eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
123 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
آغوش گرمت را به دنیایم بدهکاری گفتم نماند گردنت بیهوده حق الناس
دل بیمش از این نیست که در بند تو افتاد ترسد که کنی روزی از این بند، رهایش
‌صد کوچه به دنبال تو راه آمده‌ام کاش در کوچه‌ی بعدی برسم با تو به بن‌بست
ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود
دوستت دارمِ من شکل مضارع دارد هر زمانم نگری من به تو مشغولم و بس
باخبر باش از رَه و بیراهه ها هر به چاه افتاده ای یوسف نشد!
لایق لیلی نباشد دیده ی هر بی بصر گوهر ناياب دیدن، چشم مجنون بایدت
هر که تهدید به رفتن بکند، می گویم شیر از این بیشه سفر کرده، تو که جای خودت
نرگسش چشم و لبش غنچه و خندان لب و مست نازم آن دست که این دسته‌ی گل بست به هم
به تاب گیسوان تا کمر افتاده ات سوگند که دست عقل از تفسیر این تصویر کوتاه است
جهان با خنده هایت صورت زیباتری دارد بخند این خنده های «ماه»، کلی مشتری دارد
خاطرات تلخ را از یاد بردن ساده نیست میخ کج را از دل دیوار کندن مشکل است
‌صد کوچه به دنبال تو راه آمده‌ام کاش در کوچه‌ی بعدی برسم با تو به بن‌بست
گفتم از گریه مگر باز شود عقدهٔ دل آن هم از طالع برگشته گره شد به گلوی - فروغی بسطامی
از جان چه خبر گیری و از چشم چه پرسی آن‌ بی‌تو پر از آتش و این بی‌تو پر آب است
کوه صبرم من ولی از غصه می دانم شبی بی گمان این غم مرا آخر ز دنیا می برد - ناشناس
ميان‌‌ این‌ همه‌ فرياد‌ بى‌كسى‌ تنها سكوت‌ واژه‌ غمگين‌ روزهاى‌ من‌ است - سیدتقی سیدی
غم نیز ز بی‌تابیِ ما روی نهان کرد صائب به چه تسکینِ دلِ زار توان کرد - صائب تبریزی
بر سردرِ بازارچه‌ی‌ عمر نوشتند: اینجا خبری نیست، اگر هست هیاهوست. - فاضل نظری
تمامِ شب به خیال تو رفت و می‌دیدم که پشتِ پرده‌ی اشکم سپیده سر می‌زد - هوشنگ‌ ابتهاج
نیم به هجر تو تنها، دو همنشین دارم دل شکسته یکی، جان بی‌قرار یکی - حزین‌ لاهیجی
من آسمان پر از ابرهای دلگیرم اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم من آن طبیب زمین گیر زار و بیمارم که هر چه زهر به خود می دهم نمی میرم من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم به دام زلف بلندت دچار و سردرگم مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم درخت سوخته ای در کنار رودم من اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم - فاضل‌ نظری
بود آیا که زِ دیوانه‌ی خود یاد کند؟ آنکه زنجیر به پای دلِ شیدا زد و رفت - هوشنگ‌ ابتهاج
رازی نهفته ‌در پسِ حرفی نگفته است مگذار درد دل كنم و دردسر شود. - فاضل‌ نظرى
در کوچهٔ فقر گوشه‌ای حاصل کن وز کِشتِ حیات خوشه‌ای حاصل کن در کهنه رباط دهر غافل منشین راهی پیش است توشه‌ای حاصل کن
گویند بهاری شد و گل آمد و دی رفت ما بی تو ندانیم که کی آمد و کی رفت
یک نظر دیدیم دیدار تو زان عمری گذشت دیده ها برهم نمی آید ز حیرانی هنوز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌
گرچه در کولاک ِ کوهستانی ات گم میشوم دکمه هایت روز ِ برفی باز باشد بهتر است
ناز چشمان تو را شعر کنم در دل شب ، تا که مهتاب ننازد به جمالش هر شب
با طعم قهوه ای که نخوردم کنار تو بر ذهن میز خسته دو فنجان گذاشتم