eitaa logo
🇮🇷کانال عاشقان چهارده معصوم علیهم السلام🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
7.1هزار ویدیو
372 فایل
🌺برای بهره‌مندی از پیامبر ص و سایر ائمه(علیهم السلام) نیز باید از واسطه‌ی فیض الهی بهره‌مند گشت و از دریچه‌ی وجود حجت زمان از انوار سایر معصومین(علیهم السلام) بهره مند شد.تمام سعادت و شقاوت انسان درگرو معرفت امام زمان عج الله است‌🌼 @cyber_2017
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀 🌼🍀🌸 🍀🌺 🌼 🌴ترجمه و شرح نامه 9 نهج البلاغه؛ بخش اول: حمایت بنی هاشم از رسالت پیامبر 🕊از نامه هاى امام(عليه السلام) است که (آن را نيز) براى معاويه نگاشته.(1) 📜نامه در یک نگاه: ❇️با توجّه به اینکه این نامه پاسخى است به نامه زشت و جسورانه معاویه به آن حضرت که مشتمل بر انبوهى از اهانت ها و شیطنت ها بوده است، نگاه نامه بیشتر به پاسخ سخنان شیطنت آمیز معاویه معطوف است. در بخشى از این نامه، امام(علیه السلام) به این نکته اشاره مى فرماید که به هنگام قیام پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) گروه زیادى از جمله قریش، کمر به قتل او بستند و خداوند او را از چنگال آنان نجات داد و بیش از همه قریش بر ضد او قیام کردند. در بخش دیگرى از آن به این نکته اشاره مى فرماید که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در جنگ ها خاندان خود را در خط اوّل قرار مى داد و با فداکارى آنان، یارانش را حفظ مى کرد. شهادت حمزه و جعفر و افراد دیگرى از خاندان بنى هاشم را گواه این مى شمرد. این در واقع پاسخى است به ادعاى معاویه که در نامه اش افرادى غیر بنى هاشم; مانند خلیفه اوّل و دوم را دلسوزترین افراد نسبت به اسلام شمرده است. در بخش سوم، حضرت اظهار شگفتى مى کند که چگونه روزگار او را در برابر کسى همچون معاویه قرار داده که نه به اسلام خدمت کرده و نه سابقه اى در دین دارد. و بالاخره در چهارمین بخش نامه از عدم پذیرش درخواست معاویه مبنى بر تحویل دادن قاتلان عثمان سخن مى گوید، زیرا اگر بناست قاتلان او محاکمه و مجازات شوند این کار در اختیار رییس حکومت اسلامى است نه یک فرد شورشى. شایان ذکر است که نوشتن نامه از سوى معاویه و پاسخ على(علیه السلام) داستانى دارد که براى روشن ساختن محتواى نامه امام(علیه السلام) بسیار مفید است و آن اینکه: ابومسلم خولانى که در اصل اهل یمن بود زمان جاهلیّت را درک کرده بود; ولى هرگز پیغمبر اسلام را ندید و عمدتاً در شام زندگى مى کرد، با عده اى از مردم شام پیش از آنکه امام(علیه السلام) به سوى صفین حرکت کند نزد معاویه رفت و از او خواست که با على(علیه السلام) که داراى مقام والایى از نظر همنشینى با پیغمبر و قرابت و خویشاوندى با اوست و هجرت و سبقت در اسلام دارد، جنگ نکند و به او گفت تو هرگز چنین موقعیّتى را ندارى. معاویه در پاسخ آنها به این بهانه متوسل شد که على به قاتلان عثمان پناه داده اگر آنها را تحویل دهد تا قصاص شوند، با او جنگ نخواهد کرد. ابومسلم و همراهانش از معاویه خواستند که همین مطلب را در نامه اى براى على(علیه السلام) بنویسد. معاویه نامه اى به این مضمون نوشت و به ابومسلم داد تا به امیر مؤمنان برساند. ابومسلم نامه را خدمت امام(علیه السلام) آورد و در حضور جمع به آن حضرت داد سپس بپاخاست و طى خطابه اى عرض کرد: من دوست ندارم ولایت امور مسلمین به دست غیر تو باشد; امّا عثمان به ناحق کشته شد. قاتلان او را به دست ما بسپار اگر کسى مخالفت کرد نیروهاى ما در اختیار توست. امام(علیه السلام) پاسخ داد: فردا بیا جواب نامه ات را بگیر. ابومسلم فردا که براى گرفتن جواب نامه آمد دید که مسجد پر از جمعیّت است و همه به طور دسته جمعى شعار مى دهند: ما همه در قتل عثمان شرکت داشته ایم. قابل توجّه اینکه اجتماع آن گروه عظیم در مسجد از این جهت بود که احساس کردند شاید امام(علیه السلام) بخواهد قاتلان عثمان را به معاویه تحویل دهد تا بهانه او بر مخالفت از بین برود، لذا همه آنها و طرفدارانشان در مسجد جمع شدند تا اعلام کنند قاتل عثمان یک یا چند نفر نبوده است; ولى امام(علیه السلام) هم هرگز تصمیم نداشت که آن چند نفر را به معاویه بسپارد عملا نیز چنین کارى ممکن نبود. در این موقع امام(علیه السلام) پاسخ مکتوب معاویه را به ابومسلم داد تا به شام ببرد; ولى ابومسلم با خود مى گفت: «الاْنَ طابَ الضِرابُ; اکنون براى ما جنگ کردن براى خونخواهى عثمان رواست». ابومسلم و همراهانش گویا نمى خواستند این حقیقت را درک کنند که اوّلاً قتل عثمان بعد از یک قیام مردمى بر ضدّ او به خاطر کارهاى ناروایش بوده نه کار یک یا چند فرد و ثانیاً به فرض که بخواهند قاتلان عثمان را محاکمه و قصاص کنند، این کار مربوط به یک فرد شورشى مانند معاویه نیست; باید به دست رییس حکومت اسلامى که از سوى مهاجران و انصار برگزیده شده و مردم با او بیعت کرده اند انجام گیرد. 🍀🌺🍀🌸🍀🌼 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
☘️🌾🍃🌷🌿🥀🕊 🥀🌿🌾 🍀🌷 🍃 🌴ترجمه و شرح نامه 9 نهج البلاغه؛ بخش اول: حمایت بنی هاشم از رسالت پیامبر 🕊جمله «وَکَافِرُنَا يُحَامِي عَنِ الاَْصْلِ» به عقيده جمعى از مفسّران نهج البلاغه اشاره به شخصيت هايى همچون عباس، ابوطالب، حمزه و امثال آنهاست که حتى قبل از آن که اسلام بياورند، مدافع اسلام و پيغمبر اکرم به خاطر وفادارى به اصول عواطف خويشاوندى بودند. جالب توجّه اينکه به گفته بعضى از محققان، هنگامى که عده اى از مسلمانان در شعب ابى طالب در محاصره دشمن بودند، افرادى مانند عباس، عقيل بن ابى طالب و برادرش طالب بن ابى طالب و نوفل بن حارث بن عبدالمطلب و پسرش حارث و برادرش ابوسفيان بن حارث بن عبدالمطلب (او غير از ابوسفيان بن حرب است) با مسلمانان در شعب به سر مى بردند در حالى که هنوز اسلام را نپذيرفته بودند.(11) البتّه بعضى معتقدند که ابوطالب و حمزه مدتها قبل از اظهار اسلام، مسلمان شده بودند و اسلام خود را به دلايلى پنهان مى داشتند. اينها همه در حالى بود که خاندان معاويه، ابوسفيان و دار و دسته اش در تمام صحنه ها بر ضد مسلمانان آشکارا و پنهان توطئه مى کردند و معاويه گويا همه اين مسائل مسلّم تاريخى را در نامه خود به فراموشى سپرده و دم از حمايتِ اسلام و حاميان آن مى زند و افرادى را که از اين صحنه ها غايب بودند به عنوان مدافعان صف اوّل مى شمرد. لذا امام(عليه السلام) مى افزايد: «اما ساير افراد قريش (غير از خاندان ما) که اسلام آوردند از اين ناراحتى ها بر کنار بودند يا به اين عنوان که با قبايلى پيمان ترک مخاصمه داشتند (و نمى خواستند با آنها بجنگند) و يا عشيره آنها (که ايمان نياورده بودند) از آنها حمايت مى کردند از اين رو جان آنها در امان بود»; (وَمَنْ أَسْلَمَ مِنْ قُرَيْش خِلْوٌ(12) مِمَّا نَحْنُ فِيهِ بِحِلْف يَمْنَعُهُ، أَوْ عَشِيرَة تَقُومُ دُونَهُ، فَهُوَ مِنَ الْقَتْلِ بِمَکَانِ أَمْن). به اين ترتيب امام(عليه السلام) به اين نکته مهم اشاره مى فرمايد که حاميان اصلى اسلام بنى هاشم بودند آنها که ايمان آوردند، با جان و دل از اسلام و پيامبر(صلى الله عليه وآله) دفاع مى کردند و آنها که اسلام نياورده بودند چون براى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) عظمت و احترام قائل بودند از او دفاع مى کردند; اما ديگران از قريش از جمله خلفاى سه گانه که معاويه در نامه اش بر خدمات و فداکارى هاى آنها تکيه کرده هرگز در اين صف قرار نداشتند. البتّه چنان نبود که معاويه از تاريخ اسلام بى خبر باشد، بلکه براى توجيه افکارش خود را به بى خبرى مى زد. ***** ☘️🌾🍃🌷🌿🥀 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
☘️🌾🍃🌷🌿🥀🕊 🥀🌿🌾 🍀🌷 🍃 🌴ترجمه و شرح نامه 9 نهج البلاغه؛ بخش اول: حمایت بنی هاشم از رسالت پیامبر 🕊بنى هاشم نخستين حاميان اسلام: همان گونه که قبلا اشاره شد اين نامه پاسخى است به نامه معاويه و از آنجا که معاويه در ابتداى نامه خود دم از اسلام و عظمت پيغمبر اکرم و ياران و انصار او زده و سعى کرده است موقعيّت خلفاى سه گانه را بيش از حد بالا ببرد و از طرفى گويا فراموش کرده است که فرزند ابوسفيان، دشمن شماره يک اسلام است که آتش جنگ هاى مهم ضد اسلام را برافروخت. امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه چنين مى فرمايد: «قبيله ما (قريش) خواستند پيامبرمان را به قتل برسانند (که در رأس آنها ابوسفيان پدر معاويه بود) و ما را ريشه کن کنند. آنها انواع غم و اندوه را به جان ما ريختند و هرچه مى توانستند درباره ما بدى کردند ما را از زندگى خوش و راحت باز داشتند و با ترس و وحشت قرين ساختند و ما را مجبور کردند که به کوهى سنگلاخ و صعب العبور پناه بريم و آتش جنگ را بر ضد ما افروختند»; (فَأَرَادَ قَوْمُنَا قَتْلَ نَبِيِّنَا، وَاجْتِيَاحَ(2) أَصْلِنَا، وَهَمُّوا بِنَا الْهُمُومَ(3) وَفَعَلُوا بِنَا الاَْفَاعِيلَ(4)، مَنَعُونَا الْعَذْبَ(5)، وَأَحْلَسُونَا(6) الْخَوْفَ، وَاضْطَرُّونَا إِلَى جَبَل وَعْر(7)، وَأَوْقَدُوا(8) لَنَا نَارَ الْحَرْبِ). اين چند جمله اشاره به بخش عظيمى از تاريخ اسلام و رفتار دشمنان مخصوصاً قبيله قريش است که به اصطلاح قبيله پيغمبر بود. آزارهايى که در مکّه بر پيغمبر و يارانش رساندند، مسخره کردند، سنگ باران نمودند، يارانش را شکنجه کردند و سرانجام که از پيشرفت اسلام در قبايل اطراف مکّه به وحشت افتادند، تصميم جدى گرفتند که مسلمانان را که گروه اندکى بودند در محاصره اجتماعى و اقتصادى قرار دهند، آن عهدنامه معروف را نوشتند که هيچ کس با مسلمانان رفت و آمد نکند، نه چيزى به آنان بفروشند نه بخرند، نه از آنها زن بگيرند نه زن بدهند. پاى اين عهدنامه را امضا کردند و براى تأکيد در داخل خانه کعبه آويزان نمودند. مسلمانان به ناچار به شعب ابى طالب(9) که درّه اى سنگلاخ بود پناه بردند و سه سال در محروميّت شديد، سخت ترين زندگى را داشتند. در آن حد که صداى کودکان گرسنه آنها در بيرون شعب مخصوصاً در شبها که محيط خاموش بود به خوبى شنيده مى شد و سرانجام هنگامى که پيغمبر اکرم به وسيله ابوطالب به آنها خبر داد که تمام عهدنامه جز نام الله را موريانه خورده از مشاهده آن در وحشت فرو رفتند و گروهى طرفدار آزادى مسلمانان شدند و اين محاصره شکسته شد. جمله «وَأَوْقَدُوا لَنَا نَارَ الْحَرْبِ» اشاره به زندگى مسلمانان در مدينه است که جنگ هاى متعدّدى از سوى کفار قريش که باز در رأس آنها ابوسفيان پدر معاويه بود، تحميل شد جنگ هايى که فداکارترين فرد در حمايت از پيغمبر و اسلام در آنها على(عليه السلام) بود; جنگ بدر، احد، احزاب و مانند آن و خاندان معاويه در روشن ساختن آتش اين جنگ ها بزرگ ترين سهم را داشتند. با اين حال او دم از عظمت اسلام و پيغمبر اکرم و ياران و انصار او مى زند و آنها را مى ستايد و على(عليه السلام) را به عنوان کسى که بر حسد بود معرفى مى کند. امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن براى ابطال ادعاى واهى معاويه که خود را در نامه اش مدافع اسلام و مدافع مدافعان اسلام قلمداد کرده، دست او را گرفته به گذشته تاريخ اسلام بر مى گرداند و مى فرمايد: «(هنگامى که دشمنان اسلام با تمام قوا بر ضد ما بپا خاستند) خداوند اراده نمود که به وسيله ما از شريعتش دفاع کند و با دفاع ما شر آنها را از حريم اسلام باز دارد (در اين هنگام جمعيّت ما بنى هاشم به دو گروه تقسيم شده بودند گروهى ايمان آورده و گروهى هنوز به صف مؤمنان نپيوسته بودند و همه از اسلام دفاع مى کردند اما) مؤمنان ما با اين کار خواستار ثواب و اجر الهى بودند و کافران ما (که هنوز اسلام را نپذيرفته بودند) به خاطر دفاع از اصل و ريشه خود و خويشاوندى از پيغمبر اکرم دفاع مى کردند»; (فَعَزَمَ اللهُ لَنَا عَلَى الذَّبِّ(10) عَنْ حَوْزَتِهِ، وَالرَّمْيِ مِنْ وَرَاءِ حُرْمَتِهِ. مُؤْمِنُنَا يَبْغِي بِذَلِکَ الاَْجْرَ، وَکَافِرُنَا يُحَامِي عَنِ الاَْصْلِ). جمله «وَالرَّمْيِ مِنْ وَرَاءِ حُرْمَتِهِ» کنايه از حفظ حريم اسلام و پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) است، زيرا تيراندازان در پشت سنگرها قرار مى گيرند تا به دفاع از لشکر و حفظ آنها بکوشند. به گفته مرحوم علاّمه مجلسى واژه وراء در اينجا ممکن است به معناى جلو و پيشاپيش باشد (زيرا وراء گاه به اين معنا آمده) و ممکن است به معناى پشت سر باشد، همان گونه که تيراندازان بر حسب ضرورت هاى ميدان جنگ گاهى در پيشاپيش لشکر قرار مى گرفتند و گاهى در پشت سر به دفاع برمى خواستند. ***** ☘️🌾🍃🌷🌿🥀 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
☘️🌾🍃🌷🌿🥀🕊 🥀🌿🌾 🍀🌷 🍃 🌴ترجمه و شرح نامه 9 نهج البلاغه؛ بخش دوم: پیشگامی خاندان پیامبر در جهاد 🕊و كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ وَ أَحْجَمَ النَّاسُ قَدَّمَ أَهْلَ بَيْتِهِ، فَوَقَى بِهِمْ أَصْحَابَهُ حَرَّ السُّيُوفِ وَ الْأَسِنَّةِ؛ فَقُتِلَ عُبَيْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ يَوْمَ بَدْرٍ وَ قُتِلَ حَمْزَةُ يَوْمَ أُحُدٍ وَ قُتِلَ جَعْفَرٌ يَوْمَ مُؤْتَةَ، وَ أَرَادَ مَنْ لَوْ شِئْتُ ذَكَرْتُ اسْمَهُ مِثْلَ الَّذِي أَرَادُوا مِنَ الشَّهَادَةِ وَ لَكِنَّ آجَالَهُمْ عُجِّلَتْ وَ مَنِيَّتَهُ [أُخِّرَتْ] أُجِّلَتْ. فَيَا عَجَباً لِلدَّهْرِ إِذْ صِرْتُ يُقْرَنُ بِي مَنْ لَمْ يَسْعَ بِقَدَمِي وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ كَسَابِقَتِي الَّتِي لَا يُدْلِي أَحَدٌ بِمِثْلِهَا، إِلَّا أَنْ يَدَّعِيَ مُدَّعٍ مَا لَا أَعْرِفُهُ وَ لَا أَظُنُّ اللَّهَ يَعْرِفُهُ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ. 🔷هرگاه آتش جمع شعله ور مى شد و دشمنان حمله مى کردند، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) اهل بيت خود را پيشاپيش لشکر قرار مى داد و بدين وسيله اصحابش را از آتش شمشيرها و نيزه ها مصون مى داشت، عبيدة بن حارث روز بدر شهيد شد، و حمزه در روز احد، و جعفر در موته. کسى را هم سراغ دارم که اگر بخواهم مى توانم نامش را ببرم که دوست داشت همانند آنان شهادت نصيبش شود; ولى اجل آن گروه (عبيدة بن حارث و حمزه و جعفر) به سر رسيده بود و مرگ او به تأخير افتاد. شگفتا از اين روزگار که مرا هم سنگ کسانى قرار مى دهد که هرگز چون من براى اسلام تلاش نکرده اند و سابقه درخشانى چون من ندارند، همان سوابقى که هيچ کس به مثل آن دسترسى پيدا نکرده است مگر اينکه کسى ادعاى فضيلتى براى آنها کند که من از آن آگاه نيستم و گمان نمى کنم خدا هم از آن آگاه باشد (زيرا اصلا چنين چيزى وجود ندارد تا خدا از آن آگاه باشد) و خدا را در هر حال شکر مى گويم. آنها که اسلام را يارى دادند: 🔶امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه آنچه را در بخش قبل به اجمال بيان فرموده بود، به تفصيل بيان مى فرمايد و نشان مى دهد چه اشخاصى از بنى هاشم در راه اسلام فداکارى کردند و شربت شهادت نوشيدند، در حالى که کسانى را که معاويه به عنوان پيشگامان و فداييان اسلام نام مى برد، هيچ کدام به اين مقام نرسيدند; مى فرمايد: «هرگاه آتش جنگ شعله ور مى شد و دشمنان حمله مى کردند، رسول خدا اهل بيت خود را پيشاپيش لشکر قرار مى داد و بدين وسيله اصحابش را از آتش شمشيرها و نيزه ها مصون مى داشت»; (وَکَانَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ(1) وَ أَحْجَمَ(2) النَّاسُ قَدَّمَ أَهْلَ بَيْتِهِ فَوَقَى بِهِمْ أَصْحَابَهُ حَرَّ السُّيُوفِ الاَْسِنَّةِ(3)). تعبير به «احْمَرَّ الْبَأْسُ; جنگ سرخ مى شد» اشاره به شعله ور شدن آتش جنگ است به سبب اينکه جنگ را به آتشى تشبيه مى کنند که به هنگام شدت افروختگى کاملاً سرخ مى شود و گاه گفته شده که سرخ شدن در اينجا کنايه از خونريزى است که به هنگام شدت جنگ آشکار مى گردد. ***** ☘️🌾🍃🌷🌿🥀 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
☘️🌾🍃🌷🌿🥀🕊 🥀🌿🌾 🍀🌷 🍃 🌴ترجمه و شرح نامه 9 نهج البلاغه؛ بخش دوم: پیشگامی خاندان پیامبر در جهاد 🕊پيغمبراکرم عزيزترين بستگان خود را در صف مقدم قرار مى داد تا ثابت کند چه اندازه به هدف خود معتقد است و در راه آن فداکارى مى کند. سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن نام سه نفر از بستگان نزديک خود را که در سه جنگ مهم از جنگ هاى اسلامى شربت شهادت نوشيدند ذکر مى کند; نخستين آنها «عبيدة بن حارث» (پسر عموى پيغمبر که در روز بدر شهيد شد) و دوم حمزه عموى پيغمبر که روز احد به شهادت رسيد و سومين نفر جعفر بن ابى طالب پسر عموى ديگرش که در روز جنگ موته به افتخار شهادت نايل شد مى فرمايد: «عبيدة بن حارث روز بدر شهيد شد و حمزه در روز احد و جعفر در موته شهيد شد»; (فَقُتِلَ عُبَيْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ يَوْمَ بَدْر وَقُتِلَ حَمْزَةُ يَوْمَ أُحُد وَقُتِلَ جَعْفَرٌ يَوْمَ مُؤْتَةَ). «بدر» نام چاهى است که در ميان مکّه و مدينه قرار داشت و به مدينه نزديک تر بود و به اسم حفر کننده آن چاه نامگذارى شده بود. داستان شهادت عبيدة بن حارث بن عبدالمطلب که به دست عتبة بن ربيعة از مشرکان واقع شد چنين است: هنگامى که مسلمانان در جنگ بدر با مشرکان روبه رو شدند مطابق رسم جنگ تن به تن، سه نفر از شجاعان لشکر مشرکان به نامهاى عتبه و برادرش شيبة و پسرش وليد به ميدان آمدند و مبارز طلبيدند. چند نفر از انصار به سوى آنها حرکت کردند تا هر يک در مقابل يکى از آنان قرار گيرد; ولى مشرکان گفتند ما هماوردهاى خود را از مهاجران مى خواهيم. پيغمبر اکرم به حمزه، عبيدة و امير مؤمنان(عليه السلام) روى کرد و فرمود: آماده شويد و به سوى اين سه نفر برويد. عبيده با عتبة روبه رو شد و حمزه با شيبة و على(عليه السلام) با وليد. على(عليه السلام) با چند ضربت وليد را از پاى در آورد و به قتل رساند و حمزه شيبه را به خاک افکند. عبيده که سن بيشترى داشت در برابر عتبه قرار گرفت و ضرباتى ميان آنها رد و بدل شد و سرانجام عبيده به روى خاک افتاد و نيمه جان بود. او را نزد پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بردند هنگامى که به حضور پيغمبر(صلى الله عليه وآله) رسيد عرض کرد: آيا من شهيد نيستم؟ حضرت فرمود: آرى تو شهيد راه خدا هستى. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
☘️🌾🍃🌷🌿🥀🕊 🥀🌿🌾 🍀🌷 🍃 🌴ترجمه و شرح نامه 9 نهج البلاغه؛ بخش دوم: پیشگامی خاندان پیامبر در جهاد 🕊حمزة بن عبدالمطلب در جنگ احد که بعد از واقعه بدر در سال سوم هجرت واقع شد به وسيله وحشى که اسم با مسمّايى داشت! به شهادت رسيد. 🔹سبب اين جنگ را چنين نوشته اند که مشرکان بعد از شکست در جنگ بدر به مکّه برگشتند و با يکديگر (به رهبرى ابوسفيان) هم قسم شدند که بخشى از شتران خود را بفروشند و وسائل حمله مجددى را به مسلمانان فراهم کنند در نتيجه سه هزار نفر از داخل و خارج مکّه با دويست اسب و سه هزار شتر و هفتصد زره گردآورى کرده آماده حرکت به سوى مدينه شدند. داستان اين جنگ بسيار مفصل است. همين مقدار مى دانيم که بر اثر اشتباه بعضى از مسلمانان و سرپيچى از فرمان پيغمبر(صلى الله عليه وآله)، سرانجام اين جنگ به شکست مسلمانان پايان گرفت، دندان و صورت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بر اثر سنگى که «عتبة بن ابى وقاص» به سوى آن حضرت پرتاب کرد مجروح شد و حمزه مرد «شجاع لشکر اسلام» عموى باوفاى پيغمبر اکرم شربت شهادت نوشيد; «هند» همسر ابوسفيان و مادر معاويه که با گروهى از زنان، لشکر دشمن را همراهى مى کردند در پايان جنگ به مثله کردن شهداى مسلمان پرداختند، هند گوش و بينى را مى بريد و براى خود گردن بند مى ساخت. جگر حضرت حمزه را از پهلويش بيرون آورد و به دندان گرفت و قصد خوردن آن را داشت; ولى نتوانست و بيرون افکند و به همين دليل مسلمانان او را هند جگرخوار و معاويه را پسر هند جگرخوار ناميدند. 🔸اما جعفر بن ابى طالب در غزوه موته به قتل رسيد. اين جنگ که در سرزمين موته نزديک شام (مرز شمالى جزيرة العرب) در سال هشتم هجرت واقع شد، از اينجا نشأت گرفت که پيغمبر اکرم، رسولى از سوى خود به نام حارث بن عميرة را به سوى حاکم بُصرى فرستاد و او را به اسلام دعوت کرد. هنگامى که او به سرزمين موته رسيد به دستور حاکم بصرى به قتل رسيد و اين برخلاف سنتى بود که درباره رسولان اقوام به يکديگر انجام شد، سنتى که تا امروز نيز برقرار است. اين مصيبت بر مسلمانان گران آمد و لشکرى به فرمان پيغمبر در حدود سه هزار نفر به فرماندهى زيد بن حارثه مأمور مقابله با شاميان شدند. پيغمبر اکرم دستور داده بود که اگر زيد شهيد شود، جعفر پرچم را به دست گيرد و اگر جعفر شهيد شود، عبدالله بن رواحه بعد از او فرمانده لشکر شود و اگر او هم شهيد شود مسلمانان يک نفر را از ميان خود به فرماندهى قبول کنند. لشکر حرکت کرد، نخست به محل کشته شدن فرستاده پيغمبر رسيدند و آنها را به سوى اسلام دعوت کردند; ولى هنگامى که دشمنان آگاه شدند لشکر عظيمى در حدود يکصد هزار نفر فراهم کردند; اما مسلمانان از انبوه لشکر دشمن که تعداد آنها قابل مقايسه با تعداد لشکر اسلام نبود نهراسيدند و به پيکار برخاستند و همان گونه که پيغمبر اکرم پيش بينى کرده بود، زيد بن حارثه، جعفر بن ابى طالب و عبدالله بن رواحه يکى بعد از ديگرى به شهادت رسيدند. دشمن دست هاى جعفر را قطع کرد و به همين جهت پيغمبر اکرم بعداً درباره او فرمود: او با دو بال در فضاى بهشت پرواز خواهد کرد. سرانجام مسلمانان تدبيرى انديشيدند و چنين وانمود کردند که اين سه هزار نفر مقدمه لشکر اسلام است و انبوه لشکر به زودى فرا مى رسد و همين سبب شد که لشکر دشمن عقب نشينى کند و مسلمانان با تلفات معدودى به مدينه بازگشتند بى آنکه شکستى را تحمّل کرده باشند و در واقع اين جنگ بدون پيروزى دشمن تمام شد. از آنچه در بالا گفته شد به خوبى صدق کلمات امام(عليه السلام) در نامه مورد بحث روشن مى شود که چگونه پيغمبر اکرم همه جا خاندان بنى هاشم را در پيشاپيش صفوف رزمندگان قرار مى داد و ديگران ـ بر خلاف گفته معاويه ـ در صفوف بعد قرار داشتند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
☘️🌾🍃🌷🌿🥀🕊 🥀🌿🌾 🍀🌷 🍃 🌴ترجمه و شرح نامه 9 نهج البلاغه؛ بخش دوم: پیشگامی خاندان پیامبر در جهاد 🕊حمزة بن عبدالمطلب در جنگ احد که بعد از واقعه بدر در سال سوم هجرت واقع شد به وسيله وحشى که اسم با مسمّايى داشت! به شهادت رسيد. سبب اين جنگ را چنين نوشته اند که مشرکان بعد از شکست در جنگ بدر به مکّه برگشتند و با يکديگر (به رهبرى ابوسفيان) هم قسم شدند که بخشى از شتران خود را بفروشند و وسائل حمله مجددى را به مسلمانان فراهم کنند در نتيجه سه هزار نفر از داخل و خارج مکّه با دويست اسب و سه هزار شتر و هفتصد زره گردآورى کرده آماده حرکت به سوى مدينه شدند. 🔹داستان اين جنگ بسيار مفصل است. همين مقدار مى دانيم که بر اثر اشتباه بعضى از مسلمانان و سرپيچى از فرمان پيغمبر(صلى الله عليه وآله)، سرانجام اين جنگ به شکست مسلمانان پايان گرفت، دندان و صورت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بر اثر سنگى که «عتبة بن ابى وقاص» به سوى آن حضرت پرتاب کرد مجروح شد و حمزه مرد «شجاع لشکر اسلام» عموى باوفاى پيغمبر اکرم شربت شهادت نوشيد; «هند» همسر ابوسفيان و مادر معاويه که با گروهى از زنان، لشکر دشمن را همراهى مى کردند در پايان جنگ به مثله کردن شهداى مسلمان پرداختند، هند گوش و بينى را مى بريد و براى خود گردن بند مى ساخت. جگر حضرت حمزه را از پهلويش بيرون آورد و به دندان گرفت و قصد خوردن آن را داشت; ولى نتوانست و بيرون افکند و به همين دليل مسلمانان او را هند جگرخوار و معاويه را پسر هند جگرخوار ناميدند. 🔸اما جعفر بن ابى طالب در غزوه موته به قتل رسيد. اين جنگ که در سرزمين موته نزديک شام (مرز شمالى جزيرة العرب) در سال هشتم هجرت واقع شد، از اينجا نشأت گرفت که پيغمبر اکرم، رسولى از سوى خود به نام حارث بن عميرة را به سوى حاکم بُصرى فرستاد و او را به اسلام دعوت کرد. هنگامى که او به سرزمين موته رسيد به دستور حاکم بصرى به قتل رسيد و اين برخلاف سنتى بود که درباره رسولان اقوام به يکديگر انجام شد، سنتى که تا امروز نيز برقرار است. اين مصيبت بر مسلمانان گران آمد و لشکرى به فرمان پيغمبر در حدود سه هزار نفر به فرماندهى زيد بن حارثه مأمور مقابله با شاميان شدند. پيغمبر اکرم دستور داده بود که اگر زيد شهيد شود، جعفر پرچم را به دست گيرد و اگر جعفر شهيد شود، عبدالله بن رواحه بعد از او فرمانده لشکر شود و اگر او هم شهيد شود مسلمانان يک نفر را از ميان خود به فرماندهى قبول کنند. 🔹لشکر حرکت کرد، نخست به محل کشته شدن فرستاده پيغمبر رسيدند و آنها را به سوى اسلام دعوت کردند; ولى هنگامى که دشمنان آگاه شدند لشکر عظيمى در حدود يکصد هزار نفر فراهم کردند; اما مسلمانان از انبوه لشکر دشمن که تعداد آنها قابل مقايسه با تعداد لشکر اسلام نبود نهراسيدند و به پيکار برخاستند و همان گونه که پيغمبر اکرم پيش بينى کرده بود، زيد بن حارثه، جعفر بن ابى طالب و عبدالله بن رواحه يکى بعد از ديگرى به شهادت رسيدند. دشمن دست هاى جعفر را قطع کرد و به همين جهت پيغمبر اکرم بعداً درباره او فرمود: او با دو بال در فضاى بهشت پرواز خواهد کرد. سرانجام مسلمانان تدبيرى انديشيدند و چنين وانمود کردند که اين سه هزار نفر مقدمه لشکر اسلام است و انبوه لشکر به زودى فرا مى رسد و همين سبب شد که لشکر دشمن عقب نشينى کند و مسلمانان با تلفات معدودى به مدينه بازگشتند بى آنکه شکستى را تحمّل کرده باشند و در واقع اين جنگ بدون پيروزى دشمن تمام شد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
☘️🌾🍃🌷🌿🥀🕊 🥀🌿🌾 🍀🌷 🍃 🌴ترجمه و شرح نامه 9 نهج البلاغه؛ بخش دوم: پیشگامی خاندان پیامبر در جهاد 🕊امام علی (عليه السلام) در نامه مورد بحث روشن مى شود که چگونه پيغمبر اکرم همه جا خاندان بنى هاشم را در پيشاپيش صفوف رزمندگان قرار مى داد و ديگران ـ بر خلاف گفته معاويه ـ در صفوف بعد قرار داشتند. 🔷امام(عليه السلام) در ادامه اين نامه به صورت کنايه اى که از تصريح رساتر است اشاره به نفس مبارک خود مى کند که او هم مشتاق شهادت در راه اسلام بود; ولى خدا نخواست و اجلش فرا نرسيده بود مى فرمايد: «کسى هم بود که اگر بخواهم مى توانم نامش را ببرم که دوست داشت همانند آنان شهادت نصيبش شود; ولى اجل آن گروه (عبيدة بن حارث و حمزه و جعفر) به سر رسيده بود و مرگ او به تأخير افتاد»; (وَأَرَادَ مَنْ لَوْ شِئْتُ ذَکَرْتُ اسْمَهُ مِثْلَ الَّذِي أَرَادُوا مِنَ الشَّهَادَةِ وَلَکِنَّ آجَالَهُمْ عُجِّلَتْ مَنِيَّتَهُ أُجِّلَتْ). ✅اين جمله بر همان چيزى تأکيد مى کند که بارها از امير مؤمنان على(عليه السلام) شنيده شده بود که مى گفت من به شهادت علاقه مندترم از کودک شيرخوار نسبت به پستان مادرش(4); و يا اينکه در پايان جنگ احد امام(عليه السلام) خدمت پيغمبر آمد و غمگين بود و عرضه داشت: جمعى از مسلمانان (از جمله عمويم حمزه) شهيد شدند ولى شهادت نصيب من نشد. پيغمبر فرمود: «يا عَلىّ أبْشِرْ فَإنّ الشَّهادَةَ مِنْ وَرائِکَ; اى على بشارت باد بر تو، شهادت در انتظار توست (تو هم شهيد راه خدا خواهى شد)».(5) آن گاه امام بعد از آنکه دليل برترى و فداکارى خود و خاندانش را بر ديگران روشن ساخت، از گردش روزگار که 🔸در واقع به معناى مردم روزگار است اظهار شگفتى مى کند که او و خاندانش را با اين همه فضيلت در رديف کسانى قرار مى دهد که هرگز چنين سوابقى را نداشته اند، مى فرمايد: «شگفتا از اين روزگار که مرا هم سنگ کسانى قرار مى دهد که هرگز چون من براى اسلام تلاش نکردند و سابقه درخشانى چون من ندارند، همان سوابقى که هيچ کس به مثل آن دسترسى پيدا نکرده است»; (فَيَا عَجَباً لِلدَّهْرِ! إِذْ صِرْتُ يُقْرَنُ بِي مَنْ لَمْ يَسْعَ بِقَدَمِي، وَلَمْ تَکُنْ لَهُ کَسَابِقَتِي الَّتِي لاَ يُدْلِي(6) أَحَدٌ بِمِثْلِهَا). 🔹بعضى چنين پنداشته اند که اين جمله اشاره به اين است که مردم، آن حضرت را با معاويه مقايسه کرده اند در حالى که منظور امام(عليه السلام) اين نيست. نظر امام(عليه السلام) در واقع به نامه معاويه است که خلفاى سه گانه پيشين را در نامه اش مطرح کرده و فضيلت آنان را به رخ امام(عليه السلام) کشيده است وگرنه معاويه در نامه اش هيچ اشاره اى به سوابق خود در اسلام ننموده، زيرا اصولاً سوابقى نداشت و اگر هم داشت، سابقه اى جز سوء او و خاندان ابوسفيان، دشمن شماره يک اسلام نبود. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
☘️🌾🍃🌷🌿🥀🕊 🥀🌿🌾 🍀🌷 🍃 🌴ترجمه و شرح نامه 9 نهج البلاغه؛ بخش دوم: پیشگامی خاندان پیامبر در جهاد 💎امام(عليه السلام) از مردم روزگار و از جمله معاويه ابراز شگفتى مى کند که چگونه او را با خلفاى پيشين مقايسه مى کنند. اين سخن در واقع هماهنگ با چيزى است که در خطبه شقشقيه آمده است که مى فرمايد: «مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الاَْوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِر; چه زمانى در مورد مقايسه من با خليفه اوّل و برترى من بر او شک و ترديد واقع شد تا بخواهند مرا قرين اين اشخاص (اعضاى شوراى معروف عمر براى خلافت بعد از او) قرار دهند». 🔷گويا کسانى که سخن مولا را در اينجا ناظر به مقايسه با معاويه دانسته اند تحت تأثير جمله ديگرى از کلام حضرت در جاى ديگر واقع شده اند. ولى اگر به اين نکته دقت شود که نامه امام(عليه السلام) در پاسخ به نامه معاويه است و در نامه معاويه سخن از برترى خلفاى پيشين بوده است، روشن مى شود که منظور امام(عليه السلام) همان است که ما در بالا گفتيم. سپس در ادامه همين سخن امام(عليه السلام) با کنايه اى رساتر از تصريح چنين مى فرمايد: 🔸«مگر اينکه کسى ادعاى فضايلى براى آنها کند که من از آن فضايل آگاه نيستم و گمان نمى کنم خدا هم از آن آگاه باشد (زيرا اصلاً چنين چيزى وجود نداشته تا خدا از آن آگاه باشد)»; (إِلاَّ أَنْ يَدَّعِيَ مُدَّع مَا لاَ أَعْرِفُهُ، وَلاَ أَظُنُّ اللهَ يَعْرِفُهُ). اين شبيه همان چيزى است که در آيه شريفه 18 سوره يونس آمده است که مى فرمايد: «آنها غير از خدا چيزهايى را مى پرستند که نه به آنها زيانى مى رساند و نه سودى مى بخشد و مى گويند اينها شفيعان ما نزد خدا هستند». آن گاه اضافه مى کند: «(قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لا يَعْلَمُ فِى السَّماواتِ وَلا فِى الاَْرْضِ); بگو آيا خدا را به چيزى خبر مى دهيد که در آسمانها و زمين سراغ ندارد». آن گاه در پايان اين فراز از نامه بعد از روشن شدن سوابق اهل بيت و مخالفان، خدا را شکر و سپاس مى گويد و مى فرمايد: «و خدا را در هر حال شکر مى گويم»; (وَالْحَمْدُ للهِِ عَلَى کُلِّ حَال). جمله «فَيَا عَجَباً لِلدَّهْرِ» به اين معنا نيست که امام(عليه السلام) روزگار را سرنوشت ساز مى داند و براى آن نقشى در حوادث مى شمرد آن چنان که شايد دهريون اعتقاد داشتند، بلکه منظور از دهر (روزگار) در اينجا همان مردم زمانه است که مقام آن حضرت را نشناختند و او را با کسانى قرين ساختند و مقايسه کردند که هرگز گامى همچون گام 🔹امام(عليه السلام) در راه اسلام برنداشته بودند، بنابراين گله از مردم روزگار است، هرچند ظاهراً از خود روزگار است. به عبارت ديگر خوبى و بدى روزگار به وسيله خوبى و بدى مردم آن زمان مشخص مى شود و به گفته شاعر: يُعيبُ النّاسُ کُلُّهُمْ زَماناً *** وَ ما لِزَمانِنا عَيْباً سِوانا نُعيبُ زَمانَنا وَالْعَيبُ فِينا *** وَ لَوْ نَطَقَ الزَمانُ بِنا هَجانا همه مردم بر زمان عيب مى نهند در حالى که زمان ما عيبى جز خود ما ندارد. ما بر زمان عيب مى گيريم در حالى که عيب در ماست و اگر زمان زبان برآورد ما را هجو خواهد کرد. جمله «مَنْ لَمْ يَسْعَ بِقَدَمِي» مفهومش اين است که گامى همچون گام من بر نداشته و کنايه از اين است که ديگران هرگز خدماتى را که من به اسلام کردم نکردند. ****** 📚پی نوشت: 1 . «البأس» در اصل به معناى شدت و قوت و قدرت است و به معناى مشکلات شديد و جنگ نيز آمده است و جمله «لا بأس به» يعنى «مشکلى ندارد» و در جمله بالا «احمَرّ الْبَأسُ» اشاره به جنگ و شعلهور شدن آن است. 2 . «اَحْجَم» از ريشه «حجم» بر وزن «رجم» به معناى بازداشتن از چيزى است و جمله «أحْجَمَ النّاسُ» به معناى خوددارى کردن مردم (از پيشگام شدن) در ميدان جنگ است. 3 . «اسنة» جمع «سنان» به معناى سرنيزه و «رُمح» به معناى نيزه است. 4 . نهج البلاغه، خطبه 5. 5 . نهج البلاغه، خطبه 156. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍