#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
اومد سمت خیمه ها
انقده عمه ها و خواهرا، این دختران خردسال دورش حلقه زده بودن، همه یکصدا یک چیزو میگفتند،
میگفتند
اِرحَم غُربَتَنا
ابی عبدالله دید اگه وداع طول بکشه همینجا تو خیمه نگهش میدارند
از بیرون خیمه صدا زد
دَع عَلیا چ
علی رو رها کنید
فَإنَّه مَمسوسٌ فِی الله
علی غرق در خداست شما دیگه مانعش نشید
حالا پدر و پسر باهم از خیمه ها دارن میان
یه نگاه کرد دید بابا به پهنای صورت،
داره اشک میریزه،
دست برد زیر محاسن سفیدش،
پیرمردای جلسه، از شما میپرسم،
مگه ابی عبدالله، چند سال داشت ۵۸ سال،
اما همه محاسنش سفید شده،
دست برد زیر محاسن،
خدایا شاهد باش کیو دارم به میدان میفرستم
شب علی اکبر شب ویژه ست
ان شاءالله خیر از جونیت ببینی،
امشب جوونیتون رو بیمه کنید حق روضه ش باید ادا بشه،
یه جوری جنگیده میمنه و میسره رو بهم ریخته،
تا فهمیدند علی داره میاد میدان، تا فهمیدن شبیه ترین کس به پیغمبر داره میاد ، همه کمین کردند،
همشونم میدونستند، حاصل عمر حسینه،
لذا شیخ جعفر شوشتری یه تعبیری داره، میگه ابی عبدالله یه قتل داره، اونم قتل صبره، مال گوداله،
اما یه موت هم داره، مرگش بالا سر علی اکبرش بود
فقط خدا میدونه به حسین چه گذشت،
من از خیمه ها ابی عبدالله رو همراهی کنم
سکینه بنت الحسین میگه من کنار بابام ایستاده بودم تا صدای داداش اکبرم از میدان آمد
عَلیک مِنِّی السّلام
دیدم چشمان بابام مثل یه محتضر در دورانه، با چه عجله ای خودشو رساند بالا سر جوانش علی اکبر،
۷ قدم مونده بود به پیکر برسه،
دیدند حسین خودشو از مرکب رو زمین انداخت
پدران شهدا میخام بگم
هیچکدومتون افتادن بچه هاتون رو ندیدید
هیچکدومتون قطعه قطعه شدن بچه هاتون رو ندیدید
فقط خبرشو براتون آوردند که بعضیاتون سکته کردید ،دووم نیاوردید
تنها پدری که قطعه قطعه شدن جوانش رو دیده ،حسینه
مرحوم شیخ حر عاملی مینویسد
دیگه ابی عبدالله نتونست رو پاهاش راه بره ۷ قدم رو زانوهاش راه رفت
ابی عبدالله کنار بدن جوانش بلند بلند گریه کرده،
تو هم حقشو ادا کن
رسیدند کنار مقتل علی اکبر
هر چه کرد دید دلش آرام نمیشه
وَضَعَ خَدَّه عَلیٰ خَدِّه
اما هر چی منتظر شدند دیدند حسین بلند نمیشه
▪️سپه کوفه و شام استاده
▪️به تماشای شه و شه زاده
▪️شه روی نعش علی افتاده
▪️همه گفتند حسین جان داده
همه خوشحال از اینکه با یه تیر دو نشون زدند
یا صاحب الزمان
آقاجان ببخش منو
اولین جایی که قدوم عمه جان به میدان باز شده همینجاست
یه وقت دیدند یه زن بلند قامتی
هی زمین میخوره ، هی بلند میشه
هی صدا میزنه وا اُخَیّاه...
حسین غیرت اللهِ،
زینب عصمت اللهِ،
تا صدای نفس نفس زدن دختر علی رو شنید
فَقامَ الحُسین،
دیگه علی اکبر یادش رفت
زیر بغل خواهر رو گرفت
خودش به خیمه ها برش گردوند،
درستشم همینه،
یاد مدینه افتاد،
بچه بودم ،
▪️من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
▪️قاتل گهی به کوچه ، گه به خانه میزد
یازهرا...
====================
✍حجتالاسلام میرزامحمدی
🕊﷽🕊
🏴#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
🏁#آقای_میرزامحمدی
🏴#دفتری_علی_اکبر ع
🏁#ملاعباس_چاوش🚩#السلامعلیکیااباعبداللهوعلیکیاعلیبنالحسین..
⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ...
جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند...
حالا که حال خوبی داری میگم....
⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی...
هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ...
این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا..
خسته ، گرسنه، تشنه...
همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم...
،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره....
با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست...
♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید
شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ...
یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید...
⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود..
رحمت خدا بر این ناله ها...
وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ...
فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،،
اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند ..
بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،،
نگران برزخ و قیامتم هم هستم..
با همون خستگی اومد وارد حرم شد..
✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم ..
دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد..
عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد...
💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ...
هم سفرات هم بیدار کن ..
گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون..
همه رو بیدار کرد..
ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم..
🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید ..
🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید...
🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ...
چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه...
تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد ..
💔#آی_حسین...
چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟
📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ...
اما دید رمقی به زانوهاش نمونده..
دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره...
هی صدا میزنه: وا ولدا ...
عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ...
وقتی اومد کنار بدن علی اکبر
فبکی بکاءا عالیا
دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه
♻️#حسین....
🔆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔆
گروه مداحی (مجمع الذاکرین) اهلبیت، ع،
قوانین گروه👉🏻
تبلیغ لینک گروه یا کانال ممنوع می باشد⛔⛔⛔⛔
درصورت مشاهده حذف از گروه❌❌❌❌❌❌ا
─┅─⊱✤ مم⃟ن ⃟ ✤⊰─┅
https://eitaa.com/joinchat/3464298690C2efb4a55b4
با مدیریت:آقای علی کمالی ↶
@Haram75
─┅⊱✤✤✤⊰┅─
.
#زنجیرزنی
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
#سبک_ارباب_غریب_من
#ای_تازه_جوان_من
🔘🔘
✅بند اول
ای تازه جوان من
ای شبه نبی اکبر ۳
ای سرو رشید من
در خون شده ای پرپر۳
ای همه حاصلم ای گل لیلا
گشته ای در یم خون اربا اربا
واویلا ۲ علی اکبر
____
✅بند دوم
ای حاصل عمر من
برخیز و ببین بابا۳
از داغ فراق تو
گردیده قد من تا۳
بابا ببین دو چشمان ترم را
بی تو گم کرده ام راه حرم را
واویلا ۲ علی اکبر
____
✅بندسوم
ای ماه دل آرایم ای سرو گل رعنا
بوی مادرم آمد در قتلگهت بابا
ای اربا اربای غریب بابا
می میرد از داغت حضرت لیلا
واویلا واویلا علی اکبر (ع)
____
#کاری_ازشعرای_آیینی
#کربلایی_مجیدرجبی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#روضه حضرت علی اکبر(ع)
شب هشتم محرم(2)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَدا ما بَقیتُ وَ بَقِی اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِی بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
♦️بی سبب نسیت چنین معرکه بر پا شده است
♦️وسط خیمه ی ما روضه مهیا شده است
♦️دست دشمن چه قَدَر نیزه و تیغ و تیر است
♦️هر کدامش به طریقی به تنت جا شده است
♦️پیرمردی که عصایش به سرت می کوبید
♦️به هوای سر تو از سر جا پا شده است
♦️ساربان هم که طمع کرده به تو خاتم من
♦️ناگهان در وسط معرکه پیدا شده است
♦️هفتمین دفعه که من یا ولدی می گویم
♦️چشم اگر باز کنی قدّ منم تا شده است
♦️از پراکندگی پیکر تو معلوم است
♦️بند بند تو ز سر تا نوک پا وا شده است
♦️مادرت کو که ببیند پسران خود را
♦️همه ی دشت پر از اکبر لیلا شده است
⬅️شب هشتم ماه محرم دلها رو روانه کنیم کربلا کنار شش گوشه ابا عبدالله پایین پای امام حسین
دست توسل بزنیم به درگاه جوان امام حسین
گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم
گهی بخاک فتادم گهی زجای پریدم
[دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت
خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم
دو چشم خود بگشا و سؤال کن که بگویم
ز خیمه تا سر نعش تو من چگونه رسیدم
ز اشک دیده لبم تر شد آن زمان که به خیمه
زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم]
علی جانم
نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه خولی
زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم
دنبال علی راه افتاد از شیخ جعفر شوشتری نقل شده حسین به احتضار افتاد گفتن مانند محتضر چشمای حسین تو حدقه دور می خورد
خدایا تو شاهد باش بر این قوم کسی رو به میدان می فرستم اشبه الناس خلقا و خلقا برسول الله هر وقت مشتاق می شدیم به چهره پیغمبر نگاه کنیم نگاه به چهره علی اکبر می کردیم
برای بعضیا تانی می کرد اجازه نمی داد
اما تا علی آمد اجازه داد
چه غوغایی شد تو خیمه لحظه وداع علی
خواهرا عمه ها همه دور علی رو گرفتن
طبق برخی نقل ها آمد فرمود علی رو رها کنید علی من غرق در ذات خدا است
علی اکبر امام حسین
وارد میدان شد
مردم! :انا علی ابن الحسین بن علی
مثل جدش امیرالمومنین به هر طرف لشگر که حمله می کرد لشگر و به هم می زد
همه از جلوی علی فرار می کردن آرایش جنگی دشمن به هم می خورد اما
یه وقت حسین یه ناله ای شنید یا ابتاه علیک منی السلام
بابا دیگه نگران تشنگی و لبای خشک من نباش این رسول خدا با کاسه بهشتی آمده
گفتن برا بعضیا با عجله میومد
اما از مقتل شیخ حر عاملی نقل می کنن تا نزدیک بدن علی شد گفتن سقط من الفرس
از روی اسب به زمین افتاد آرام آرام روی زانو خودشو رسوند به علی فجلس علی التراب یه نگاهی به بدن علی کرد
اما عجب بدنی آخه نوشتن تا او ملعون ضربه رو زد علی خودشو انداخت روی اسب
اسب گویا آموزش دیده بود باید علی رو برمی گرداند به خیمه
اما خون جلوی چشما اسب رو گرفت
مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه.. رفت وسط لشکر دشمن.
چه کردند با علی اکبر..
حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله..
انشاالله داغ جوان نبینی
دور تا دور علی اکبر رو گرفتند..
یکی با شمشیر میزنه...یکی با نیزه میزنه
یکی با سنگ میزنه...
بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند..
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش..
ولی دیگه پاها رمق نداره.
روی زمین نشست..
دید جوونش رو قطعه قطعه کردند..
خدایا حالا حسین چکار کنه..
سر علی رو به دامن گرفته..دلش آرام نشد
هی صدا میزنه..
ولدی علی..
دید جواب نمیده..
دوباره صداش زد..
ولدی علی..
علی جواب نمیده..
دلش طاقت نیاورد..
سر رو به سینه چسباند
دلش طاقت نیاورد.
یدفعه دیدند..
ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند..
هی صدا میزنه.
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان بابا..
اُف بر این دنیا بعد از تو علی..
حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره..
هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره..
یه نگاه به سمت خیمه ها..صدا زد
🔸جوانان بنی هاشم بیاید
🔸علی را بر در خیمه رسانید
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بر در خیمه رسانم
حسین آرام جانم..حسین روح و روانم
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
التماس دعا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
صدا ۰۲.mp3
1.43M
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_ع
#تک_ضرب
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
تو سرو بلند علی منظری
تو سر تا به پا مثل پیغمبری
ز داغت بود در حرم محشری
تویی شبه طاها علی اکبرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
محاسن گرفتم به دستم علی
ز داغ تو از پا نشستم علی
ز کف رفتی ای بود و هستم علی
پدر مانده تنها علی اکبرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
چه زیبایی ای یاس پژمرده ام
ببین بی تو سر زیر پر برده ام
ره خیمه را بی تو گم کرده ام
کمک کن پدر را علی اکبرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
گل یاس بابا چه خوشبو شدی
بهارم چه آشفته گیسو شدی
گمانم که بشکسته پهلو شدی
شدی مثل زهرا علی اکبرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
نبیند چنین چشم لیلا تو را
چسان بنگرم ارباً اربا تو را
چو بردارم از خاک صحرا تو را
مکش بر زمین پا علی اکبرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
کشد انتظار تو را مادرم
تو را در عبا سوی خیمه برم
تو عطشانی و دیدگان ترم
شده بر تو سقا علی اکبرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
✍امیررضا فرجوند
20230725_173132-AudioConverter.mp3
933.4K
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_ع
#تک_ضرب
عجب گلی روزگار ز دست لیلا گرفت
که تا قیامت گلاب ز چشم لیلا گرفت
تازه جوانم علی روح و روانم علی...
گلش مشبک شده از دم تیغ و سَنان
گلش به خون غوطه ور، شدست چون ارغوان
گلش به دشت بلا شدست در خون تپان
قرار و صبر و شکیب ز جمله دلها گرفت
تازه جوانم علی روح و روانم علی...
گلش ز تاب عطش یقین که پژمرده بود
آب ندادش فلک یقین که افسرده بود
مادر افسرده اش ز داغش آزرده بود
دشت بلا در بغل آن قد رعنا گرفت
تازه جوانم علی روح و روانم علی...
گفت نبی و علی غنچه لب باز کن
از دل پرحسرتت زمزمه آغاز کن
درد جوان مرگیت بر پدر آغاز کن
شور و فغان حرم تا به ثریا گرفت
تازه جوانم علی روح و روانم علی...
ای گل خوش رایحه، مایه درمان من
ماتم هجران تو سوخت دل و جان من
تا به فلک می رود ناله و افغان من
مادر زارت مکان به کوه و صحرا گرفت
تازه جوانم علی روح و روانم علی...
Saeid Yadollahi - Javanane Banihashem (320).mp3
7.82M
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_ع
#زمزمه #تک_ضرب #سه_ضرب
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
بگوئید مادرش لیلا بیاید
تماشای قد اکبر نماید
جوانان بنی هاشم بیایید...
علی را بر در خیمه رسانید...
بگویید عمه اش زینب بیاید
علی را بر در خیمه رساند
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
جوانان بنی هاشم بیایید...
علی را بر در خیمه رسانید...
علی جان چراغ شام تارم
فراقت برده آرام و قرارم
نچیدم حجلگاه شادی تو
ندیدم من شب دامادی تو
جوانان بنی هاشم بیایید...
علی را بر در خیمه رسانید...
امیدم بود تو در هنگام پیری
عصای پیری مادر بگیری
به امیدی علی اکبر بیاید
در غم بر رخ لیلا گشاید
جوانان بنی هاشم بیایید...
علی را بر در خیمه رسانید...
منو یاد قد شمشادی تو
منو ناکامی و ناشادی تو
منو یاد لب خشکیده ی تو
منو سوز دل تب دیده ی تو
منو اون زخمهای بی حسابت
منو اون پیکر در خون خضابت.
جوانان بنی هاشم بیایید...
علی را بر در خیمه رسانید...
✍ سید حسین عمادی سرخی
|⇦•پاشو مؤذن حرم....
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هشتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج عباس واعظی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
پاشو موذن حرم یک سری به حرم بزن
جلو حرم قدم بزن وقت اذونه دم بزن
پاشو ببین رقیه خواهرت
برای ما دست تکون میده
تو رو به من نشون میده
پاشو که داره جون میده
رسید حسین چجوری؟ تا جسم علی
دوید
حسین اون آخرا خودش رو روی زمین میکشید
واسه تنهایی بابا پاشو کاری کن عزیزم
نمیتونم بی تو پاشم منو یاری کن عزیزم
منه پیرمرد که هیچ چی
زینبو به کی سپردی؟
همه جا بوی تو میاد
مگه چند تا زخم خوردی؟
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_عباس_واعظی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
4_6030673200763899288(1).mp3
9.96M
|⇦•پاشومؤذن حرم ....
#روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هشتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج عباس واعظی•✾•