دل بیمش از این نیست که در بند تو افتاد
ترسد که کنی روزی از این بند، رهایش
#حسین_منزوی
صد کوچه به دنبال تو راه آمدهام کاش
در کوچهی بعدی برسم با تو به بنبست
#حسن_میرزانیا
ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق
از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود
#فاضل_نظری
هر که تهدید به رفتن بکند، می گویم
شیر از این بیشه سفر کرده، تو که جای خودت
#سید_سعید_صاحب_علم
نرگسش چشم و لبش غنچه و خندان لب و مست
نازم آن دست که این دستهی گل بست به هم
#وصالشیرازی
به تاب گیسوان تا کمر افتاده ات سوگند
که دست عقل از تفسیر این تصویر کوتاه است
#قاسم_صرافان
جهان با خنده هایت صورت زیباتری دارد
بخند این خنده های «ماه»، کلی مشتری دارد
#مهردادنصرتی
خاطرات تلخ را از یاد بردن ساده نیست
میخ کج را از دل دیوار کندن مشکل است
#سعید_صاحبعلم
صد کوچه به دنبال تو راه آمدهام کاش
در کوچهی بعدی برسم با تو به بنبست
#حسن_میرزانیا
گفتم از گریه مگر باز شود عقدهٔ دل
آن هم از طالع برگشته گره شد به گلوی
- فروغی بسطامی
ميان این همه فرياد بىكسى تنها
سكوت واژه غمگين روزهاى من است
- سیدتقی سیدی
غم نیز ز بیتابیِ ما روی نهان کرد
صائب به چه تسکینِ دلِ زار توان کرد
- صائب تبریزی
تمامِ شب به خیال تو رفت و میدیدم
که پشتِ پردهی اشکم سپیده سر میزد
- هوشنگ ابتهاج
نیم به هجر تو تنها، دو همنشین دارم
دل شکسته یکی، جان بیقرار یکی
- حزین لاهیجی
من آسمان پر از ابرهای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم
من آن طبیب زمین گیر زار و بیمارم
که هر چه زهر به خود می دهم نمی میرم
من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع
به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم
به دام زلف بلندت دچار و سردرگم
مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم
درخت سوخته ای در کنار رودم من
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم
- فاضل نظری
بود آیا که زِ دیوانهی خود یاد کند؟
آنکه زنجیر به پای دلِ شیدا زد و رفت
- هوشنگ ابتهاج
در کوچهٔ فقر گوشهای حاصل کن
وز کِشتِ حیات خوشهای حاصل کن
در کهنه رباط دهر غافل منشین
راهی پیش است توشهای حاصل کن
#عبید_زاکانی
گویند بهاری شد و گل آمد و دی رفت
ما بی تو ندانیم که کی آمد و کی رفت
#میر_تشبیهی_کاشانی
یک نظر دیدیم دیدار تو زان عمری گذشت
دیده ها برهم نمی آید ز حیرانی هنوز
#هلالی_جغتایی
گرچه در کولاک ِ کوهستانی ات گم میشوم
دکمه هایت روز ِ برفی باز باشد بهتر است
#شهراد_میدری