.
#امام_زمان
#مناجات_امام_زمان #جمعه
حالی بده همیشه بخوانم دعا فقط
فهمی به من بده که بخواهم تو را فقط
دردی حواله کن که بفهمم چه میکشی؟
بی فایده ست ناله ی آقا بیا فقط
پایی بده که در به در خیمه ات شویم
فانی شویم در جَلَوات شما فقط
هوشی بده که وقت بلایا و فتنه ها
تکیه کنیم بر غم آل عبا فقط
جانی بده به پای نگاهت فدا کنم
پرپر زدن ز عشق تو دارد صفا فقط...
عزمی بده به دغدغه ی تو عمل کنیم
کی میشود وصال تو با ادّعا فقط؟!
شوری بده شرر بزند بر شعور من
آهی بده به سوی تو باشد رها فقط
سوزی بده به سینه ی من تا که روز و شب
روضه بخوانم از شَه کرببلا فقط
روزی خبر بده به غلام سیاه خود...
یک شب بیا به خیمه ی ما... بی صدا فقط
ما از کسی به جز تو نداریم انتظار
عالم درست میشود... آقا بیا فقط!
🔸شاعر:
#مجتبی_روشن_روان
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
.
3. روضه.mp3
زمان:
حجم:
7.01M
#حضرت_قاسم_بن_الحسن
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_دوم_روضه
یه مرتبه ، یه نامردی اومد ، یه نیزه ای زد ، با این نیزه قاسم رو از رو زین بلند کرد ... گلِ امام حسن روی زمین افتاد ، وقتی از رو زین روی زمین افتاد ، صدا میزد عمو بیا بیا ...
ای عمو ، از حرم آهسته
خودت را برسان
تا نگاهم نشده بسته ،
خودت را برسان
میزنم ناله ی پیوسته ،
خودت را برسان
بر سرِ پیکر این خسته
خودت را برسان
#عمو_جان
حسنی زادهام و
خُلق کریمی دارم
شکرُ لِله ،
بلاهای عظیمی دارم
شعرمسمّط از :
#مجتبی_روشن_روان
#شعر_دوم
بارون سنگ کوفیا
بد جور شکسته سرم رو
عمو هجوم مَرکبا
شکسته دست و سینمو
گفتم یتیمِ حسنم
زدند ، زدند
به همه اعضای تنم
زدند ، زدند
امون از این نامردما
چه محشری به پا شده
ببین برای کُشتنم
هزار تا کوچه وا شده
بند اومده زبونِ من
عمو عمو عمو
شکسته استخونِ من
عمو عمو عمو
به لب رسیده جون من
عمو عمو عمو
#تک_بیت
هر که بُغضی از حسن
در سینه داشت
نیزه ای بر جسمِ قاسم میگذاشت
#امام_حسن_مدح
ای چارطاق عرش خدا خیمۀ غمت
وی کهکشان ستاره ای از خاک مقدمت
قدوسیان تراوش انفاس قدسی ات
فرمانده گی ارض و سماء رتبۀ کمت
هفت آسمان به گرد مزار تو در طواف
آمد پدید نه فلک از فیض یک دمت
لاهوتیان دریده گریبان روضه ات
آید صدای فاطمه از بزم ماتمت
صدها هزار حاتم طائی نشسته اند
کاسه بدست، سائل دینار و درهمت
جانا حساب چشم تو از دیگران جداست
زمزم کجا و قطره ای از اشک نم غمت
یا سید الکریم سیادت غلام توست
ارثیه ایست هدیه ز جد مکرمت
ای امتداد مرتبت مرتضی حسن!
کرده خدا به شاه شهیدان مقدمت
آتش گرفته ای وسط کوچۀ فدک
شد فاطمیه اول ماه محرمت
صلح تو شد زمینۀ تصویر نینوا
کرببلاست سینه زن پای پرچمت
من بینوای عشق توام سیدالغریب
دردی بریز دردل من جان قاسمت
#مجتبی_روشن_روان #حامد_اهور
.
#زمزمه
#امام_علی علیه_السلام
یک مرد تنهای خمیده
از دیگران طعنه شنیده
داغ غریبی را چشیده
یک عمر بیخوابی کشیده
دارد عجب شوقی برای دیدن روی شهیده
در شهر محنتزای کوفه
شبگرد خسته پای کوفه
بی همنفس آقای کوفه
این رهبر تنهای کوفه
رد میشود از خواب شوم بی خیالیهای کوفه
سی سال اشک بی تبسم
سی سال درد مرقدی گم
سی سال تنها بین مردم
سی سال خون دل ، تلاطم
سی سال بی زهرا نخورده آب خوش با نان گندم
این آخر عشق و عبادت
شبها به گریه کرده عادت
مرد میاندار رشادت
بسته کمر بهر شهادت
یا فاطمه یا فاطمه گویان رود سوی سعادت
با مردم از فردایشان گفت
از آخر آخر زمان گفت
از راههای آسمان گفت
حرف خدا را بی امان
آرام بر بالای بام مأذنه رفت و اذان گفت
بیتاب آمد پیش منبر
نیّت نمود الله اکبر
با تیغ برّان خصم کافر
آمد به سوی فرق حیدر
ناگه امیر لافتی شد در میان خون شناور
صدیقهی پهلو شکسته
از آسمان بازو شکسته
فریاد میزد: او شکسته
شد جلوهی یاهو شکسته
فرق امیرالمؤمنین تا اوّل ابرو شکسته
#مجتبی_روشن_روان✍
.
.
#مدح_امام_حسن
#شهادت_امام_حسن
#مجتبی_روشن_روان ✍
ای ز ازل قالب روحانی ات
لطف و عطا و کرم مستزاد
تا ابدُالدَّهر،کرمخانه ات...
ای پسر فاطمه آباد باد
پای مرا بسته خداوند به
سلسله ی موی چلیپای تو
خواهشم این است فراوان شود
در دل من شور تو... غوغای تو
کار ندارم به خدا با کسی
دست به دامان توأم دائماً
عشرت من سوختن از عشق توست
بی سر و سامان توأم دائماً
طنطنه ی صبح و شب من تویی
در سر من شور ثنا خوانی ات
باز به پرواز درآور مرا
با نفس قدسی و رحمانی ات
ای پسر بی حرم فاطمه...!
رحمتِ رحمانِ رحیمِ کریم
کاش که یک بار شوم زائرت
راهیِ کوی تو شوم با نسیم
سید ابرار! که تنها شدی
آمده ام گریه کنان بر درت
آمده ام تا که بگیرم دمی
رخصت سینه زدن از مادرت
آمده ام زار زنم بهر تو
سوخته ی زخم زبان یا حسن!
مرثیه خوانت نشدم بی دلیل
مادر تو گفت: بخوان یا حسن
آمده ام تا که بگویم کمی
از جگر پاره ی غم پرورت
از ستم شعله، فدک، کوچه، آه
از نفس سوخته ی مادرت
آمده ام گریه کنم در غمت
اشک بده ای پسر بوتراب
سوز صدایم بده تا دم زنم
از تو و از بی کسیِ بی حساب
آه بمیرم دهنت پر شد از
لخته ی خونِ جگرت وای وای
سوختی و خاطره ای زنده شد
در نظر شعله ورت وای وای
آه بمیرم تن بی جان تو
شد هدف تیر جفا وای وای
آه بمیرم کفنت سرخ شد
پیش امام شهدا وای وای
آه ولی کرببلا یک نفر
شاهد یک صحنه ی جانسوز بود
در دل گودال، کسی تشنه لب...
اوج مصیبات همان روز بود
حمله نمودند بر آن خسته جان
نیزه به دستان همه با هروله
پیش نگاه ترِ زینب، خدا
زد به زمین زانوی خود حرمله
شاه به گودال بلا مانده بود
ذکر خدا داشت به لب یا کریم
یک نفر آمد که ببُرّد سر از...
پیکر آیینه ی ربِّ رحیم
نبض زمان از نفس افتاده بود
تیره شد از دود ستم آسمان
در وسط چرخش شمشیرها
در دل آن شور و فغان ناگهان
دید کریمی ز حرم سر رسید
داشت به لب ذکر حسن با خروش
آه از آن لحظه که در قتلگاه
خون حسین و حسن آمد به جوش
کودک تو در بغل شاه بود
حرمله خندید و کمان را گرفت
تیر به پرواز درآمد ولی
زیر گلوی پسرت جا گرفت
آه چه گویم ز کمان دارها؟
شد بدن کوفته آماج تیر
تو کفنت غرقه به خون شد ولی
کرببلا شد کفن او حصیر
.