روزها را با توسل کردنم شب میکنم
دارم از این ناحیه خود را مقرب میکنم
عقل را از بارگاه عشق بیرون کردهاند
خویش را دارم به دیوانه ملقب میکنم
اختیار "عبد" یا "رب" را به دست من دهند
اختیاراً خویش را عبد و تو را رب میکنم
من که عادت کردهام شبها به درس عاشقی
روزها فکر فرار از دست مکتب میکنم
دیشبم از دست رفت و حسرتش را میخورم
گرچه امشب آمدم گریه به دیشب میکنم
خلق تحویلم نمیگیرند، تحویلم بگیر
تو که تحویلم نمی گیری همهش تب میکنم
[ من چای میریزم گناهم را بریزی
یک جا تمام اشتباهم بریزی
باید که دست از آنچه غیر از کربلا شست
دیگ تو را شستم خدا روح مرا شست
من عالمی در اینجا با رقیه
هر وقت دستم سوخت گفتم یا رقیه ]
گفت کارت چیست گفتم چند سالی میشود
کفشهای گریه کنها را مرتب میکنم
من تمام خلق را یک روز عاشق میکنم
من تمام شهر را از تو لبالب میکنم
هر سحر از پنجتن، گریه تقاضا کردهام
هر چه را دادند یکجا خرج زینب میکنم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
4_5954233988464773926.mp3
7.4M
💠#مناجات
گنهکارم،بدم بی اعتبارم
🎤#حاج_عباس_طهماسب_پور
گنهکارم بدم بی اعتبارم
خوشی رفت از تمام روزگارم
اسیر نفسمو بی اختیارم
قبولم کن گره افتاد به کارم
❤️#خدایا_من_علی_را_دوست_دارم
❇️با همه بدیام،آقام علی رو دوس دارم
❇️با همه بدیام،آقام حسینو رو دوس دارم
✅میمیرم براش
جوانیه من عاصی کجا رفت
به راه غفلت و راه خطا رفت
چه شد از این دلم،دیگر حیا رفت
مرا امشب بغل کن،بیقرارم
❤️#خدایا_من_علی_را_دوست_دارم
🌺یا علی یا علی یا علی
رفیق بد زمینم زد خدایا
چقد آفت به دینم زد،خدایا
چه مُهری بر جبینم زد، خدایا
نجاتم ده که بِینِ اهل نارم
❤️#خدایا_من_علی_را_دوست_دارم
خودم را در گناهم پیر کردم
فقط عمری شکم را سیر کردم
ز من بگذر اگر که دیر کردم
نگاهم کن در این گوشه کنارم
❤️#خدایا_من_علی_را_دوست_دارم
مرا جوری کریمانه خریدی
که انگاری گناهم را ندیدی
دلم را سوی مولایم کشیدی
خزانم ،علی باغ و بهارم
❤️#خدایا_من_علی_را_دوست_دارم
علی یا ربنای مومنین است
علی دست خدا در آستین است
ولای مرتضی،معنای دین است
خودت بنویس بر سنگ مزارم
❤️#خدایا_من_علی_را_دوست_دارم
شب قَدرت، بَها میخواهم از تو
خبرداری چِها میخواهم از تو
برات کربلا میخواهم از تو
سرم را روی تربت میگذارم
❤️#خدایا_من_حسین_را_دوست_دارم
به صورت تا عزیزالله افتاد
چه مرکب ها بسویش راه افتاد
روی جسمش هلال ماه افتاد
فدای زینبش، ایل و تبارم
❤️#خدایا_من_حسین_را_دوست_دارم
.
﷽
#زمینه #حضرت_زینب_س
بند اول
به چه روزگاری افتادیم
کاش روزای خوشی برگرده
بی برادری چقدر سخته
میبینی باهام چیکار کرده
یک سال و نیمه که تو نیستی
حالمو ببین پریشونم
ای فدای غربتت داداش
من خودم روضه تو میخونم
حق بده برم من از حال
عشقم افتاده تو گودال
چرا من باید ببینم
روی سینه ت شمرو خوشحال؟
ای امون دل
زینب تو هم سفر شده با یه قاتل
ای امون دل
تو دو سه ساعت کنار شمر بودی من چهل منزل
یاور زینب ... یه کاری کن از کنارت نره زینب
بند دوم
غم و غصه ها فراوونه
سر غارت تو دعوا شد
راستی آخرش نفهمیدم
اصلا انگشت تو پیدا شد؟
قربون خشکی لبهات شم
تشنه بودی تشنه افتادی
قربون دلت برم داداش
مرکباشونم تو آب دادی
دسته شمره خاطراتم
خیلی دلتنگ نگاتم
حنجره تورو برید که
نشنوم دیگه صداتم
کار دنیا رو
جای ما نبود آخه کوچه و بازارو
کار دنیا رو
بارون سنگ می بارید از در و دیوارو
خواهرت زینب ... اونقدر کتک خورد جلو سرت زینب
بند سوم
هرکی هرچی دم دستش بود
به زور از تن تو برد آخر
درد من اینه که تو گودال
خولی ول کنت نشد خواهر
ای فدای درد و غم هات شم
فکر ما رو هم میکردی خب
به رقیه قول دادم رفتی
دو سه روزه برمیگردی خب
دختره آرزو داره
سر روی پاهات بذاره
ترس سیلی خوردن از زجر
لکنت زبون میاره
دیگه خوشبخت نیست
موهاشو ببین که سوخته و دیگه لخت نیست
دیگه خوشبخت نیست
داشت میدید سنان میگفت تموم کنید وقت نیست
پیر شده زینب ... دیگه از دنیا بدون حسین سیر شده زینب
.
انقدر خستم
انگاری اندازه هزار نفر خستم
انقدر خستم
منم از ناله و از چشمای تر خستم
انقدر خستم
بس که میزنم روی سینه و سر خستم
انقدر تنهام
دیگه وقتی اومدم از اون سفر تنهام
انقدر تنهام
حتی از کوفه و شام بیشتر تنهام
انقدر تنهام
وقتی مونده باشم از تو بی خبر تنهام
برای غصه های سینه مرگ درمونه
داغ یه شیرخواره مون به حرف آسونه
داغ دل منو فقط حسین میدونه
حسین جان به جان مادرم
دیگه آب گذشته از سرم
به دادم برس برادرم
حسین جان ...
انقدر سخته
اینو من میگم با این دلی که سرسخته
انقدر سخته
با غریبه ها که باشی همسفر سخته
انقدر سخته
به دلاشون اشکا باشه بی اثر سخته
انقدر سخته
ببینی کبوترو بی بال و پر سخته
انقدر سخته
ببین برادرو بدون سر سخته
انقدر سخته
به عدو بگی لباسشو نبر سخته
ذبیح ما رو خاک قتلگاه غارت شد
خیمه ما به دست یک سپاه غارت شد
هشتاد و چهار چادر سیاه غارت شد
منو دست بسته و طناب
منو گریه های بی حساب
منو بی قراری رباب
حسین جان به جان مادرم
دیگه آب گذشته از سرم
به دادم برس برادرم
حسین جان ...
انقدر دیدم
دخترامونو اسیر و خون جگر دیدم
انقدر دیدم
دفن یه سه ساله رو دم سحر دیدم
انقدر دیدم
هر دفعه به نیزه گفت منم ببر دیدم
انقدر خسته ام
مثل حال خیمه های شعله ور خسته ام
انقدر خسته ام
مثل اون همه اسیر بی سپر خسته ام
انقدر خسته ام
مثل قصه رقیه و پدر خسته ام
با هر نفس تو اون همه عذاب مردم من
با تازیونه خوردن رباب مردم من
پیش سرت تو مجلس شراب مردم من
به جون سه ساله شهید
دیگه نوبت منم رسید
قدم مثل دخترت خمید
حسین جان به جان مادرم
دیگه آب گذشته از سرم
به دادم برس برادرم
حسین جان .
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️