فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چو ایران نباشد تن من مباد
-------------
سرو است و به ایستادگی متهم است
از شش جهت آماجِ هزاران ستم است
شعرم همه ارزانیِ این یک مصراع:
جمهوری اسلامی ایران حرم است
میلاد عرفان پور
.
#فاطمیه
ای فدایت همهی دار و ندارم زهرا
بنگر نیست کسی جز تو کنارم زهرا
رفت پیغمبر و از صحبت او غفلت شد
از قضا سهم علی بی کسی و غربت شد
استخوانی به گلو گرچه برایم مانده
غربتم بیشتر از هر چه تو را رنجانده
دم به دم ، دم فقط از حیدر کرار زدی
با شجاعت به دل لشکر کفار زدی
شده اثبات برای تو هماوردی نیست
زن که نه ! مثل تو در معرکه ها مردی نیست
زینب از کودکی اش چشم به تو دوخته است
شیرزن بودن خود را ز تو آموخته است
صبر کارم شده ،هرچند برانگیخته ام
در دل بستری و سخت بهم ریخته ام
کاش تاریخ از این واقعه اش رد می شد
غربتم باعث آن شد که نباید می شد
بر زمین بودی و دستان مرا می بستند
آن جماعت که به حرمت شکنی هم دستند
من خودم بودم و دیدم که چه آمد سر تو
حلقه زد آتش نامرد به دور و بر تو
به تلافی احد صید به صیاد رسید
بازهم شکر خدا فضه به فریاد رسید
آری آن واقعه که مندرج این بخت است
صحبت از آن به خداوند برایم سخت است
تا نفس دارم و مانند تو همسر دارم
دست از این عشق محال است دمی بر دارم
شکوه ای نیست اگر سینه پر از آزرم است
زرهم پشت ندارد به تو پشتم گرم است
قد کمان مثل هلال قد مهتاب شدی
شمع وارانه به پیش نظرم آب شدی
دیده ام با چه مکافات وضو می گیری
من که محرم به توام ، بهر چه رو می گیری ؟!
شیشه عمر علی ، جان علی ناله نکن
پیراهن را به تنت باغ پر از لاله نکن
تو چرا ، خجلت از یار سزوار من است
عذرخواهی به خداوند فقط کار من است
بغض بی عاطفه بست است گلویم زهرا
حال از بی کسی ام با تو چه گویم زهرا
نه فقط اینکه توجه به کلامم نکنند
مردم شهر نبی نیز سلامم نکنند
غم همین بس که مغیره به علی می خندد
آن غلافی که به تو زد به کمر می بندد
قلب من بیشتر از بازوی تو درد گرفت
چقدر جایزه آن قنفذ نامرد گرفت
شاخهی یاس علی دست خزان برد تو را
پشت در غربت من بود که آزرد تو را
نرو اینگونه مرا یکّه و تنها نگذار
به روی خواهشم آرامش من پا نگذار
#.
.
دوازده بند شعر در مدح و مصيبت #حضرت_زهرا (س)
بند اول
نبوت ناتمام است و علی تنهاست بی زهرا
ولایت کشتی گم گشته در دریاست بی زهرا
چنان که بی علی زهرا ندارد کفو و همتایی
علی آری علی یکتای بی همتاست بی زهرا
به قدر قدر و کوثر می خورم سوگند نزد حق
که قدر قدر و کوثر هر دو ناپیداست بی زهرا
نه جنت را نه کوثر را نه غلمان را نه حورا را
نه دنیا را نه عقبی را نخواهم خواست بی زهرا
مبادا ناقة او پا گذارد دیر در محشر
که حتی انبیا را بانگ وانفساست بی زهرا
به آیات شفاعت می خورم سوگند در محشر
شفاعت را نه مفهوم است و نه معناست بی زهرا
به پیشانی اهل جنت این مصراع بنوشته
که جنت دوزخ رنج و عذاب ماست بی زهرا
محبت آب داده لاله های بوستانش را
شفاعت می کشد در حشر ناز دوستانش را
🏴
بند دوم
محمد جان جان عالم و زهرا بود جانش
از آن می گفت ای جان پدر بادا به قربانش
زمین و آسمان مهمان سرا و میزبان زهرا
ملک در عرش و جن و انس در فرشند مهمانش
چگونه، کی، کجا از خلق آید وصف بانویی
که ذات حق ثناگو باشد و احمد ثنا خوانش
به قرآن می خورم سوگند بی جا نیست گر گویم
محمد خاتم پیغمبران زهراست قرآنش
اگر بی مهر او سلمان گذارد پای در محشر
مسلمان نیستم بالله اگر خوانم مسلمانش
مناز اینقدر بر عیسای خود ای مادر عیسی
دو عیسی آفرین پرورده این مادر به دامانش
نه جن و انس و حوری و ملک گشتند مبهوتش
که علم کل امیر المومنین گردیده حیرانش
ثناها گفته و خواندند در امکان بسی او را
به جز آنکس که خلقش کرده نشناسد کسی او
🏴
بند سوم
تو زهرایی تو زهرای محمد پروری زهرا
رسول الله را هم دختری، هم مادری زهرا
نبی را پارة تن روح مابین دو پهلویی
امیرالمومنین را رکن و کفو و همسری زهرا
گواهی می دهم ای روح احمد هستی حیدر
که تو هم مصطفی، هم فاطمه، هم حیدری زهرا
گهی گویم امیرالمومنین برتر بود از تو
گهی بینم تو از او در جلالت برتری زهرا
تو والشمسی، تو واللیلی، تو والفجری، تو والعصری
تو نوری، هل اتایی و الضحایی کوثری زهرا
تو از مریم، تو از هاجر، تو از حوا، تو از ساره
نه، تو از انبیا جز احمد مرسل سری زهرا
امید رحمة للعالمین محبوبة داور
پناه انبیا در گیر و دار محشری زهرا
تو سر ناشناس ذات پاک حق تعالایی
نمی دانم که هستی آنقدر دانم که زهرایی
🏴
بند چهارم
سلام الله ای جان محمد، بر تن و جانت
که پیغمبر کند تعظیم و بوسد همچون قرآنت
تویی آن سرمدی بحر و تویی آن احمدی کوثر
که جوشد تا قیامت گوهر عصمت ز دامانت
خدا خود بر محمد کرد ابلاغ سلامت را
محمد گفت جانان منی جانم به قربانت
تو از روز نخستین میزبان خلقتی زهرا
تمام آفرینش تا صف حشرند مهمانت
تویی انسیه الحورا تویی حوراء الانسیه
همه در حیرتم حوریه خوانم یا که انسانت
تو نوراللهی و نور علیٰ نورند اولادت
تو الرحمانی و حق داده لؤلؤ داده مرجانت
نه تنها خواجة لولاک برخیزد به تعظیمت
که جبرییل امین آرد سلام از حی سبحانت
تو روحی، روح مابین دو پهلوی رسول استی
بتول استی، بتول استی، بتول استی، بتول استی
🏴
بند پنجم
تو مام یازده عیسای عیسی آفرین استی
تو سرتا پا تمام رحمة للعالمین استی
تو از صبح ازل منصورة اهل سماواتی
تو تا شام ابد عرش الهی در زمین استی
امیرالمومنین دست خدا بود و یقین دارم
که تو یا فاطمه دست امیرالمومنین استی
علی حبل المتین باشد به قرآن حی سرمد را
یقین دارم تو حبل محکم حبل المتین استی
شنیدم بعد احمد جبرئیلت هم سخن بودی
چه می گویم تو خود استاد جبریل امین استی
تو منصوره، تو صدیقه، تو راضیه، تو مرضیه
تو توحیدی، تو قرآنی، تو ایمانی، تو دین استی
تو هم روح الفؤاد استی، تو هم باب المراد استی
تو هم عین الحیات استی، تو هم حق الیقین استی
اگر چه در ثنایت در فشاندم یا گهر سفتم
تو بالاتر از آنی من به قدر فهم خود گفتم
🏴
بند ششم
قیامت روز قدر و اقتدار توست یا زهرا
عذاب و عفو هم در اختیار توست یا زهرا
شفاعت می کنی در حشر کل دوستانت را
کرامت تا ببخشی بی قرار توست یا زهرا
نه تنها آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
رسول الله هم چشم انتظار توست یا زهرا
رها کردن، گرفتن، عفو کردن، حکم فرمودن
به تو تفویض از پروردگار توست یا زهرا
تو کوثر بودی و گشتی عطا بر احمد مرسل
که این سوره فقط در انحصار توست یا زهرا
تمام آفرینش در مزارت گشته گم آری
کجا از دیده ها پنهان مزار توست یا زهرا
میان دشمنان تنها حمایت از علی کردن
به دست و سینه مهر افتخار توست یا زهرا
مدینه خواست از نفرین تو زیر و زبر گردد
فداکاریت باعث شد که حیدر زنده برگردد
.
دوازده بند شعر در #مدح و مصيبت #حضرت_زهرا (س)
بند هفتم
تو در بیت ولایت شمع سوزان علی بودی
تو جانان محمد بودی و جان علی بودی
چگونه حرمتت پامال شد ای سورة کوثر
چرا نقش زمین گشتی تو قرآن علی بودی
علی حق داشت گر از هجر تو سرو قدش خم شد
تو سرو و باغ و بستان و گلستان علی بودی
نه در شام عروسی، نه ز صبح روز میلادت
تو پیش از خلقتت در عهد و پیمان علی بودی
تو تا رفتی علی تنهای تنها شد، که تو تنها
شریک درد و غم های فراوان علی بودی
تو با دست شکسته، دست حیدر بودی ای زهرا
تو با اشک پیاپی چشم گریان علی بودی
ندارد شیر حق بعد از تو همتایی و هم شانی
تو همتای علی بودی و هم شان علی بودی
علی می دید مرآت الهی را به دیدارت
چگونه پیش چشم او جسارت شد به رخسارت
🏴
بند هشتم
شگفتا اهل دوزخ باغ رضوان را زدند آتش
شیاطین بیت ذات حی سبحان را زدند آتش
الهی جسمشان در نار قهر کبریا سوزد
که هیزم جمع کرده کعبة جان را زدند آتش
به دین کردند با شمشیر دین از چار سو حمله
ز قرآن دم زدند و بیت قرآن را زدند آتش
گلی را که نبی پرورد با ضرب لگد چیدند
به غنچه حمله کردند و گلستان را زدند آتش
به قرآن می خورم سوگند سوزاندند قرآن را
به ایمان می خورم سوگند ایمان را زدند آتش
مسلمان نیستم گر کذب گویم، نامسلمانان
از این بیداد قلب هر مسلمان را زدند آتش
به ناموس الهی حمله ور گشتند نامردان
همان قومی که بیت شاه مردان را زدند آتش
نمی گویم که تنها دخت احمد را زدند آنجا
محمد را، محمد را، محمد را زدند آنجا
🏴
بند نهم
خدای من بهشت و شعله های نار یعنی چه؟
خطا کاران و بیت عصمت دادار یعنی چه؟
جسارت های دیو و صورت انسیه الحورا
گل بی خار و باغ وحی و نیش خار یعنی چه؟
نگاه شیر حق و تازیانه خوردن زهرا
طناب خصم و دست حیدر کرار یعنی چه؟
امیرالمومنین تنها میان آن همه دشمن
یگانه حامیش بین در و دیوار یعنی چه؟
مگر نه سینة زهرا، بهشت مصطفی بودی
بهشت مصطفی و صدمة مسمار یعنی چه؟
فشار در، غلاف تیغ، قتل طفل شش ماهه
به ناموس الهی این چنین رفتار یعنی چه؟
مدینه زیر و رو شد از صدای نالة زهرا
خدایا بی¬تفاوت بودن انصار یعنی چه؟
نه تنها سوختند از آتش کین بیت مولا را
مسلمانان به پیغمبر قسم کشتند زهرا را
🏴
بند دهم
تو طوبای علی بودی، چرا بشکست پهلویت
تو مرآت خدا بودی، چرا شد نیلگون رویت
تو روح مصطفی بودی، چرا پشت در افتادی
تو دست مرتضی بودی، چرا بشکست بازویت
خدیجه کو که گیرد در بغل چون جان شیرینت
محمد کو که در بر گیرد و چون گل کند بویت
اگر چه در پس در، حبس شد در سینه فریادت
صدای یا علی سر می کشید از تار هر مویت
تو با دست شکسته لب گشودی تا کنی نفرین
امیرالمومنین با دست بسته شد دعاگویت
مصیبت های تو از آسمان ها بود سنگین تر
که در سن جوانی این چنین خم گشت زانویت
چرا در هم شکستی ای محمد در قد و قامت
چه با مهر رخت شد ای قمر شرمنده از رویت
چه شد با تو چه پیش آمد که با آن صبر بسیارت
طلب کردی هماره مرگ خود از حی دادارت
🏴
بند يازدهم
تو در راه امیرالمومنین خود را فدا کردی
تو با ایثار جان حق ولایت را ادا کردی
تو بر حفظ علی با طفل معصومت سپر گشتی
تو حتی بین دشمن چار کودک را رها کردی
تو زینب داشتی ای بانوی خلقت چه پیش آمد
که چون نقش زمین گشتی کنیزت را صدا کردی
مدال روی بازویت گواهی می دهد آری
که جان دادی طناب از دست حبل الله وا کردی
تو از دور علی، روبه صفت ها را پراکندی
تو در یک شهر دشمن، یاریِ شیر خدا کردی
تو برگرداندی از مسجد امامت را سوی خانه
تو دختر تربیت بهر قیام کربلا کردی
تو با نطق رسایت خطبه خواندی از علی گفتی
تو ما را با علی تا صبح محشر آشنا کردی
ولایت زنده از نطق رسای توست یا زهرا
غدیر دوم ما خطبه های توست یا زهرا
🏴
بند دوازدهم
سلام ما به سوز و گریه و تاب و تبت مادر
سلام مرغ شب بر ذکر یا رب، یا ربت مادر
سلام ما به پایان غروب درد انگیزت
سلام ما به غسل و کفن و تشییع شبت مادر
سلام ما به غم¬هایی که کردی از علی پنهان
سلام ما به اشک بی صدای زینبت مادر
سلام ما به آن آخر نگاه و آخرین ذکرت
که وقت دادن جان، گشت جاری بر لبت مادر
سلام ما سلام ما سلام ما بر آن بانو
که درس عصمت و ایمان گرفت از مکتبت مادر
سلام ما به فرزندان پاکت تا صف محشر
که تو خود آسمان استی و آنان کوکبت مادر
سلامی پاک همچون آیة تطهیر از میثم
به سبطین و دو دخت و شوهر و ام و ابت مادر
به هر جا رو کنم شهر و دیار توست یا زهرا
دل هر شیعه تا محشر مزار توست یا زهرا
#استاد_سازگار
#فاطمیه
.
.
#امام_زمان
#فاطمیه #حضرت_زهرا
شکر خدا هنوز نمک گیر هیئتم
شکر خدا که عبد سرای محبتم
عمرم کنار سفرۀ احسان تو گذشت
شکر خدا که ریزه خور خوان عترتم
دارم هنوز رابطه ای با امام خود
شکر خدا که خیمه نشینِ ولایتم
گر نیستم شبیه علی بن مهزیار
اما چنان اویس قرن در طریقتم
اینگونه درک میکنم از قربِ منزَلَت...
دورم ز تو، ولی به تو وصل است نیتم
هر جا به لب، ترنًُمِ یالَیتَنی کنم
فوزی عظیم از تو رسد، ای حقیقتم
هر جا که میروی، دلِ من هست همرهَت
این است همدلیِ من، ای با کرامتم
گه میبری مرا وسط معرکه، ولی
خود یاری ام کنی به تب و تابِ نصرتم
خود زین فقیرِ بی سر و پا، کوه ساختی
خود وقتِ امتحان بدهی استقامتم
منکه بسوی تو قدمی برنداشتم
تو دستِ من گرفتی و بردی به طاعتم
ای دلبری که هیچ رهایم نکرده ای
آیا هنوز هست امیدِ شهادتم؟
در هر محرم و صفر و فاطمیه نیز
همدرد و همنوای تو و آل عصمتم
با روضه های مادر تو خو گرفته ام
همواره با مصائبتان غرقِ محنتم
صحبت ز میخِ در،جگرم را دهد خراش
حرفِ غلاف، مایۀ شرم و خجالتم
میمیرم از مصیبت سیلی، ولی ز درد
برخیزم و جهاد کنم روز دعوتم
روزیکه انتقام بگیری ز قاتلان
با یک اشاره پای رکاب ولایتم
#محمود_ژولیده ✍
:
#فاطمیه
آی مردم ! آی مردم! علی از دنیاتون سیره
آی مردم ! آی مردم! علی بی زهرا میمیره
آی مردم ! آی مردم! آخر کارم رسیده
آی مردم ! آی مردم! مرگ دلدارم رسیده
آی مردم ! آی مردم! اجر پیغمبر ادا شد
آی مردم ! آی مردم! همه ی هستیم فدا شد
آی مردم ! آی مردم! غم و دردم بی شمارست
بعد از این بعد از این آسمونم بی ستارست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلقت کون و مکان از کَرَم فاطمه است
زین همه آیتی از لطـف کم فاطمه است
بخــداوند قســــم قبلــــ? اربـــــــاب وِلا
خاک درگــاه ملائک خَــدَم فاطمه است
اشک از دیــده ببارید که در باغ خیــال
مُـژه جاروکش خاک قـــدم فاطمه است
ما ولای علـــی از فاطمــه آموخته ایــم
شُکرلِله ، که ایـن از نِعَــــم فاطمه است
ایمــن از تابـش خورشیــد قیامــت باشد
هرکسـی سایه نشیــن عَلَــم فاطمه است
گـربه ظاهر حرمی نیست برای زهرا
دل هــر شیعــه مولا حـرم فاطمه است.
اَلسَّــــــلامُ عَلَیـــکِ اَیَّتُـهَاالصِّــدیقَةّ الشَّهیــــدَة
شهادت صدیقه طاهره حضرت زهرای اطهر سلام الله علیهاراتسلیت عرض می نمایم.
.
#امام_زمان
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
السلام علیکَ یا بقیةاللهالاعظم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلشوره فراگرفته ما را بی تو
مَملُو بلاست کل دنیا بی تو
دنیا همه درد است و همه میدانند
هرگز نشود درد مداوا بی تو
دلهای همه منتظران مضطرب است
چون نیست شکیبی به دل ما بی تو
از هر طرفی تیر بلا میآید
مائیم و غم و درد و بلایا بی تو
در دوره هجران شما آقا جان
ماندیم میان فتنه تنها بی تو
آقا مپسندی که گدا یک لحظه
درمانَد و وامانَد و تنها بی تو
آقا به غم کوچه و زهرا سوگند
دلتنگ شمائیم به هر جا بی تو
.
JamadiOlsani 1400.10.14 - Shab 02 - Sarollah Rasht - Fatemiyeh 2 - 02 - Abozar Biukafi - Najva.mp3
3.98M
#مناجات_با_امام_زمان
#امام_زمان
کسی که بی تو سر صحبت جهانش نیست
چگونه صبر و تحمل کند؟! توانش نیست
به سوز هجر تو سوگند، ای امید بشر!
دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست
اسیر عشق تو این غم کجا برد؟! که دلش
محیط غم بود و، طاقت بیانش نیست
نَه التفات به طوبی کند، نَه میل بهشت
که بیحضور تو، حاجت به این و آنش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!
کسی که درک کند فیض با تو بودن را
بحق حق، که عنایت به دیگرانش نیست
بهار زندگیم، در خزان نشست بیا
بهار نیست به باغی که باغبانش نیست
کنار تُربت زهرا تو گریه کن، که کسی
بجز تو، با خبر از قبر بینشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش بردار
پسر که بیخبر از مادر جوانش نیست
بجز ولای تو، ای ماه هاشمیطلعت
"شفق"، ستاره به هر هفت آسمانش نیست
.
#بسم_رب_العشق_یا_مادر_سلام
#حضرت_زهرا_س
🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴
بسم رب العشق یا مادر سلام
فاطمه جان،بر تو و حیدر سلام
ای نظام آفرینش را دلیل
سر فرود آورده پیشت جبرئیل
ای حیا شد ازحجابت با حجاب
وی گدای نور رویت آفتاب
اشک چشمان تو طوفان می کند
چادرت کافر مسلمان می کند
هرکه شد در پیشگاه تو کنیز
در دو عالم شد زلطف تو عزیز
بود پیغمبر برایت سینه چاک
بارها می گفت زهراجان فِداک
گر چه تو سِرِّ نـهانی فـاطـمه
مـادر مـا شیعـیانی فـاطـمه
در عجب ماندم که با این مَنزَلَت
از چه سوزاندند درب مَنزِلَت ؟
خانه ای که حضرت ختم رسول
می گرفت ازاهل آن اِذن دُخُول
خانه ای که کعبه ی جان شد،ولی
بی تو گشته بیت الاحزان علی
خانه ای که کودکی دارد حسن
پیش چشمش مادر او را زدن
خانه ای که داشت ماه عالمین
خشت خشتش میدهدبوی حسین
خانه ای که زادگاه زینب است
شاهدِ اَفغان و آه زینب است
غیر این خانه نباشد در زمین
اهل آن مظلوم و پاک و نازنین
خانه ی عشق رسول الله بود
اهل آن برتر زشمس وماه بود
عاقبت آن خانه را آتش زدند
با پرستو لانه را آتش زدند
سینهٔ دُخت رسول الله سوخت
فاطمه را میخ بر دیوار دوخت
فاطمه را بین کوچه بد زدند
بار دیگر پشت در آمد زدند
لحظه ای که با لگدآن در شکست
پهلوی زهرا وهم حیدر شکست
مزد خوبی های حیدر با همه
تـازیـانـه شـد بـه جـان فاطمه
قهــرمـانِ قهــرمـانـانِ عــرب
آن شب از زهراکمک کرده طلب
فاطمه جان ای همه هستم مرو
ای عصای دستم از دستم مرو
بچه ها ازگریه هق هق می کنند
در فراق تو همه دق می کنند
توبمان وچهره ی غم کن عبوس
تو بمان و زینبت را کن عروس
فاطمه امشب علی را کن مدد
زینبت دارد خودش رامی کشد
تو بمان و بچه ها را شاد کن
این پسرها را خودت داماد کن
ای به هر رنج وبلا غمخوار من
من چگونه بر تنت پوشم کفن
در توانم نیست ای بشکسته دل
جسم پاکت را گذارم زیر گِل
گرچه سنگین است بار غم، ولی
فاطمه، مأمور بر صبر است علی
بی تو حرفی در دلم جز آه نیست
بعد از این همدرد من جزچاه نیست
بـا خـزان فاطمه ایـن باغ سوخت
قلب«مداح»ازتبِ این داغ سوخت
🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴
روضه فاطمیه_دشتی.mp3
11.59M
#روضه_شهادت_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#آواز_دشتی
دل ها شده دوباره پریشان مادرت
آقا بیا به مجلس ما، جان مادرت
روزی فاطمیۀ ما را زیاد کن
دست شماست سفرۀ احسان مادرت
دوباره شب شد و ظلمت بر آمد
كنار قبر زهرا حيدر آمد
پس از آني كه طفلان خوابشان برد
فلك تاب از دل بيتا بشان برد
ز خانه تا بقيع شاه يگانه
قدم آهسته بر دارد شبانه
به آوايي كه آيد از دل تنگ
به آوايي كه سوزد سينه سنگ
به آوايي كه پيغمبر بنالد
زمين و آسمان يكسر بنالد
بگويد زير لب در آن دل شب
امان از سينه سوزان زينب
بدين حالش چو طي شد راه صحرا
بيايد در كنار قبر زهرا
نهد صورت به خاك آن شاه ابرار
بگويد اين سخن با چشم خونبار
سلام اي بانوي در خاك خفته
درود زندگي را زود گفته
بخواب آرام اي پهلوي شكسته
علي اندر سر قبرت نشسته
بخواب آرام اي نور دو عينم
كه من چون تو پرستار حسينم
بخواب آرام با رخسار نيلي
به پيغمبر نشان ده جاي سيلي
به خانه چون روم رويت نبينم
بريزم اشك و با زينب نشينم
به مسجد چون روم بينم عدو را
به ياد آرم غم سيلي او را
چه خوبست اي همه آرام جانم
هميشه بر سر قبرت بمانم
.
🏴#امام_زمان_عج
🏴#مناجات
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
نمیدونم دلم دیونه کیست،
کجا میگردودرخونه کیست،
نمیدونم دل سرگشته مو،
اسیرنرگس مستونه کیست،
{آقا بیا دیگه خسته شدم تا
کی بایدگریه کنم تاکی دنبالت
بگردم،}
بیا مهدی بیا دورت بگردم،
بیاتا دست خالی برنگردم،
بیا مهدی بیا دردم دوا کن،
مرا بادیدنت حاجت روا کن،
{گفت برو دیگه ازت بدم میاد
غلامشو بیرون انداخت ساعتی بعدخبر اوردند بیا
غلامتوتوکوچه دارن میزنن
دوید باعجله همه راکنار زد
دست غلامشو گرفت بلند
کرد خاکشوراتکوند ،
یه نگاه کرد گفت ارباب توکه
ازمن ناراحت بودی مرابیرون
انداختی ارباب یه نگاه به غلام گفت هر چی باشه من
ارباب توام توهم غلام من
همه این شهر تورا به غلامی
من میشناسند،
اقا جان همه میدونند ما نوکر
شماییم،ماسینه زن شماییم
ما گریه کن شماییم زمین
خورده ام دستمو بگیر اقا
به حق پهلو شکسته مدینه
دستمو بگیراقا به حق دست
بریده کربلا دستمو بگیر اقا،
به حق دست کبود رقیه دستمو بگیر اقا اگه نگام نکنی
بیچاره ام کسی غیر توندارم }
هرجا نشسته ای دست گدائی
رابالا بیار،
یا صاحب الزمان
.
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۰۳ آذر ۱۴۰۲
میلادی: Friday - 24 November 2023
قمری: الجمعة، 10 جماد أول 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹جنگ جمل، 36ه-ق
🔹تحویل پیراهن امام حسین علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها، 11ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️23 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️33 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️40 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️49 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
حدیث حضرت فاطمه(س) درباره حجاب
بهترین چیز برای حفظ شخصیت زن آن است که مردی را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.
📚بحارالانوار:ج43، ص54، ح48
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
بَضعَةُ الرَّسُول.pdf
5M
#پی_دی_اف
#pdf
『کتاب بَضعَةُ الرَّسُول』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل #متون_روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
🆔 https://eitaa.com/Arbabhosyn
گوشوارۀ شکسته.pdf
6.03M
#پی_دی_اف
#pdf
『کتاب گوشوارۀ شکسته』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل #متون_روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
🆔 https://eitaa.com/Arbabhosyn
آیت الله جوادی آملی
چهره زهرا عليها السلام كه مظهر عطوفت رحماني و رأفت يزداني است، نسبت به شيعيان و پيروان ولايت كه گرد عصيان و غبار طغيان بر سيماي جانشان نشسته است، همانند باران رحمتي شست و شوگر ذنوب و رافع كدورات است.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
هم تو میدونی و هم من فاطمه
من و تو با هم نباشیم میمیریم
تو که چیزی کم نذاشتی واسه من
یه کم دیگه بمون با هم میریم
چجوری جواب باباتو بدم
گفته بودم که ازم جدا نشو
دارم از خجالت آب میشم ببین
به تو گفتم سپر بلا نشو
با یه چشم سخته نگاهم بکنی
یه کمی بخوابی رو به را میشی
خودتو خسته نکن جون علی
دو سه روز دیگه ایشالا پا میشی
دست و پام داره میلرزه فاطمه
نکنه بِری و تنها بمونم
ای خدا مرگ علی رو برسون
نمیخوام بدونه زهرا بمونم
تو تموم هستی و زندگیمی
تو بری شادی میره و غم میاد
لعنت خدا به مسمار و به در
دیگه از هرچی دَرِ بدم میاد
فدای سرت زمین خوردن من
تو بمونی من دوباره پا میشم
من که یادم نمیره پشت درو
تو نرو این دفه من فدا میشم
من که یادم نمیره پشت درو
چه جوری افتاده بودن به جونت
بخدا که هنوزم تو گوشمه
صدای شکستن استخونت
کدوم زنی زشوهرش رو میگیره
کدوم جونی دست به پهلو میگیره
راه که میره دست و به زانو میگیره
یار نیمه جون من همسر جون من
ای مادر حسین و زینب و حسن
یه بار دیگه با علی بگو سخن
جان علی ولی نبر اسم کفن
یار نیمه جون من همسر جون من
چرا این قدر دلم و خون می کنی
ز علی چهرتو پنهون می کنی
تو مرا بی سرو سامون می کنی
یار نیمه جون من همسر جون من
در دل شب پر شكسته بلبلي
برده بهر باغبان خونين گلي
گل مگو پامال گشته لاله ای
برگ برگش را صداي ناله ای
خاك،گِل مي شد زاشك جاري اش
تاكند دستي زرحمت ياري اش
ناگهان از آن بهشت بي نشان
گشت بيرون دستهاي باغبان
كاي شكسته بال و پر بلبل بيا
وي به قلبت مانده داغ گل بيا
باغبانم هست و بودم را بده
يا علي ياس كبودم را بده
ازچه ياسم اين چنين پرپر شده
لاله ی من باغ نيلوفر شده
اي بيابان گِل زاشك جاري ات
آفرين بر اين امانت داري ات
باغبان تا ياس پرپر را گرفت
اشك خجلت چشم حيدررا گرفت
يا محمد از رخت شرمنده ام
فاطمه جان داده و من زنده ام
شاخه ياست اگر بشكسته بود
دستهاي باغبانت بسته بود
غصه هارا در دل صد پاره ريخت
بر تن محبوبه خود خاك ريخت
حبس شد در سينه تنگش نفس
بود چون مرغ اسيري در قفس
زمزم ازدرياي چشمش سرگرفت
مثل كعبه قبر او در بر گرفت
ناله زد كاي با وفا يار علي
اي چراغ چشم بيدار علي
همسرم دستي برون از خاك كن
اشك از رخسار حيدر پاك كن
اي ترابت گِل ز اشك بوتراب
وي دعاي شامگاهت مستجاب
بار ديگر يك دعا كن از درون
جان حيدر با نفس آيد برون
اي شكسته پيش من آئينه ات
وي مدال دوستي بر سينه ات
آنقدر بر بغض من دامن زدند
تا تو را در پيش چشم من زدند
كاش آنجا دست من بشكسته بود
كاش چشمم جاي دستم بسته بود
منی كه روز و شب از اشك چاره می نوشم
دلم گرفت از این روزهای خاموشم
فراغتی كه فراق تو را ز پی دارد
هزار مرتبه سنگین تر است بر دوشم
بهار می رسد از راه آن زمانی كه
رسد ز كعبه انا المهدی تو بر گوشم
سیاهی دلم از تو اگرچه دورم كرد
میان روضه ولی با تو زود می جوشم
بدون روضه ببین دست های سینه زنم
گرفته زانوی غم در میان آغوشم
هزار شكر كه این چند ساله عیدم را
برای مادرت از ابتدا سیه پوشم
بقیع، گریه كنِ روضه های مادر توست
كنار تربت زهرا مكن فراموشم
دردهایم را اگر با تو بگویم بیش تر
لحظه لحظه می شود بغض گلویم بیش تر
پشت پرچینِ نگاهت چینِ پیشانیِ من
خوب معلوم است، دقت كن به رویم بیش تر
مانده ام آیینه ی از چند جا افتاده ام
تكه هایت را كجا باید بجویم بیش تر
با تو بودن خاطرِ روی تو دیدن آرزوست
خاطراتم مُرد امّا آرزویم بیش تر
خوب شد مسجد نمی آیی ببینی قاتلت
تازگی ها می نشیند رو به رویم بیش تر
زیر نورِ ماه می فهمم كه پهلوی تو را
از همه ی عضو ها باید بشویم بیش تر
دیشب تا صبح گریه کردی گریه کردی گریه کردی
من هم با تو گریه کردم گریه کردم گریه کردم
دیشب که رویت شد قاتل من
دست تو میلرزید چون دل من
ای وای مادر وای مادر وای مادر ...
از این ماتم خانه ما را غبار غم گرفته
مادر بنگر که حسن با چشم گریان دَم گرفته
در خواب گوید مادر کجایی
راهی نمانده تا خانه بیایی
دیشب دیدم تا بخواهی روی پهلو باز گردی
با هر لرزش ناله کردی ناله کردی ناله کردی
دیدم که بابا دور از گل روت
با دست لرزان شد سرگرم تابوت
4_5897909916194048293.mp3
7.84M
باز فاطمیه سجاده غم بازه
دل مرثیه میسازه از غربت زهرا
باز فاطمیه آتیش به دل افتاده
خون نغمه به سر داده از غربت زهرا
امان از سوزِ غم ها ، میان کوچه تنها ، امان از ناله ی زهرا
فصل عزای مادر شد ، اُم اَبیها پرپر شد ، ماه عزای حیدر شد
امون امون ای دل ، ای دل
باز فاطمیه باز غصه ی اون سیلی
یاسی که شده نیلی ، میخ در و مادر
باز فاطمیه شمعی که زده سوسو
دست میگیره به پهلو ، وای از دل دختر
امان از گوش پاره ، فقط با یک اشاره ، پُر از خون زخم گوشواره
چشای کم سوش پُرخونه ، فصل نگاهش بارونه ، انگاری مادر مهمونه
امون امون ای دل ، ای دل
باز فاطمیه باز اشکای پنهونی
باز پیراهن خونی ، وای از دل زینب
باز فاطمیه وقت نماز مادر
از خواب میپره دختر از ناله ی یا ربّ
دلم خون از بلا شد ، مدینه کربلا شد ، دوباره تازه غم ها شد
همیشه یادت میمونم ، برا حسینت میخونم ، به یاد زینب مجنونم
امون امون ای دل ، ای دل
#باز_فاطمیه_سجاده_غم_بازه
.
4_6050796084618332534.mp3
4.68M
❣﷽❣
🥀#سینه_زنی_حضرت_زهرا س
⚜#آقای_بنی_فاطمه
🥀#آقای_کریمی
گل یاس مهربونم
فاطمه چراغ خونم
الهی نیاد یه روزی
بی تو من زنده بمونم
نزار دستام از تو دور شه
آرزوم زنده به گور شه
کی می تونه بعد زهرا
واسه من سنگ صبور شه
🥀یا زهرا مادر جان🥀
از تو خونه نبر صداتو
صدای گرم دعاتو
تو بگو بدم چه جوری
من جواب بچه هاتو
بانوی رفته به خوابم
فاطمه بده جوابم
نشکنی شیشه عمرم
نکنی خونه خرابم
ای همیشه همنشینم
ای امیرالمومنینم
دعا کن تا من بمیرم
خونه نشینی تو نبینم
🥀یا زهرا مادر جان🥀
نمیتونم ببینم که دم به دم
بیهوش میشی
آروم آروم میسوزی
پیش چشام خاموش میشی
جون زینب دوباره
چشماتو وا کن و ببین
آسمون ابری تره
یا چشم این خونه نشین
منو تنها نزاری
روی دلم پا نزاری
میون این همه دشمن
علی رو جا نزاری
🥀یا زهرا مادر جان🥀
.
#فیش_روضه #فاطمیه یک
#دستگاه_ماهور #حاج_اسماعیلی
فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست
شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست
در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا
تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست
وجود نازنین پیغمبر ص فرمود: فاطمه جان، هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را می آمرزد و در هر جای بهشت که باشم او را به من ملحق میکند
امشب این صلوات را با هم زمزمه کنیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک
هرکه با زهراست احساس سخاوت میکند
مور این وادی سلیمان را ضیافت میکند
دست پخت فاطمه نان است و نانش جذبه است
هر که شد یک بار سائل کمکم عادت میکند
فرشیان نه عرشیان هم رو به او میایستند
در میان خانهاش وقتی عبادت میکند
هرچه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است
آینه از شان همتایش روایت میکند
روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است
مرتضی میایستد زهرا قیامت میکند
رشتهای از چادرش هم دست ما باشد بس است
رشتهای از چادرش آری قیامت میکند
آره والله همینطوره__ رشتهای از چادرش آری شفاعت میکند__ اما کدوم چادر؟... همون چادری که ابن شهرآشوب و قطب راوندی نقل میکنند :
یه روزی امیر المؤمنین محتاج به قرض شد... یه چادر پشمی از حضرت زهرا رو به یه مرد یهودی به امانت داد.. یه مقدار جو قرض گرفت
یهودیه چادر و برد تو خونهاش.. داخل حجره گذاشت.. نیمههای شب زن یهودیه دید تمام حجره نورانی شده.. شوهرش رو صدا زد.. هر دوتایی سراسیمه اومدن تو حجره... دیدند تمام این انوار مقدس از چادر حضرت فاطمه داره ساطع میشه.. همون شب خبر پیچید.. همه فامیل و همسایهها شون خبردار شدند.. تو روایت اومده هشتاد نفر یهودی اونشب مسلمان شدند
چادرت وقتی یهودی را مسلمان میکند
یک نگاهت عالمی را مثل سلمان میکند
اما بمیرم یه روزی اومد.. همین چادری که یهودی مسلمان کرد.. حسنین دیدند زیر دستوپا افتاده
یا زهرا
اینجا یه خانم بود وقتی از خواب بیدار شد دید نوری به آسمان ساطع شد و به برکت این نور مسلمان شد.. اما من یه خانم رو میشناسم.. نیمهشب از خواب بیدار شد.. دید از تنور خانه نوری به آسمان ساطع میشه... زن خولی میگه وقتی اومدم کنار تنور.. دیدم هودجی از آسمان به زمین داره نازل میشه.. یه بانوی قد خمیده ای روی هودج ایستاده.. یه حوریه ای صدا میزد راه بدید_ راه بدید.. فاطمهٔ زهرا برا دیدن سر فرزندش حسین میآید.. وقتی کنار تنور رسید دست برد میان تنور.. سر نورانی را بیرون آورد.. سر رو بغل گرفت و با گریه صدا زد
ولدی ولدی یا حسین.. أیها الشهید أیها مظلوم... قتلوا که وما عرفوک.. و من شرب الماء منعوک
... کشتنت ولی آبت ندادند..
حسین....
شب است و مادری پهلو شکسته
کنار مطبخ خولی نشسته
بریز ای دیده خون دل ز دیده
که رنگ از صورت زهرا پریده
بگوید از غمت در شور و شینم
حسینم وا حسینم وا حسینم
مولف فیش:حجت الاسلام سمیعی
.