیکی و من از تو دورا دور می ترسم چنان با تیرگی خو کرده ام یک عمر که حتی ببینم خانه ام را می کنی پر نور می ترسم بمیرانم ولی اول بخوان این اعترافم را خدایا هرچه باشم باز هم از گور می ترسم الهی وحشتی مِن ضیقِ لحدی ، رحم کن بر من من از تاریکی این قبر سرد و کور می ترسم الهی لا تؤدبنی ، عقوبت کار رحمان نیست من از اخم‌‌ و سوال آن دوتا مأمور می ترسم اگر نیش زبانم خانه و همسایه را آزرد به فریادم برس ، از نیش مار و مور می ترسم خدایا هرچه کردم ، بر حسینت گریه هم کردم من از بی آبرویی پیش او ، بدجور می ترسم به اشکی بر حسبنت می کنی خاموش آتش را مرا بر آتش خشمت نکن مجبور ، می ترسم ✍ .......... وَ أَنْتَ الْجَوَادُ الَّذِي لاَ يَضِيقُ عَفْوُكَ ... تويي آن سخاوتمندي كه گذشتت به تنگي نمي رسد گیرم که گناهکارت آدم نشود این عهد که بسته نیز محکم نشود اما تو جوادی ، تو مرا می بخشی می بخشی  و از کرامتت کم نشود ✍ .
  دلى خسته دارم الهى الهى ندارم بجز تو پناهى الهى چه‌گويم برايت چه بودم چه هستم كه بر حال و روزم گواهى الهى قنوت و ركوع و سجودم بهانه‌ست كه يابم به‌كوىِ تو راهى الهى تو كوهى به كاهى ببخشى ولى من_ نياورده‏‌ام پَرِّ كاهى الهى تُهيدستم و غير آهى ندارم ز من آهى، از تو نگاهى الهى (قَد اَفنَيتُ فى شِرَّةِ السَّهوِ عُمرى)* كنون آمدم عذرخواهى الهى (اَعوذ بِكَ مِن حُلولِ سَخَطِك)** الهى الهى الهى الهى مگر تو ببخشى گناهم وگرنه «كميل» است و اين روسياهى الهى   ✍ * .
با یاد و غل و زنجیر گنه بر پر و بالم مانده به روی دوش من، این وزر و وَبالم مانده دستگیری کن ازین بنده، مگر که چقدر... فرصت از زندگی رو به زوالم مانده سحر و ذکر لب و نافله از دستم رفت کمکم کن که فقط اشک زلالم مانده هر که پرسید بگو کیست امیدت؟ گفتم: صبر کن، لطف خدای متعالم مانده کیست جز حضرت حجت که دعاگوی دلم در غریبی و پریشانیِ حالم مانده؟ عجمیان و علی وردی و خوبان رفتند روسیاهی به رخ همچو زغالم مانده خواب دیدم که نجف بودم و بیدار شدم عطر ایوان علی، گوشه ی شالم مانده کربلایی نشدن، علت خسران من است بر دل سوخته از هجر، ملالم مانده باید از داغ غریبی علی آب شوم تا نفس هست و ازین عمر، مجالم مانده ** شده هر ناله ی زهرا، عرق شرم علی شرمسار از رخ او، شاه دو عالم مانده گفت با خادمه حیدر که بگو فضه چرا چند ماه است پسِ ابر، هلالم مانده؟! ✍
و لحظه‌های آخر و احساسِ غربت می‌کنیم ای خدا داریم کم‌کم رفع زحمت می‌کنیم درگذر از ما اگر بزم تو را بَرهَم زدیم پیشِ تو از حال و روزِ خود شکایت می‌کنیم معصیت کردیم و رفت از یادمان مهمانی‌ات میزبانی کردی! احساس ِ خجالت می‌کنیم "یا غیاثَ المُستغیثین" گفته و با التماس با همین دستان ِ خالی عرض حاجت می‌کنیم یا رفیقَ، سَیدي، مَن لا رفیقَ غیرِ تو سودِ بسیاری از این نوع ِ رفاقت می‌کنیم ما به ماهِ تو، به إعجازِ سَحَر دل بسته‌ایم بیشتر از قبل وقتی کسبِ رحمت می‌کنیم سفرهٔ افطارهای آخرین است و مُدام با تو داریم از قبولِ توبه صحبت می‌کنیم راستی بخشیدی آخر یا نه؟! ما را ای کریم درگذر حالا که مستأصل صدایت می‌کنیم ما به شب‌هایِ مناجات ِ تو عادت کرده‌ایم بعد از این با گریه هَرشَب با تو خلوت می‌کنیم عهد می‌بندیم با تو زیرِ ایوان نجف بعد از این، جانِ علی بهتر عبادت می‌کنیم ** جانِ آقایی که می‌گفتند رو به زینبش از حسینت هر چه می‌خواهیم غارت می‌کنیم سر به روی نیزه، انگشتر به دستِ ساربان در دل از این داغ، احساس ِ حرارت می‌کنیم! ✍
و آخر ماه، گدا مانده و تنها مانده همه رفتند فقط بنده‌ی رسوا مانده درب مهمانی خود را کمی آرام ببند یک نفر از صف بخشیده‌شدن جا مانده دستگیری بکنی یا نکنی هر دو رواست دستِ تسلیمِ منِ غم زده بالا مانده هیچ‌کس واسطه‌ی بنده‌ی آلوده نشد مثل هر سال فقط یوسف زهرا مانده همه‌ی زندگی‌ام حاصل لطف مهدی‌ست تازه آقایی او در صف عُقبی مانده عاقبت آبرویم ریخت و در چشم امام... بی بها کرد مرا چشمِ بدِ وامانده سخت دلتنگ نجف هستم و ایوانِ علی بر دل غم زده‌ام، شوق تماشا مانده ** آخر ماه هم از غربت ارباب بگو بین گودالِ پر از خون، تن مولا مانده اکبر و قاسم و عبدالله و عون و عباس همه رفتند... فقط زینب کبری مانده چه کند زینب مضطر که سنان دور شود لب زخمی حسینش به دعا وا مانده ✍
محمود کریمی - چشم بی تاب.mp3
12.59M
🤲😔 🌙چشم بی تاب ⚡️ الهی در سختی ها، قوت قلبم، نجوا با تو است 🌱
. گریز به مانده ام بی کَس و بی یار،مرا یاری کن باز هم از منِ درمانده طرفداری کن بار من روی زمین مانده..،خدایا چه کُنم بار من مانده خدایا..،تو خریداری کن معصیت در دل مُرداب فرو بُرد مرا تا که آب از سر من رد نشده..،کاری کن بنده ی نفس شدم بندگی ام یادم رفت بنده را راحت از این بندِ گرفتاری کن اختیاراً ز درِ خانه ی تو دور شدم پس گداییِ مرا لطف کن،اجباری کن وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد سفره تا جمع نشد..،اشک مرا جاری کن در سحر اهل مناجات تو سیراب شوند منِ غفلت‌زده را تشنه ی بیداری کن روی قلبم بنویسید:گرفتارِ رضا... سنگ را در حرمش لایقِ حَجّاری کن بی پناهیم،پناهِ همه ی ما..،زهراست زیر بال و پرش از شیعه نگهداری کن بَرده ام..،برده ی بی قیمتِ بازار نجف حلقه در گوش همین برده ی بازاری کن دوست دارم که غلامِ درِ حیدر باشم پس مرا تا به ابد نوکرِ درباری کن جان آقای غریبی که ندارد حرمی دل ویران مرا یک شبه مِعماری کن گریه بر داغِ حسن ارثیه ی اجدادیست ایل و اولاد مرا اهل عزاداری کن روزه با روضه اگر باز شود..،می چسبد گریه‌کُن! با نمِ اشک خودت افطاری کن . . پیش چشمان پسر،مادر او سیلی خورد آی ناموس‌پرست! از غم او، زاری کن جگرش سوخت ولی قاتل او زهر نبود... قدر یک لحظه فقط فکر به مسماری کن! میخِ در با همه‌هستیِ حسن بد تا کرد پای خود را به حریم پرِ زهرا وا کرد
؛ ؛ مانده‌ام بی کَس و بی یار، مرا یاری کن باز هم از منِ درمانده طرفداری کن بار من روی زمین مانده..، خدایا چه کُنم بار من مانده خدایا..، تو خریداری کن معصیت در دل مُردابْ فرو بُرد مرا تا که آب از سر من رد نشده..، کاری کن بنده‌ی نفْس شدم، بندگی‌ام یادم رفت بنده را راحت از این بندِ گرفتاری کن اختیاراً ز درِ خانه‌ی تو دور شدم پس گداییِ مرا لطف کن، اجباری کن وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد سفره تا جمع نشد..، اشک مرا جاری کن در سحر اهل مناجات تو سیراب شوند منِ غفلت‌زده را تشنه‌ی بیداری کن روی قلبم بنویسید: گرفتارِ رضا... سنگ را در حرمش لایقِ حَجّاری کن بی پناهیم، پناهِ همه ی ما..، زهراست زیر بال و پرش از شیعه نگهداری کن بَرده‌ام..، برده‌ی بی قیمتِ بازار نجف حلقه در گوش همین بَرده‌ی بازاری کن دوست دارم که غلامِ درِ حیدر باشم پس مرا تا به ابد نوکرِ درباری کن جان آقای غریبی که ندارد حرمی دل ویران مرا یک شبه مِعماری کن گریه بر داغِ حسن ارثیه‌ی اجدادی‌ست ایل و اولاد مرا اهل عزاداری کن روزه با روضه اگر باز شود..، می‌چسبد گریه‌کُن! با نمِ اشک خودت افطاری کن ▪️ پیش چشمان پسر، مادر او سیلی خورد آی ناموس‌پرست! از غم او، زاری کن جگرش سوخت ولی قاتل او زهر نبود... قدر یک لحظه فقط فکر به مسماری کن! میخِ دَر با همه‌ هستیِ حسن بد تا کرد پای خود را به حریم پَرِ زهرا وا کرد ✍
؛ ؛ سحر از بی کسی و حیرانی... آمدم تا به درِ سلطانی به سرم کهنه عبا پوشاندم در زدم، زار زدم، پنهانی خاک زیر قدمم گِل می‌شد بس‌که شد دیده‌ی من بارانی ای کریمی که صدایم کردی باز کن! آمده‌ام مهمانی نگذاری که زبان باز کنم تو خودت درد مرا می‌دانی کشتی‌ات را برسان بهر نجات شده دریای دلم طوفانی بنده‌ی نفسم و سرگردانم وای ازین غُصه‌ی سرگردانی ** کاش تا طوس مرا پَر بدهید بروم پیش رضا دربانی کاش می‌شد که به من هم بدهید کمی از عشق همان سَلمانی گفت آقا به خودِ ابن شبیب گریه کن در غم آن قربانی... بعد ازآنیکه سرش رفت به نی به زمین ماند تن عریانی یک سر زخمی رفته به تنور مؤمنی ساخت از آن نصرانی عَمه‌ی محترم ما تنها... رفت در شام به آن مهمانی... ✍
؛ ؛ ؛ شبِ آخر رسید اما برای عاشق آغاز است که عاشق خوب می‌داند سحر هنگامِ پرواز است اگر این است آقایم! ندارد سفره‌اش پایان ضیافت‌خانه‌اش شُکرِ خدا هر روز و شب باز است خدا را شُکر در سی شب مرا دارالشفا آورد همین که دید بیمارم دلم لبریز امراض است  خدا را شُکر مهمانِ امامی مهربان بودیم چرا ما آمدیم اینجا، میان ما و او راز است خدایا کاش سال بعد سحر‌ها در بقیع باشیم که در صحن حسن یک طورِ دیگر گریه‌ها ساز است و شب‌ها جمع می‌گردیم گِردِ مرقدش آن‌جا کنارِ پنجره فولادِ زهرا که پُر اعجاز است توسل کن، توکل کن، خدا هست و خدا کافی‌ست چه غم در پیش راه تو هزاران دست انداز است خدا را کاش بنویسند در این شب برای ما امامش را نَه سربار است، بلکه خوب سرباز است ** حسین است و لبی خشک و... صدای لشکری سیراب کسی رو می‌زند که روی دستش کودکی ناز است الهی بشکند دست و کمان حرمله، بد زد رُباب است و همین روضه: ببین چشم علی باز است...
؛ ؛ ؛ شب جمعه که شود، جرم و خطا می‌بخشند دست خالی نرو، با شوق بیا می‌بخشند این کریمان همه احوال مرا می‌پرسند این کریمان همه عصیان مرا می‌بخشند ثروتِ فقر که دارم همه سرمایه‌ام است اغنیا را به نیاز فقرا می‌بخشند رزق ما را برسانید ز بازار نجف از همان سفره که نعمت به گدا می‌بخشند مطمئناً سببش یک نظر فاطمه است قطره اشکی که بر این بی سر و پا می‌بخشند ای گنهکار بیا و به خودت سخت نگیر مثل فطرس به تو هم بال دعا می‌بخشند یازده ماه اگر بارِ گناه آوردی آخر ماهِ خدا آن‌همه را می‌بخشند نوکری گریه‌کنان گفت: اباعبدالله کِی به ما تذکره‌ی کرببلا می‌بخشند مادرت گفت: فدای لب عطشان حسین... همه را بین فغانش به خدا می‌بخشند
گره افتاده در کارم، حسین جان امام و سرور و یارم،حسین جان نظر کن بر دلِ بی تابم ارباب هوای کربلا دارم،حسین جان علاج درد من در روضه هایت شفای دردِ بسیارم،حسین جان به یاد کودکِ شش ماهه ی تو ببین آقا که می بارم حسین جان بدون روضه هایت شهر مُرده .... دچار ترس بسیارم حسین جان من از مردن نمی ترسم به والله که هستی تو هوادارم حسین جان فقط می ترسم از دوری ز رویت به عشق تو بدهکارم، حسین جان ز هرکس دشمن این روضه ها شد خدا داند که بیزارم حسین جان تمام لذت دنیایم این است که باشی تو خریدارم،حسین جان تمامِ آرزویم دیدنِ توست دعا بهرِ فرج کارم حسین جان عبدِ کریم راز دل را به که گویم بخدا محتاجم به نسیم حرم کرب و بلا محتاجم یک نظر بر من بیچاره کنی بس باشد پسر ام ابیها به دعا محتاجم سرو جانم به فدای تو و آن مادر تو من مسکین به دعای هر دوتا محتاجم تربتت خاک بهشت است که دراین شکی نیست من به یک بوسه ی ایوان طلا محتاجم مثل مرغ قفس افتاده پریشان گشتم من زاین بند اسارت به رها محتاجم هر چقدر ناله و شیون بکنم باز کم است من زاین قلب شکسته به شفا محتاجم به خیالم شده ام نوکر دربار شما یک دفعه خواندن نامم به گدا محتاجم لحظه ی مرگ من آقا نظری کن به(تراب) گر به یک ثانیه هم شد تو بیا محتاجم چقَدَر نامه نویسم که تو یادم نبری در شب اول قبرم به شما محتاجم رضا ترابی گیلده ما از دعای خیر به هیئت رسیده‌ایم از دولتِ حسین به عزت رسیده‌ایم هیئت تمام زندگی ما غریب‌هاست با پرچم حسین به قدرت رسیده‌ایم این پای منبر است همان قبة‌الحسین اینجا هزار بار به حاجت رسیده‌ایم زهرای مرضیه است دعاگوی مستمع وقتی که ما به اوج مصیبت رسیده‌ایم در حسرتِ تباکیِ با ما، ملائکند پیداست ما به بام سعادت رسیده‌ایم چون عمرمان گذشت بمانیم گریه‌کن مثل حبیب اگر به شهادت رسیده‌ایم تا روز حشر دیده اگر با حسین ماند پس بی‌حساب تا به قیامت رسیده‌ایم هر روز با حسین دوباره تولّدیست بارید اشک و ما به طهارت رسیده‌ایم با یک سلام پاک شود هر گناهکار ما خود به این مقام و فضیلت رسیده‌ایم با این حیات طیبه عمری‌ست دل‌خوشیم یعنی به اوج شادی و بهجت رسیده‌ایم با چه زبان ز گریه بگوییم با شما با گریه بر حسین به جنّت رسیده‌ایم بس چشمان به اشک عزا شستشو شده در فتنه‌ها به درک بصیرت رسیده‌ایم لازم نبود خُدعه‌گران موعظه کنند عمری‌ست ما به حکم ولایت رسیده‌ایم وقتی برای قافله‌اش گریه می‌کنیم انگار که به یاریِ عترت رسیده‌ایم شد بارها امام زمان هم‌نشین‌مان در روضه‌ها به محضر حضرت رسیده‌ایم محمود ژولیده دوباره دست به روی سر گدا بکشید دوباره پرده به روی گناه ما بکشید بی آبرو و خطاکار و مست عصیانم کشان کشان دل من را سوی خدا بکشید تمام زندگیم را گناه پُر کرده دوباره بندگیم را به ابتدا بکشید خجالت از روی مهدی کشیدم و گفتم بنا نبوده که جور مرا شما بکشید اگر ببیند علی خیلی آبروریزی است حسابِ بی سر و پا، بی سر و صدا بکشید کنار دشمن زهرا مرا نسوزانید مسیر آتش مان را جدا جدا بکشید بهشت را به رفیقان آشنا بدهید غریبه را به سوی مشهدالرضا بکشید کنار سفرهء مهمانی خدا امسال برای سائل درمانده هم غذا بکشید مریض گریه ام و تشنهء سبوی حسین به خشکی لب من خاک کربلا بکشید جنازه ام به زمین ماند جان مادرتان... مرا حوالی شش گوشه زیر پا بکشید ** به زیر چکمه صدایی گرفته می گوید: از این دهان پُر از خاک، نیزه را بکشید به دستِ بی رمقم اینقدر لگد نزنید ز دستِ بی رمقِ پیرمرد عصا بکشید رضا دین پرور
عجب متن قشنگی گفتم خدایاچگونه آغازکنم؟؟؟ گفت به نام من گفتم خدایاچگونه آرام گیرم؟؟؟ گفت به یادمن گفتم خدایاخیلی تنهایم؟؟؟ گفت تنهاترازمن؟ گفتم خدایاهیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟ گفت به جزمن گفتم خدایاازبعضی هادلگیرم گفت حتی ازمن؟ گفتم خدایاقلبم خالیست گفت پرکن ازعشق من گفتم دست نیازدارم گفت بگیردست من گفتم بااین همه مشکل چه کنم؟؟؟ گفت توکل کن به من گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم گفت نه،نزدیکترین به تو ،من گفتم برای ارزوهایم چه کنم؟؟؟ گفت تلاش و به امیدمن گفتم خدایاچرا اینقدر میگويی من؟؟؟ گفت چون من ازتوهستم وتوازمن.. ⚘
در عذری نمانده است برایم کمک کنید سرتابه پا گناه و خطایم کمک کنید بالم شکسته، آن‌قدر افتاده‌ام به چاه اما هنوز سربه هوایم کمک کنید این نان شبهه‌خوردنم آخر چه‌ها نکرد! بوی علی نداشت غذایم کمک کنید از بس تمام عمر صدایش نکرده‌ام پیشش غریبه است صدایم، کمک کنید ارزان فروختم دل خود را به دیگران از دست رفته است بهایم کمک کنید هرقدر در زدم برویم وا نشد دری حالا که رانده از همه‌جایم کمک کنید این روزها نماز جماعت که می‌روم یاد نماز صحن رضایم کمک کنید عمرم به سر رسید و نشد نوبت حرم در آرزوی کرببلایم کمک کنید فابک علی الحسین، شب جمعه آمده پایین پایِ شاه، گدایم کمک کنید ** با گریه پا شد و به جوانان خیمه گفت پُر از علی شدست عبایم کمک کنید تا خیمه چند مرتبه هی می‌خورم زمین از چند جا شکسته عصایم، کمک کنید ✍
؛ گاه‌گاهی عتاب خواهد کرد بیشتر فتح‌ِباب خواهد کرد بعدِ هر بار گفتنِ «یارب» بنده را «جان» خطاب خواهد کرد او دعاهای توبه کاران را زودتر مستجاب خواهد کرد و فقط ناامید از خود را در جهنم عذاب خواهد کرد ** بین دل‌های مُرده و غمگین «یا حسین» انقلاب خواهد کرد ره صد ساله را خلاصه کند غوره‌ها را شراب خواهد کرد گریه کردیم، یا کمک کردیم همه‌اش را حساب خواهد کرد نسپاریدمان به شهر و دیار شهر، مارا خراب خواهد کرد سمت هرکس اگر به جز تو رَویم زود مارا جواب خواهد کرد آری آقا به غیرِ تو مارا چه کسی انتخاب خواهد کرد؟ چه کسی جز حسین با ذکرش بین دل انقلاب خواهد کرد؟ چه کسی جز حسین با خونش موی خود را خضاب خواهد کرد؟ چه کسی جز حسین با داغش هر دلی را کباب خواهد کرد؟ :: فکر طفل رباب افتادم طفل او را که خواب خواهد کرد؟
مداحی_آنلاین_حال_و_احوال_گرفتار_تماشا_دارد_مهدی_رسولی.mp3
4.82M
🍃حال و احوال گرفتار تماشا دارد 🍃گریه عبد گنهکار تماشا دارد 🎤
بخشی از ؛ ؛ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اخْتِمْ لِي بِخَيْرٍ با آل علی رها ز غیرم کردی در کوچه‌ی کربلا زُهیرم کردی من را به حسین وصل کردی یارب صد شکر که عاقبت بخیرم کردی