.
🏴 #فاطمیه۱۴۰۳
#زمزمه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#هجوم_به_خانه_وحی
#عبدالله_باقری ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
در و دیوار خونی
چشم ما شبیه بابا - بارونی
در و دیوار خونی
پشت در اُفتادی مادر - بی جونی
دوست داری خودت بلندشی - از رو خاک (نمیتونی ۲)
سرْ صداشون که اومد / شنیدم مادر
در و با لگد که زد / شنیدم مادر
نالهْ بیهوا زدی / چی شده مادر؟
فضه رو صدا زدی / چی شده مادر؟ ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
با قد خم میری
انگاری با زخم پهلوت - درگیری
با قد خم میری
شال بابا رو به زحمت - میگیری
یه زن و چهل تا نامرد - میترسم (که بمیری۲)
توو کوچه به هم زدن / همه دنیامو
بارِ اوّله دیدم / بغض بابامو
یه غلام سیاه تو رو / پیش بابا زد
زن بودی ولی تو رو / مثل مردا زد ۲
.
#فاطمیه
#هجوم_به_بیت_وحی
.👇
.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#زمزمه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#شهادت
#حسین_مومنی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
دیگه کم کم داره دنیا - برام عین عذاب میشه
تموم عشق و امیدم - جلوی چشمم آب میشه
خونه مادر میخواد
ولی واسه زنده موندن کبوتر پر میخواد
این خونه دیگه نمیشه اون که حیدر میخواد
خونه مادر میخواد
خونه دیوارش سوخت
پشت در باغ بهار علی با بارش سوخت
جلوی چشم علی همه کس و کارش سوخت
خونه دیوارش سوخت
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
وضو که میگیری خونه - پر از عطر گلاب میشه
نگاه کن التماسم رو - بری خونم خراب میشه
میسوزی بین تب
داری عجل وفاتی میخونی هی زیر لب
نمیتونی بزنی شونه به موی زینب
میسوزی بین تب
التماس حیدر:
کاش میشد یکم دیگه بمونی واسه حیدر
چی گذشت بهت که نیلی شدی یاس حیدر
التماس حیدر
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
نرو زهرا که میمیرم - نگیر از من نگاهت رو
بمون گریه کنیم باهم - بدوز پیرهن شاهت رو
چشمامون می باره
چشمای حسین ببین برات چه بغضی داره
بعد تو بالا سر حسین کی آب میذاره
چشمامون می باره
برا بار آخر
بیا که گریه کنیم برا حسین بی سر
زیر و رو میشه تنش جلو چشای خواهر
برا بار آخر
.
#وداع_با_حضرت_زهرا
.👇
.
🏴 #فاطمیه۱۴۰۳
#واحد
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
#مهدی_ستارزاده ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
میخوام بخونم / قصه غربت
غربت مردی که بود / خدای غیرت
این مرد مظلوم / یه پهلوون بود
معروف به خیبر شکن / توو شهرشون بود
اما حالا یه کوهه // پر از اندوه و ماتم
بعد زن جوونش // دو تا زانوش شده خم
چه سخته بی یار و همدم شی
که اول مظلوم عالم شی ۲
[ امون ای دل آه امون ای دل ] ۳
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
از اهل این شهر / دلش شکسته
شد بعد زهراش از این / زندگی خسته
زمونه خیلی / تلخه به کامش
آخه نمیده کسی / جواب سلامش
غصه و غم هاش اونجاس // که بی اندازه میشه
تا میرسه به خونه // داغش باز تازه میشه
همینجا بود لاله پرپر شد
که میخ در آخرش شر شد ۲
[ امون ای دل آه امون ای دل ] ۳
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
نامردایی که / حقشو خوردن
پشت در خونهاش؛ آه ... / هیزم آوردن
یک زن تنها / هجوم لشکر
انگاری که کوچه شد / غوغای محشر
یه بی حیا لگد زد // که در رو زهرا افتاد
الهی من بمیرم // علی همونجا جون داد
نه که زد سنگ صبورش رو
لگد کرد اونجا غرورش رو ۲
[ امون ای دل آه امون ای دل ] ۳
.
👇
.
🏴 #فاطمیه۱۴۰۳
#نوحه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#هجوم_به_بیت_وحی
#سبک_من_و_داغ_جانكاه_فاطميه
#رضا_تاجیک ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
سربند:
من و داغ جانكاه فاطميه
مى كشم از جان آه فاطميه
مى دهم جان در راه #فاطمیه
انشالله - باذن ولی الله ۲
مثل زهرا مرد این میدانیم
ما تا آخر پای حق می مانیم
جانم زهرا جانم زهرا ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
هیزم آورده نانجیب ملعون
مرغ عشق حیدر فتاده در خون
درِ باغ جنت ز کینه گلگون
ای وای مادر - فتاده پشت در ۲
زانوی حیدر از غم می لرزید
آمد به سرش آنچه می ترسید
ای وای من ای وای من ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
آتش افتاده به جان گل یاس
آمده سردمدار قوم خنّاس
تا بچیند گل را به ضربه ی داس
ای وای مادر - فتاده پشت در ۲
این صحنه ی پر غم داغ عظماست
عبای حیدر چادر زهراست
ای وای من ای وای من ۲
.
👇
بخش_دوم_زمینه_روزم_سیاه_شده_مثل_شام_عزا.mp3
21.13M
.
📋 روزم سیاه شده مثه شام عزات
#زمینه
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
حاج #سید_رضا_نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزم سیاه شده مثه شام عزات
کسی نیومده منم و بچههات
نماز آخره که میخونیم برات
اَللّٰهمَّ لَا نَعلَمُ مِنها إلّا خَیرا
دیدی چه جوری زهرام و کشتن، آه از دنیا
من خونهخراب میشم با این غم، برگرد زهرا
آی دنیا / میبینی / دنیام از دستم رفت
زانوهام / بیجونه / زهرام از دستم رفت
«زهرام از دستم رفت، زهرام از دستم رفت»
مگه قرار نبود بمونی پیش ما
خوشیِ حیدر و نمیخوان خیلیا
برا همین سه بار زدنت بیهوا
زخمایی رو که پنهون میکردی، دیدم زهرا
خیلی به تو زحمت دادم خیلی، نُه سال، اما
أللهمَّ لَا نَعلَمُ مِنها إلّا خیرا
تنهای / تنهام و / مأوام از دستم رفت
چشمام تار / میبینه / زهرام از دستم رفت
«زهرام از دستم رفت، زهرام از دستم رفت»
*شاعر: #حمید_رمی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
📋 فاطمیه عشقِ مُعَظَّم شیعههاست
#زمینه #فاطمیه
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فاطمیه، عشقِ مُعَظَّم شیعههاست
فاطمیه، ذکر دَمادمِ شیعههاست
فاطمیه، مرز حقیقت و باطله
فاطمیه، خط مُقَدَّم شیعههاست
به خدا به هیچ قیمتی، حیدر و رها نمیکنیم
تا به قیامت دامنِ، مادر و رها نمیکنیم
به چادرِ خاکی قسم، سنگر و رها نمیکنیم
« رَحِمَ الله، رَحِمَ الله، ناصِریکِ یا زهرا
لَعنَ الله، لَعَنَ الله، ظالِمیکِ یا زهرا»
فاطمیه، تیغ بُرَّندهی شیعههاست
فاطمیه، تاریخ زندهی شیعههاست
فاطمیه، رکن حیاتیِ دین ماست
فاطمیه، قلب تپندهی شیعه هاست
تا همیشه توو نَسلمون، فاطمیه زنده میمونه
منکرِ امامت بدون، فاطمیه زنده میمونه
وَ لَو کَرِهَ المُشرِکون، فاطمیه زنده میمونه
« رَحِمَ الله، رَحِمَ الله، حامیکِ یا زهرا
لَعَنَ الله، لَعَنَ الله، قاتِلِیکِ یا زهرا»
فاطمیه، رمز شهادت شیعههاست
فاطمیه، درس شهامت شیعههاست
فاطمیه، شرطِ اساسیِ انقلاب
فاطمیه، اصل ولایت شیعههاست
فاطمیه رو با شکوه، عاشورایی برپا میکنیم
با دَمِ یا زهرا مدد، دینمون رو احیا میکنیم
زمینه رو واسه ظهور، این جوری مُهَیا میکنیم
« رَحِمَ الله، رَحِمَ الله، ناصِریکِ یا زهرا
لَعَنَ الله، لَعَنَ الله، ظالِمیکِ یا زهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 شب است و در سکوت شب صدای باد میپیچد
#واحد
حاج #سید_رضا_نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شب است و در سکوت شب صدای باد میپیچد
شب است و در مدینه گریههای باد میپیچد
کسی در کوچههای سنگیِ تاریک اینجا نیست
کسی در راههای خاکیِ باریک آیا نیست؟
کسی در شهر پیدا نیست
ولی انگار میآید صدای رفتنی این بار
صدای رفتنِ جمعی میان کوچهای تبدار
چرا اینگونه میآیند
اگرچه غرق دردند
چرا این چار تَن اینگونه میگردند
به روی مرکبی خانومِ پیری است رنجیده
گمانم سالها از داغهایی سخت کاهیده
به خود از درد پیچیده
به هر گامی که مرکب راه میآید
صدای آه میآید
خدایا این که است این قدر بیمار است؟
چرا از درد سرشار است
غریبی یا عزادار است
گَهی بر یک طرف خَم میشود پهلوش میگیرد
زمانی دست بر سر میگذارد روش میگیرد
به هر گامی که میآیند با سرفه نفس گیرد
توانش نیست جانش نیست
میآید تا که حق را باز پَس گیرد
به رویِ مرکبی خانومِ پیری هست اما نه
هرآن کس هست باشد ای مدینه لیک زهرا نه
و مَردی پیش مرکب بندِ افسار است در دستش
ببین جای طنابی هست بر دستش
چرا اینقدر غمگین است
چقدر این داغ سنگین است
خودش را میخورد هرچند گریان نیست
ولی شرمندگیِ مرد آسان نیست
خودش را میخورَد او با دلی پُر خون
خودش را میخورَد آورده او ناموس حق را باز هم بیرون
اگرچه غم فراوان است
ولی باور کنید این مردِ خیبر قبلهگاه شیر مردان است
ولی باور کنید او پهلوان جنگجویان است
همه باور کنید از یک نگاهش کوه میریزد
چرا امشب از این رو این همه اندوه میریزد
چرا او سر به زیر است
مثلِ بانویش خودش پیر است
عَرقها از جبینِ خیس آن مظلوم میآیند
و در پشت سرش دو کودک معصوم میآیند
دو کودک با حواسِ جمع تا مادر نیافتد از رویِ مَرکب دلِ این شب
مبادا باز این شیشه ترک بردارد از غمها خدایا بارِ شیشه دارد او آیا؟
حسین از آن طرف با قلب پُر آتش
حسن از این طرف میآید و هِی میتپد قلبش
دوباره پیشِ مادر هست خدایا شکر حیدر هست…
چهل شب میشود اینگونه میآیند در شبها
چهل شب میشود خانه به خانه میروند اما
فقط یک خانواده نیمه شب آوارهاند اینجا
علی شاهد برای خویش آورده
علی شاهد برای اینهمه مردم
منم مَردِ غدیرِ خُم و این است شاهدم زهرا
و زهرا شاهد آورده است با آن حال
که من هم ارث میگیرم
که من هم دختر پیغمبرم
این است تقصیرم؟
علی در میزند، در باز میکردند انصار و مهاجرها
نگو یارانِ پیغمبر، بگو اغیار و تاجرها
یکی در باز کرد و گفت شرمنده نمیآیم
یکی هم گفت یادِ من نمیآید غدیر خم
امان از حرف نامردم
یکی در باز کرد و روی خود را آن طرف کرد و
یکی هم داشت مولا حرف میزد بِینِ حرفش زود در را بست
دلِ زهرا چه بد بشکست
علی ماند و سلام او، فقط زهرا جوابش داد
اگرچه گریهاش اُفتاد، فقط زهرا جوابش داد
علی با فاطمه تنها به پشتِ دربها بودند
چهل شب پشت درها در پِیِ یک آشنا بودند
چهل شب رَدِ غم پیداست از خانه به هر کوچه
چهل شب رفتهاند و جز سه تَن یک یار و یاورنیست
بجز سلمان و مقداد و ابوذر نیست
ولی آنروز در کوچه، ولی آن روز در خانه
میانِ جمع اوباش و اراذِلها و بیگانه
چهل تَن یا که سیصد تَن روایتها فراوان است
خدایا کینه عریان است
غلافِ تیغ پنهان است حرامی هم رجز خوان است
تلافیِ غدیرِ خُم فقط آتش فقط هیزم
امان از دستِ نامردم به پیش طفلِ سر در گُم
حسن چشمانِ زینب بست
که مادر پشت دربِ خانهی خود هست
زمین اُفتاد و در اُفتاد
امان از چادر زهرا، امان از رد شدنها و
امان از پا زدنها و، امان از رفت و آمدها
خدایا میخ لج کرده، خدایا راه کج کرده
*شاعر: #حسن_لطفی✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 ای تجلیِ نور خدا روی زمین
#واحد_سنگین #فاطمیه
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای تجلیِ / نور خدا / روی زمین
خاک پای تو / تاج سره / روح الامین
ای روحت آیه آیه کوثر و الرحمن
در وصفت نازل شده خط به خط قرآن
مهرِ تو زیباترین بارقهی ایمان
محور کساء / روح انما
جان هَل اَتیٰ / یا فاطمه
حجت خدا / نفْس مصطفی
عشق مرتضی / یا فاطمه
« مددی یا زهرا ام ابیها»
ای حبیبهی / شیر خدا / فاطمه جان
ای وجود تو / کوه حیا / فاطمه جان
مِنَّت میذاری اگه مادرمون باشی
عشق و دنیاو دین و باورمون باشی
سایهی مِهر خدا رو سرمون باشی
ای نبض حیات / ای راه نجات
عالی درجات / یا فاطمه
ای حصن حصین / ای نور یقین
ای نقش نگین / یا فاطمه
« مددی یا زهرا ام ابیها»
افتخار ما / در رکاب تو / نوکریه
حِسِّ تو به ما / یک علاقهی/ مادریه
شیعه با نامت میگیره نفس تازه
تا دعای تو باشه شیعه نمیبازه
دنیای ما رو تنها عشق تو میسازه
ای سِرِّ خدا / ای رمز بقا
ذکر شهدا / یا فاطمه
توو اوج بلاء / اسم تو دَواء
ذکر تو شِفاء / یا فاطمه
« مددی یا زهرا ام ابیها»
*شاعر: #مرتضی_سراوانی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 اول نصیحت میکنه
#شور_امام_علی
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اول نصیحت میکنه
دوم نصیحت میکنه
سوم نصیحت میکنه
اگه نشد دست به ذوالفقار میبره
حالا یه حیدر مقابله لشکره
چشم یه لشکر محوِ یَل خیبره
خوارج، میشن دست به دامن باب الحوائج
نهروان، میگن أشهَدُ أَنّ عَلی قهرمان
قهرمان، قهرمان
حیدر، توو یه ساعت دیده شد توو چند مکان
حیدر، کفه دستش نقشهی هفت آسمان
حیدر، سر و میزد توی کسری از زمان
حیدر
« مولانا یا علی حیدر، مولانا یا علی حیدر
مولانا یا علی حیدر، یا حیدر»
توو خواب عبادت میکنه
محراب عبادت میکنه
احزاب عبادت میکنه
تَجَسُّم عبادت خدا حیدره
خدا خدا هست و در صدا حیدره
وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوىٰ حیدره
حق شناس، تو ایوون صحن نجفت عرش خداست
چاره ساز، تویی میشه پیغمبر خاتم سرفراز
سرفراز، سرفراز
حیدر، نیومده مثل تو در کُلّ حجاز
حیدر، مِی انگور ضریح تو مجاز
حیدر، ای تجلّی خدا از هر لحاظ
حیدر
« مولانا یا علی حیدر، مولانا یا علی حیدر
مولانا یا علی حیدر، یا حیدر»
خورشید نِمای حیدره
مهتاب چِشای حیدره
کعبه بنای حیدره
قرآن و دیدم خط به خط مرتضیست
نون لَنا و حقّ وسط مرتضیست
خلاصه اول و آخر فقط مرتضیست
بوتراب، نگاه علی ذرّه رو کرده آفتاب
حقّ مدد، علی کس و کاره دل عالم تا ابد
تا ابد، تا ابد
حیدر، توی هفت آسمونایی راه بلد
حیدر، نسخهی خاکی اَللّٰهُ الصَّمَد
حیدر، من فقط از تو میخوام مولا مدد
حیدر
« مولانا یا علی حیدر، مولانا یا علی حیدر
مولانا یا علی حیدر، یا حیدر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 توو لحظهی بیکسی توو لحظهی دلهره
#شور #فاطمیه #حضرت_زهرا
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توو لحظهی بیکسی، توو لحظهی دلهره
فقط پناه مادره که، به دردمون میخوره
توو همهمهی این دنیا، حال دلم و میبینی
باز خستهام و زمین خوردم، یا فاطمه اَغیثینی
« یا فاطمه أغیثینی»
وقتی بلا میرسه، وقتی گرفتاری هست
دَواء فقط دعای توئه، وقتی که بیماری هست
چند وقته که رو دلهامون، مونده یه غمِ سنگینی
وضع ما رو ببین مادر، یا فاطمه اَغیثینی
« یا فاطمه اَغیثینی»
فقیرم و اینجا با، هزار امید اومدم
خوب میدونم درِ خونهی، چه بانویی رو زدم
بازم شده دخیلِ این، خونه شبونه مسکینی
دست من و عطای تو، یا فاطمه اَغیثینی
« یا فاطمه اَغیثینی»
چی میشه دل بالش و، تا کربلا وا کنه؟
چه خوبه اون زیارتی که، فاطمه امضا کنه!
توو حسرت حرم مادر!، اشکام و داری میبینی
رحمی به منِ جا مونده، یافاطمه اَغیثینی
« یا فاطمه اغیثینی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
|⇦•مثل هر روز مادرم
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی •✾•
مثل هر روز مادرم برخاست
تا نماز و نوافلش را خواند
نگهی سوی همسرش انداخت
با نگاهی غم دلش را خواند
پدرم مرد لحظه های خطر
پدرم مرد روزهای نبرد
ولی این روزا شکسته شده
وای اگر بشکند غرور مرد
فاطمه یک تنه سپاه علیست
تا نگوید کسی علی تنهاست
حیدری بود و کار زهراییش
مادر امروز جلوه ی باباست
زخمها را خرید با جانش
چون برای علیست می ارزد
و ستونهای مسجد شهر از
ترس نفرین هنوز می لرزد
همه ی پیکرش سیاه شد و
در عوض شد سفید گیسویش
پهلو و بازو و چه می گویم
که فقط مانده روی و ابرویش
از سر صبح صورت او را
خیره خیره نگاه می کردم
چشمم از اشک تار،
چشمش را تیره تیره نگاه می کردم
بهر احقاق حق خود امروز
بر سر خود خیال دیگر داشت
زیر لب ذکر یاعلی میگفت
چادرش را که از زمین برداشت
چادرش راسرش کرد انگار
آسمان در حصار ماه افتاده
گفت برخیز ای حسن برویم
دست من را گرفت راه افتاد
دست من را گرفت با یک دست
دست دیگر ز کار افتاده
تا که هر دفعه می بًرد بالا
باز بی اختیار افتاده
بر سرش ابر سایه می انداخت
از رهش باد خار پس می زد
راه کوتاه و ما هم آهسته
مادر اما نفس نفس می زد
تا رسیدیم حق خود را خواست
با روایات و تکیه بر آیات
شیرِزن مثل همسرِ شیرَش
زیر بار ستم رود، هیهات
حق خود را گرفت آخر سر
دلم اما نمی گرفت آرام
سوی خانه روان شدیم، اما
رمقی که نبود در پاها
شور و آشوب و دلهره یک ریز
در تب کوچه و قدم می ریخت
هر قدم سمت خانه می رفتیم
قلب من می زد و دلم می ریخت
در سکوتی غریب و شوم از دور
ناگهان یک صدای پا آمد
گردبادی انگار از سر کوچه
بی محابا به سمت ما آمد
آمد و آمد و رسید به ما
او که از هر کسی است بی دین تر
سایه ی او چه سرد و سنگین بود
دستش اما ز سایه سنگین تر
ناجوانمرد حق یک زن را
وسط راهِ کوچه می خواهی
خانه را که کشیده ای آتش
دیگر از جان ما چه می خواهی
دست او مثل باد بالا رفت
مثل یک صاعقه فرود آمد
در حوالی چَشم و گونه ی ماه
ابر بارانی و کبود آمد
من شدم گوشه ای زمین گیر و
مادرم یک کنار افتاده
حرکتی در تنش نمی بینم
حالت احتضار افتاده
گِل دیوارم ترَک برداشت
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلایی_مهدی_رسولی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی •✾•
تاحالا بی هواسیلی خوردی؟مادرنگاهش طرف دیگر بود.یه جوری زد...
گِل دیوار هم ترَک خورده
عرض کوچه چقدر واشده بود
گویی از ضربه ای که مادر خورد
جای دیوار جابجا شده بود
به ما کاش اون روز نمی رسید
نامرد انگار اصلاً منو ندید
جوری سیلی زد که قدت مادر خمید
کمکی نیست بِین این کوچه
چه قدر او کمک به مردم کرد
دوقدم مانده بود تا خانه
دو قدم راه مانده را گم کرد
*امام مجتبی اومد جلو، برو دیگه..ببین چشای مادرم نمیبینه..برو دیگه.. حضرت زهرا هی میکشیدش عقب بیا عزیز دلم بیا بریم این از ما دست بردار نیست .. *
بو تا غدیر آجقین چیخمینجاق دینجلمز
اوزاخلارا اوخونو آتمیانجان دینجلمز
حسینی قتلگهه یخمینجاق دینجلمز
حسین یخیلدی مقتله
گلَن وویریر گِدَن وویریر
بیری دئمیر که وویرمیون
بو فاطمه بالاسی دی
*امام مجتبی میگه دیدم مادر که زمین خورد نگاه کردم دیدم با دست رو زمین دنبال چیزی می گرده مادر چی زمین افتاده؟ می دونی معما کی حل شد؟ فردا شب امیرالمؤمنین تا معجر رو وا کرد صدازد فاطمه گوشواره ات یکیش نیست؟
خدامیدونه که چقدر گوشواره گم شده
یه گوشواره افتاد اما کربلا آنقدر گوشواره بردن، صدا می زد دخترم دخترم باتوأم عمه، دید جواب نمیده، اومد جلو دخترم، بله، مگه با تو نیستم؟ گفت عمه به خدابی ادب نیستم نانحیب یه جور زد دیگه گوشام نمی شنوه.. عمه به خدا اگه می گفت خودم گوشواره رو میدادم...*
خدا میدونه که چقدر گوشواره گم شده
رباب داره دق میکنه گهواره گم شده
رقیه پیدا شده بود دوباره گم شده
*کجا گم شده؟ نصف شب یواش یواش آرام آرام شب شام غریبان تو بیابون داره دنبال باباش میگرده. میگفت خودم دیدم عمه این طرف دنبالت میگشت. برای اینکه بقیه بیدار نشن برای اینکه لشگر بیدار نشه آرام آرام راه میرفت صدا میزد بابا..بابایی کجایی؟من رقیه ام ..کجا افتادی بابا؟ اول شبیه که تو بغلت نخوابیدم خوابم نمیبره.. کجایی بیام بغلت کنم؟.رسیدگودال دید همه هستند مادر اومده..حضرت زهرا صداش میاد بیا گلم بیادخترم بیا.. خوش اومدی تازه آروم شده بود اما بگم دادبزنید..*
«غریبه مجلسیدی ساربان خراب ایلدی»
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلایی_مهدی_رسولی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
|⇦•فاطمه مجموعه صفات..
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج عباس حیدر زاده •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
فاطمه مجموعه صفات خداوند
فاطمه آیینه کمال پیمبر
عصمت کبری، ولیه ی الله عظمی
قره ی عین النبی، حبیبه داور
شهر خرد احمد و علیست درِ آن
فاطمه این شهر راست مرکز و محور
نامتناهی بود محیط ثنایت
عقل نخستین در این محیط شناور
خانه تو کعبهٔ امید امامان
بیت تو معراج صبح و شام پیمبر
حبل متین هزار عارف و عامی ست
هر نخی از چادرت به عرصه محشر
رشته ی چادرش اگر به دست انبیاء رسد
شعار فخر، انبیاء به عرش کبریا رسد
از لب جان فزاش اگر زمزمه ی دعا رسد
جان ز نوای گرم او به جسم مصطفی رسد
کسی که در کتاب خود ثنای او خدا کند
کسی که پیش پای او قیام مصطفی کند
پیراهن عروسیش به سائلی عطا کند
کسی که خاک فضه اش دوای دردها کند
چگونه رد کند ز خود مریض درد مند را
کجا جواب رد دهد فقیر مستمند را
حبلِ متین هزار عارف و عامی ست
هر نخی از چادرت به عرصهٔ محشر
در عجب از علم تو علی ولی الله
مفتخر از دستبوسی تو پیمبر
فاطمه جان فاطمه جان! بانوی اسلامی و به خانه شوهر،کهنه حصیریست تو را مفرش و بستر یه پوست دباغی شده بود.
شبها حسنین روی اون پوست میخوابیدن وقتی اون مسکین اومد در خانه بی بی گفت: بی بی جان! برهنه ام همان پوست را بر داشت فرمود: بیا این پوست را بگیر خودتو بپوشان
بی بی جانم فاطمه جان
بانوی اسلامی و به خانه شوهر
کهنه حصیرست تو را مفرش و بستر
تا که خدا فخر آورَد به ملائک
جانب محراب خیز و روی بیاور
*وقتی به نماز میایستاد آسمانها از نور نماز بی بی روشن میشد خدا به ملائکه فخر ميکرد اما دیگه نمازش را نشسته میخوند دیگه نمیتونست رو پا بايسته این ساعتهای آخر گاهی از هوش ميرفت گاهی به هوش میآمد،امشب اومدی برای مادر گریه کنی امشب اومدی برای غربت علی گریه کنی ،شب تنهایی علی شب غربت امیرالمؤمنین شب بی مادریه زینبه شب یتیمی حسنین..*
مبر ز خانۀ حیدر صدای گرمت را
علی بگو...شنوم آن نوای گرمت را
ز چشم من مبری خنده های گرمت را
بخوان دوباره نماز و دعای گرمت را
قیام نیمه شبانه ات عجب تماشائیست
در آسمان زِ قنوت تو شور و غوغائیست
بتاب در دل شبهای تار من زهرا
بمان برای همیشه کنار من زهرا
ببین تو حال دل بیقرار من زهرا
انیس بی کسی ام غمگسار من زهرا
به پای سفرۀ خالی ز نان من ماندی
* سه روز تو خونه غذا نداشتن به علی نگفتن امیر المؤمنین فرمود: چرا به علی نگفتی غذا نداری؟ گفت: یا علی شاید بهت بگم نتونی غذا تهیه کنی خجالت بکشی*
به پای سفرۀ خالی ز نان من ماندی
در اوج غصه و غم همزبان من ماندی
*امشب اومدی برای بی مادری خودت گریه کنی مادر همه اس هر کی امشب احساس یتیمی میکنه بدونه بی بی بهش نظری کرده..*
از آن زمان که دو دستت ز کار افتاده
تمام خانۀ من از مدار افتاده
حسن ز داغ رخت بیقرار افتاده
غریب و خسته کنار تو زار افتاده
مگو که می روم و می سپارمت به خدا
که تا به روز ابد دوست دارمت به خدا
یا فاطمه
مرا دوباره صدا کن اباالحسن، زهرا
سخن ز درد جدایی مزن به من
مگو که دختر تو آورد کفن یا زهرا
*مادر اگر بخواد به مسافرت بره اگه چنتا پسر هم داشته باشه وقتی میخواد از خونه بره بیرون سفارشا را به دختر میکنه میگه مادر مواظب داداشات باش، مادر مواظب بابات باش، سفارشا را به زینب کرد*
مگو که دختر تو آورد کفن زهرا
به پیش چشم غریبم نفس نزن زهرا
این نفسهای آخرش جیگر علی را آتش زد آخه کسی که از ناحیه قفسه سینه صدمه ببینه نفس کشیدن براش سخته..*
با این نفس کشیدنت داری کبابم میکنی
*تو اهل بیت دو نفر از ناحیه سینه صدمه دیدن یکی مادر بود، یک سینه هم کربلا زیر سم اسبها رفت ..*
با این نفس کشیدنت داری کبابم میکنی
فاطمه جان مرو مرو خونه خرابم میکنی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_عباس_حیدرزاده
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج عباس حیدر زاده •✾•
*یه ساعتی پیش اومد بچهها دویدن خونه دیدن اسماء گریه میکنه گفتن اسماء مادرمان کجاست؟ اسماء میگه نتونستم جواب بدم و فقط گریه کردمو و اشاره کردم بچه ها دویدن تو حجره دیدن روی مادر پارچه افتاده. امام حسن اومد جلو پارچه را کنار زد گفت: مادر مادر.. تاریخ نوشته با این دستای نازنینش بدن مادر را تکان داد
مادر من حسنم دید جواب نمیده صورتشو رو صورت مادر گذاشت.مادر مادر نمیدونم من که نمیفهمم فقط آقا امام زمان متوجه میشه دوتا ناز دانه بیان کناربدن بی جان مادر غوغا کردن امام حسین اومد پایین پای مادر صورتشو گذاشت کف پای مادر ميگفت: مادر من حسینم.. کلمینی! کلمینی! با من حرف بزن مادر مادر..*
*اسماء میگه بی بی به من سفارش کرده بود فرموده بود اسماء بچه هام که اومدن نگذاری با بدن بی جان من تنها بمونند. اینا اگر کنار من بمونند دق میکنند بچه هارا بفرست مسجد باباشون علی را بیارن میگه زیر بغل های بچه ها را گرفتم حسن جانم حسین جان بلند شید عزیزای من برین مسجد باباتونو خبر کنید بیاد. این دو طفل
گریان.. شما خودت تصور کن میدویدند طرف مسجد بابا! بابا! زود بیا بی مادر شدیمبابا ..تا این خبر را به بابا دادن علی با صورت زمین خورد کسی زمین خوردن علی رو ندیده بود..پشت امیرالمؤمنین زره نداشت گفتن آقا چرا پشت شما زره نداره فرمود من در جنگ پشت به دشمن نمیکنم که پشتم زره داشته باشه اما داغ زهرا باهاش کاری کرد با صورت زمین خورد*
من که یکباره در از قلعه خیبر کندم
داغ زهرای جوان از نفس انداخت مرا
*آقا از حال رفت آب آوردن آب به صورتش زدن اما دیگه نمیتونه بلند شه.. حسن کمک کرد، حسین کمک کرد، بابا بلند شد اما یه قدم ميرفت مینشست به سینه اش میزد یه جمله ای ميگفت فاطمه جان! دیگه با کی دلمو آروم کنم فاطمه دیگه به کی دل خوش کنم فاطمه ...*
*بگم یا علی یه خبر شنیدید با صورت زمین خوردی بچه ها گفتن بابا زود بیا بی مادر شدیم با صورت زمین خوردی اما نبودی کربلا...کربلا حسینت بدن ارباً اربا دید.. *
دشمن به هرازش تیر از جفا میزد
من میزدم فریاد او دست و پا میزد
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_عباس_حیدرزاده
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Haram75
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─