eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
26.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
967 ویدیو
621 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام الله علیها باوجودی که پدرجان گله خیلی دارم نوه ی فاطمه ام حوصله خیلی دارم وسط آن همه اسباب جسارت برما نفرت ازسلسله و هلهله خیلی دارم قد کشیدم بزنم بوسه به رویت بر نی دیدم ازگونه ی تو فاصله خیلی دارم عقب افتادنم ازقافله زجرآور شد گفتم ای زجر نزن آبله خیلی دارم باعث زحمت جمع اسرا من بودم خجلت ازعمه دراین قافله خیلی دارم با وجودی که سراز پیکر تو شمر برید من شکایت ولی ازحرمله خیلی دارم 🔹🔹
جز كريمان حاجتت را با كسي ديگر نگو حاجت خود را به جز با آل پيغمبر نگو دست خود بگذار تادر دست كريم اهلبيت نام تو پرسيد اگر چيزي به جز نوكر نگو چشم و دل سيريم ما از بس كرامت ديده ايم از كرامت هاي حاتم روي اين منبر نگو حاجت ما از گدائي بوسه بر دستان اوست در ركوع اش آمديم اما از انگشتر نگو چون حسن خيلي به نام مادرش حساس بود هر چه ميخواهي بگو از روضه ي مادر نگو روضه سنگين است،سنگين بود دست بي حيا روضه هاي را كوچه را با گوش هاي كر نگو خون دل خورد و نگفت اين راز را با هيچ كس تا ابد راز حسن را محضر خواهر نگو...
. ظاهر شد از حق جلوه اي ديگر مجدد خون خدا شد صاحب دختر مجدد در جاي جاي شهر پيغمبر مدينه پيچيده عطر و بوئي از مادر مجدد از بس شباهت داشت بر صديقه گفتند داده خدا زهرا به پيغمبر مجدد جبرييل از سوي خدا در ماه شعبان نازل نموده سوره ي كوثر مجدد... زينب بيان ميكرد حسن ديگرش را مي ديد در او جلوه هاي مادرش را بوسه گرفت از دست هاي كوچك او اكبر همينكه ديد روي خواهرش را مي ريخت اشك شوق خاتون ام كلثوم دست برادر داد وقتي دخترش را يك ماه سر بر شانه ي ماهي دگر داشت آري بغل كرده ست سقا دلبرش را... كارش شد از بدو تولد دلربائي در خانه ي دل هاي ديوانه خدائي تا هفت نسل خود يقيناً بي نياز است هر كس مي آيد محضر خاتون گدائي مثل همه اجداد پاك خود كريمه ست با سفره اي ساده كند مشكل گشائي بي شك به امضاي رقيه بستگي داشت هر جاي عالم هر كسي شد كربلائي... داده خدا انگار كه مادر به بابا خيره شد با ديده هاي تر به بابا اين دختر و بابا به هم وابسته بودند بابا به دختر داده دل دختر به بابا پس فجر و كوثر در كنار هم چه زيباست اين نكته را ميگفت علي اكبر به بابا بابا و عمه گريه ميكردند وقتي ميگفت مي آيد چه انگشتر به بابا... مي ديد بابا دخترش را گريه ميكرد محكم گره زد معجرش را گريه ميكرد وقتي نشان ميداد اين دختر به بابا سنجاق سر يا زيورش را گريه ميكرد هر وقت اين دردانه دختر پيش بابا شانه زده موي سرش را گريه ميكرد تا كه رقيه مي نشاند وقت بازي بر زانوي خود اصغرش را گريه ميكرد... .