Shabanpoor:
نوحه وداع
داداش، نذار رو قلبم آرزوتو
ببین بارون روبروتو
یه کم بالا بگیر گلوتو، داداش
داداش، ای عشق مهربون زینب
بگو چی میشه جون زینب
به پات بریزه خون زینب، داداش
یه وقت نگی نداری یاری میون دشمن
از تو به یک اشاره از من به سر دویدن
نمیتونم ببینم دل بی قراریِ تو
چادر کمر ببندم بیام به یاری تو
نرو، کجا داری میری عزیزم
جونمو می گیری عزیزم
از خواهرت سیری عزیزم، نرو
نرو، از کوچیکی خیلی کشیدم
تا اینکه به اینجا رسیدم
وایسا داداش دیگه بریدم، نرو
یادته روز آخر مادر چی گفت داداشی
منو به تو سپرد تا هوامو داشته باشی
حالا داری میری و کوفی ها پشت سرِ تو
میخوان بیان سراغ معجر خواهرِ تو
حسین، زخمی ترین برادر من
بگو چرا دور و بر من
میاد صدای مادر من، حسین
حسین، داره میمیره خواهر تو
چی میاد اینجا به سر تو
خنجر کُند و حنجر تو، حسین
نرو که این جماعت دست از تو برندارند
تا اینکه داغتو بر دل حرم بذارند
تیراندازا به زانو نشسته رو بروتند
نیزه دارا تو فکره نحر کردن گلوتند
حسین، مُرده تو دلهاشون مروت
ببین چه جوری با قساوت
میزننت با قصد قربت، حسین
حسین، از دل من امون گرفتن
از تن تو توون گرفتن
تو افتادی و جون گرفتن، حسین
نیزه و تیر و شمشیر سنگ و سنان آوردن
از کوفه پیراشونو عصا زنان آوردن
می کُشی آخر از غم خواهرتو عزیزم
دشمنا دوره کردن پیکرتو عزیزم
حسین، من روی تلّ، تو توی گودال
رمق ندارم، میرم از حال
نمونده تو تنت پر و بال، حسین
حسین، پاشیده از هم بدن تو
چیزی نمونده از تن تو
غارت شده پیراهن تو، حسین
یه نیزه توی پهلو یه نیزه توی سینه
دعام اینه که مادر این صحنه رو نبینه
این کیه که میخواد تا برگردونه تنت رو
ببُره با قساوت رگای گردنت رو
موضوع: #وداع
سبک: #داداش_نذار
🌿🌴🌿🌹🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم🌹🌹
⚘🌷کانال مداحی🌷⚘
لینک کانال:👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
﷽
#سبک_واحد
#فاطمیه
#شهادت
#وداع
نرو دلبر من ، نــرو دلبــرم
نرو از بــرم نیمه ی دیگرم
تو رو پیش چشمای خیسم زدن
واسم سخته چون فاتح خیبرم
تو و آتیش و هیزم و داغ و دود
تو و درد پهلو و روی کبــود
تو رو پیش چشمای خیسم زدن
ببخشید اگه دست من بسته بود
زمین خوردی و من زمین گیر شدم
بدون تــو از زنــدگی سیــر شدم
جــوون بودی اما شکسته شــدی
ببین که مــن از داغ تو پیر شدم
*(نرو فاطمه جان نرو فاطمه) ۴
با چشمات میگی وقت دل کندنه
نــرو فاطمه ایــن دعــای منــه
نــرو ای رفیق همه لحظه هام
تــو میری و دورم پر از دشمنه
من و دسـت و بازو و رد طناب
من و زخم و درد و غم و التهاب
تــو میری و زخــم زبون میزنن
میمونه سلام علی بــی جواب
به بارون چشمم زده ابر تو
چه جوری بیام تا دم قبر تو
همه محو صبر منن فاطمه
ولی من که موندم توی صبر تو
*(نرو فاطمه جان نرو فاطمه) ۴
بهونه میگیره همش دخترت
لباسِ عزا پوشیده حیدرت
دلم خون شد از لحظهای که دیدم
ردِ لکه ی خون روی بسترت
توی شعله پرپر شدی فاطمه
نداشت از خدا دشمنت واهمه
همیشه عــزادارِ داغ تــواَم
نداره غم و غصه هام خاتمه
مدینه واسه من روزِ خوش نذاشت
رو سینه َم یه داغ عجیبی گذاشت
کسی که در خونه مونو سوزوند
یقین میدونم از علی کینه داشت
*(نرو فاطمه جان نرو فاطمه) ۴
دل ام کلثــوم تــو خــون شده
حَسَن پشت در زار و گریون شده
حُسین تشنه شد مادرش رو میخواد
ببین موی زینب پریشون شده
گمونم میخواد یار بابا بشه
گمونم میخواد غرق غمها بشه
گمون میکنم فکر زینب شده
که مثــل تــو ام ابیـها بشه
میذاره میون رازشو با حسین
نداره کسی زینب الا حسین
ببین که حسینو چقد دوست داره
شده ذکر لبهای اون یا حسین...
*(نرو فاطمه جان نرو فاطمه) ۴
کانال محبان اهلبیت🕊
روضه و توسل جانسوز_ ویژۀ #وداع ماهِ مبارکِ رمضان _استاد حجت الاسلام میرزامحمدی
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ* خداحافظ ، خداحافظ ...
چقدر با تو به خدا نزدیک تر شده بودم ...
چقدر بال پرواز پیدا کرده بودم ، چقدر زود داری از ما جدا میشی ..."
من به خودم امید ندارم ، آگه بمیرم ، ماه رمضانِ سال آینده رو نبینم ... چه کنم ؟
کجا برم با رفیقامو علی دوست ها نیمه شب جمع بشم العفو بگم ؟*
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان ...
ممنونم اگر نروی ...
*هم داری با ماه رمضون وداع می کنی،هم دونه دونه روضه های وداع رو داره یادت میاد،وداع علی با زهرا ...*
ممنونم اگر نروی ...
*حالا ببرمت وداع کربلا ؟*
کمی آهسته تر ، زپیش من برو عزیز مادرم
مرا همره ببر عزیز مادرم ، که من هم خواهرم
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ "اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ آخِرَ الْعَهْدِ من الصِّيَامَ" فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ ...
وداع ابی عبدالله از مدینه ، اومد کنار قبر پیغمبر ،خوابش برد،پیغمبر فرمود حبیبی حسین ...
جایی که پیغمبر به ابی عبدالله بگه حبیبی ، ما دیگه غمی نداریم ... شکایت هاشو کرد ، حضرت فرمود "أَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ" اما حسین "كأني أراك عن قريب مُرمِلاً بِدِمائِك" دارم میبینم تو خون داری دست و پا میزنی ..."
می کشنت ، اما تشنه لب" .... از قبر پیغمبر اومد کنار قبر مادر پهلو شکستش*
میروم مادر که اینک کربلا می خواندم ...
آخ عجب خداحافظی کرد" ....
وَاغْفِرْ لي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ،فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ" دست گداییتو بالا بیار ، به وداع این خواهر و برادر ؛ به وداع فاطمه و علی ... به وداع بچه های زهرا و بدن زهرا ده مرتبه بگو:
الهی العفو
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#مصیبت_بستر_پردرد
#وداع
#غزل_مثنوی
"باز این چه شورش است" که در خانه ی علیست؟
این سوز گریه های غریبانه ی علیست
"کای مونس شکسته دلان حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست
"آن در که جبرئیل امین بود خادمش"
آتش گرفته قاتل ریحانه ی علیست
"خورشید آسمان و زمین" کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانه ی علیست
خاتون خانه ای که در آن سوخت خانمش
از این به بعد، دختر دردانه ی علیست
حیدر چرا به شانه ی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانه ی علیست
باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است
دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟
در را که دید فاتح خیبر، زمین نشست
جان علی! تو گوشه ی بستر چه می کنی؟
پر می زنی و با دل حیدر چه می کنی؟!
ای پاسخ سلام بدون جواب من
چادر به چهره ات نکش ای آفتاب من
از کار من همیشه گره باز کرده ای
تنها تو در به روی علی باز کرده ای
هی زل نزن به این در و دیوار رو به رو
یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو
باشد قبول همسفر من! برو ولی...
از حق خود گذشته ام اصلا، برو ولی...
احساس های دخترمان پس چه می شود؟
تکلیف آن قرار مقدس چه می شود؟
زهرا قرار بود سپر من شوم نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو!
حرف از فراق بین تو و من نبود که!
اصلا قرار زود پریدن نبود که!
آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم
دیگر بخند تشنه ی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم
آن روز روی قلب علی خورد میخ در
بدجور آبروی مرا برد میخ در
آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود
بانو حلال کن که علی دست بسته بود
با ضربه ی لگد شده همدست میخ درن
کار تورا به فضه کشاندست میخ در
ای چاه!بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش
ای آسمان به ناله ی شبهای من بساز
آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز
#داوود_رحیمی
.
#ماه_رمضان
#وداع_با_ماه_رمضان
السلام علیک یا شهرالله الاکبر
ماه رمضان میرود و بار نبستم
من توبه بسته به شب قدر شکستم
آمدم سحر یا الهی
بار من بخر یا الهی
یک نیمه ی شب توبه مردانه نکردم
سوزی بده ای دوست بر این ناله ی سردم
با سوز جگر یا الهی
بار من بخر یا الهی
ممنونم از این لطف کریمانه خدایا
دادی تو رهم باز به میخانه خدایا
با دیده تر یا الهی
بار من بخر یا الهی
بی چاره کسی که دل مغموم بماند
ماه رمضان رفته و محروم بماند
از من بگذر یا الهی
بار من بخر یا الهی
برگوهر حب علی(ع) همچون صدفم کن
امسال بیا زائر صحن نجفم کن
با دست علی(ع) طینت ما را تو سرشتی
برصورت ما نام علی(ع) را بنوشتی
کن نظر به من یا الهی
بار من بخر یا الهی
با عشق حسین(ع) حاجت این خسته روا کن
عصر عرفه روزی ما کرببلا کن
یک حرم ببر یا الهی
بار من بخر یا الهی
.........................
#شعر_روضه #وداع
اهسته تر ای داروندار دل زینب(س)
با هر قدم خود بشوی قاتل زینب(س)
الوداع اخا یابن زهراء(س)
میکشی مرا یابن زهراء(س)
بازی مکن این قدر حسین با جگر من
من یک زن تنها وسط این همه دشمن
می روی کجا یابن زهراء(س)
میکشی مرا یابن زهراء(س)
داغی گلوی تو زد آتش جگرم را
پیش قدمت پهن کنم موی سرم را
شاه کربلا یابن زهراء(س)
میکشی مرا یابن زهراء(س)
با ناز مرو از بر من ای کس و کارم
من پیر شدم طاقت ناز تو ندارم
با زلف رها یابن زهراء(س)
میکشی مرا یابن زهراء(س)
#قاسم_نعمتی
.
#روز_دهم_محرم
#روز_عاشورا
#زنجیر_زنی
#نوحه #زمزمه و #شور #وداع
#سبک_علم_بدوش_عشق
کنون روی میدان من زپی ات نالان
به بوسه ای جانا مرا نما مهمان
بی تو گو که من چه سازم،هستی و راز ونیازم
ندارد این زینب تو دیگر طاقت هجرانت
امید زینب امید زینب، حسین حسین جانم2
________________
زمادرم جانا امانتی دارم
بیا کنون آنرا دست تو بسپارم
حالا که روی به میدان،لطفی کن به خواهر ای جان..
عزیز زینب، تو کهنه پیرا،هنی به تن پوشان
امید زینب....
__________________
سکینه را بین تو به گوشه ی عزلت
فراق بابا را ندارد او طاقت
بر گیرش کمی در آغوش،تا غم را کند فراموش
ز بعدتو او، کند تحمل، غم یتیمی را
امید زینب...
_________________
زبعد تو مولا شوم تک وتنها
به من هجوم آرد سیل مصیبتها
ای آنکه به ما امیری،بعدتو روم اسیری...
ز روی نیزه، کنی نظاره، جسارت دشمن
امید زینب...
شعر:اسماعیل تقوایی
👇
.
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#وداع
#غزل
باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان
مَرهَم ِ دردِ علی ، ای دردِ بی مَرهَم بمان
زندگیِّ رو به راهی داشتم چشمم زدند
کوریِّ چشم ِ همه با شانه هایِ خم بمان
دستهایِ تو شکستَش هم پناهِ مرتضاست
تکیه گاهِ محکم ِ من پیش ِ من محکم بمان
تو نباشی پیش ِ من اینها زمینم میزنند
ای علمدار ِ مدینه پایِ این پرچم بمان
این نفس هایِ شکسته قیمتِ جانِ من است
زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان
کم ببوس دستِ مرا دارم خجالت میکشم
من حلالت میکنم اما تو هم یک کم بمان
آب ها از آسیاب افتاد خوبت میکنم
یار ِ هجده ساله ، هجده سالِ دیگر هم بمان
رفته رفته کار ِ من دارد به خواهش میکشد
التماست میکنم پیشم بمان پیشم بمان
#علی_اکبر_لطیفیان
👇
.
🔵 #حضرت_علی_اکبر (ع)
دلی لرزیده با نگاه تر
نشسته نزد لاله ی پرپر
پدری ناله میزنه از دل
پیچیده اما خنده ی لشکر
آه و واویلا یا علی اکبر
ساحل گلگون دریا را دریاب
نور چشمان زهرا را دریاب
غریب و تنهاست سالار زینب
یا علی اکبر بابا را دریاب
ای گل چیده داغ تو سخت ِ
در خون تپیده داغ تو سخت ِ
ذکر بابای تو در این صحرا
ای نور دیده داغ تو سخت
با سر زانو نزدت نشینم
پرپر تر از آنی که ببینم
اربا" اربایی ای گل بابا
از سرو قدت خوشه بچینم
وقت جان دادن بود و رسیدم
ناله های دردت را شنیدم
هر چه را گشتم در همه جسمت
یک جایی بهر بوسه ندیدم
🔵 #حضرت_علی_اصغر (ع)
شکفته ای تو بر سر دستم
غنچه ی باز پرپر دستم
پاره ی ماه از تشنگی بودی
عقیق سرخی گوهر دستم
لالا لالایی یا علی اصغر
حنجرت لرزید کربلا لرزید
همه دشت نینوا لرزید
از ناله ی من آسمان نالید
تمام عرش کبریا لرزید
شکوفه ی لبهای تو پرپر
خزان زده بر خنده ی آخر
به جای لالایی برای تو
میرسه بر گوش نوحه مادر
آیت معصومی حسینی
غربت محرومی حسینی
کودک شش ماهه علی اصغر
سند مظلومی حسینی
نور مهتابی بر تو دریغ شد
گل آفتابی بر تو دریغ شد
خدای عالم شاهد ِ اصغر
قطره ی آبی بر تو دریغ شد
🔵 #عطش #شب_هفتم_محرم
از عطش رنگ گلها پریده
قَد نهالی تازه خمیده
بانگ عطشا از دل خیمه
در همه جای هستی پیچیده
آه و واویلا آه و واویلا
به جای آب از دیده خون جاریست
باغ لبهای تشنه گلناریست
کشتن گلها با عطش امشب
مثل شمشیر و ضربه کاریست
هر طرف طفلی ناله ای دارد
به خاک خیمه چهره بگذارد
ابر چشمان ساقی طفلان
قطره های دل از دیده بارد
حلقه ی دور ساقی عطشان
جمع عطشان طفلان نالان
به روی دست خواهری مضطر
قنداقه طفل شش ماهه گریان
آرزوی آب دیگر سراب ِ
برگ هر گل از آتش کباب ِ
بین هر خیمه می گردد حیران
بند نمی آید اشک رباب ِ
🔵 #حضرت_عباس (ع)
وقت غوغای کربلا آمد
در نوا دشت نینوا آمد
از سوی نهر علقمه بر گوش
ناله ی اَدرک یا اَخا آمد
آه و واویلا آه و واویلا
از پا افتاده سرو علمدار
باغبان ماند و حال دل زار
بین یک لشکر ناجوان مردی
قافله سالار گشته گرفتار
بی او دنیا را دنیای غم دید
طرفی دست و مشک و علم دید
وقتی عباسش رفته از دستش
آه و فغان اهل حرم دید
آه و فغان از هجرت عباس
علقمه دیده غیرت عباس
لب دریا و آب زلالش
دارد به لبها حسرت عباس
با لب عطشان آبی ننوشید
با یاد طفلان آبی ننوشید
یاد لبهای خشک حسین و
با چشم گریان آبی ننوشید
🔵 #شب_عاشورا
#شب_دهم_محرم
شب وصال و شور دعا شد
کعبه عشاق کرببلا شد
گوشه خیمه سر به سجاده
قافله سالار محو خدا شد
یا الله الله یا الله الله
امشب حسین و ذکر یا غفار
دست قنوت و دیده بیدار
فردا سر او بر سر نیزه
زینب اسیر و راهی بازار
محبوب خود را تا سحر خواند
با شوق وصل و چشم تر خواند
فردا در مقتل صورت بر خاک و
شعر پهلو و وای مادر خواند
امشب ببیند روی طفلان را
بر لبش آرد آه سوزان را
گویی می بیند عصر فردا و
زینب و جمعی دل پریشان را
محراب زهد و دیدگانی تر
عبا بر دوش و عمامه بر سر
فردا به غارت میرود از او
حتی پیراهن حتی از پیکر
🔵 #وداع
دامن کشان از خیمه ها رفتی
روح و ریحان از خیمه ها رفتی
قد و بالای مجروحت دیدم
کام عطشان از خیمه ها رفتی
مهلا" مهلا آه ای جانم برادر
رفتی و دلها در قفای تو
در تب و تاب ِ ماجرای تو
چه میشد می مُردم نمی دیدم
روز دوری ، شام عزای تو
وعده وصل ما به پایان شد
غم هجرانت بار گران شد
سهم من اشک و ناله از هجران
سهم جسم تو تیر و سنان شد
هرگز حالت را محزون نبینم
الهی زخمت افزون نبینم
کهنه پیراهن از چه پوشیدی
پیرهن از جسمت بیرون نبینم
از بَر زینب چشم تر رفتی
اشکم من دیدی خون جگر رفتی
چه میشد بودم هم رزم جنگت
ای برادر جان بی سپر رفتی
🔵 #قتلگاه #عاشورا
زمین میلرزد آسمان نالد
همه ی عالم یک زمان نالد
مرد مجروحی در دل گودال
نیمه نفس با نیمه جان نالد
آه و واویلا آه و واویلا
غرق خدا بود ضربه ها آمد
محو دعا بود ضربه ها آمد
نه فقط پیش چشم خداوند
نزد زهرا بود ضربه ها آمد
مادر می نالید ای خدا فرزند
تا جدا می شد بند او از بند
یکی با نیزه یکی با خنجر
پیرهن را از جسم او می کَند
نینوا آن دم شور و نوا شد
کربلا غرق کرب و بلا شد
خون چکید از چشم همه عالم
تا که رگهای حنجر جدا شد
خیل یک لشکر جمله پیوسته
مشغول غارت از تنی خسته
بعد از آنی که تن شده عریان
با نعل تازه سینه شکسته
محسن غلامحسینی
👇
@madahionline105151401ed5a-c5b0-4a24-8bb8-22d157545a8d.mp3
زمان:
حجم:
7.52M
#وداع
حسین طاهری
تازه عادت کرده بودم شبا برات گریه کنم😭
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
روضه و توسل جانسوز_ ویژۀ #وداع ماهِ مبارکِ رمضان _
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ* خداحافظ ، خداحافظ ...
چقدر با تو به خدا نزدیک تر شده بودم ...
چقدر بال پرواز پیدا کرده بودم ، چقدر زود داری از ما جدا میشی ..."
من به خودم امید ندارم ، آگه بمیرم ، ماه رمضانِ سال آینده رو نبینم ... چه کنم ؟
کجا برم با رفیقامو علی دوست ها نیمه شب جمع بشم العفو بگم ؟*
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان ...
ممنونم اگر نروی ...
*هم داری با ماه رمضون وداع می کنی،هم دونه دونه روضه های وداع رو داره یادت میاد،وداع علی با زهرا ...*
ممنونم اگر نروی ...
*حالا ببرمت وداع کربلا ؟*
کمی آهسته تر ، زپیش من برو عزیز مادرم
مرا همره ببر عزیز مادرم ، که من هم خواهرم
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ "اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ آخِرَ الْعَهْدِ من الصِّيَامَ" فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ ...
وداع ابی عبدالله از مدینه ، اومد کنار قبر پیغمبر ،خوابش برد،پیغمبر فرمود حبیبی حسین ...
جایی که پیغمبر به ابی عبدالله بگه حبیبی ، ما دیگه غمی نداریم ... شکایت هاشو کرد ، حضرت فرمود "أَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ" اما حسین "كأني أراك عن قريب مُرمِلاً بِدِمائِك" دارم میبینم تو خون داری دست و پا میزنی ..."
می کشنت ، اما تشنه لب" .... از قبر پیغمبر اومد کنار قبر مادر پهلو شکستش*
میروم مادر که اینک کربلا می خواندم ...
آخ عجب خداحافظی کرد" ....
وَاغْفِرْ لي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ،فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ" دست گداییتو بالا بیار ، به وداع این خواهر و برادر ؛ به وداع فاطمه و علی ... به وداع بچه های زهرا و بدن زهرا ده مرتبه بگو:
الهی العفو ...
بانوای حجت السلام میرزا محمدی
👇👇