eitaa logo
شیخ غلامعلي بدرلو
1.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
253 فایل
یاهو زَكَاةُ الْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ النَّفْسِ فِي الْعَمَلِ بِهِ تصنیف غررالحکم، حدیث ۱۳۲ http://eitaa.com/Arshiv_Gholam ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Sheikh_Gholamali
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 شب جمعه جلسه روضه و توسّل محضر سلطان علی بن موسی الرّضا المرتضی(علیه السّلام) @Arshiv_Gholam
صبح جمعه پیاده روی جمکران محضر حضرت استاد آقاتهرانی (حفظه اللّه) @Arshiv_Gholam
عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السّلام) قَالَ: كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَيْرِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ. الكافي، ج‏2، ص 105 @Arshiv_Gholam
خداوند متعال حقّ آزادی به انسان داده است و اوست که می تواند محدوده آن را نیز مشخص کند و بشر بر فرض هم که بر سعادت دنیوی خود آگاه باشد _چه این که در همین هم مکرّر خطا می کند_ أمّا دیگر واقف به سعادت أبدی خود نمی باشد. استاد محمد نجفی حکومت اسلامی از مبانی تا مقاصد، ص 95 @Arshiv_Gholam
حلیة المتقین - علامه مجلسی.pdf
14.37M
💎کتاب حلیة المتّقين💎 📝 تألیف مرحوم علّامه محمّد باقر مجلسی. 📿 در باب آداب، سنن و أخلاق اسلامی. @Arshiv_Gholam
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ قَالَ أَبُو الْوَلِيدِ حَسَنُ بْنُ زِيَادٍ الصَّيْقَلُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السّلام): مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَكَى عَمَلُهُ وَ مَنْ حَسُنَتْ نِيَّتُهُ زِيدَ فِي رِزْقِهِ وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهْلِ بَيْتِهِ مُدَّ لَهُ فِي عُمُرِهِ. الكافي، ج‏2، ص 105 @Arshiv_Gholam
آزادی به معنای إنتخاب آزادانه، تنها مسیر خوبی برای رسیدن به کمال است؛ زیرا کمالی دارای أرزش است که انسان در آن مجبور نباشد و إلّا این مفهوم از آزادی أرزش ذاتی ندارد. این آزادی تنها ابزار است، نه هدف. استاد محمد نجفی حکومت اسلامی از مبانی تا مقاصد، ص 103 @Arshiv_Gholam
أرزش وقتی شکل می گیرد که شما هم آزدی تکوینی داشته باشید و هم مسئولیّت؛ و در این میان با این که قدرت إنتخاب خوب و بد را دارید، ولی چشم از رفتار ضدّ أرزش پوشانده به سمت أرزش ها حرکت کنید. استاد محمد نجفی حکومت اسلامی از مبانی تا مقاصد، ص 105 @Arshiv_Gholam
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السّلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی اللّه علیه و آله) فِي خُطْبَتِهِ: أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ خَلَائِقِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ؟ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَكَ. الكافي، ج‏2، ص 107 @Arshiv_Gholam
ﺁﻩ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻏﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮ ﺗﻨﺶ ﺑﺎﻍ ﮔﻞ ﻻﻟﻪ ﻭ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺜﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﭼﺎﺭ ﮐﻤﯽ ﺟﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﺮﻗﺶ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﺑﺎﻻ ﺳﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﺯﺣﻤﺖ ﭼﮑﻤﻪ ﯼ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﯿﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺎﻣﺎﻝ ﻧﺸﺪ ﺗﺎ ﻧﻔﺲ ﺁﺧﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﻟﻄﻒ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ ﻫﺮﭼﻪ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﭘﯿﺮﻫﻨﯽ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺍﺵ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﻭ ﻣﻌﺠﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻔﺖ ﮐﻔﻦ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﭘﺎﺭﻩ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﮔﺮ، ﯾﮏ ﮐﻔﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻟﺴّﻼﻡ ﺍﯼ ﺑﺪﻥ ﺑﯽ ﮐﻔﻦ ﮐﺮب و بلا ﺳﻮﺭﻩ ﯼ ﯾﻮﺳﻒ ﺑﯽ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﮐﺮب و بلا "علی اکبر لطفیان" @Arshiv_Gholam
دیگر بس است زحمت عمّه نمی دهم حتّی شده است منّت دیوار می کشم بابا تحمّل نفسم مشکلم شده از پهلویی که خورده زمین کار می کشم با چوب خیزران پدرهای خود درست پیشِ خرابه دخترکان گرم بازی اند گهوارۀ علی، گلِ سر، کفش های من بابا برایشان فقط أسباب بازی اند از مجلسی که حرف کنیزی ما شنید أحوال خواهرت چقدر ریخته بهم باید مرتّبت کنم که نیزه نیست رگ های حنجرت چقدر ریخته بهم یک سنگ از میان دو نیزه عبور کرد شکر خدا بجای سرت خورد بر سرم جان رباب، شکر خدا سنگ دوّمی جای سرِ پسرت خورد بر سرم یک چند بار را که خود من شمرده ام افتاده ای ز نیزه به روی زمینشان جز نیزه دار همسفری داشتی مگر؟ بوی تو می دهد چقدر خورجینشان پیشانی تو را که مداوا نکرده اند قدری چکید خونِ جبینت به روی من أنگشتر تو داشت و زد روی گونه ام افتاد نقشِ رویِ نگینت به روی من دندان شیری ام که شکست و سرم شکست هر کس که دید روی مرا إشتباه کرد عمّه به معجرم دو گره زد،کشیدنش روی مرا کشیدن معجر سیاه کرد ته مانده های گیسوی نازم تمام شد در بین مشت پیر زنی گیر کرده است لقمه به دست، حرمله می خورد نان ولی با پشت دست، طفل تو را سیر کرده است "حسن لطفی" @Arshiv_Gholam
مشکل اومانیسم با خداباوری نیست، بلکه مشکل آن با خدامحوری است. استاد محمد نجفی حکومت اسلامی از مبانی تا مقاصد، ص 106 @Arshiv_Gholam
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السّلام) قَالَ: نِعْمَ الْجُرْعَةُ الْغَيْظُ لِمَنْ صَبَرَ عَلَيْهَا فَإِنَّ عَظِيمَ الْأَجْرِ لَمِنْ عَظِيمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُمْ. الكافي، ج‏2، ص 109 @Arshiv_Gholam
AUD-20201208-WA0009.mp3
11.6M
🎙توسّل و روضه شیخ أحمد فاضلی به جهت شفای حضرت علّامه مصباح یزدی (حفظه اللّه)🎙 @Arshiv_Gholam
طبّ أمراض بدن واجب کفایی است؛ در حالی که طبّ أمراض روحی واجب عینی است. آیت اللّه سیّد عبد اللّه شبّر اخلاق، ص 24 @Arshiv_Gholam
مقتل نوشت؛ آه، و یعنی تمام شد یعنی که دور مادرمان إزدحام شد یعنی رکوع پشت درش إمتداد یافت یعنی شهید سجده به پای إمام شد هر کس رسید روی تنش ردّ پا گذاشت قتلش حلال گشت و نجاتش حرام شد تنها به جرم این که دفاع از إمام کرد محکوم ضربه های پر از إنتقام شد این جای قصّه مادرمان حرف ها شنید تا شد، شکست، درد شدیدش مدام شد قنفذ به طعنه فاتحه ای خواند و خنده کرد یعنی که کار کشتن زهرا تمام شد "نیما نجّاری" @Arshiv_Gholam
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا (علیه السّلام) يَقُولُ: لَا يَكُونُ الرَّجُلُ عَابِداً حَتَّى يَكُونَ حَلِيماً وَ إِنَّ الرَّجُلَ كَانَ إِذَا تَعَبَّدَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ لَمْ يُعَدَّ عَابِداً حَتَّى يَصْمُتَ قَبْلَ ذَلِكَ عَشْرَ سِنِينَ. الكافي، ج‏2، ص 111 @Arshiv_Gholam
مقصود از إجبار در حکومت إسلامی این است که منکرات و گناهان در جامعه به عنوان جرم شناخته شده و در صورت إطّلاع مأموران حکومتی، ایشان موظّفند به مقدار توان، از بروز آن جلوگیری کنند. طبیعی است در این فرآیند، أفراد در انجام و ترک عمل إختیار دارند؛ هر چند با وجود کیفر و جریمه، أنگیزه کمتری برای انجام عمل پیدا می کنند. استاد محمد نجفی حکومت اسلامی از مبانی تا مقاصد، ص 109 @Arshiv_Gholam
عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السّلام) يَقُولُ: إِنَّمَا شِيعَتُنَا الْخُرْسُ. حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنِ ابْنِ بَقَّاحٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السّلام) قَالَ كَانَ الْمَسِيحُ (علیه السّلام) يَقُولُ: لَا تُكْثِرُوا الْكَلَامَ فِي غَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ فَإِنَّ الَّذِينَ يُكْثِرُونَ الْكَلَامَ فِي غَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ قَاسِيَةٌ قُلُوبُهُمْ وَ لَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ. الكافي، ج‏2، ص 113 و 114 @Arshiv_Gholam
شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد کوچه در آتش و خون داشت جهنّم می شد "باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را" روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد بین دیوار و در إنگار زنی جان می داد جان به لب از غم او عالم و آدم می شد لاأقل کاش دل أبر برایش می سوخت بلکه از آتش پیراهن او کم می شد زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده است؟ بیست سالش نشده داشت قدش خم می شد تا زمین خورد صدا کرد "علی چیزی نیست" شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می شد آن طرف مَرد، سکوتش چِقَدر فریاد است روضه جان سوز تر از غربت او هم می شد؟ میخ، کوتاه بیا، همسرم از پا افتاد میخ هر لحظه در این عزم، مصمّم می شد غنچه دارد گل من تیغ نزن بی إنصاف حیف، بابا شدنم داشت مسلّم می شد ناگهان چشم قلم تار شد و بعد از آن کربلا بود که در ذهن مجسّم می شد کوچه در هیأت گودال در آمد آن گاه بارش نیزه و شمشیر دمادم می شد أشک خواهر وسط هلهله طوفانی بود أشک و لبخند در این فاجعه توأم می شد سیبِ سرخی به سر شاخه ی نیزه گل کرد داشت أوضاع جهان یکسره در هم می شد که قلم از نفس افتاد، نگاهش خون شد دفتر شعر پر از واژه ی شبنم می شد کاش همراه غزل محفل أشکی هم بود روضه خوان، مقتل خونین مقرّم می شد "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚖کسانی که دم از مذاکره با آمریکا می زنند یا الفبای سیاست را بلد نیستند یا الفبای غیرت را بلد نیستند.⚖ "نائب المهدی امام خامنه ای (حفظه اللّه)" @Arshiv_Gholam
بسیاری از أوقات یک إجبار، منشأ خیرات زیادی می گردد...أساساً این روش در تربیت انسان صحیح نیست که به فرد إجازه دهیم هر رفتار بدی را إنتخاب کرده و آن را انجام دهد؛ بلکه صحیح آن است که در بعضی شرایط، به او إجازه إرتکاب بعضی کارها را نداده تا او آرام آرام متوجّه إشکال خود گردد و مسیر صحیح را إنتخاب کند؛ مانند این که کودکان را به إجبار از آتش دور می کنند. استاد محمد نجفی حکومت اسلامی از مبانی تا مقاصد، ص 110 و 111 @Arshiv_Gholam
با رفتنت خالی مکن دور و برم را پاشیده تر از این مگردان لشگرم را ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو در خاک بگذارند نیم دیگرم را بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را باور نمی کردم که روزی پیش چشمم از پا بیندازد غلافی همسرم را تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم حالا بیا و جمع کن خاکسترم را هر شب حسن در خواب می گوید مغیره دست از سرش بردار کشتی مادرم را دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت فردا بسوزانند با طفلان حرم را از کربلا دیشب صدایی را شنیدم انگار طفلی گفت عمّه معجرم را "محسن عرب خالقی" @Arshiv_Gholam