eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
809 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
1. آئینه کمال.mp3
زمان: حجم: 7.31M
( سلام الله علیها ) آئینه ی تمام کمالات مادری یادآور جلال و کمال پیمبری مُستجمع جمیعِ صفات علی تویی یعنی تویی علی و علی تو ، چه باوری؟ حیدر اگر به شهر علومِ نبی در است بانو تو هم به شهر وصال حسین ، دری وقتی به روی دست نبی گریه می کنی چشم انتظارِ دیدن روی برادری در پایِ درس مادرِ خود پا گرفته ای بیخود نشد که عالمه ی آل حیدری علم لدنّی تو گواه کمال توست الحق که از سُلاله ی زهرای اطهری .. با نطق حیدری و بیانات فاطمی ویرانگر قبیله ی شوم و ستمگری با هر کلام خود به عدو تیغ می کشی در رزم خود شبیه برادر، دلاوری با قدرتت به قله ی دل ها علم زدی فتح الفتوح آل علی را رقم زدی ای یادگار فاطمه ، غم پرور حسین هم خواهر حسینی و هم مادر حسین همپای او شدی و رهایش نکرده ای حتّی میان موج بلا ، یاور حسین شاعر : منزل مرحوم حاج محمد شریفی
وقت نزول رحمت حق از سحاب شد یعنی که جام دیده ما پُر شراب شد مستی ما به رتبه اعلی رسیده است آن گونه که دل همه ما خراب شد زهراترین ستاره زهرا طلوع کرد نوری دمید و قبلگه آفتاب شد بعد از طلوع مِهر رخش دل جلا گرفت در ذره ذره‌های دلم انقلاب شد امشب خدا برای علی حیدر آفرید زیباترین دعای علی مستجاب شد یک نیمه اش حسن شد و یک نیمه‌اش حسین از شدت بزرگی‌اش عالی جناب شد از بس که شأن و منزلتش پر بها بود وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد آمد ندا که نام دل آراش زینب است این گونه شد که زینت بابا خطاب شد قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید از او سعادت دو جهان را طلب کنید ما از ازل گدای پریشان زینبیم شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس  یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم ما را خرید و نوکر اربابمان نمود  ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم طعم شراب کوثری او زبانزد است  مست و خراب باده جوشان زینبیم با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود  ما قوم در به در، همه سلمان زینبیم حجب و حیای دختر زهرا زبانزد است  تا روز حشر ما همه حیران زینبیم مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود  مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد  دلداده‌های رزم نمایان زینبیم مانند مرد باشد اگر چه که خانم است خون علی میان رگش در تلاطم است او آمده زمین و زمان را تکان دهد مثل مسیح بر تن هر مرده جان دهد او آمده که با کرم کردگاریش با نور خویش بر سر ما سایه‌بان دهد او آمده که آیه‌ای از «هل اتی» شود بر دست‌های خالی ما آب و نان دهد او آمده که با نخی از تار چادرش بر دوستدار فاطمه برگ امان دهد او آمده پیمبر خورشید طف شود در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد او آمده که حق خودش را ادا کند یعنی به راه عشق، دو تا نوجوان دهد او آمده برای حسین خواهری کند او آمده که خواهریش را نشان دهد خواهر ـ برادری که عزیز دل هم‌اند تنها همین دو عاشق و معشوق عالم‌اند هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست دار و ندار تو همه وقف حسین بود مانند تو به پای برادر نبود و نیست حتی تو از عصاره جانت گذشته‌ای در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست بر شانه صبور تو بار رسالت است مانند تو کسی که پیمبرنبود و نیست در ذیل خطبه‌های فصیح تو گفته‌اند: اصلاً کسی شبیه تو حیدر نبود و نیست شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست زینب شدی که زینت شیرخدا شوی یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست در دفتر ثنای تو ای یاس مریمی این بس بُوَد که عالمه بی معلمی هر دختری که دختر زهرا نمی‌شود هر بانویی که زینب کبری نمی‌شود دار و ندار حضرت حیدر، مجلله جز تو کسی که زینت بابا نمی‌شود وصف و مدایح همه خاندانتان در فهم و عقل ما به خدا جانمی‌شود پرونده زمین و زمان،زیر دست توست بی اذن تو که نامه‌ای امضا نمی‌شود صبر و ادب به پای تو قد خم نموده‌اند این واژه‌ها بدون تو معنا نمی‌شود دریا اگر مرکب وگل‌ها قلم شوند یک شمه از فضائلت انشا نمی‌شود عیسی به نام نامی تو می‌دهد شفا بیخود مقام او که مسیحا نمی‌شود شأن ومقام حضرت مریم ز مهر توست بی مهر تو که بانوی دنیا نمی‌شود صدیقه و زکیه و تندیس عفتی تو گوهر مقدسه بحر عصمتی آیینه تمام کمالات مادری یادآور جلال وکمال پیمبری مستجمع جمیع صفات علی تویی یعنی تویی علی و علی تو، چه باوری؟ حیدر اگر به شهر علوم نبی در است بانو!تو هم به شهر وصال حسین، دری وقتی به روی دست نبی گریه می‌کنی چشم انتظار دیدن روی برادری در پای درس مادر خود پا گرفته‌ای بیخود نشد که عالمه آل حیدری علم لدنی تو گواه کمال توست الحق که از سلاله زهرای اطهری با هر کلام خود به عدو تیغ می‌کشی در رزم خود شبیه برادر، دلاوری با قدرتت به قله دل‌ها علم زدی فتح الفتوح آل علی را رقم زدی ای بانویی که اسوه شدی بر ادیب‌ها مدح و فضائل تو بُوَد از عجیب‌ها با هر خطابه تو علی زنده می‌شود مبهوت ذوالفقار کلامت خطیب‌ها وقتی که با حسین خودت حرف می‌زنی پیچیده می‌شود همه جا عطر سیب‌ها ای یادگار فاطمه، علیا مخدره زهرا نسب شدی که شوی از نجیب‌ها وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است اصلاً نیاز نیست وجود طبیب‌ها با نام تو تمامی حاجات ما رواست ای بهترین تجلی «امن یجیب‌ها».. اسلام با حضور تو ریشه دوانده است عالم از این شهامت تو مات مانده است زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم از ابر دیده بارش نم نم نداشتیم زینب اگر نبود دگر کعبه‌ای نبود باور کنید روح دعا هم نداشتیم زینب اگر نبود، میان کتاب حق جایی برای سوره مریم نداشتیم زینب اگر نبود کرم زاده‌ای نبود مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم زینب اگر نبود به دنباله حسین جایی برای واژه «جانم» نداشتیم این حرف آخر است که امشب قلم نوشت زینب اگر نبود محرم نداشتیم 🔸شاعر: _______________ @Asheghane_hazrat_zeynab
. 💥سبک: 🎤مداح: حاج 🌷 (عج) آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است از دوری تو پاره گریبان شدن بس است کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است یعقوب دیده‌ام چه قَدَر منتظر شود؟ یعنی مقیم کلبه‌ی احزان شدن بس است گریه... فراق... گریه ... فراق... این چه رسمی است؟! دیگر بس است این همه گریان شدن بس است موی سپید و بخت سیاه مرا ببین دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟ تا کی اسیر لذّت عصیان شدن ... بس است خسته شدم از این همه بازی روزگار مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است سر گرم زندگی شدنم را نگاه کن بر سفره‌های غیر تو مهمان شدن بس است یک لحظه هم اجازه ندادی ببینمت گفتی برو که دست به دامان شدن بس است باشد قبول، می‌روم امّا دعای تو ... ... در حقّ من برای مسلمان شدن بس است دست مرا بگیر که عبدی فراری‌ام دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است اِحیا نما در این شب اَحیا دل مرا دل مردگی و این همه ویران شدن بس است آقا بیا به حقّ شکاف سر علی از داغ هجرت، آتش سوزان شدن بس است شاعر: ✍ 👇
🌸🌸🌸 تا ببینیم تو را چشم به راهیم هنوز آرزومند لقای رخ ماهیم هنوز جمعه ها هفته به هفته پی هم می گذرد از غم دوری تو شعله ی آهیم هنوز در بیابان طلب آبله در پا داریم روز و شب منتظر نیمه نگاهیم هنوز نشد آقا که شبی یا سحری یا که دمی با تو باشیم،ز بس غرق گناهیم هنوز! حبّ دنیا پر و بال دل ما را سوزاند بی سبب نیست که افتاده به چاهیم هنوز این که آقا نمی آیی به خدا حق داری!!! چون که ما در پی امیال و رفاهیم هنوز هر چه هستیم گدای پسر فاطمه ایم کاسه بر دست در خانه ی شاهیم هنوز تا نیایی گره ای باز نگردد هرگز حاجت خویش همآره ز تو خواهیم هنوز انتقام در آتش زده را می گیریم ... در پی آرزوی گاه به گاهیم هنوز 🌴🌺🌻🌴🌸🌺🥀🌻
. 🌹 🌹 🌹 🎤کربلایی جبرئیلی که از او جلوه‌ی رب می‌ریزد به زمین آمده و نُقل طَرَب می‌ریزد دارد از نخل خبرهاش رُطب می‌ریزد خنده از لعل لب «بنت وهب» می‌ریزد آمنه ! پرچم توحید برافراشته‌ای آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشته‌ای پیش گهواره‌ی خورشید ، قمرها جمع‌اند ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمع‌اند بعد تو شاید و امّا و اگرها جمع‌اند جلوی بتکده‌ها باز تبرها جمع‌اند ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند لات و عزّیٰ و هُبَل ، سجده‌کنان افتادند «یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست چه‌قدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست رحمت واسعه‌ای ، خُلق و خصالت زیباست چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست ای که در دلبری از ما ید طولیٰ داری «آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری» هدف خلقتی و «خواجه‌ی لولاک» شدی «انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی یکی یکْ‌دانه‌ی حق ، محور افلاک شدی در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی ما که از باده‌ی پیغمبری‌ات مدهوشیم فقط از جام تولای تو مِی می‌نوشیم تا تو هستی به دل هیچ‌کسی غم نرسد از کرمخانه‌ی تو هیچ زمان کم نرسد به مقام تو که درک بنی‌آدم نرسد پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی آمدی امر نمایی که امیر است علی ولی الله وَ مولای غدیر است علی اوج فتنه بشود باز بصیر است علی صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی چه بلایی به سر اهل هنر آورده ذوالفقارش که دمار از همه در آورده پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند اهل نجران ، همه در کار شما درماندند نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند نوه‌هایت همگی سیّد و سرور ماندند ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟ صاحب کوثری و حضرت زهرا داری ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است می نویسم که اویس قرنت را عشق است بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی زندگی تو که انواع بلاها را داشت با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت بُت‌پرستی که برای تو رجز می‌خوانَد به خدا مال زدن نیست خودش می‌دانَد ای که در شدّت غم «چهره‌ی بازی» داری چون مسیحا چه دم روح‌نوازی داری تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری به فلانی و فلانی چه نیازی داری؟! کوری چشم حسودانِ زمین خورده و پست افتخار تو همین بس که کلامت وحی است ✍ 👇
. حاج 🎤 جبرئیلی که از او جلوه ی رب می ریزد به زمین آمده و نُقل طرب می ریزد دارد از نخل خبرهاش رُطب می ریزد خنده از لعل لب «بنت وهب» می ریزد آمنه ! پرچم توحید برافراشته ای آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشته ای پیش گهواره ی خورشید ، قمرها جمع اند ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمع اند بعد تو شاید و امّا و اگرها جمع اند جلوی بتکده ها باز تبرها جمع اند ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند لات و عزّی و هبل ، سجده کنان افتادند «یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست چه قدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست رحمت واسعه ای ، خلق و خصالت زیباست چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست ای که در دلبری از ما ید طولی داری «آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری» هدف خلقتی و «خواجه ی لولاک» شدی «انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی یکی یک دانه ی حق ، محور افلاک شدی در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی ما که از باده ی پیغمبری ات مدهوشیم فقط از جام تولای تو مِی می نوشیم تا تو هستی به دل هیچ کسی غم نرسد از کرمخانه ی تو هیچ زمان کم نرسد به مقام تو که درک بنی آدم نرسد پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی آمدی امر نمایی که امیر است علی ولی الله وَ مولای غدیر است علی اوج فتنه بشود باز بصیر است علی صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی چه بلایی به سر اهل هنر آورده ذوالفقارش که دمار از همه در آورده «اوّل ما خلق الله» فقط نور تو بود حامل وحی خدا خادم و مأمور تو بود یکی از معجزه ها سبحه ی انگور تو بود دوستی علی و فاطمه منشور تو بود ما گرفتار تو و دختر و داماد توایم تا قیامت همگی نوکر اولاد توایم پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند اهل نجران ، همه در کار شما در ماندند نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند نوه هایت همگی سیّد و سرور ماندند ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟ صاحب کوثری و حضرت زهرا داری ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است می نویسم که اویس قرنت را عشق است بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی زندگی تو که انواع بلاها را داشت با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت بُت پرستی که برای تو رجز می خواند به خدا مال زدن نیست خودش می داند ای که در شدّت غم «چهره ی بازی» داری چون مسیحا چه دم روح نوازی داری تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری به فلانی و فلانی چه نیازی داری ؟! کوری چشم حسودان زمین خورده و پست افتخار تو همین بس که کلامت وحی است عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد قمر روی تو مهتاب عمل می آرد خم ابروی تو محراب عمل می آرد خاک پای تو زر ناب عمل می آرد همه ی عشق من این است مسلمان توام عجمی زاده و همشهری سلمان توام 👇
. السلام علیک یا اباصالح المهدی... آقا بیا دعای مرا مستجاب کن ما را برای نوکریت انتخاب کن قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت دستی بکش به روی دلم فتح باب کن تا کی به لب دعای فرج، تا کی انتظار؟ آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان امشب میان سینۀ ما انقلاب کن ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن .. ✍ .
4_6006093201713138130
زمان: حجم: 408.2K
سبک ای دل بگیر دامن سلطان اولیاء ما شیعه ایم و شیعه ی مولا شدن خوش است در بین نوکران علی جا شدن خوش است دریا علی و قطره تمامی کائنات قطره به قطره راهی دریا شدن خوش است ما بی علی محلّی از اِعراب نیستیم با مرتضی هر آینه معنا شدن خوش است یک «یا علی» بگو که مسیحا دمت کنند یک «یا علی» بگو که مسیحا شدن خوش است قبله علی و قبله نما فاطمه بُوَد در روبروی کعبه فقط تا شدن خوش است سوگند می خورم به علی که در این جهان تنها گدای حضرت زهرا شدن خوش است سلمان شدن همان و سلیمان شدن همان با نوکری فاطمه آقا شدن خوش است تنها گلی که سر سبد خلق عالم است روح دو پهلوی نبی الله خاتم است آمد کسی که خیر کثیر پیمبر است خیر کثیر ... نه ... نه ... به والله کوثر است بی فاطمه که شیر خدا همسری نداشت بی شک و شبهه فاطمه همتای حیدر است وقتی علی و فاطمه آیینه ی هم اند با این حساب فاطمه هم مرد خیبر است حتی ابونعیم و سیوطی نوشته اند: از مریم و خدیجه و حوا هم او سر است من مانده ام که روز جزا او چه می کند با چادری که سایه ی صحرای محشر است محشر مقام فاطمه محشر به پا کند روز جزا شفاعت او چیز دیگر است تنها نه مادر حسنین ... مادر همه است روز تولدش به خدا روز مادر است اخلاص و قدر و فاطر و نور و تبارک ست میلاد با سعادت کوثر مبارک است
4_6006093201713138130
زمان: حجم: 408.2K
سبک ای دل بگیر دامن سلطان اولیاء 🌺🌸🌺🌸🌺🌸 ما شیعه ایم و شیعه ی مولا شدن خوش است در بین نوکران علی جا شدن خوش است دریا علی و قطره تمامی کائنات قطره به قطره راهی دریا شدن خوش است ما بی علی محلّی از اِعراب نیستیم با مرتضی هر آینه معنا شدن خوش است یک «یا علی» بگو که مسیحا دمت کنند یک «یا علی» بگو که مسیحا شدن خوش است قبله علی و قبله نما فاطمه بُوَد در روبروی کعبه فقط تا شدن خوش است سوگند می خورم به علی که در این جهان تنها گدای حضرت زهرا شدن خوش است سلمان شدن همان و سلیمان شدن همان با نوکری فاطمه آقا شدن خوش است تنها گلی که سر سبد خلق عالم است روح دو پهلوی نبی الله خاتم است آمد کسی که خیر کثیر پیمبر است خیر کثیر ... نه ... نه ... به والله کوثر است بی فاطمه که شیر خدا همسری نداشت بی شک و شبهه فاطمه همتای حیدر است وقتی علی و فاطمه آیینه ی هم اند با این حساب فاطمه هم مرد خیبر است حتی ابونعیم و سیوطی نوشته اند: از مریم و خدیجه و حوا هم او سر است من مانده ام که روز جزا او چه می کند با چادری که سایه ی صحرای محشر است محشر مقام فاطمه محشر به پا کند روز جزا شفاعت او چیز دیگر است تنها نه مادر حسنین ... مادر همه است روز تولدش به خدا روز مادر است اخلاص و قدر و فاطر و نور و تبارک ست میلاد با سعادت کوثر مبارک است .......____
. امشب ای خالق یکتا همه را می‌بخشی در شب قدر، خدایا همه را می‌بخشی ای کریمی که همه ریزه خورخوان تواند سفره ات هست مهیّا همه را می‌بخشی گر چه ما غرق گناهیم ولی از سر لطف می کنی باز مدارا همه را می بخشی به علی، احمد و زهرا، به حسین و به حسن تو، به این حُرمت اَسما همه را می بخشی مِهر و کینه دو پر و بال عروج دل ماست به تولّی و تبرّی همه را می بخشی شیعه ی حیدر و آتش ... چقَدَر بی معناست مطمئنّم که به مولا همه را می بخشی دست خالی نرود هیچ کسی از اینجا تو در این لیله ی احیا همه را می‌بخشی پر توبه بده تا سوی تو پرواز کنم تا ببینم که چه زیبا همه را می بخشی من زمین خورده ام امّا نه شبیه عبّاس به زمین خوردن سقّا همه را می‌بخشی ✍ ............. تا سحر من امشب خدا خدا می‌کنم تا نفس به سینس علی علی علی صدا می کنم عشق تو شبیه در و منم مثل صدف الهی که قسمتم بازم بشه برم نجف آقا جون اسم شما قلبمو کرده منجلی مادرم از کوچیکی گفته فقط بگو علی یا علی مولا تهمت والله ارکان الهدی بابا جون آخه چرا دست به محاسن می کشی بی تابی نکن بابا زینب و آخر می کشی بابا جون اشک چشات عالمی رو غرق می کنه خنده های امشبت با هر شبت فرق می کنه بابا جون چرا نگات به آسمون دوخته شده لحظه لحظه صورتت سرخ و بر افروخته شده التماس دخترت مرو مرو مرو به مسجد علی    ............. با خود بگذارید كه نجوا كند امشب این روح مگر بال و پری واكند امشب یك لحظه دگر طاقت این هجر ندارد سخت است تحمل، غم زهرا كند امشب این فرقِ ترك خورده تسلی شدنی نیست جز فاطمه اش كیست تسلا كند امشب اسرار مگوی علی و چاه بماند با فاطمه خود حلِّ معما كند امشب مردی كه جدا از دل محراب نمی شد بایست که بالِشت، مصلی كند امشب ایكاش بگویند به زینب خبری نیست بگذار پرستاریِ بابا كند امشب شد زنده دگر بار شب سخت وصیت بگذار كمی زمزمه مولا كند امشب زان بسته كه جبریل سفارش به نبی داشت باید كفنِ تازه تری واكند امشب فرمود: حسینم ! حسنم سخت غریب است بسیار دعا زینب كبری كند امشب این سنّتِ تشییعِ غریبانه به جا ماند می خواست علی یاد ز زهرا كند امشب صحبت ز حسین و حرم و مشك و علم شد این هاست سفارش كه به سقّا كند امشب گاهی به علمدار سپارد حرمش را گاهی سخن از اكبر لیلا كند امشب فرمود كه : قاتل به شما گرچه اسیر است با او حسنم خوب مدارا كند امشب غافل نشود هیچ كس از قوت یتیمان نان و نمك و شیر مهیّا كند امشب دل ! دست توسل به عنایات كه داری ؟ پروندۀ ما را علی امضا كند امشب *** شاعر : ✍ .👇
. عج آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است از دوری تو پاره گریبان شدن بس است کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟ یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است موی سپید و بخت سیاه مرا ببین دیگر بیا که بی سروسامان شدن بس است تا کی گناه پشت گناه ایهاالعزیز تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟ بس است خسته شدم از این همه بازی روزگار مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است سرگرم زندگی شدنم را نگاه کن بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است یک لحظه هم اجازه ندادی ببینمت گفتی برو که دست به دامان شدن بس است باشد قبول میروم امّا دعای تو در حقّ من برای مسلمان شدن بس است دست مرا بگیر که عبدی فراری ام دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است اِحیا نما در این شب اَحیا دل مرا دلمردگی و این همه ویران شدن بس است آقا بیا به حقّ شکاف سر علی از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است ✍ .
. خوش به حال هر کسی که روضه دعوت می‌‎شود "هیأتی" از جانب زهرا حمایت می‌‌شود بس که شأن و منزلت در روضه‎خانه ریخته هر که یک دفعه بیاید، پیش‌‎کسوت می‌‌شود این وسط آن عاشقی بُرده است که در این دو ماه بی‎ریا می‌‌آید و مشغول خدمت می‌شود یک پر کاهی اگر چشم کسی نمناک شد کوه عصیان هم اگر باشد شفاعت می‌‎شود گریه‎ کن با گریه‌اش غسل تقرّب می‌‎کند قطره‌‎ای از اشک، مُنجر به طهارت می‌‎شود هر که در ماه محرّم کار و بارش شد حسین چون «رسول ترک» آخر با سعادت می‌‎شود رازق ما کربلایی‌ها حسینِ فاطمه است روزی یک‌سال ما این ماه، قسمت می‎شود در میان هیأتش انگار زیر قُبّه‌ای تا که لب وا می‎کنی فوراً اجابت می‎شود تا به سجده می‌روم سمت خدا پَر می‎کشم علّت معراج‌هایم مُهر تربت می‌‎شود آن قدَر آقاست این آقا به عبّاسش قسم ارمنی هم زیر این پرچم هدایت می‌شود ناله‌های مادری پهلوشکسته می‌‎رسد روضه‌خوان تا وارد ذکر مصیبت می‌شود "یا بُنَیّ" حال ما را زود می‌ریزد به هم قلب ما با آهِ زهرا پُرحرارت می‌شود صبح محشر تا که می‌گوید حسین من کجاست؟ می‌رسد آقا... ولی بی‎سر... قیامت می‌شود شاعر : ✍ ‌