AUD-20210718-WA0258.mp3
2.36M
❣﷽❣
▪️#زمزمه_حضرت_علی_اصغر_ع
🔳 #سینه_زنی_حضرت_علی_اصغر_ع
▪️#سنگین
🔳#آقای_میرداماد
لالا لالا بخواب آروم قهر نکن من طاقت ندارم
لالا لالا گل تشنه از کجا مادر آب بیارم
لالا لالا بخواب آروم تا نگیره دشمن سراغ تو
لالا لالا گل تشنه میسوزم از لبهای داغ تو
لالا لالا علی لای لای علی لای لای
لالا لالا بخواب آروم مشک ساقی شد پاره پاره
لالا لالا گل تشنه آسمون هم ابری نداره
لالا لالا علی لای لای علی لای لای
🔳▪️🔳▪️🔳▪️
از گریه های اصغر دلم داره میگیره
یه قطره آب بیارید بچم داره میمیره
ای اهل کوفه یه رحمی این طفل جان ندارد
خواهد که آب گوید اما زبان ندارد
دیشب به گاهواره تا صبح ناله میزد
امروز روی دستم بنگر توان ندارد
هنگام گریه کور شد تا اشک خود بنوشد
اشکی تر کند لب دور دهان ندارد
ای حرمله مکش تیر یک سوفه کرد کمان را
یک برگه گل کتاب، تیر و کمان ندارد
حسین غریب حسین غریب ثارالله حسین غریب حسین غریب ثارالله
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
التماس دعای فرج وعاقبت بخیری
4_5922742437846976693.mp3
6.06M
❣﷽❣
🍁#سینه_زنی_حضرت_علی_اصغر_ع
🍁#آقای_میرداماد
از گریه های اصغر
دلم داره میمیره
یه قطره آب بیاریین
بچم داره میمیره
🍁حسین غریب 2 ثارالله
ای اهل کوفه رحمی
این طفل جان ندارد
خواهد که آب گوید
اما زبان ندارد
دیشب به گهواره
تا صبح ناله میزد
امروز به روی دستم
دیگر توان ندارد
هنگام گریه کو شد
تا اشک خود بنوشد
اشکی که تر کند لب
دور دهان ندارد
ای حرمله مکش تیر
یک سو فکن کمان را
یک برگ گل که تاب
تیرو کمان ندارد
🍁حسین غریب 2 ثارالله
ای حرمله مکش تیر
یک سو فکن کمان را
یک برگ گل که تاب
تیرو کمان ندارد
شمشیر اوست آهش
فریاد او تلظی
جانش به لب رسیده
تاب بیان ندارد
منت به من گذارید
یک قطره آب آرید
بر کودکی در تن
جز نیمه جان ندارد
با من اگر بجنگید
تا کشتنم بجنگید
این شیرخواره برکف
تیرو سنان ندارد
مادر نشسته تنها
در بین خیمه زنها
جز اشک خجلت خود
آب روان ندارد
از گریه های اصغر...
نشر⬅️🍁هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیه (صلوات)🍁
التماس دعای فرج وعاقبت بخیری
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مصیبت ششم محرّم حضرت قاسم علیه السلام
ثواب دارد عموجان یتیم راضی کن
بیا و مثلِ علی شو حماسهسازی کن
رضایتِ پدرم گریهدار نیست بیا
بگیر حکم و بده اِذن و چارهسازی کن
کلاهخووُد ندارم بِبند دستاری
عبا به جایِ زرهپوش سایهسازی کن
بپوش رویم از این چشمهایِ شور عمو
برای روحیه دادن ترانهسازی کن
مدینه تیروُکمان بود کربلا هم هست
به آن سَنان و سُم و سنگ اضافهسازی کن
بیا که قاسمت از اَسب رویِ خاک افتاد
تنم شده عسلی خود شبیهسازی کن
نمانده در بدنم استخوانِ سالم عمو
کمی حصیر بِیار و نمایهسازی کن
برای آنکه بگیری جنازهام بر دست
تنم گلوله و با نیزه پایهسازی کن
هزار شکر که پیشِ پدر سرافرازم
برای منتظرانم بهانهسازی کن
#محرم #ششم_محرم #مدینه
ــــــــــــــــــ
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
______________
#قاسم_بن_الحسن
من برایت پدرم پس تو برایم پسری
چه مبارک پسری و چه مبارک پدری
یاد شب های مناجات حسن می افتم
می وزد از سر زلف تو نسیم سحری
همه گشتیم ولی نیست به اندازه ی تو
نه کلاه خوودی و نه یک زره ای نه سپری
من از آنجا که به موسایی ات ایمان دارم
می فرستم به سوی قوم تو را یک نفری
بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد
نیست ممکن بروی و دل ما را نبری
قاسمم را به روی زین بگذار عبّاسم
قمری را به روی دست گرفته قمری
نوعروست که نشد موی تو را شانه کند
عاقبت گیسویت افتاد به دست دگری
تو خودت قاسمی و سر زده تقسیم شدی
دو هجا بودی و حالا دو هجا بیشتری
بند بند تو که پاشید خودم فهمیدم
از روی قامت تو رد شده هر رهگذری
جا به جا می شود این دنده تکانت بدهم
وای عجب درد سری وای عجب درد سری
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
ــــــــــــــــــ
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
__________
#قاسم_بن_الحسن
او بود و یک لشکر، ولی لشگر، چه کردند
با یاس سرخ باغ پیغمبر، چه کردند
گرگان کوفه، جسم او در بر گرفتند
با هم گلاب از آن گل پرپر گرفتند
با سوز دل زخم تنش را تاب دادند
آن تشنهْلب، را از دمِ تیغ آب دادند
جسمش ز نوک نیزه با جوشن یکی شد
پیراهن خونین او، با تن یکی شد
"بنسعد ازدی" بر تنش زد نیزه از پشت
هر سنگدل، یکبار آن شهزاده را کشت
افتاد، روی خاک و عمو را صدا زد
مانند مرغ سر بریده دست و پا زد
فرزند زهرا همچنان باز شکاری
آمد به بالای سرش با آه و زاری
در دست گلچین، دید یاس پرپرش را
میخواست، کز پیکر جدا سازد سرش را
با تیغ بر او حمله، چون شیر خدا کرد
دست پلید آن ستمگر را جدا کرد
لشکر، برای یاری او حمله کردند
آوخ! که با آن پیکر خونین چه کردند
از میهمان خویش استقبال کردند
قرآن ثارالله را پامال کردند
با آنکه بر هر داغ، داغ دیگرش بود
این داغ دل، تکرار داغ اکبرش بود
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
ــــــــــــــــــ
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
______________
#قاسم_بن_الحسن
چون حسین نامۀ حسن برداشت
خط او دید و روی دیده گذاشت
قاسم بن الحسن تمنا کرد
اذن میدان گرفت و پر وا کرد
کفنی بر تنش عمو پوشاند
و نقابی به روی او پوشاند
پاره ماه سوی میدان شد
لرزه ای در سپاه عدوان شد
ای عجب هیئتی عجب کفنی
هیبتش هاشمی قَدَش حسنی
و انا بن الحسن که افشا شد
لشگر کوفه در تماشا شد
نوجوان و به لشگر افتادن
با یلان عرب در افتادن
هرکه از هر طرف تهاجم کرد
لاجرم دست و پای خود گم کرد
به دَرَک رفت خصم رسوایش
اَزرَقِ شامی و پسرهایش
رزم جانانه اش که غوغا کرد
کینه های مدینه سر وا کرد
دور تا دور او گره افتاد
در میان محاصره افتاد
نیزه ها بود و ماجرای حسن
تیر باران تازه ای به کفن
دشمن از هر طرف که راهش بست
زیر نعل ستور سینه شکست
نالۀ او بلند شد: عمّاه
به حرم می رسید وا اُماه
🔸شاعر :
#محمود_ژولیده
ــــــــــــــــــ
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
____________________
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
درد داریم از ازل،دنبالِ تسکینیم ما
شب به شب در کوچه می گردیم،مسکینیم ما
مثل پروانه در آتش هم مطیع کامِلیم
شمع می داند که خیلی اهل تمکینیم ما
سوختن را لابهلای گریه معنا کرده ایم
در میان آب می سوزیم ما..،اینیم ما
عالم ذَر پیرُهَن مشکی تن ما کرده اند
قرن ها قومی عزاداریم،غمگینیم ما
خاک ما را با گِل فرهاد توام کرده اند
بی قراران دو قطره اشکِ شیرینیم ما
ظاهراً تعبیر خواب هر شبِ ما کربلاست...
پس نیازی نیست،یک پا اِبن سیرینیم ما
فرشِ روضهخانه ها را روز جارو می زنیم
با کتیبه نیمه شب سرگرم تزئینیم ما
دستگرمی است این شبگریه های هفتگی...
تا محرم ماهها مشغول تمرینیم ما
روضه خوان لب وا کند،ما گریه را سر می دهیم
آنقَدَر شبهای عاشورا دهن بینیم ما!
سال ها در عمق آن گودال گیر افتاده ایم
سال ها گریه کن آن جسم خونینیم ما
بیشتر از شمر،خولی را خدا لعنت کند...
باخبر از ماجرای راس و خُرجینیم ما
داغدار روضه ی بزم شراب و خیزران
داغدار روضه ی آن تشت زرّینیم ما
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
ــــــــــــــــــ
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
________________
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
دشمن شناس بود و سربازِ بی بدل بود
فرزندِ بی مثالِ جنگاور جمل بود
شمشیر میکشید و «سر» روی خاک میریخت
مثل علیِ اکبر(ع) در رزم، بی مثل بود
ارثیۂ پدر بود عشقِ عمو حسینش(ع)
در کربلا شد اثبات، عشقی که بی خلل بود
ترسیده بود «أزرق»! چون در کشاکش ِ جنگ
همواره کارِ قاسم(ع)، آوردنِ اجل بود
هر کس که در جدالِ با چشم هایش افتاد
مستأصل و پریشان، دنبال راهِ حل بود
تاریخ غبطه خورده، «إن تَنکُروني» اش را
اینکه همیشه حرفش، همراه با عمل بود
¤
یک عمر مثلِ قاسم(ع)؛ در نزد «حاج قاسم»-
-طعم خوش ِ شهادت، «أحلی مِن العسل» بود!
🔸شاعر :
#مرضیه_عاطفی
ــــــــــــــــــ
نجمه در خیمه پریشان شدنت را چه کند
یک حرم چاک گریبان شدنت را چه کند
گفت دنبال تو عمه چقدر ماه شدی
حسرت مثل حسن جان شدنت را چه کند
سعی کردم که نفهمند چه شد با تو عمو
قد عباس نمایان شدنت را چه کند
بی زره رفتی و عباس به قربانت رفت
حال ای حنجره قربان شدنت را چه کند
اینقدر چنگ مزن روی زمین پیش حسن
پدرت دست به دامان شدنت را چه کند
دیدم انگشت به دندان شدن لشکر را
مانده بود این همه طوفان شدنت را چه کند
کاش میشد که نفهمند یتیمی که نشد
نیزه هم ماند خرامان شدنت را چه کند
با همین پیروهن ساده تو را چشم زدند
سنگ فهمید به میدان شدنت را چه کند
آنقدر خورد که دندان تو را با خود برد
سنگ دانست که خندان شدنت را چه کند
هی سپاه از روی تو رد شده و بر میگشت
حال این دشت فراوان شدنت را چه کند
سینه ات نرم که شد مادرم آمد اما
مادرم پاره قرآن شدنت را چه کند
خوش دلم بود عزیزم ضربانم باشی
نوجوانم نشد آخر که جوانم باشی
شاعر: حسن لطفی
ــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_ششم_محرم_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیهالسلام
جذبه و جاذبه و جلوهی اعظم حسن است
علی و عالی و علامه و اعلم حسن است
به خداوند بهشتش حسن آباد خداست
شرفالشمس خداوندِ دو عالم حسن است
بنویس از نفَسش فاطمه را میفهمند
بسکه آئینهیِ پیغمبر اکرم حسن است
از حسن جانِ علی بِینِ جمل فهمیدم
دومین حیدرِ این قوم مُسَلم حسن است
چهارده تَن همه اوصافِ حسن را دارند
دو حسن هست ولیکن همه از دَم حسن است
بیشتر داد به هر کَس که اهانت کردَش
بسکه بخشید که گفتیم خدا هم حسن است
او حسین است و حسین است حسن پس خوب است
بنویسیم که در هر دو مجسم حسن است
بارها گفت حسین اینکه کریم این آقاست
بارها گفت حسین اینکه مقدم حسن است
کیست او قبلهی اصحابِ اباعبدالله
نقشِ پُر جذبهی هفتادو دو پرچم حسن است
شیخ عباس قمی ، مُنتهی الآمالش
گفت در کرببلا سیلِ دمادم حسن است
شش شهیدند از او ، پس به محرم سوگند
صاحبِ بیشترین سهم در این غم حسن است
کاش می شد که بگویم به ضریحِ حرمش
اینهمه غم حسن است اینهمه ماتم حسن است
ابن طاووس بخوان آه مُقَرَم بنویس
روضهی غربتِ شبهای محرم حسن است
(حسن لطفی)
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_ششم_محرم_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیهالسلام
دارد به رویِ چشم خود اَبروی حسن را
جانم ، چقدر میدهد او بویِ حسن را
اینقدر عقیله بر سری شانه نمیزد
بر شانهی خود ریخته گیسویِ حسن را
ای کاش گره وا شود از بندِ نقابش
ای کاش نشانی بدهد رویِ حسن را
ارث از پدرش برده اگر سفره گشوده
او آمده تا گرم کُند کوی حسن را
بند آمده این راه شبیهِ پدرش باز...
آورده پِیِ خویش هیاهویِ حسن را
هر روز عسل میچکد از کنجِ لبانش
دارد همه شیرینیِ کندوی حسن را
ای اَرزقِ شامی چه بلایی سرت آورد؟
دیدی به تنت ضربهی بازویِ حسن را
باید قدمی چرخ زَنَد پیش عمویش
تا بشنود این معرکه هوهوی حسن را
سوگند که خون نَه به رگش غیرت زهراست
ابنالحسن است این نوهی حضرت زهراست
مانند حسن هرکه پدر داشته باشد
مانند علمدار جگر داشته باشد
خوب است گُشایند کمی بندِ نقابش
تا اینکه عشیره دو قمر داشته باشد
اصلا به زِره فکر نکرده است محال است
قاسم به زِره نیز نظر داشته باشد
با دست تُهی رفت و رجز خواند و به هم ریخت
ای وای اگر تیغِ دوسَر داشته باشد
با این هنرِ رزم عمو زیرِ لبی گفت :
بایدعَلَم ؛ این ، شیر پسر داشته باشد
دل میبَرَد از خیمه و دل میدَرَد از خصم
فرزندِ علی چند هنر داشته باشد
باید که کَرَم خانه بسازند برایش
باید که چنین خانه ، دو در داشته باشد
حق بود بسازند ضریحش ، حسنی بود
اما حرمی کاش پدر داشته باشد....
- -
تصمیم حسین است : هر آنچه حسنش گفت
در نامهاش از روضهی کوچه ، حسنش گفت...
انگار خودت حلقهی ماتم شدهای تو
دورت چه شلوغ است چرا کم شدهای تو
یکریز پُر از روضهیِ بازی پسر من
مانندِ علی مثل مُحَرَم شدهای تو
رفتی نگفتی به منِ سوخته بابا
رفتی و نگفتی که چرا خم شدهای تو
بستم به سرت شالِ خودم را که نریزی
ای کاش نبینند مُعَمم شدهای تو
من هیچ تو فکرِ جگر نجمه نکردی
اینقدر پُر از زخم مجسم شدهای تو
باید که تو را بِکَنَم از خاک عزیزم
در خون و شن و تیر چه محکم شدهای تو
صد سنگ چه کردند که این خنده عوض شد
صد نعل چه کردند که دَرهَم شدهای تو
خون میزند از پیرهن از هر طرفت وای
بدجور پُر از چشمهی زمزم شدهای تو
امیدِ من این است که نجمه نشناسد
ای جان ، چه سرت آمده مُبهم شدهای تو
- -
گفتند یتیمی سرِ گیسوت کشیدند
تا من برسم نیزه به پهلوت کشیدند
(حسن لطفی)