.
#امام_زمان #اروحنا_فداه
#جمعه #انتظار
#غزل
ما را شکست بیش و کم ِ آخرالزمان
عاصی شدیم از ستم ِ آخرالزمان
گم کرده ایم بی تو عجب راهِ راست را
در انحنایِ پیچ و خم ِ آخرالزمان
دلتنگ و خسته ایم از آشوب های شهر
از فتنه های دم به دم ِ آخرالزمان
تدبیرِ گرگ ها نفس گله را گرفت
تیز و بُرنده شد قلم ِ آخرالزمان
سختی کشیده ایم ولی بر زمین نخورد
از دست هایمان علَم ِ آخرالزمان
تنها به شوقِ دیدن تو صبر می کنیم
در زیرِ آخرین قدم ِ آخرالزمان
جا دارد از لبان تو یکروز بشنویم
صدها درود بر عجم ِ آخرالزمان
«یا أیهاالعزیز» بیا و ظهور کن
برگرد ای أبالکرم ِ آخرالزمان
ای عشقِ هاشمی نسب ای منجیِ جوان
ما را که پیر کرد غم ِ آخرالزمان!
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
#متی_ترانا_و_نراک
#مرضیه_عاطفی
#صلوات
🔹 #اشعارناب_آیینی 🔹
.
.
#امام_زمان عج
#مناجات
#غزل
دلتنگم و حال دل من نیست مناسب
در مسجد و محرابِ تو ای حاضرِ غائب-
صد مرتبه «إیاکَ» و صد مرتبه «نَعبد»
با چشم ترم نذرِ تو شد حضرت صاحب
می خوانمش و معتقدم سورۂ یوسف
از عشق تو دارد به خدا سجدۂ واجب
این سائلِ هر هفته رسیده ست گداتر
پس «أوفِ لَناالکیلْ» به کوریِ اجانب
می دیدمت ایکاش زمانی که گرفتم...
از دستِ پر از برکتِ تو جیره مواجب
شرمندۂ سنگینیِ پروندۂ خویشم
شرمنده ام از این همه عصیان و معایب
هر بار به یادت گرهی کور گشودم-
شد بیشتر از پیش حضورت به مراتب
ای آرزویِ بهجت و شیخ احمد کافی
ای حسرتِ دیرینۂ ادیان و مذاهب
برگرد که چشمانِ به راهم شده کم سو
کمرنگ شده تابش ِ خورشید و کواکب
شد هر ورق از دفتر من باطله ای محض
تا گوشۂ چشمان تو شد لبّ مطالب!
#مرضیه_عاطفی
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_معصومه_س_مدح
#مرضیه_عاطفی
▶️
خورشیدِ نجیبِ آسمان٬ معصومه(س)
محجوبهٔ زینبی(س) نشان؛ معصومه(س)
تو فاطمهٔ ثانی و در حجب و حیا؛
الگوی تمام دختران؛ معصومه(س)!
🍃🌺 نذر ولادت دردانۂ موسی بن جعفر(ع)
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها 🌺🍃
نور جریان یافت و پایان شام ِ تار شد
دل چراغانی شد امشب صاحب دلدار شد
زینبِ ثانی کرامت را به نام خود زد و
دخترانه زد تبسّم! لحظۂ دیدار شد
نام او معصومه(س) و چون با نجابت انس داشت
چشم هایش از حیای فاطمی سرشار شد
اینچنین شد که به عشق خواهرِ سلطان طوس
دخترانِ باوقارِ چادری بسیار شد
آمد و از دست هایش سال ها حاجت گرفت-
هر که در کارش گره افتاده و بیمار شد
خوش بحال زائری که با شکستِ نفْس ِ خود
روبروی صحن آیینه پر از تکرار شد
سفرۂ باب الحوائج پهن تر از قبل شد
می دهد عیدی، بیا! دردانه اش بیدار شد
در دل تقویم هامان روز دختر را نوشت
حضرت موسی بن جعفر(ع) تا که دختردار شد!
#إشغعي_لي_فی_الجنه
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🌺🍃 نذر میلاد با سعادت
#حضرت_معصومه #_سلام_الله_علیها 🍃🌺
عطر خوشبویی که در سر تا سرِ ایران گم است
از گلاب نابِ قمصر نیست! از شهر قم است
مهربانویی که با لبخند مهمان می کند
باز دل راهی شد و اینبار بارِ چندم است
می نشیند پای حرفِ زائران خسته دل
فکر و ذکرش غصه های بیشمار مردم است
در حریمش می شود همسایهٔ خوب خدا
هر کسی که راه را گم کرده و سردرگم است
در مسیرِ چادرش خورشید زانو می زند
بسکه محجوب است و ماهِ آسمانِ هفتم است
از ضریحش گریه می بارد! نه اینکه معجزه ست
روضهٔ داغ برادر در رواق هشتم است
صحنِ آیینه یقیناً بعدِ ایوانِ نجف
در مقامِ دلربایی در مقامِ دوم است!
#ألسلام_علیک_یا_فاطمه_معصومه
#یافاطمه_إشفعي_لنا_فی_الجنه
#مرضیه_عاطفی
🌺
.
ایکاش دردمندِ دوایت شوم حسین(ع)
لبریز جرعه جرعه دعایت شوم حسین(ع)
آب از سرم گذشته! رسیدم که مثلِ حُر
در کشتیِ نجات، هدایت شوم حسین(ع)
جانم فدای حضرت زهرا(س) که از ازل
در طالعم نوشت؛ گدایت شوم حسین(ع)
ممنونم از امام-حسن(ع) که اجازه داد
روضه نشینِ بزم عزایت شوم حسین(ع)
مِهر شهادت است که افتاده بر دلم
مُهری بزن که نذرِ ولایت شوم حسین(ع)
قابل بدان و جانِ مرا هم قبول کن
تا که شهیدِ کرب و بلایت شوم حسین(ع)
شرمنده ام که «سر» به تنم هست! حیف شد...
در وُسعِ من نبود فدایت شوم حسین(ع)!
#صلی_ألله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین
#امام_حسین
#من_ماسک_میزنم
#مرضیه_عاطفی
.
.
#امام_حسین
#فراق_کربلا
دلتنگی زیارت کربلا
باورم کن ای طبیبِ ناب، بیرونم نکن
میخورم از درد پیچ و تاب، بیرونم نکن
عشق تو عمریست دل را در عطش انداخته
تشنه ام! قدری بنوشان آب، بیرونم نکن
دوست دارم این جنون نابِ مادرزاد را
میشوم در روضه ات بیتاب، بیرونم نکن
عاشقم! در هروله دور تو میگردم حسین(ع)
سخت غرقم کن در این گرداب، بیرونم نکن
من شهیدت میشوم آخر به هر نحوی شده
من فراهم میکنم اسباب! بیرونم نکن
توبه کردم، لطف کن اسم مرا از دفترت
خط نزن! از هیئتت ارباب، بیرونم نکن
پشت پا خوردم فقط از هر رفیق و نارفیق
پشت «در» جامانده ام، دریاب! بیرونم نکن
از منِ بیچاره آقا کربلایت را نگیر
از حرم حتی میانِ خواب، بیرونم نکن!
#صلی_الله_علیک_یاأباعبدالله_الحسین
#بالحسین_ع_إلهی_العفو
#أللهم_ارزقنا_کربلا
شاعر: #مرضیه_عاطفی
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب_س_مصائب
#مرضیه_عاطفی
▶️
باز هم کم شد ثوابم، شد گناهانم زیاد
ذوق و شوقم کور شد، دارم به دل ماتم زیاد
آمدم اینبار هم با کوله بارِ تازه ای-
از گناهانی که شد رسوایی اش هر دم زیاد
عفو کن! چون در جهنم میزنم فریاد که...
«یاکریم الصفح...یارب» دوستت دارم زیاد*
از نگاه ناروا پرهیز کردم تا که شد
در میان روضه اشک چشم من کم کم زیاد
زیر دیْنم! دیگران را که نمیدانم ولی
من که حاجت ها گرفتم زیر این پرچم زیاد
پرچمی که حک شده بر آن: «علی(ع)مظلوم بود»
مانده داغش بر دلِ ماه خدا قطعاً زیاد
در شبِ قدرِ یتیمی، در شب بیست و یکم
ثبت شد در طالع و تقدیرِ زینب(س) غم زیاد
سایۂ روی سرش در کربلا از «سر» گذشت
بر تنش تا بارش ِ سرنیزه شد نم نم زیاد
بغض کرد و خیره شد با آه سمت قتلگاه
دست و بالش بسته شد، غم دید از عالم زیاد
عصر عاشورا به جای آن حرامی-زاده ها
کاش بود از شیعیان دور و برش آدم زیاد
ای زبانم لال! دورِ ناقۂ بی محملش
پرسه میزد در مسیرِ شام نامحرم زیاد!
*فرازی از دعای أبوحمزه ثمالی:
«و إن أدخلتَ النار اعلمت أهلها إنّي أُحبّک»
«خدای من! اگر مرا وارد آتش کنی اهل دوزخ را با خبر میکنم که دوستت دارم»
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
وابسته ات هستم، تویی معشوقِ دلخواهِ خودم
آگاهم از حال دلت با قلبِ آگاهِ خودم
خورشید قلب بیقرار زینبت هستی و من
نور از تو میگیرم حسینِ من(ع)؛ تویی ماهِ خودم
داریم خاطرخواهِ بسیاری و جان ها میدهند
یکروز در راهِ تو و یکروز در راهِ خودم
راهی شدیم و خوب میدانستم اینجا کربلاست
فهمیدم از دلشوره هایِ گاه و بیگاهِ خودم
زیباییِ انگشترت دارد مرا دق میدهد
تنها خبر دارم خودم از بغض جانکاهِ خودم
بیزارم از آن نامه ها که نقشهٔ قتلَت شدند
از غربتت میسوزم و میسوزم از آهِ خودم
هاجر شدم در پاسخ نجوای هَل مِن ناصرت
آورده ام تنها دو آیه از «فَدَیناهِ» خودم
باید پسرهایم فدایی ات شوند و از خدا-
میخواستم در سجده های هر سحرگاهِ خودم
آورده ام عون و محمد را برایِ یاری ات
آورده ام تیر و سپر از خانه همراهِ خودم!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
#امام_سجاد_ع_مصائب
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش
خورشید شعله ور شد در آسمان برایش
زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند
زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش
دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک
هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش
در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار
در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش
یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد
با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش
میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا
از دست پیرمردی افتاد تا عصایش
یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک
آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش
یادِ محاسنی که خون می چکید از آن
یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش
لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه
لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش
تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت
یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
🌺 به شادباش حلول ماه رجب
#نذرمیلادامام_محمدباقر_علیه_السلام🌺
آسمان بر لبش آورده غزل خوانی را
برده با خود تبِ سرمای زمستانی را
به تماشا بنِشین لحظهٔ عرفانی را
ماه، پوشیده لباسی نو و نورانی را
روز و شب ها شده شیرین و رطب آمده است
عاشقی باب شده؛ ماه رجب آمده است
میشود جام دل از شوقِ نیایش لبریز
نفْس اصلاح شود از برَکاتِ پرهیز
با مناجات شوی پیش خداوند، عزیز
داده پیغام که «أین الرجبیون» برخیز
سرزده روی به درگاه ببَر منتظر است
پای سجاده، شبانگاه و سحر منتظر است
سعی کن ناب شود غمزه و نازَت با عشق
تا مهیّا بشود برگ جوازت با عشق
تا شود زمزمهٔ راز و نیازت با عشق
«یا مَن ارجوه» بخوان بعدِ نمازت با عشق
دل خود را نگذاری که بماند بیمار
شب به شب رنگ و لعابی بده با استغفار
روح خود را بده با عشق و ارادت پرواز
وقت دلدادگی آمد، شده دیدار آغاز
شده مسرور مدینه، شده خرسند حجاز
پنجمین بار خداوند رسانده ست اعجاز
نغمهٔ هلهله از مجلس ِ افلاک رسید
اول ماه رجب هست مصادف با عید
آمد آن عشق که با علم مزیّن شده است
چشم آیات و احادیث چه روشن شده است
قلمش صاحب ادعیهٔ متقن شده است
محض دیدار رُخش نرخ، معیّن شده است
هست همنام پیمبر(ص) شده آیینهٔ ذات
نرخ دیدارِ رُخش هست هزاران صلوات
از پدر نور گرفت و شده شأنش محشر
مادرش فاطمی و غرق حیا سرتاسر
نسَبش هست علی(ع) از پدر و از مادر
نسل او پاک و مطهّر، همگی فوق بشر
میشود خط به خطِ سیرهٔ او درس آموز
می نشیند همه عالم به کنارش یکروز
باید آموخت از انسانیتش ایمان را
از کرمخانهٔ دستش کرم و احسان را
منبرش داده نشان، آدرس قران را
عاشقش با خودش آورده دلی حیران را
تا شود کشتهٔ آن جاذبه طبق معمول
تا فدایش بشود لحظهٔ تدریس اصول
بوسه باران شده آن دست که بخشنده شده
آنکه از سمت خداوند نماینده شده
سائل از لطف؛ همین ثانیه شرمنده شده
محضر حضرت باقر(ع) که شکافنده شده
کاش بشکافد و از سینه بگیرد دل را
کاشکی رد نکُند هدیهٔ ناقابل را!
#حلول_ماه_مبارک_رجب_مبارکباد
#ألسلام_علیک_یا_باقرالعلوم
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
#أین_الرجبیون
#مرضیه_عاطفی
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
قبله شد تنظیم با قبله نمایت هفت بار
کعبه میگردد به دور خاک پایت هفت بار
برده دل از حضرت داوود هر صبح و غروب
آیه هایِ صوتِ قرآنِ صدایت هفت بار
باز شد از حاجتش فوراً گره تا با وضو
گفت «یا باب الحوائج» را گدایت هفت بار
گفت «یا موسی بن جعفر(ع)» اولِ هر کظم غیظ
دور شد از شرّ شیطان با دعایت هفت بار
هفت بارِ «تو» برابر هست با هفتاد سال
پس نگاهی کن به این «بد» با عنایت هفت بار
هر کسی دارد برای عشقبازی شیوه ای
من که می میرم به تنهایی برایت هفت بار
روزهایی را که احساس کسالت میکنم
میخورم از نُقلِ در مشکل گشایت هفت بار
چشم تو دارالشّفای شهره ای در عالم است
میدهد بر مرده جان چونکه دوایت هفت بار
زائرت شد در حقیقت حاجیِ بیت الحرام
با طوافِ کعبهٔ صحن و سرایت هفت بار
سائل آمد کاظمین و ماند و دیگر برنگشت
تا قدم زد بارِ اول در هوایت هفت بار
میروم مشهد به پابوس ِ علی-موسی الرضا(ع)
در طیِ یکسال آینده به جایت هفت بار!
#مرضیه_عاطفی
.
#رحلت_رسول_اکرم
لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد
اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد...
تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح
بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد
خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود
دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد
دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد
آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد
روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت
پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد
آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع)
بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد
طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت
از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد
¤
رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا-
تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد
دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید
وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد!
#مرضیه_عاطفی
.