#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو
دلهای دوستان همه صحن و سرای تو
چشمم سوی مدینه دلم جانب بقیع
گرم زیارت حرم با صفای تو
از لحظهای که خاک لحد بر تو چیده شد
خاک بقیع نه!دل ما گشت جای تو
آیا در بقیع شبی باز میشود
تا در کنار قبر تو گریم برای تو؟
بردند دستبسته تو را سوی قتلگاه
با آنکه بود عرش خدا جای پای تو
ای صد مسیح زندۀ ذکر شبانهات
خاموش شد چگونه صدای دعای تو
آخر ز زهر کین جگرت پاره پاره شد
ای پارههای دل، گُل بزم عزای تو
تشییع شد چو پیکر پاک تو تا بقیع
میکرد گریه ختم رسل در قفای تو
چون شمع، آب شد بدنت از شرار زهر
ای جان عالمی همه بادا فدای تو
تنها نه «میثم»...از غم و اندوه و غربتت
آگه کسی نگشت به غیر از خدای تو
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
@Arsheyan_Eshgh
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
_______________
#عبدالله_بن_الحسن
ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم
آنچنان دل بُرد از من بانگ "هَل مِن ناصِر" تو
کآستینم را ز دست عمّه ام زینب کشیدم
گرچه طفلی کوچکم امّا قبولم کن عمو جان
بر سر دست تو من قربانی شش ماهه دیدم
کس نداند جز خدا کز غصّۀ مظلومی تو
با چه حالی از کنار خیمه تا مقتل رسیدم
تا بُرون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد
تو به رفتن رو نهادی من ز ماندن دل بُریدم
دست من افتاد از تن گو سرم بر پایت اُفتد
سر چه باشد؟ تیر عشقت را به جان خود خریدم
بانگ "وا اماه" سر دادم چو بازویم شکستند
سوختم تا آه زهرا را دم آخر شنیدم
جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا
تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم...
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_حر_
#شب_چهارم_محرم
خدایا قطره بودم متصل کردی به دریایم
بـرون آورد دست رحمتت از دام دنیایم
من آن آوارهای بودم که کوی یار را جستم
و یا گمگشتهای بودم که مولا کرد پیدایم
اگر دامـان مهـرش را نگیـرم، اوفتـد دستم
گر از کویش گذارم پای، بیرون، بشکند پایم
بـرای مـن شد از امـروز نـام حرّ برازنده
همانـا افتخارم بس کـه دیگر حرّ زهرایم
سراپا غـرق اشک خجلتم یـارب نمیدانم
که چشم خود چگونه بر روی عباس بگشایم
اگر عباس گوید دست و سر، سازم به قربانش
وگـر اکبــر پسنـدد، کشتـۀ آن قد و بالایم
به خود گفتم که شاید از کرم بخشد گناهم را
نـدانستم کـه در نـزد حبیبش میدهد جایم
ز چشمم اشک خجلت گشت جاری، بخت را نازم
که هم بخشید، هـم اذن شهادت داد مولایم...
چه بیرحمید اهل کوفه! من با چشم خود دیدم
ترک خورده است از هرم عطش لبهای آقایم
صـدای آب آب کودکان تشنه، آبـم کرد
لـب خشکیدۀ عبـاس، آتـش زد بـه اعضایم
بسوزانید و خاکستـر کنیـد از پـای تـا فرقم
من آن پروانهای هستم کزآتش نیست پروایم
گلچین دو غزل #استاد_غلامرضا_سازگار
🥀🥀🥀
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
__________
#قاسم_بن_الحسن
او بود و یک لشکر، ولی لشگر، چه کردند
با یاس سرخ باغ پیغمبر، چه کردند
گرگان کوفه، جسم او در بر گرفتند
با هم گلاب از آن گل پرپر گرفتند
با سوز دل زخم تنش را تاب دادند
آن تشنهْلب، را از دمِ تیغ آب دادند
جسمش ز نوک نیزه با جوشن یکی شد
پیراهن خونین او، با تن یکی شد
"بنسعد ازدی" بر تنش زد نیزه از پشت
هر سنگدل، یکبار آن شهزاده را کشت
افتاد، روی خاک و عمو را صدا زد
مانند مرغ سر بریده دست و پا زد
فرزند زهرا همچنان باز شکاری
آمد به بالای سرش با آه و زاری
در دست گلچین، دید یاس پرپرش را
میخواست، کز پیکر جدا سازد سرش را
با تیغ بر او حمله، چون شیر خدا کرد
دست پلید آن ستمگر را جدا کرد
لشکر، برای یاری او حمله کردند
آوخ! که با آن پیکر خونین چه کردند
از میهمان خویش استقبال کردند
قرآن ثارالله را پامال کردند
با آنکه بر هر داغ، داغ دیگرش بود
این داغ دل، تکرار داغ اکبرش بود
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
ــــــــــــــــــ
❣﷽❣
🔳 #مجلس_یزید
🔳 #سبک زیر بار ستم نمی کنیم زندگی
کنار طشت طلاست، فاطمه مهمان من
چوب مزن ای یزید! بر لب و دندان من
با چه دلی میزنی، برلب من خیزران
کز همه دل میبرد، نغمهی قرآن من
🔳یا حسین یا حسین ...
گرچه تحمل کنم، ضربهی چوب تو را
تاب مرا میبرد، گریهی طفلان من
تا که نگاه افکنم، بر رخ اطفال خود
دور زند دم به دم، دیدهی گریان من
🔳یا حسین یا حسین ...
تا نرود از اسف، صبر و قرارش ز کف
زینب من میشود، دست به دامان من
نالهی من بر ملاست، مقتل من کربلاست
شام بلا آمده، شام غریبان من
🔳یا حسین یا حسین ...
با چه گنه میکنی، لعل لبم را کبود؟
بر سر و صورت بس است، زخم فراوان من
سرم به شام بلا، زینت طشت طلا
زیر سم اسبها، پیکر عریان من
🔳یا حسین یا حسین ...
طشت ز سوز درون، سوخت و فریاد زد
چوب تو هم گریه کرد، بر لب عطشان من
سوز دل اهل دل، در نفس «میثم» است
در شرر شعر اوست، ناله و افغان من
🔳یا حسین یا حسین ...
(#استاد_غلامرضا_سازگار )
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
تا نهان زیر گِلت ای گل رعنا کردم
نفسم حبس شد و مرگ تمنّا کردم
این که در خاک نهادم تن پاک تو نبود
جان خود را دل شب دفن به صحرا کردم
تا ندانند که یار من مظلوم کجاست
دل شب رو به سوی قبر تو تنها کردم
تو شدی کشته ی من، من نشدم حامی تو
که کتک خوردی و در کوچه تماشا کردم
بس که تنها شدهام نیمه ی شب در دل چاه
سر فرو بردهام و عقده ی دل وا کردم
به جز از قاتل تو مردم این شهر همه
پشت کردند به من روی به هر جا کردم
زینبت جای تو می کرد ز رخ اشکم پاک
هر زمان گریه ز هجران تو زهرا کردم
مُردم و زنده شدم لحظه به لحظه صد بار
تا وصایای تو را یکسره اجرا کردم
غم دل با که بگویم که نخندد به دلم
من که زخم دل خود با تو مداوا کردم
به امیدی که اجل سوی تواَم باز آرد
لاجرم صبر در این ماتم عظمی کردم
تا بسوزد به عزای تو دل عالم را
من به «میثم» جگرِ سوخته اعطا کردم.
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_زهرا_س
اشکم به رخ، خونم به دل، آهم به سینه است
ای زائرین،ای زائرین این جا مدینه است
شهری که خاکش آبرو بخشد به جنّت
شهر محمّد شهر قرآن، شهر عترت
در هر وجب صدها چراغ راه دارد
نقش از قدمهای رسول الله دارد
این جا محمّد عالمی را رهبری کرد
هم یار امّت بود و هم پیغمبری کرد
این جا ستمکاران کافر عهد بستند
پیشانی و دندان پیغمبر شکستند
این جا شرار آه جبریل امین ریخت
خون از سر و روی محمّد بر زمین ریخت
این جا علی پروانه سان گرد پیمبر
گردید تا آمد نور زخمش به پیکر
این جا دل پیغمبر اسلام خون شد
این جا جگر از پهلوی حمزه برون شد
این جا محمّد داغها بر سینه اش ماند
زنگ غم و اندوه بر آئینه اش ماند
این جا قدم بر عرش اعلا می گذارید
چون پا به جای پای زهرا میگذارید
این جا مراد از قبّه الخضراء بگیرید
این جا سراغ از تربت زهرا بگیرید
این جاست کعبه نه، ز کعبه بهتر این جاست
هم فاطمه هم تربت پیغمبر این جاست
آوای وحی آید ز دیوار رفیعش
هم باب جبرائیل و هم باب البقیعش
در بین آن محراب و منبر جا بگیرید
بوسه ز قبر مخفی زهرا بگیرید
گلزار وحی و روضه ی طاهاست این جا
آتش گرفته خانه ی زهراست این جا
پشت در این خانه نزدیک همین قبر
زهرا کتک خورد و علی بگریست، چون ابر
خورشید در این کوچهها گردید نیلی
بلبل سراپا سوخته گل خورد سیلی
این جا امیرالمؤمنین را دست بستند
تا با لگد پهلوی زهرا را شکستند
این جا کشیده بر فلک آتش زبانه
این جا گلی پرپر شده با تازیانه
این جا به زیر پای مردم کوثر افتاد
تنهای تنها فاطمه پشت در افتاد
پیوسته چشم شیعه این جا خونفشان است
زیرا زیارتگاه قبری بی نشان است
قبری که هر قلبی به یاد او کباب است
قبری که تنها زائر او آفتاب است
قبری غریب و بی رواق و بی نشانه
بر خاک آن صورت نهد طفلی شبانه
قبری که مخفی در دل تنگ زمین است
خاکش گل از اشک امیرالمؤمنین است
قبری که ما گشتیم و پیدایش نکردیم
از دور هم حتی تماشایش نکردیم
این قبر، قبر دختر پیغمبر ماست
با آن که پیدا نیست، چون جان در بر ماست
این قبر احمد، این بقیع و قبرهایش
گلهای پرپر گشته، اما با صفایش
آن فاطمه بنت اسد آن ام عباس
این قبر ابراهیم، احمد را گل یاس
این مجتبی این قبر بی شمع و چراغش
این سید سجاد با آن درد و داغش
این باقر و این صادق آل محمّد
این قبر عباس آن عموی پیر احمد
این قبرها را یک به یک دیدیم،اما
یابن الحسن، یابن الحسن، کو قبر زهرا
این جا محمّد رازها در پرده دارد
این جا امیرالمؤمنین گُم کرده دارد
این جا شرار، از سینه ی عالم برآید
جا دارد ار جان از تن میثم برآید.
#استاد_غلامرضا_سازگار
#هشت_شوال_تخریب_قبور_ائمه_ع_بقیع
غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع!
خرابههای تو، باغِ بهشتِ ماست، بقیع!
تو همچو فاطمه در شهر خویش تنهایی
غریبی و، همه كس با تو آشناست، بقیع!
اگر چه روی به كعبه نماز میخوانیم
تو قبله ی دلِ مایی، خدا گواست، بقیع!
به آن چهار امامی كه در بغل داری
برای ما حَرَمت مثل كربلاست بقیع!
به یاد چار پسر، در كنار چار مزار
هنوز ناله ی اُمُّ البنین به پاست، بقیع!
علی نگفت، به جان علی قسم، تو بگو
كه قبرِ گمشده ی فاطمه كجاست بقیع؟
هنوز ناله ی زهراست از مدینه بلند
هنوز لرزه بر اندامِ مجتبیست بقیع!
قویترین سندِ غربت علی در تو
عِذار نیلیِ ناموسِ كبریاست، بقیع!
#استاد_غلامرضا_سازگار
#هشت_شوال_تخریب_قبور_ائمه_ع_بقیع
1_8023285320.mp3
9.38M
#فاطمیه
#زمزمه
🔹آهسته آهسته🔹
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار
بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته
حسن ای نورچشمانم! حسین ای راحت جانم!
بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته
بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب
بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته
روم شبها سراغ او، به قبر بیچراغ او
کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته
📝 #استاد_غلامرضا_سازگار