.
|⇦•ای جان جهان...
#قسمت_ اول #روضه و توسل به کریم اهل بیت امامحسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاجمحمد رضا بذری
●━━━━━━───────
“السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ”
ای جان جهان، جهانِ جان ادرکنی
قیوم زمین و آسمان، ادرکنی
ای زنده کننده ی مسیحا الغوث
یا مهدیِ صاحب الزمان ادرکنی
یا بن الحسن!...
تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن
مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن
خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد
هر کسی گفت از کَرَم، گفت از سَخا، گفتم حسن
یا کریم و یا ربِ وقتِ مناجاتم شده
من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم حسن
ناامیدِ کوچه ها کِی ناامیدم می کند؟
زود حل شد مشکل من هر کجا گفتم حسن
نام او را می برم زهرا تفضّل می کند
تا بگیرد فاطمه دستِ مرا گفتم حسن
در شلوغیِ حرم ناله زدم ای بی حرم !
هر زمان رفتم به پابوسِ رضا گفتم حسن
«امام زاده ی آبادی هم حرم دارد
ولی حسن برادرِ زینب هنوز بی حرم است»
کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من
با حسین بن علی در کربلا گفتم حسن
*امشب اربعینت رو از امام حسن بگیر، بگو آقاجان! هنوز اربعین من ردیف نشده، من میخوام به نیت شما قدم بردارم، برا من بنویس، ان شاء الله یه روز هم بشه پای پیاده بریم حرمِ امام حسن، قربون اون آقایی برم که بیست و پنج بار پای پیاده سفرِ حج رفت، سه بار همه ی اموالش رو به فقرا داد...*
کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من
با حسین بن علی در کربلا گفتم حسن
فکر کردم در بقیع ام، گوشه ای کِز کرده ام
بی صدا مرثیه خواندم بی صدا گفتم حسن
کوچه های تنگ یک روزه حسن را پیر کرد
رد شدم با گریه از این کوچه ها گفتم حسن
#شاعر سید پوریا هاشمی
کشت مرا داغ کوثری که شکسته
خاطرهی بغضِ مادری که شکسته
حق بده هرروز زارزار کنم من
خاطرهی کوچه را چکار کنم من؟
آی کسی که سوال میکنی از من
تا به کنون دیدهای کتک بخورد زن؟!
پیش روی مادری که نورِ کهن داشت
یک نفر آمد جلو که دستِ بزن داشت
*خودِ امام حسن در عالم رویا به عبدالزهرا اون روضه خون فرمود: دنبال تاریخ مرگِ من هستی؟ تاریخ مرگ من اون روزی است که من سیلی خوردنِ مادرم زهرا رو دیدم، من اون روز جون دادم...*
غصه همین بس بوَد که شانه به شانه
دست به دیوار آمدیم به خانه
دست پلیدی به ظرفِ کوثرِ من خورد
بشکند آن دست که بر مادر من خورد
داغ زدند عاقبت دلِ پُرِ او را
با لگد انداختند چادر او را
آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش
یک پسر هفت ساله بود کنارش
کُشت مرا آهِ سینه سوزِ حسینم
روز کسی نیست مثل روز حسینم
*صدا زد: حسین جان! هر وقت دیدی دستت رو محکم فشار دادم، بدون دیگه کارِ حسن تمام شده، ابی عبدالله کنار بستر امام حسن بود، عرق مرگ بر پیشانیِ امام حسن نشسته بود، یه وقت ابی عبدالله دید امام حسن دستش رو محکم گرفته، فهمید کار برادرش دیگه تمامه، اینجا بود که فرمود: غارت زده کسی نیست که اموالش رو به غارت ببرن، غارت زده منم که برادری مثل حسن رو از دست دادم...
فاخته فرزند معاویه ی ملعونه، میگه: یه وقت دیدم پدرم پشت هم هی میگه: " الله اکبر، الله اکبر..." گفتم: پدر چی شده؟ چه خبر شده؟ گفت: خبر رسیده حسن بن علی کشته شد... گفتم: پسرِ فاطمه جان داده تو تکبیر میگی؟ گفت: از امشب سَرِ راحت بر زمین میگذارم، خلاص شدم از دستِ حسن بن علی...
آی ناله دارا! اینجا یه جا بود فرزند زهرا جان داد، صدای تکبیر بلند شد، یه روزی هم سری کربلا به نیزه رفت صدای تکبیر بلند شد...
ــــــــــــــــــ
#امام_حسن
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#هفتم_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه_امام_حسن علیه السلام اجرا شده به نفس حاجمحمد رضا بذری
●━━━━━━───────
گرچه جگر بین طشت و حال خراب است
کی سر من درمیان بزم شراب است
گرچه به تابوت تیر این همه خورده
پیرهنم را کسی به زور نبرده
آی ابالفضل پیش زینبمان باش
دخترِ حیدر کجا، اراذل و اوباش؟!
کاش که شمشیر بر تنم بنشیند
خواهر من را کسی اسیر نبیند
#شاعر سید پوریا هاشمی
*یه طبق خرما بود باید بین فقرا تقسیم میشد، پیغمبر به امام حسن فرمود: پسرم! صدقه بر ما حرامه... از همون کودکی یاد امام حسن مجتبی دادن...
آره والله صدقه برا آل الله حرامه، اما یه چند روی است الان تو شام دارن برای این زن و بچه صدقه میارن، هی اُم کلثوم خرماهارو از دست این بچه ها بیرون میندازه، هی میگه:" إِنَّ الصَّدَقَة عَلَیْنَا حَرَام " صدقه بر ما حرامه، ای حسین!...
ــــــــــــــــــ
#امام_حسن
#بیست_و_هشت_صفر
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#هفتم_صفر
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
@babolharam_net/حاج محمدرضا بذری14000622eheyat-bazri-roze.mp3
زمان:
حجم:
7.52M
|⇦ای جان جهان...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری
.
|⇦•دامنچشم من ...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت #روضه_امام_حسن علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری
●━━━━━━───────
عبدالزهرا روضه خون بود، در عالم رؤيا خواب امام حسن مجتبي عليه السلام رو ديد، آقا! فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ي مارو نمي خوني؟ گفت: آقاجان! من يه عُمري روضه خون شما هستم، مگه روضه ي شما همين نيست كه به ما رسوندن، روضه ي زهر و طشت و پاره هاي جگر شما؟ آقا فرمود: اين روضه مَنِ، اما اون روضه اي كه من رو كشت اين روضه نبود، به گريه كن هاي ما بگيد: بچه بودم مادرم ميخواست از خونه بره بيرون، گفتم: مادر! مگه ميشه بدون من بيرون بري؟ پسر بزرگت منم، كجا بدون من ميخواي بري؟ حتي روايت ميگه: ابي عبدالله هم كوچيك بود اومد جلو گفت: مادر! منم ببر، بي بي يه نگاهي بهش كرد، فرمود:" سَيَقتُلُك " يعني بعداً تو رو ميكُشن، همه با تعجب نگاه مي كردن مگه چه اتفاقي ميخواد بيوفته، اما حسين رو با خودش نبرد يعني موقعِ قتلِ حسنِ...
امام حسن ميگه:با چه غروري دستم رو انداختم توي دستِ مادرم، يه نگاه به بابام كردم، بابا خيالت راحت من دارم با مادرم ميرم، همه جا رو هم نگاه مي كردم كسي نگاهِ چپ به مادرم نكنه، رفتيم مسجد از اونجا برميگشتيم خونه، تا رسيديم به كوچه ي بني هاشم، عبدالزهرا! نانجيبي كه در همه ي عالم مثالش پيدا نميشه، بين راه اومد راهِ من و مادرم رو سد كرد؛ قباله ي فدك دست مادرم بود، نانجيب گفت: فاطمه! قباله ي فدك رو بده من، مادرم گفت: قباله رو نميدم، خدا برا هيچ بچه اي نياره، جلو چشمم چنان به صورت مادرم زد، تا به خودم اومدم ديدم مادرم روي زمين افتاد... عبدالزهرا اينجا بود، گوشواره ي مادرم شكست، واي مادرم! مادرم! مادرم...
عبدالزهرا! تا اينجا دستِ من توي دستِ مادرم بود، اما از اينجا به بعد من عصاي دستِ مادرم شدم، هي ميگفت: مادر چيزي نشده، اما چشمام يه كم تار مي بينه... ديدم مادرم داره راه رو اشتباهي ميره...
ديگه امام حسن بعد اين حادثه روز خوش نديد، تا ساليان سال نيمه ي شب بلند ميشد، شروع مي كرد گريه مي كردن... مي گفت:....*
«مگه يادم ميره من بودم و يه گُلِ پرپر
مگه یادم میره خونابه ی بالِ کبوتر
مگه یادم میره زخمِ رویِ صورت مادر»
دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
پاره هایِ جگرم می چكد از كُنجِ لبم
عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها افتاد
باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند
راه من باز بر آن كوچه ی غم ها اُفتاد
یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم
به سرم سایه ای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و در دل آن وانفسا
چشم نامرد به ناموس علی تا اُفتاد
آنچنان زد که رَهِ خانه ی خود گُم كردیم
آنچنان زد که به رخساره ی گُل جا اُفتاد
گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد
من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد
شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد
من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد
#شاعر حسن لطفی
* امام حسن تو بستر افتاده، تا شنيد خواهرش زينب ميخواد بياد فرمود: طشتي كه خونآبه و پاره هاي جگرِ من توي اونه رو زود جمع كنيد، زينب نبايد من رو اينجوري ببينه، حسين جان! زير بغل هاي من رو بگيريد من بشينم، زينب من رو نبايد اينجوري ببينه، يه نگاه كرد ديد همه دارن گريه ميكنن، هيچي بهشون نگفت، تا ديد حسين داره گريه ميكنه، صدا زد: حسين جان! تو چرا داري گريه ميكني؟ برا چي گريه نكم، امامم رو دارم از دست ميدم، آقام رو، داداشم دارم از دست ميدم، يه وقت امام حسن فرمود: "لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله" حسين جان غصه ي من رو نخور، امروز همه ي شما كنار من جمع شديد، تو هستي، زينب هست، اباالفضل هم هست، اما يه روزي مياد كربلا يه عده نانجيب دوره ات ميكنن، تا تو فرياد ميزني همه هلهله ميكنن...
يا امام حسن! خوب شد گفتيد طشت رو جمع كنن، آخه خواهرتون زينب كبري يه جايِ ديگه اي قرارِ طشتي رو ببينه، اما نه با پاره هاي جگر، وارد مجلس يزيد ملعون كه شد، ديد ميان طشتِ طلا يه سَرِ بريده گذاشتن، يزيد چوب ميزنه، سر قرآن ميخونه …ناله بزن: حسين!...*
ــــــــــــــــــ
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#هفتم_صفر
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_امام_حسن
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
كربلايی حسين طاهری كربلايی حسين طاهری_صفر1401 - شب شهادت امام حسن مجتبی - روضه - حسین طاهری-1666595461.mp3
زمان:
حجم:
16.14M
|⇦دامنچشمجهان...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت #امام_حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری
●━━━━━━───────
اَللَّهُمَّ صَلَّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ سَیَّدَ النَّبِیَینَ وَ وَصِیَّ اَمیرِالْمؤمِنینَ السَّلام ُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیَّدِ الْوَصَیّینَ اَشْهَدُ اَنَّکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمْؤمِنینَ اَمینُ اللّهِ وَابْنُ اَمیِنِه، عِشْتَ مَظْلُوماً وَ مَضَیْتَ شَهیداً واَشْهَدُ اَنَّکَ الْأِمامُ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمهْدِیَّ، اَللّهُمَّ صَلَّ عَلَیْهِ وَبَلَّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنّی فی هذهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ الْتَّحِیَّة
💔 #روضه_حضرت_رقیه
❣براحمد و خُلق مهربانش صلوات
❣بر حیدر و صبر بیکرانش صلوات
❣از فاطمه مجتبی و مظلوم حسین
❣تا حضرت صاحب الزمانش صلوات
(#السلام_علیکِ_یابنت_رسول_الله
#السلام_علیک_یا_رقیه_یابنت_ابی_عبدالله)
🔅بیا با هم رویم اندر خرابه
🔅برای دیدن طفل سه ساله
🔅که او اندر خرابه جای داره
🔅آخ غم داغ پدر در سینه داره
⬅️دلارو ببریم خرابه شام..کنار حرم با صفای رقیه..
امروز بگیر دامن سه ساله ابی عبدالله رو..
(نگا به دستای کوچولوش نکنیا)
(بخدا با دستای خسته اش گره های بزرگی رو باز کرده)
⬅️نمیدونم دختر کوچولو داری یا نه..
دختر خیلی بابائیه..
اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد..
امروز بریم یتیم نوازی..
ان شاالله هیچ وقت دختر بی بابا بزرگ نکنی..
بمیرم برای دردای دل بیبی زینب..
(بریم خرابه شام)
کیا آرزوشونه برن قبر 3 ساله حسین و زیارت کنند..بسم الله.. کبوتر دلتو پر بده خرابه شام..
(دشتی)
🌾آخ بیا با هم رویم اندر خرابه
🌾برای دیدن طفل 3 ساله
🌾که او اندر خرابه جای داره
🌾آخ غم داغ پدر درسینه داره
⬅️یه لحظه رو برات یاد کنمُ التماس دعا
آی ناله دارا..آی مریض دارا...آی جوون دارا..آی آبرو دارا..
دل شبی صدای ناله رقیه بلند شد..
هی صدا میزد بابا نرو بابا..
بابا بدون من نرو بابا..
وقتی بیدار شد بهانه بابا گرفت..
آخ عمه عمه عمه..
بابام کجا رفت عمه..
امان از دل زینب..چه خون شد دل زینب..
(صدا زد رقیه جان عمه، بابات که اینجا نبود عمه)
صدا زد عمه..بابام همین جا بود عمه..
عمه سرمو رو زانوی بابام گذاشته بودم..
داشت نازم میکرد عمه..عمه داشت زخمای گوشمو مرحم میگذاشت عمه..
(هر چه کردند نتونستن رقیه رو آرام کنند)
(همه اهل خرابه به گریه افتادند)
⬅️آخی..یه وقت صدای ناله اش رسید به گوش یزید..
چه خبره در خرابه..
گفتن یزید خدا خانهٔ ظلمتُ ویران کنه، 3 ساله دختر حسین از خواب بیدار شده بهانه بابا گرفته، آروم نمیگیره..
(صدا زد بابا میخواد باباشو براش ببرید.. سر بریده باباشو ببرید)
امان امان 2
⏪یه وقت دیدن طبقی رو وارد خرابه کردند..روش روپوشی کشیده بودن..آوردند گذاشتن جلو 3ساله ابی عبدالله
یه وقت صدا زد عمه، من که غذا نمیخوام عمه..
عمه من بابام میخوام..صدا زد عمه جان اونچه تو میخوای تو این طبقه عمه..
با دستای کوچولوش روپوشو کنار زد..
آی حاجت دارا..ناله دارا..میگن رقیه اول سر بابا رو نشناخت خیره خیره به سر نگاه کرد..من از شما میپرسم مگه میشه دختر سر بابا رو نشناسه..
میخوام بگم سری که کنج تنور بوده..سری که چوب خیزران خورده..رقیه اول این سر رو نشناخت..اماخوب که نگاه کرد دید نه، این سر مسافر رقیه است..
این بابای رقیه است..
🍁آخ عمه بیا گمشده پیدا شده
🍁کنج خرابه شب یلدا شده
🍁مژده که بابا ز سفر آمده
🍁شام رقیه به سحر آمده
🍁آخ پدر فدای سر نورانیت
🍁سنگ جفا که زد به پیشانیت
🍁بسکه دویدم عقب قافله
🍁پای من از ره شده پر آبله
⬅️سرو بغل گرفت از بقیه یتیما دور شد اومد یه گوشه خرابه نشست شروع کرد درد دل کردن با بابا..
بابا..3
⬅️کیا گرفتارن..کیا حاجتمندند..کیا مریض دارند..کیا جون دارن..کیا التماس دعا دارند..صدای نالتو بلند کن..اگه تو گریه کنی کسی تازیانه ات نمیزنه..
اگه تو بلند گریه کنی کسی شِماتَتِت نمیکنه..
آخی..سرو به سینه چسباند..صدا زد.
بابا..بابا..
(شروع کرد با سر بریده درد دل کردن)
💥بابا..من ذَالذی قَطَعَ وریدک بابا..
(اولین حرفی که زد)
بابا کی رگای گردنتو بریده بابا..
💥من ذَالذی خَضبَ بِدِماعک..بابا..کی محاسنت رو با خون رنگین کرد بابا..
💥من ذَالذی ایتمنی علی صِغَرِ سِنی..بابا کی تو کوچیکی یتیمم کرد بابا..
امان امان
صدا زد بابا .. بابا.. بابا
🥀آخ بابا گلوم زخمی شده
🥀آب مینوشم درد میکنه
🥀گوشواره هامو کشیدن
🥀بابا گوشم درد میکنه
(یه آرزو کرده رقیه کنج خرابه شام)
صدا زد بابا
🥀بابا پاشو یه بار دیگه
🥀با همدیگه بریم خونه
🥀من روی زانوت بشینم
🥀موهامو تو شونه بزن بابا
(یه ناله ای هم داره همه بلدن)
(دشتی)
🍂آخ یتیمی درد بی درمان یتیمی
🍂یتیمی خاریِّ دوران یتیمی
🍂اگر دست پدر بودی به دستم
🍂چرا کنج خرابه می نشستم
🍂اگر می بود بابای نِکویم
🍂نمی زد شمر دون سیلی به رویم
هر کجای مجلس نشستی..به سوز دل سه ساله ابی عبدالله..به اون لحظه ای که سر بابا رو بغل گرفت ناله کرد گریه کرد..به حق اون لحظه حاجتتو مد نظر بیار رأس همه حوائج فرج مولامون آقامون صاحب الزمان...صدای نالتو بلندکن 3 مرتبه ناله بزن بگو یا حسین..
💔️زندگی بی تو در این قافله سخت است پدر
💔️گذر عمر ازاین مرحله سخت است پدر
💔️دخترت تشنه اشک است ولی باور کن
💔️گریه کردن وسط هلهله سخت است پدر
My RecordingAUD-20220726-WA0022.mp3
زمان:
حجم:
8.08M
◾نوحه حضرت زینب(س)◾
#حضرت_زینب_س☑️
#شاعره_خانم_علیمحمدی📝
#اجرای_سبک_استاد_پرویزی🎤
کربلا من زینبم داغ برادر دیده ام(۲)
کربلادیدی تو زینب راکشیده رنج ودرد
آمدم درقتلگاه وُ میکِشیدم آهِ سرد
کربلادیدم حسینم را عدو سر می بُرید
زیرِ بارِ داغِ او دیدی که قدِ من خمید
کربلا من زینبم داغ برادر دیده ام(۲)
دیده ام تیرسه شعبه رابه حلق اصغرم
دیده ام پاره تنِ رعنا علیِ اکبرم
در کنار علقمه دیدم که یاسم آرمید
هردو دست نازنینش را عدو ازتن بُرید
کربلا من زینبم داغ برادر دیده ام(۲)
قاسمِ تازه جوان رادیده ام گلگون کفن
پایمالِ سُمِ اسبان نو گُلِ باغ حسن
روزگارم شد سیاه ای سرزمین پُر بلا
راز مظلومیِ ما را کرده ای تو بر ملا
کربلا من زینبم داغ برادر دیده ام(۲)
کربلا خاک عزا را من بریزم بر سرم
آمده درقتلگاه پهلو شکسته مادرم
کربلا درکوی توگردیده ام خونین جگر
دیدی رفتم دراسارت وُ شدم من دربِدر
کربلا من زینبم داغ برادر دیده ام(۲)
روزگاری درمدینه داغ مادر دیده ام
من حسینم را به زیرتیغِ خنجردیده ام
دردیارِ نینوا گلهای پرپر دیده ام
کربلا من زینبم تن های بی سردیده ام
کربلا من زینبم داغ برادر دیده ام(۲)
متن آهنگ امیر لشکر من عباس برادر من مجید فیروزی
───┤⚡🎵📥🎵⚡├───
میکشه عشقش زبونه یه مادری هی میخونه ✦✦
ای اهل عالم بدونید پسر من پهلوونه ✦✦
اون خوشگل و مه جبینه چه با وقار و متینه ✦✦
واسه من همین بسه که یل ام البنینه✦✦
عباس من آرزوشه که نوکر حسین باشه ✦✦
دل به حسین بسپاره و با غمش افسرده باشه ✦✦
اون کریم و مهربونه دو ابروهاشم کمونه ✦✦
رفته که آب بیاره داداشی تشنه نمونه ✦✦
امیر لشکر من عباس من برادر✦✦
بودی تو یاور من ای غم گسارم✦✦
عمود خیمه هایی امید بچه هایی ✦✦
باب الحوائج هستی پناهِ مایی ✦✦
عشق حسین و زهرا جانم ابوفاضل ✦✦
یا سیدی مولا جانم ابوفاضل ✦✦
بی تو غمگسارم ای شمع شام تارم✦✦
بی تو عزیز حیدر، یاری ندارم ✦✦
برخیز و یاورم باش پشت و پناه من باش ✦✦
ای میر لشکر من سردار لشکر ✦✦
ای یادگار حیدر خیز و علم به پا کن ✦✦
دادی تو وعده ی آب به وعده ات وفا کن ✦✦
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab
التماس دعا دارم شعبانپور
متن نوحه ی یه باغ بون ازعباس مفتاح
يه باغبون خسته دل باغي پر از آلاله داشت
گُل هاي كوچيك و بزرگ شش ماه و سه ساله داشت
وقتي به باغش سر ميزد ديگه غم و ماتم نداشت
با بودن يك باغ گُل چيزي تو عالم كم نداشت
ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین(ع)
اما يه روزي ناگهون قصد سفر كرد باغبون
همراه گُل ها قُنچه ها پا زد به جاي بي نشون
ميرفت و رو دوش خود كوهي ز درد و غم كشيد
تا كه يكي از روزا به دشت كربلا رسيد
ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین(ع)
يه مشت حسود كينه دل ميخواست آواره باشه
تو صحراي كربلا بي كس و بيچاره باشه
تو اون ديار بي كسي كه غافله بار رو گشود
بين گُلاي باغبون يه قُنچه اي شش ماهه بود
ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین(ع)
باغبون كربُ و بلا قُنچه رو خيلي دوست ميداشت
هميشه قُنچه گُل رو به روي سينش ميگذاشت
از بس كه تشنه شده بود شبنم اشك رو ميمكيد
از سوز گرما و عطش جايي رو چشماش نميديد
ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین(ع)
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab
التماس دعا دارم شعبانپور