eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
شعار امام حسین(ع) من گدایی درت را دوست می‌دارم حسین سائلان محضرت را دوست می‌دارم حسین دست‌بوس نوکرت‌بودن برای من بس است نوکری نوکرت را دوست می‌دارم حسین بارالها، گریه‌کن‌های حسینم را ببخش این دعای مادرت را دوست می‌دارم حسین من برای ماندن اسلام بعد از کربلا دست زینب‌پرورت را دوست می‌دارم حسین در میان آن شهیدانی که دورت خفته‌اند زیر پایت... اکبرت را دوست می‌دارم حسین در کنار علقمه، با دیدن آب فرات هیبت آب آورت را دوست می‌دارم حسین امیر عظیمی
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شبهای محرم – بیت رهبری سال بعدی می‎شود سال سعود می‎شود آل سعود آل سقوط می‎کند محشر به پا فردا حسین ابرهه از قبل با ما آشناست جان داعش دست کودک‎های ماست اربعین گردان بچه شیعه‎هاست سفره‎ی زهرا نجف تا کربلاست می‎نشیند پیش ما آنجا حسین ما نمی‎خواهیم این دینار را مرحبا این امّت بیدار را رهبر ما داده این هشدار را بیعت ایران و استکبار را هر کسی مرد است گوید یا حسین وای از اسلام اشرافیگری مرگ بر حکام اشرافیگری کوفه هم شد خام اشرافیگری این هم از فرجام اشرافیگری گر سر درآورد از نوک نی‎ها حسین شهر انصار علی بالا گرفت بین کوچه پهلوی زهرا گرفت راه را بر زینب کبری گرفت هلهله در بین مردم پا گرفت راستی امسال عاشورا! حسین نوحه‎های مادری بی‎تاب، آب کاش می‎دید اصغرش در خواب، آب مشک را شرمنده کرده آب آب حال می‎خواهد چه سر در آب آب نا امید از خیمه‎ی سقا حسین پشت سر گریه مقابل هلهله تا به لشگر نیست دیگر فاصله یک بدن یک پدر حیران میان غائله بشکند دستت الهی حرمله دست به نفرین می‎برد بالا حسین  
◼️ ◾️ 📕به حسین بن علی کشتهٔ قرآن صلوات 📕به غم وسوز دل وآه یتیمان صلوات 📕بالب تشنه به میدان شهادت می رفت 📕به دل سوخته ی خیمه نشینان صلوات 💠‌سلام‌الله‌ابدا‌ما‌بقیت‌وبقی‌الیل‌والنهار💠 🍂من همچو کبوتر به روی بام حسینم 🍂شب تا سحر آواره بین الحرمینم 🍂مجنون حسینم ، پابست ابالفضل2 🍂هم مست حسینم، هم مست ابالفضل 🍂شب تا سحر از عشق شما خواب ندارم 🍂من در دو جهان غیر تو ارباب ندارم 🍂من مُحرِمَم از اشک و جز این توشه ندارم 🍂من کعبه به جز مرقد شش گوشه ندارم ⬅️امروز بگو یا حسین که مرحمی باشی به دل داغدار مادرش زهرا. ... ⏪یه روز پیغمبر اومد خونهٔ خانم فاطمه زهرا.. دیدن بی‌بی داره گریه میکنه... فرمود دخترم ... زهرا جان... چرا گریه میکنی بابا... فرمود بابا..... فرزندی که در شکم دارم باهام حرف میزنه... پیغمبر فرمود زهرا جان اینکه ناراحتی نداره تو هم در شکم مادر بودی ...با مادر هم نوا بودی...(هم صحبت مادر بودی) صدا زد بابا آخه این بچه یه چیزایی میگه جگرمو خون کرده بابا.... (مگه چی میگه زهرا جان) بابا همش میگه انالغریب... اناالمظلوم.... اناالعطشان.... اناالعطشان... یعنی مادر من غریبم مادر... من مظلومم... من تشنه ام.... من شهیدم.... بابا اینا چیه میگه... جگرم رو آتش زده... پیغمبر فرمود: دخترم فرزندت پسره بابا... اونو غریبانه با لب تشنه.. بین دو نهر آب شهیدش میکنند... آی حاجت دارا...ناله دارا..آی غریب نوازا... یه وقت بی‌بی شروع کرد گریه کردن... صدا زد بابا یا رسول الله آیا وقتی حسینم شهید میشه، منه مادرش هستم یا نه؟؟؟... نه دخترم حسینت اون لحظه مادر نداره... بابا یا رسول الله آیا باباش علی هست یا نه؟؟؟ نه زهرا جان حسینت اون لحظه پدر هم نداره..... بابا یا رسول الله آیا برادرش حسن هست؟؟ (نه دخترم برادرش حسن هم نیست) آی حُسینیا ...آی گریه کنای امام حسین،، ، بی بی فرمود بابا یا رسول الله ... پس کی بر حسینم گریه میکنه ... حسینم گریه کن نداره.... پیغمبر فرمود دخترم غصه نخور... عده ای از خوبان امت من جمع میشن... مردان و زنان امت من جمع میشن برا حُسینت ناله میکنند.... زناشون مثل جوون از دست داده ها ، برا حسینت گریه میکنند،،، مجلس به مجلس میرن عزاداری میکنند... زهرا جان روز قیامت هم که میشه.. میای شفاعتشون میکنی.. ⬅️خب حالا امروز بگو خانم جان ... اگه اون روز غصه خوردی حسینت گریه کن نداره... امروز من بر حسینت گریه میکنم... که تسلای دل داغدارت باشم... ⚫️روز عاشوراست امروز.... 🔴کربلا غوغاست امروز .... امروز امام زمان عزاداره .... قربونت برم آقا جان.... امروز برا مصائب عمه اش زینب ناله میکنه.... امروز برا جد غریبش حسین گریه میکنه..... امروز برای دستهای بریده عباسش گریه می کنه.... قربون اون آقایی که فرمود... یا جدا روز و شب برات گریه می کنم.. اگه اشکای چشمم خشک بشه براتون خون گریه می کنم فرمود... لأَندُبَنَّک صَباحاً و مَساءً و لأَبکینَّ عَلَیک بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً. صبح و شب برات گریه میکنم برات شیون می کنم.... تو مصیبتت به جای اشک، خون گریه میکنم.... امروز بگو آقاجان سرت سلامت.... آجرک الله فی مصیبت جدک.... آقا قربون اون شال عزا به گردن انداختی...... قربون دل داغدارت برم آقا جان.... (روز عاشورا.... دلتو ببرم کربلا...و التماس دعا) عجب روضه جانسوزیه روضه وداع... سخت ترین حالات ابی عبدالله همین جاست... اومد کنارخیمه، با همه وداع کنه.... صدا زد کلثوم خداحافظ... سکینه خدا حافظ.... آخ زینبم خدا حافظ.... همه بیایید دورمو بگیرید... آخرین دیدار من باشماست... دیگه شمارو نمیبینم... همه دورشو گرفتن... ناله میزنند...گریه میکنند.. یکی میگه مارو تو لشکر دشمن به کی میسپاری.. یکی میگه مارو به مدینه برگردون... همه رو آروم کرد.. اما اونی که آروم نمیشه زینبه... زینب مگه مینونه دوری برادر رو تحمل کنه... زینب نمیتونه از برادر جدا بشه... 🔘گفت با زینب، به آوای حزین 🔘مهربان خواهر بیا حالم ببین 🔘زینبا روز جدایی آمده 🔘موسم عهد خدایی آمده 🔘دور از اهل حرم ای مُمتَهن 🔘خیزو بهرم آر کهنه پیروهن ⬅️تا نام پیراهن اومد دید خواهرش داره میلرزه.... زینبم چرا میلرزی.. الهی برادر داری خدا برات نگه داره... نبینی داغ برادروو... زینبم چرا میلرزی خواهر... ⏪صدا زد حسین جان..مادرم فاطمه وصیت کرده..هر وقت حسین پیراهن کهنه طلب کرد... بدون لحظات آخر عمر حسینه.. (دیگه حسینو نمیبینی) همچین که راهی میدان شد دید صدای ناله ای بلنده ... 🖤مهلا مهلا.... 🖤یا ابن الزهرا....
شعر زیبای حضرت رقیه س دختر اگر یتیم شود پیر می شود از زندگی بدون پدر سیر میشود هم سن و سال ها همه او را نشان دهند دل نازک است دختر و دل گیر می شود باشد شبیه مادر خود نافذ الکلام این شهر با صدایش چه تسخیر می شود فریادهای یا ابتایش چو فاطمه در سرزمین کفر چو تکبیر می شود وقتی که گیسوان سری پنجه می خورد هر تاب آن چو حلقه ی زنجیر میشود
اشعار امام حسین(ع) – ماه محرم جوان به هیات تو آمدیم و پیرشدیم ز قبل روز تولد تو را اسیر شدیم جسارتا ز حساب و کتاب باکی نیست به نیم قطره اشکی ببین چه شیر شدیم به سیم و زر نفروشیم نوکری تورا که ما به خاطر این نوکری امیر شدیم درخت بار دهد شاخه اش می افتد و ما ز فرط جرم و گناه است سربه زیر شدیم شما مقام شفاعت به گریه کن دادید که ما فراز اجرنای یامجیر شدیم؟  ببین به گفتن یا لیتنا خوشیم حسین ببخش زود نبودیم ببخش دیر شدیم اگر چه روی سیاهیم  و بوی بد داریم ز یا حسین فروشنده عبیر شدیم ز بعد اوف لنا الکیل سفره گستردیم ز دستگیری دست تو دستگیر شدیم  ز ما دریغ مکن این غذای نذری را کجاست ماه محرم که ما فقیر شدیم تن تو جمع نشد جمع ما ولی جمع است ز دانه دانه زنجیرتان کثیر شدیم  به شوق آمدن مادرتو منتظر زمان آمدن منکر و نکیر شدیم  تمام خاطره ما ز دور کودکی است نبین کشیده قدیم و نبین کبیر شدیم چه عزتی به از این عمر رفته با تو گذشت جوان به هیات تو آمدیم و پیر شدیم . 
حاجت به شرح آن نیست،دردی که خود عیان است این اشک شور گونه، شیرین ترین بیان است از عشق یوسف مصر یک دل فقط جوان شد در خیمه ی حسینی، دلها همه جوان است  بالاترین عبادت، شادی قلب زهراست شادی قلب زهرا، ذکر حسین جان است زهرا تمام ما را با اسم می شناسد نزدیک درب هیئت چشم انتظارمان است این سرخی بدن ها، یا این به سرزدن ها از جهل سینه زن نیست، از عشق بی کران است "اینجا گناه بخشند، کوهی به کاه بخشند" وقتی که پیرمردی، با عشق روضه خوان است آهی کشید خواهر در ماتم برادر این آه تا قیامت در سینه ها نهان است مثل لب برادر، خون شد جبین خواهر گویا که چوب محمل همدست خیزران است با سر رسیدی! بی سَرِ گودال بابا جان از ذوق دارم می روم از حال بابا جان حِس می کنم جا خوردی از وقتی مرا دیدی راحت بگو در صورتم بابا چه ها دیدی پا تا سرم را بعدِ تو غمها عوض کرده آن دختری که داشتی خیلی بد آورده یادت میاید شانه و مویِ کَمَنْدم را در بین دختر بچه ها قَدِّ بلندم را شانه به غارت رفت، مویم سوخت، دَرهَم شد قَدَّم دَمِ خیمه به زیر چکمه ها خم شد یادت می آید چشمهایم آسمانی بود کارم فقط در پیش تو شیرین زبانی بود حالا ببین خون مُردگی چشمهایم را لکنت زبان و لرزش بین صدایم را یادت میاید بازوی من بوسه گاهت بود هر روز طاق ابروی من بوسه گاهت بود شلاق ها پییچیده محکم دُوْرِ بازویم حالا رَدِ انگشتری مانده به ابرویم یادت میاید دست بوست می رسیدم من بین حیاط خانه دائم می دویدم من نه لب برایم مانده تا که بوسه بردارم نه می دوم! از بس پدر درد کمر دارم یادت میاید که ستاره گوش من کردی روز تولد گوشواره گوش من کردی پاره شده در وقت غارت لاله گوشم شد گوشواره آلت قَتّاله گوشم یادت میاید بود پشت پرده ها جایم با دستهای خود حنا بستی به پاهایم چشم تو روشن بین هر بازار می گردم انگار خلخالی ز جنس خار، پا کردم یادت می آید ای پدر زهرای تو بودم پیش همه انسیه الحورای تو بودم در کوچه بن بست سیلی بی هوا خوردم رویِ شتر از پیرِ زن ها من عصا خوردم یادت میاید چند معجر داشتم روزی یک چادر گلدار بر سر داشتم روزی با زور چادر را کشیدند از سرم بابا یک آستین پاره می شد معجرم بابا  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه ی اسیران کربلا اگه دلت شکست اشک جاری شد برا فرج آقا جانم دعا کنید. https://eitaa.com/Arbabhosyn .
‍ ️روضه و _ورود کاروان اسرا به کوفه و ماجرایِ اُم حَبیبه اين است نوايِ دِلِ من در همه حالآت از روزِ ازل تا بِ دم صبحِ مکافات نقش است به لوحِ دلِ من با قلم عشق این جاست حسینیۀ تو عمۀ سادات ... خوبانِ روزگار مسلمانِ زینبند دیوانۀ حسینُ پریشانِ زینبند آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند حتماً کنیز و پیرغلامانِ زینبند در جنت الحسین تمام حسینیان هستند غرق ناز که مهمان زینبند مرغان خوش صدای بهشتی تمامشان بیچاره طنین حسین جان زینبند .... کعبه رقیب حُرمت زینب نمی شود عالم حریف هیبت زینب نمی شود این ها که گفته اند ز عیسی مسیح ها یک قطره از کرامت زینب نمی شود هر جا که حرف اوست همان جاست کربلا در هر مکان که صحبت زینب نمی شود ... باید به سوی عرش خدایش سفر کند روی زمین رعایت زینب نمی شود تنها به احترام حسینش اسیر شد هر عاشقی که حضرت زینب نمی شود زینب اگر نبود محرّم نداشتیم هیئت نبود ، این همه آدم نداشتیم وقتی غرور حیدری اش جلوه گر شود هر کس که هست مرد خطر بی جگر شود تنها پیمبری ست که باید چهل مسیر با شمر ها و حرمله ها همسفر شود ... بین حرامیان سپرِ هر اسیر شد اما کسی نبود برایش سپَر شود با دست های بسته نمی شد به سر زند سر را شکست تا کمی آرام تر شود *عرضِ روضه ام : گفت نذر کردم  یه بار دیگه معلمِ قرآنم زینبُ ببینم ... هر فقیر و اسیری وارد شهر میشه نان و خرما صدقه بدم .... خبر آوردن اُمِ حبیبه یه کاروان اسیر وارد شهر شده ... (گفت نون و خرما ببرید) بردن و برگشتن گفتن اُم حبیبه از ما قبول نکردن ... ( گفت چطور مگه ؟) گفت آخه فرمودن صدقه بر ما حرامِ ... گفت یا للعحب مگه کی واردِ شهر شده ؟؟ میگن خودش چادر به کمر بست گفت برم ببینم کی اومده ... اومد دید یه عده رو سوارِ شتر هایِ بی جهاز کردن ... سوال کرد بزرگِ این کاروان کیه؟ سیدا،با دست عمه تون رو نشون دادن .... اومد جلو گفت چرا نون و خرمایِ منو قبول نکردید؟ با اون هیبتِ حیدری فرمود صدقه به ما حرامِ .... گفت تا جایی که من میدونم و یادمه صدقه فقط به بچه هایِ پیغمبر حرامه ؟؟؟... فرمود اُمِ حبیبه برا چی نذر کرده بودی ؟ عرض کرد خانم یه بار دیگه معلم قرآنم زینب رو ببینم ... فرمود ام حبیبه نذرت قبول .... من زینبم .... نوکرا ... میگن ام حبیبه یکی دو قدم فاصله گرفت ، خانم مگه چند وقته ندیدمت ...چرا انقد شکسته شدی ... چرا قدت خمیده ....؟؟ اصلاً باور نمیشه شما زینب باشی ... اگه شما زینبی ، زینب همیشه یه نشونه داشت ... همه جا سایه به سایۀ حسینش بود ... به من بگو اگه زینبی پس کجاست حسینت ... فرمود ام حبیبه .... اون سری که بالایِ نیزه داره قرآن میخونه .....* حسین .... 🌴🌴🌴
‍ . |⇦• امان از کوفه .. و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه حاج حسین سازور ●━━━━━━─────── بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله .. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد" پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت می‌کرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین .. صل الله علیک یا اباعبدالله .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ دورت بگردد مادرت زهرا  بُنَیَّ من که وصیت کرده بودم با تو باشد هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ باور نمی کردم تو را اینجا ببینم کنج تنور خانه ی اینها  بُنَیَّ  هر قدر هم خاکستری باشد دوباره من می شناسم گیسوانت را  بُنَیَّ  با گوشه ی این چادر خاکی بشویم خون لبت را با نوای یا  بُنَیَّ آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند ای کشته ی افتاده در صحرا  بُنَیَّ  شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ آبت ندادند و به حرفت خنده کردند گفتی که باشد مادرت زهرا  بُنَیَّ ؟ گفتی زن خولی برایت گریه کرده حتی به او هم می کنم اعطا  بُنَیَّ  
؛ ؛ # با احترام آمد و بی‌احترام رفت با صدسلام آمد و با والسلام رفت آتش دوباره پا روی کاشانه‌اش گذاشت با روضه‌ی شکستنِ در از خیام رفت بعد از عطش، فرات به پابوسی‌اش رسید در اشکِ شرم، غرق شد و تشنه‌کام رفت خلوت‌نشینِ پرده‌ی ناموسِ کبریا همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت دَه روز پیش کعبه‌ی در انحصار بود با آن مقام آمد و با این مقام رفت مبعوث شد به گریه برای برادرش پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت داغ حسین، روضه‌ی یک خانواده بود این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت زینب عقیلة‌العرب آمد به کربلا آیینه‌دار فاطمه، حیدر به شام رفت خون‌گریه‌های ناحیه از این مصیبت است سرچشمه‌ی حلال، به بزم حرام رفت
ماهِ تمامم، خسته و مهجور ماندم ای وای از آغوش گرمت دور ماندم خسته شدم از بس که طفلان را شمردم جای تمام بچه‌ها شلاق خوردم اطراف محمل قاتلانی مست بودند بی رحم‌هایی پست و سنگین‌دست بودند دیدی که در گرمای سخت و بی امانم فوراً سرت از روی نی شد سایه‌بانم سختی هجرانت چه کاری داد دستم دیدم سرت را روی نیزه، سر شکستم از بس مرا این داغ‌ها پیر و کمان ساخت اُم حبیبه هم مرا در کوفه نشناخت کوفه نگو، شهر مریدان دروغی کوچه به کوچه، هی شلوغی، هی شلوغی شهری که ریزه خوار خوان مرتضی شد وادی سختِ دختران مرتضی شد طاقت نیاوردم وجود لات‌ها را با گریه برگردانده‌ام خیرات‌ها را تسبیح می‌گفتم به لب، شد نیمه کاره با دست، سوی خواهرت کردند اشاره خیلی هوای غیرتت را کرده بودم وقتی میان محملِ بی پرده بودم هر کوچه که دیدم زنی، اهل عفافی گفتم ببینم مقنعه داری اضافی؟! همسایه‌ی دیروز، بر ما انگ می‌زد شاگرد تفسیرم مرا با سنگ می‌زد من که به روی دامنت سر می‌نهادم آشفته حال از مجلس ابن زیادم با ذوالفقار خطبه‌ام پیکار کردم ابن زیاد بد دهان را خوار کردم وای از اسیری، از مصیبات جگر سوز زندان ندیده بود زینب، دید امروز بی تو دگر با که دلم آرام باشد؟! قرآن بخوان تا که دلم آرام باشد امید قلبم، نور چشمم، جان خواهر در قلب خواهر تا ابد هستی برادر
‍ ‍ احوالات یتیم غروب اولاندا گیدر قلبیدن قراری یتیمون قرا گیینده هوا قالماز اختیاری   یتیمون شفق  رنگ  طلایی  گییر  لباس  شبانه توکر سرشگی ایکی چشم اشگباری یتیمون هزار هزاریه نسگل اولور سرود عزاسی هزار درده دونر دردی از هزاری یتیمون ائدر یول اوستونی دیواریلر کنارینی ماوا گر اولماسا ایوی آرتیق اولار فشاری یتیمون ساتار گلیب گیدنه در اشگینی آلان اولماز عیاریدن کم اولار در پر عیاری یتیمون گوتورور عکسینی عکاس عالم ملکوت پوزار ملکلریده غملی یادگاری یتیمون یوخوسی گلسه قولون بالش ایلیب گیدر هوشه دوشر نظردن ایکی نرگس خماری یتیمون دارار قرا تللینی لای لای دییر قره یللر یئل اسدیقیجا گیدر طره دن غباری یتیمون اوجا سسی ائشیدر دیسگینر دورار یوخوسوندان ئورکده وحشتی آرتار بلا دچاری یتیمون گینه ده اوغلان اوشاقی اولا نه غصه سی واردور دوزر بلایه اولار غمله سازگاری یتیمون آتاسی ئولسه اوغولدان قیزا موثر اولار چوخ آنا باجینی کباب ایلر آه و زاری یتیمون دوشر نه حاله بو قیز ساربان قویوب گیده چولده اوزه الیندن الین بوش قالا کناری یتیمون گوزون آچوب یوخودان پهن دشته ائتدی یتیمون گوروبدی کوچ ائلیوب مقصده قطاری یتیمون اگر چه آج سوسوزیدی غذاده چیخدی یادیندان مدار غصه ده تنگه دوشوب مداری یتیمون صاقا صولا نچه یول عمه عمه سسلدی قاچدی دیدی هایانداسان ای غم گونونده یاری یتیمون سسینه اولمادی سس ئوز سسین ایشیتدی او چولده ئوزون یوروب آزالیب قدرت فراری یتیمون قدم آتیب بو قیزون نیش خار ایاقینی ئوپدی اورک قانی ایاقیندان اولوبدی جاری یتیمون کسیلدی چاره او یورقون بالا یول اوسته اوتوردی دوشوب خیالینه ئوز شهری ئوز دیاری یتیمون گویول قوشی پر آچوب اکبرین اتاقینه گیتدی گوروبدی اوردا دگول قاره گوز نگاری یتیمون کمال یاأسیله یوز دوندریبدی راه دمشقه دیدی گیدیب بو یولی شامه غمگساری یتیمون هایانداسان علی ایستکلین اولدی چوللر اسیری نه قورخولی یئره گل گور دوشوب گذاری یتیمون آتام بابام کیمی سنده علی یتیمه نواز اول محبته واریدی سندن انتظاری یتیمون بیبی لریمه گلایه ایله منیم عوضیمدن آزالدی تئز نه سببدن گور اعتباری یتیمون اوزوم یوخودان اویاندیم نه چاره بختیم اویانمور اویانسادا دی گوروم بختینون نگاری یتیمون اثر ایدیبدی سوزی پهلو شکسته فاطمیه پوزوبدی حالتینی حال انکساری یتیمون گلوب بو خیردا قیزون باشینی دیز اوستونه آلدی اوپوبدی لبلرینی مادر کباری یتیمون جمالینه توکولن تللرین اویان بویان ایتدی مجسم اولدی نظرده صولان عذاری یتیمون دچار ثانی اولوبسان بویوک ننه ن کیمی سنده اونا چتین یتیشه تیره روزگاری یتیمون گوزوندن اشگیوی سیلم بو چولده همدمین اولام دوزنمرم قالا تنها سینا وقاری یتیمون بالا داریخما شامه گیدنلر گلر سراغیوه الان که چوخدی غافله ده یار هوشیاری یتیمون بو خردا قیز او خانوم عورتین ائشیتدی کلامین دیدی گمان ایدیرم آرتدی افتخاری یتیمون بی بیم کیمی بوخانیم دم بدم اوپور دوداقیمدان ایکی گوزوندن ایدیر اشگین نثاری یتیمون بهشت عطری گلور حوریدی گلوبدی بودشته ملکدی یا کی گلوب اولدی یار و کاری یتیمون اگر بو حور و ملکدور نیه قرا گییونوب عجیب غصه لیدور مونس فکاری یتیمون غریب آتامون آدین ازبر ایلیوبدی دیلینده چوخ آشنادی بونا باب تاجداری یتیمون گوزلدی گوزلری عینا بی بیمه بنذری واردور باخاندا گوزلرینه قالمور اختیاری یتیمون اولما مدینه اهلیدی اولما دوشوب گذاری بوچولده عجب کمک یتیروب آفریدگاری یتیمون تانیمورام ولی بو دیندیریر منی ئوز آدیملا نه غصه سی وار اولا بیله غصه خواری یتیمون اورکلنوب دیدی بیردن خانیم گلورسن هایاندان فدا بو گوزلریوه قلب پر شراری یتیمون سنون بو یاخشیلیقون لازم هدیه دی نیلوم نه واردی قولباقی نه واردی گوشواری یتیمون بیزیم قبیله میز اهلی سخادی ایش بیله دوشدی اولان بو گوز یاشیدور یوخدی آیری واری یتیمون من آغلورام بابامین باشینی ووروبلا جدایه آتاسی ئولسه اولار اوخشاما شعاری یتیمون سنون ئولوبدی کیمون آهون اوستن آه چکیرسن باخور سنه چوخالور درد بیشماری یتیمون نفسون اوتلیدی قدین خمیده ساچلارین آغدی قرا گونون قره ائتمه به حق تاری یتیمون جواب وئردی منه فاطمه دییللر عزیزیم شریک محنتیوم جداً آری آری یتیمون بالام حسینه جگر گوشه سن بویوک ننووم من منه موثر اولار بزم سوگواری یتیمون .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی زندگی سخت است ، و گاهی ما سخت‌ترش می‌ کنیم گاهی آرامش داریم ، ولی خودمون خرابش می کنیم... گاهی خیلی چیزها رو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم گاهی حال دلمون خوبه اما با نگرانیِ فردا خرابش می کنیم گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم ... گاهی تمام عمر اشتباه می‌ کنیم ، و نمی‌ دونیم یا نمی‌ خواهیم بدونیم کاش‌ بیشتر مراقب خودمون، تصمیم هامون و گاهی ، گاهی‌ های زندگیمون باشیم ... کاش یادمون نره‌ فقط یک‌ بار زنده ایم و زندگی می‌کنیم فقط یک بار... 🗒https://eitaa.com/Arbabhosyn
استاد محسن قرائتی می‌ فرمودند: در ایام محرم هندوستان بودم، خانمی با چند بچه کنار کوچه بودند ، محله‌ ی شیعه‌ ها ، من اردو بلد نبودم به مترجم گفتم: می‌خواهم با این خانم صحبت کنم رفتم پیش او و سوال کردم که‌ چرا اینجا خوابیدید؟ این بچه‌ها چرا بیرون خانه هستند؟ مگر خانه ندارید؟ گفت چرا ، این خانه ، خانه‌ ماست گفتم شما که خانه داری! چرا آمدی داخل کوچه خوابیدی؟ گفت آخر خانه‌‌ را برای امام حسین علیه‌ السلام سیاه پوش کردیم ، می‌ خواهم در خانه پایم رو به سیاه ‌پوش امام حسین دراز نباشد والله قسم این اَدَب ها در حوزه و دانشگاه نیست. والله قسم! از مغز فطرت می‌جوشد حسین جان: ما به جارو زدن خانه تو محتاجیم ، تا ابد فخر بر این خدمت شاهانه کنیم .... https://eitaa.com/Arbabhosyn
: «نوکری امام حسین و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) به معنی واقعی کلمه این است که انسان بتواند افکار اینها را، خطّ مشی اینها را، جهت‌گیری‌های اینها را در جامعه روزبه‌روز گسترش بدهد؛ و این [کار] است که کشور ما را و جامعه‌ی ما را و نظام ما را و مردم ما را عزّتمند و پابرجا خواهد کرد و مشکلات را برطرف میکند.»
و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام به نفس سید مهدی حسینی •✾• همــه آبرومــو از همــین علم دارم همــه زندگیمــو مدیون علمــدارم پدر و مادرمــم فدات بشن بازم به تو و مادر تو خیلی بدهکــارم ای محبوب من شهرآشوب من امــشب رو به من دستاتو وا کــن یا نعم الامــیر دستامــو بگیر واسه نوکــری ما رو سوا کــن الهی نوکــرت برات بمــیره سایه ات رو از سرم خدا نگیره آخرش یه روزی از عشق تو میمــیرم من امــام حسینیم همــینه تقدیرم میرسی به داد من تو خونهٔ قبرم آخرین روضه خونگیمــو میگیرم حسرت میخورم کــه پای علم کــم سینه زدم کــم گریه کــردم حسرت میخورم از اینکــه چرا دور از کــربلا کــم گریه کــردم کــاش بیشتر به روضه رفته بودم یه یا حسین بیشتر گفته بودم در خونهٔ تو رو به هر کــسی بازه نداره لطف و محبتِ تو اندازه اگه این شهر برای ما نفس گیره میشه توی روضه های تو نفس تازه آقا رحمــتی، دارم زحمــتی اِکــشف کــُربتی دردم زیاده به ام البنین اشکــامــو ببین باشم اربعین پای پیاده الهی نوکــرت برات بمــیره سایه ات رو از سرم خدا نگیره .
آيت الله ناصري (ره) من معتقدم این خیمه های عزایی که در خانه ها و جاهای دیگر می زنند، حکم حرم امام حسین عليه السلام را دارد. این جلسات هم همان حکم را دارد. همان طور که حرم امام حسین عليه السلام جای استجابت دعا است این مجالس هم جای استجابت دعاست، ملائکه در این جلسات حاضرند و دعاها را آمین می گویند.
و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین ستوده دوباره روضه شروع شد به ساعت حرم آخ عجب حکایتیه حکایت حرم حالا که از غمتِ مستم حالا که پر شده دستم حالا که کربلا هستم قبل و بعد روضه میرم زیارت حرم پیرهن مشکیمو آوردم رفتم تو حرمت آب هم خوردم خدا رو چی دیدی شاید تو کربلا مُردم ای دوای دردم آرزومه از حرم زنده بر نگردم ای دوای دردم پرچمت عوض شد و خیلی گریه کردم «اباعبدالله حسین …» .