"دعايى در شب بيست و هفتم"
🔻از زيد بن على روايت شده است كه گفت:
در شب بيست و هفتم ماه رمضان شنيدم پدرم (عليه السّلام) از اوّل شب تا آخر آن عرض مى كرد "اللّهم ارزقني التّجافى عن دار الغرور و الإنابة إلى دار الخلود، و الاستعداد للموت، قبل حلول الفوت"...
🔅اگر بتوانى معنى اين دعا را تصوّر كنى، اين دعا را بسيار خواهى خواند.
"مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)"
📜المراقبات، فصل دهم، دعای شب بیست و هفتم، ص 157
#کتاب
#المراقبات
#آیت_الله_ملکی_تبریزی
@Arshiv_Gholam
"توضيح سراى فريب بودن دنيا"
💡در توضيح معناى اين دعا مى توان گفت:
آنچه قرآن كريم، روايات آل محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) و مكاشفات اهل يقين بر آن گواهى مى دهد اين است كه دنيا سراى فريب بوده و آنچه در آن است آنگونه نيست كه ديده مى شود؛ بلكه صفات موجودات اين عالم كه ديده يا حسّ مى گردد، نظير منظره اى است كه از سراب ديده مى شود و ماهيت آن آنگونه كه ديده مى شود نيست و به همين جهت آن را سراى فريب ناميده اند.
💎 و اگر قبول اين مطلب براى كسى سخت باشد بايد از خود بپرسد كه آيا خطاى حسّ را قبول دارى؟ و در صورت قبول كردن خطاى حسّ از خود بپرسد چه فرقى بين خطاى حسّ و عدم خطاى حسّ وجود دارد و در صورتى كه بين آن ها فرقى وجود نداشت بايد بگوييم ممكن است در جايى كه فكر مى كنيم حسّ خطا نداشته، خطا داشته باشد. و وقتى امكان خطا در تمامى حواسّ ثابت شد، وقوع خطاى حواسّ با رواياتى كه به اين مطلب تصريح مى كند ثابت مى گردد.
♦️ تعدادى از اين روايات دل بر سخن گفتن جمادات هستند در حالى كه حسّ آن را منكر است. تعدادى از آن ها درباره حالت هاى قبر كه عبارتند از ايستادن، فرياد زدن، آتش، سخن گفتن، باغ و نعمت هاست كه باز هم حسّ آن را انكار مى كند. و تعدادى، دالّ بر وجود فرشتگان و دخل و تصرّف آن ها در اين عالم هستند. و تعدادى دلالت مى كنند بر اين كه روزى تمام مخلوقاتى كه در اين عالم است، از قبيل جماد و نبات و حيوان از عالم ملكوت مى آيد. و تمامى اين روايات دالّ بر وجود چيزهاى زياد و عوالم بسيارى هستند كه حسّ آن را انكار مى كند.
🔰 به هر صورت اين عالم سراى فريب ناميده مى شود چون با شكل هايى كه حقيقتى نداشته و با حقايقى كه شكلى ندارد اهل خود را فريب مى دهد. ذاتيات آن مانند اعراض و واقعيت هاى خارجى آن مانند سراب است. چيزهايى كه در آن ثابت ديده مى شوند در واقع غير ثابت و چيزهايى كه اهل دنيا درباره حقيقت هاى آن مى گويند و اوصافى كه براى آن ذكر مى كنند واقعيّتى ندارند. و هر چيزى كه به اقتضاى اين عالم به وجود مى آيد در غير اين عالم حكم به محال بودن واقعيت آن مى نمايند. و هر چه در آن است فريب، توهّم و خيال است.
⚠️ و مؤمنى كه حجاب ناسوت از ديدگانش برداشته شد، ماهيت اشياء همان گونه كه هست براى او جلوه گر خواهد شد. و از بين رفتن حجاب "تجافى عن دار الغرور" آرام نگرفتن در سراى فريب و آشكار شدن حقايق "إنابة إلى دار الخلود" بازگشت به سراى جاويد ناميده مى شود.
"مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)"
📜المراقبات، فصل دهم، فریب بودن دنیا، ص 158
#کتاب
#المراقبات
#آیت_الله_ملکی_تبریزی
@Arshiv_Gholam
"ترجيح جانب اميدوارى بر نااميدى در چنين اوقاتى"
💠 در چنين اوقاتى كه خداوند در آن بيش از ساير اوقات درهاى رحمت خود را باز نموده، بندگان را تشويق به ذكر، عبادت و دعاى خود نموده و الطاف خاصّ خود را براى آنان تضمين نموده است؛ بنده مراقب بايد جهت اميدوارى را بيشتر در نظر گرفته و دست هاى آرزوى خود را به طرف كرم خداوند و بخشش هاى فراوان او دراز كند. ولى شيطان در اين اوقات اصرار در ترجيح جهت ترس و نااميدى دارد تا بدين وسيله مانع عمل بندگان گردد.
"مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)"
📜المراقبات، فصل دهم، ترجیح جانب امیدواری، ص 158 و 159
#کتاب
#المراقبات
#آیت_الله_ملکی_تبریزی
@Arshiv_Gholam
سودش فراوان ست و خیرش نیز بسیار است
آنکه تو را با قیمت جانش خریدار است
یاد من و در به دری های دلم باشید
پروانه ای دیدید اگر تا صبح بیدار است
معشوق زیر منّت عاشق نخواهد بود
صدبار قربانش شوم بازم طلبکار است
عاشق شدن هم سوختن هم ساختن دارد
بیخود نفرمودند راه عشق دشوار است
از شش جهت گیسوی تو راه مرا بسته ست
هرکس که عاشق می شود ذاتاً گرفتار است
بی تو همین که زنده می مانم گنهکارم
بین خلایق بیشتر عاشق گنهکار است
فکر من جامانده ی وامانده هم باشید
ای کاروان آهسته تر؛ در پای من خار است
با گریه کار طفل بهتر راه می افتد
گر کار ما زاری نباشد کارمان زار است
امروز باید یار را با گریه راضی کرد
فردا که اعلامیّه ی ما روی دیوار است
چشمی که گریان نیست نابینا شود بهتر
در مجلس تو دیده یا تر هست یا تار است
جز گریه از ما فاطمه چیزی نمی خواهد
نوکر که گریان نیست نوکر نیست؛ سربار است
گریه کن تو زینب است و مادرت زهرا
این گریه های ما فقط گرمی بازار است
دخت علی مرتضی اینجا چه می خواهد؟!!
زینب کجا اینجا کجا؟ اینجا که بازار است
"علی اکبر لطیفیان"
#شعر
#مناجات_و_روضه
#حضرت_زینب
@Arshiv_Gholam
Panahian (1).mp3
4.52M
🎙آرامش🎙
💠 هدف اصلی و مقدّمه اهداف دیگر ازدواج و معیار انتخاب همسر، ایجاد آرامش است...
🔴 استاد پناهیان
#صوت
#سخنرانی
#ازدواج
#انتخاب_همسر
#آرامش
#علیرضا_پناهیان
@Arshiv_Gholam
Panahian (2).mp3
957.1K
🎙جرئت می خواهد🎙
💠 چقدر برای اعتقاداتمان ایستادگی می کنیم؟
🔴 استاد پناهیان
#صوت
#سخنرانی
#ازدواج
#انتخاب_همسر
#آداب_و_رسوم
#استاد_پناهیان
@Arshiv_Gholam
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
هر جا تب عشق است، دل در به دری هست
دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست
اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست
بازار مرا با قدمت گرم نکردی
یک چند غلامی که بیایی ببری هست
در غیبت شه روی به شهزاده می آرند
صد شکر که در خانه ی آقا، پسری هست
هر جا قد و بالای رشیدی ست، یقیناً
دنبال سرش نیم نگاه پدری هست
یا حضرت ارباب، دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم، خانه ات آباد
داریم همه محضر تو عرض سلامی
تو شاهی و ما نیز هر آن چه تو بنامی
تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است
ویرانه ترینم نکنم میل غلامی
ای قامت قد قامت تو عین قیامت
قربان قدت صد قد و بالای گرامی
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطّاعة ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
هر کس که هوای پدری داشته باشد
با عشق تو باید پسری داشته باشد
انگار رسول است، نمایی که تو داری
انگار بتول است، صدایی که تو داری
بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
با این قد انگشت نمایی که تو داری
باید که برای تو کرم خانه بسازند
از بس که زیاد است گدایی که تو داری
از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است
از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری
تو آن قدر از خویشتن خویش گذشتی
که منتظر توست، خدایی که تو داری
فردای قیامت به خدا خوب ترینند
در بین شهیدان، شهدایی که تو داری
کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند
بگذار که عشّاق به پای تو بمیرند
ای سیر کمالات همه تا سر کویت
ای آب حیاتم، نمی از آب وضویت
ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی
مانند حسن جود بود عادت و خویت
عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند
ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت
پایین قدم های حسین جای کمی نیست
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت
این قدر مزن آب به سرخی لب خود
حیف است که پیچیده شود این همه بویت
حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند
باید که مرا عبد غلامان تو خوانند
ای زاده ی زهرا! جگرت می رود از دست
امروز که دارد پسرت می رود از دست
ای کاش که بالای سرش زود بیایی
گر دیر بیایی ثمرت می رود از دست
بد نیست بدانی؛ اگر از خیمه می آیی
با دیدن اکبر کمرت می رود از دست
افتادنت از زین پدرت را به زمین زد
برخیز و گر نه پدرت می رود از دست
برخیز که عمّه نبرد دست به معجر
بر خیز به جان من و این عمّه ات، اکبر
"علی اکبر لطیفیان"
#شعر
#مدح_و_روضه
#حضرت_علی_اکبر
@Arshiv_Gholam
با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر
دور کن قلب مرا از حبّ دنیا زودتر
یا غیاث المستغیثین کار دستم داده نفْس
غرقِ عصیانم بگو می بخشی آیا زودتر؟!
داشتم شرم از تو و لطفت اگر دیر آمدم
پس ببخش این بندهٔ بی آبِرو را زودتر
هر چه دور افتادم از تو؛ شد گناهم زیاد
هر زمان دیر آمدم افتادم از پا زودتر
سهل انگارم! خودم می دانم أمّا سال هاست
برده ام نام تو را در هر تقاضا زودتر
لطف کن یا قاضی الحاجات حال خوش ببخش
این مریضِ معصیت را کن مداوا زودتر
موج اقیانوس غفلت می بَرَد با خود مرا
رفته ام از دست! کاری کن خدایا زودتر
خوب شد العفو هایم شد مزین بالحسین
توبه هایم می رود اینگونه بالا زودتر
خوش به حال هر که با "هَب لي کمال الإنقطاع"
می زند مثل شهیدان دل به دریا زودتر
مثل آن آقا که مشتاقانه بینِ قتلگاه
داشت پیراهن؛ سرش را داد أمّا زودتر!
"مرضیه عاطفی"
#شعر
#مناجات_و_روضه
#امام_حسین
@Arshiv_Gholam
شیرش حلال آنکه مرا خاک پاش کرد
نانش حلال آنکه مرا مبتلاش کرد
هر آنچه می دهد کرمش کم نمی شود
باید کریم بلکه کرم را گداش کرد
پایم اگر به سمت جهنّم نمی رود
دستم توسّلی به ضریح عباش کرد
موسی و خضر و یوسف و عیسی به جای خود
هنگام مشکلات، نبیّ هم صداش کرد
تصویر اوست عکس تمام پیمبران
او را خداش آینه انبیاش کرد
کعبه برای آمدنش بود نه طواف
پس کعبه را برای قدومش بناش کرد
خیلی گره زدند به اسلام باز کرد
هر آنچه کرد پنجه مشکل گشاش کرد
در کودکی ش نیز علی مرد جنگ بود
پس ذوالفقار نیست اگر لافتی ش کرد
در آستان یک نخ عمّامه سرش
باید تمام خلق جهان را فداش کرد
ردّ می شد از محله ی ما دلدل علی
افتاد سنگ زیر سمّ او، طلاش کرد
"علي اكبر لطيفيان"
#شعر
#مدح
#امام_علی
@Arshiv_Gholam
مخواه دخترکت از تو بی خبر باشد
بدون من به سفر می روی پدر، باشد
میان راه دلت تنگ شد خبر دارم
که آمدی تو به دنبال هم سفر، باشد
قبول بازی گنجشک پر که یادت هست
به شرط آنکه به جایش رقیّه پر باشد
تنور خانه گمانم هنوز روشن بود
و گرنه موی تو باید بلندتر باشد
عمو که رفت پدر لاأقل نمی رفتی
برای عمّه تنهام یک نفر باشد
مرا زدند ولی عمّه بازویش زخم است
برای من دلت آمد که او سپر باشد؟
کلاغ ها همه رفتند خانه پس حالا
رسیده نوبتش این قصه هم به سر باشد
#شعر
#روضه
#حضرت_رقیه
@Arshiv_Gholam
گفتم که میآیی ولی گفتم که خوابم
این دو به شکّ بودن برای من عذاب است
بوسیدمت گفتم بدهکارم نباشی
حالا حسابم با تو بابا بی حساب است
از دور روی نی عروسک دیدم انگار
نزدیک آمد دیدمش طفل رباب است
خیلی سرت را بد بریده هر که بوده
حق می دهم گر پرسش من بی جواب است
موی من و تو سوخته با این تفاوت
در لا به لای موی تو بوی شراب است
#شعر
#روضه
#حضرت_رقیه
@Arshiv_Gholam
دیوار ماتم در ندارد احتمالاً
این سرگذشت آخر ندارد احتمالاً
اندازهی زلفِ در آتش رفته ی من
گیسوت خاکستر ندارد احتمالاً
بال زمین گیرم به زیر دست و پا رفت
یعنی کبوتر پر ندارد احتمالاً
تا آمدی پی برده ام هر کس که رفته است
بعد از سفر حنجر ندارد احتمالاً
دیدم عقیقت را، به دست ساربان بود.
انگشتت انگشتر ندارد احتمالاً
از قافله جا ماندنم تقصیر خواب است
امّا سنان باور ندارد احتمالاً
آنگونه که سیلی بمن زد زجر، گفتم
این بی حیا دختر ندارد احتمالاً
با هلهله ما را تماشا کرد کوفه
این شهر کور و کر ندارد احتمالاً
جز کوفه و شامات شهر دیگر اینقَدر
پسکوچههایش شَر ندارد احتمالاً
در شام چادر از سرم دزدید طفلی
بازارشان معجر ندارد احتمالاً!
روبندِ عمّه آستین پاره اش شد
پوشیه ای بهتر ندارد احتمالاً
تا خیزران از جای خود برخاست، گفتم
کاری به کار سر ندارد احتمالاً
صورت به روی صورت بابا نهاده
تا آخرین دم بر ندارد احتمالاً
"بردیا محمدی"
#شعر
#روضه
#حضرت_رقیه
@Arshiv_Gholam
@hosenih