4_5963327409187983403.mp3
4.1M
ننه ام البنین
📝 | کربلایی #حسین_عیدی
🎤 | کربلایی #حسین_ستوده
.
#زمینه
#وفات_حضرت_ام_البنین (ع)
................
(۱)
کار اونه همین
که به روی زمین
روضه میگیره باز
بی بی ام البنین
(۲)
آسمون شب، بی قمر نمیشه
شبهای تارش که سحر نمیشه
دیگه منو ام البنین نخونید
ام البنین که بی پسر نمیشه
(۳)
کو حسینم ؟
کو علی اکبر؟
کو ابالفضل؟
کو علی اصغر ؟
کجایید ای
گلهای مادر
روی خاکا
می زدید پرپر
《 وااااااااااااااا 》
...........................
(۱)
من شنیدم شما
تو روز عاشورا
همتون جون دادید
رو خاک کربلا
(۲)
ام البنین روضه تونو شنیده
زینب من قدش شده خمیده
میگه تو گودال افتادش حسینم
من بمیرم شمر سرتو بریده
(۳)
روی خاکا
تو زدی دست و پا
از قفا کرد
سر و ازتن جدا
مادرت بود
کنار پیکرت
روضه خوندش
برا تو مادرت
《 واااااااااا 》
..................
(۱)
خونه ام شد خراب
برای مشک آب
پسرم رو تو شد
حلالش کن رباب
(۲)
اون رفته بود که ، آب برات بیاره
کار ابالفضلم نشد، نداره
اگه که دستاشو نمی بریدن
نمیگذاشتش، مشکا بشه پاره
(۳)
از روی اسب
با صورت خورد زمین
زدنش تیر
از یسار و از یمین
بالا سرش
اومده فاطمه
یا بنی
گفته بود فاطمه
《 وااااااااااا 》
................................️
👇👇👇
زمینه؛ روضهخون مدینه.mp3
4.84M
#حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
#زمینه
🔹روضهخونِ مدینه🔹
هر تپش صدای پای کاروونه
آخرین وداع ماه از آسمونه
پشت سر دعا و اشک مادرونه
با گریهٔ امالبنین مدینه گفت
صدا چه آشناست، صدای فاطمهست
راهی شدن چار تا دلاورش ولی
دلنگران بچههای فاطمهست
چشم اباالفضلو با چشم تر نگا کرد
واسه دل صبور زینبش دعا کرد
سفارش حسینشو به بچهها کرد
«بارونی میشه، چشم مدینه
که روضهخونش، امالبنینه»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از سفر رسیدن با دلای مضطر
کاروان بیدست کاروان بیسر
بی حسین و عباس، بی علیِ اکبر
رسیده زینب از سفر چه زینبی
باغ گل یاس اومده ولی کبود
رقیه که کنج خرابه پر کشید
تو بغل رباب دیگه علی نبود
مادر چیزی نپرسید از چار تا شهیدش
این که چی اومد سر عباس رشیدش
از مشک خالی و نگاه ناامیدش
«بارونی میشه، چشم مدینه
که روضهخونش، امالبنینه»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روضه بیشماره روز و شب میباره
داغ دست سقا داغ موندگاره
گریه میشه مرهم دل که بیقراره
از تو بقیع میرفت کنار قتلگاه
همین که تربت حسینو بو میکرد
امالبنین همون که مثل فاطمه
مدینه رو با گریه زیر و رو میکرد
گریه میکرد برا حسین برا اباالفضل
زبون گرفته یا حسین و یا اباالفضل
تو نفسای آخرم بیا اباالفضل
«بارونی میشه، چشم مدینه
که روضهخونش، امالبنینه»
شاعر: #حسین_عباسپور
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
#وفات_حضرت_ام_البنین
.
#سفره_ام_البنین
بارِ عشقت را که روی شانه ام انداختم
شورِ آن را در دلِ دیوانه ام انداختم
تا گره بر کارِ من افتاد یا امّّ البنین
سفره ای با نام تو در خانه ام انداختم
*********
#رضا_یزدی_اصل ✍
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
.
.
#سفره_ام_البنین
#سفره_ی_حضرت_امالبنین_علیهاالسلام
درد می گردد دوا با سفره ی ام البنین
می شود حاجت، روا با سفره ی ام البنین
می رود دل تا خدا با سفره ی ام البنین
روح می گیرد جلا با سفره ی ام البنین
هرکسی که لحظه ای در پای این سفره نشست
از کنارش بی گمان با دست خالی برنگشت
هر فرو افتاده ای در پای آن ،پا می شود
با دم امّ البنین هر دیده بینا می شود
قلب هر دلداده ای غرق تولّی' می شود
همدم و همسفره ی اولاد زهرا می شود
چارده معصوم هر سو پای سفره حاضرند
انبیا و اولیا با قصد قربت ذاکرند
ای که مهمانی کنار سفره ی آل عبا
ای نمک پروده ی امّ الادب، امّ الوفا
در سرت داری اگر حال و هوای کربلا
در کنار سفره اش بالا ببر دست دعا
با امیداز مادر صاحب عَلَم درخواست کن
می دهد کربوبلا امّ الکَرَم درخواست کن
سفره ی امّالبنین،مهد نزول رحمت است
سفره ی امّالبنین،مشکل گشای امّت است
سفره ی امّ البنین،نوری برای ظلمت است
سفره ی امالبنین،درمان درد غیبت است
پیش این سفره دعا بهر فرج دارد اثر
پس دعای ما شود وقف ظهور منتَظَر
حضرت امالبنین ای مادر ماه تمام
بانوی قامت کمان از روضه های مستدام
زخم پلک چشم تو گیرد به زودی التیام
با دعایت می رسد آخر زمان انتقام
مهدی صاحب زمان دست قلم خوانده تو را
حضرت امالبنین با قدّ خم خوانده تو را
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#حضرت_ام_البنین
.
.
#دودمه
#دودمه_حضرت_ام_البنین
#سیزدهم_جمادی_الثانی
#شهادت_حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
مادر سقّا شده از محنت دنیا رها
یا اباصالح بیا
نیمه جان شد در میان روضه های کربلا
یااباصالح بیا
🌸
شد برای روضه خوان کربلا،روضه به پا
یا اباصالح بیا
داده او جان در میان روضه ی دست جدا
یا اباصالح بیا
🌸
حضرت ام البنین در بین روضه داده جان
العجل صاحب زمان
محتضر شد یاد شام و زخم چوب خیزران
العجل صاحب زمان
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#حضرت_ام_البنین
.
.
#شور
#شور_حضرت_عباس
#حضرت_اباالفضل_شور
ألسلام على مولانا ابالفضل - مولانا ابالفضل
علمدار شاه كربلا ابالفضل - مولانا ابالفضل
يابن اول القوم اسلاما
اى بزرگ همه با مراما
افتخار تموم اماما
يا ابالفضل ٢
فضائلت بى حد و عدد ابوفاضل
ندارى همتائى تا ابد ابوفاضل
ارمنيام حتى موقع گرفتارى
مى گيرن از اسم تو مدد ابوفاضل
مدد ابوفاضل
ماه زمين و آسمونا ابالفضل - مولانا ابالفضل
عشق همهء پهلوونا ابالفضل - مولانا ابالفضل
ادب تو ضرب المثل عباس
نقش رُو علم و كُتَل عباس
رفع الله راية العباس
يا ابالفضل٢
چه هيبتى دارى چه شجاعتى دارى
مثال بى تكرار حيدر كرارى
تُو لشكر مهدى هم خودت علمدارى
براى اين منصب تو فقط سزاوارى
مدد ابوفاضل
اباعبدالله ميگه جانم ابالفضل - اى جانم ابالفضل
شير سرخ عربستانم ابالفضل - اى جانم ابالفضل
بى همتايى و بى همآوردى
تو امان نامه رو پاره كردى
يل ام البنين خيلى مردى
يا ابالفضل۲
نيومده مثلت با جنم ابوفاضل
مياد به دستت تيغ دو دم ابوفاضل
بدون شمشير رفتى ولى همه ديدن
جنازه ميريختى روى هم ابوفاضل
مدد ابوفاضل
#شعر_مذهبی_رضیعالحسین ✍
👇
.
#زمزمه
#حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
#حضرت_ام_البنین_زمزمه
کی زیر تابوتو میگیره
حالا که داره میمیره
چهار تا پسر داشت روزگاری
تنهاست تو روزایی که پیره
همه ی امیدشن بچههاش
اگه سو نداشته باشه چشاش
خدایی نکرده تشنه باشه
کی میاره کاسه ی آب براش
سپر پاره اومد یارش نیومد
اونی که بود عزادارش نیومد
نگاش وقتی به سمت علقمه بود
اجل اومد علمدارش نیومد
تنها بود و آخر هم تنها رفت
ام البنین دلتنگ از دنیا رفت
ام البنین لشکر نداره
جز چشای تر نداره
به بچههام کم گریه کردم
آخه حسین مادر نداره
این خبر قرارو از من گرفت
بوریا دفنشو گردن گرفت
دست مادرش یه کم درد میکرد
سرشو تنور به دامن گرفت
از اون بدتر غم بزم شرابه
اونی که پیرتر از من شد ربابه
جای چوب رو لبای پاره پاره
میگن کشته گرفته توو خرابه
خاکش کردن تو کنج ویرونه
جیگرم رو غصهاش میسوزونه
#حضرت_اباالفضل_زمزمه
رفتی و حرف آبرو شد
خیمه بی تو زیر و رو شد
افتادی و چشم حرم با
امثال خولی روبرو شد
دیر چشاتو بست چشات درد گرفت
تیغ برید و بازوهات درد گرفت
سر برات نذاشت بمونه عمو
سرم از مصیبتات درد گرفت
تو افتادی چقدر گوشواره بردن
از آقات یه لباس پاره بردن
بگو این ماجرا صحت نداره
شنیدم از حرم گهواره بردن
افتادی و حرمله میتازید
شرمندگی از چشمات میبارید
#ناصر_دودانگه ✍
#وفات_حضرت_ام_البنین
.👇
.
#امام_زمان
از هجر تو طبیعت ما گریه می کند
چشم تمام آینه ها گریه می کند
چشم انتظار آمدنت شیر خواره ای است
گهواره ای به کرب و بلا گریه می کند
پای سه ساله ای که پر تاول آمده است
دارد به اشک و دعا گریه می کند
در علقمه به خاطر تو مشک پاره ای
دارد کنار دست جدا گریه می کند
گودال سرخ روز عطش نعره می کشد
از روضه های خون خدا گریه می کند
#علی_اشتری
............
.
در دل خود کشیده ام نقش جمال یار را
پیشه خود نموده ام حالت انتظار را
ریخته دام ودانه شه از خط وخال خویشتن
صید نموده مرغ دل برده از او قرار را
سوزم وسازم از غمش روز وشبان بخون دل
تا که مگر ببینم آن طرّه مشکبار را
دولت وصل او اگر یکشبی آیدم بکف
شرح فراق کی توان داد یک از هزار را
چشم امید دوختن درره وصل تابکی
برده شرار هجر او از کفم اختیار را
ایمه برج معدلت پرده زچهره برفکن
شوی زچشم عاشقان زآب کرم غبار را
سوختگان خویشرا کن نظر عنایتی
مرهمی از کرم بنه ایندل داغدار را
حیرانرا از جلوه ای از رخ خویش مات کن
تا رهد از خودی خود ترک کند دیاررا
#علامه_جعفری✍
.
مداحی آنلاین - من یار تو نه، سربار توام.mp3
6.52M
از کارای من تو خون جگری
واسهات نبودم جز دردسری
من یار تو نه، سربار توام
دائم سبب آزار توام
#امام_زمان
#استودیویی🔊
از کارای من تو خون جگری
واست نبودم جز دردسری
من یار تو نه، سربار توام
دائم سبب آزار توام
اما منو تو یادت نمیره
دل با تو فقط آروم میگیره
بیا یه سر به نوکر بدم بزن
بدیه نامهی منو قلم بزن
.
.
"میخواهند ایران را سوریه سازی کنند"
این جمله ی تکراری، نباید برایمان عادی شود، چون واقعا برای کشورمان چنین خوابی را دیده اند که در صورت بی تفاوتی ما ، خدای ناکرده محقق خواهد شد.
گول ماهواره ها را نخورید .. چرا که آزادیِ اهداییِ غرب به ما ، تحقیرآمیز خواهد بود. تبلیغِ جداییِ دین از سیاست، از حیله های صهیونیستها برای ، بی آر و درد کردن ماست . در حالیکه قیام حسین بن علی علیه السلام هم سیاسی بود ... اگر ابی عبدالله هم چنین نظری داشت باید سریع با یزید بیعت میکرد و زنده می ماند ... ویا امیرالمؤمنین باید با غاصبین خلافت بیعت می نمود و جان زهرای مرضیه هم مصون می ماند ، اما چون دین از سیاست جدا نیست لذا امام حسین ذلت بیعت با یزید را برای سلامتی و زندگی کوتاه دنیایی نپذیرفت.
این عافیت و امنیت، نباید برایمان بی خیالی را به ارمغان بیاورد .
ما بجهت یکپارچگی و اقتدار کشورمان ، در آسایش و آرامش و امنیت هستیم . قدردانی خود را با حفظِ وحدت و انسجام ملی ، شکرگزار باشیم.
ان شاءالله
.
.
#امام_زمان عج
۱۱۶۳
بیا که شیعه ز هجران تو بریده بیا
تو مرهمی به زار و داغدیده بیا
تو از تمام بدی های ما گذشتی و باز
به خوبی تو کسی را ندیده دیده بیا
عزیز فاطمه! ای جان فاطمه، مولا
قسم به فاطمه جانها به لب رسیده بیا
چه رنجها که کشیده علی، چها دیده
که خورده بین گذر همسرش کشیده بیا
به دیدهای که پر از اشک شد لبِ گودال
به قامتی که روی تل شده خمیده بیا
به صورتی که ز سیلی کبود شد؛ برگرد
به گوش دخترکی که شده دریده بیا
به آن سری که روی نیزه رفت و کوچک بود
که خون تازه ز حلقوم او چکیده بیا
#محمود_اسدی_شائق✍
.
.
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله
السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء
السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع
یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه
المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته.
🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
امشب از همینجا...
سلام بدیم به بی بی ام البنین...
ان شاء الله وعده همه ما مدینه...
کنار قبرستان بقیع...
🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
خیلی آبرو داره این خانم...
خیلی احترام داره...
امام باقر فرمودند...
و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى
خانم ام البنین مادر چهار شهید هست...
میدونی کدوم شهدا...
شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس...
مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند...
خیلی عظمت داره این بانو...
🔸فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
🔸مادر یک ماه و سه اختر شدی
آی اونی که گفتی مریض دارم...
گرفتارم...
امشب مجلس بنام مادر عباسه...
مطمئن باش ابالفضل العباس...
به گریه کن های مادرش نظر داره...
مواظب باش دست خالی از این مجلس نری...
🔸جز تو، که در کرب و بلای حسین
🔸چـار پسـر کــرده فـدای حسین
مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته...
بعد واقعه کربلا...
وقتی بشیر وارد مدینه شد...
اومد محضر بی بی ام البنین...
عرضه داشت خانم جان...
بچه هات رو در کربلا کشتند...
بی بی فرمودند...
ای بشیر...
أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین
بشیر از حسینم چه خبر...
عرضه داشت...
بی بی جان نبودی...
دستهای عباست رو قطع کردند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
فرمود ای بشیر...
اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام
تمام بچه هام فدای حسین...
همه عالم فدای حسین...
🔸تمام زندگیم مال حسینه
🔸دلم همواره دنبال حسینه
بشیر همه بچه هام فدای حسین...
به من بگو...
الان آقام حسین کجاست...
یدفعه بشیر صدا زد...
بی بی جان...
حسینت رو...
با لب تشنه سر از تنش جدا کردند...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
🔸قدم اگر خمید فدای سر حسین
🔸جانم به لب رسید فدای سر حسین
🔸ام البنین سابق این شهر عاقبت
🔸شد مادر چار شهید فدای سر حسین
#حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_ام_البنین
👇
.
|⇦•حضرت مطلعُ الانوار....
#قسمت_اول #مناجات و توسل به #امام_زمان روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاجمحمد رضا #بذری
●━━━━━━───────
" الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم.. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ...حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ..السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِیِّ وَ عَلَی آبائِه"
روشنی بخش شب تار نیامد، چه کنم ؟
رفت عمر من و دلدار نیامد، چه کنم؟
قلب من مخزنُ الاسرار فراقش باشد
حضرت مطلعُ الانوار نیامد، چه کنم ؟
عجّل الله تعالی فرجه می خوانم
حجت مطلق دادار نیامد، چه کنم ؟
شور این سینه ی شیدا به کجا خیمه زده؟
نور این دیده ی خونبار نیامد،چه کنم ؟
«یابن الحسن یابن الحسن..»
مولای من درد بی صاحبی وغصه ی بی مولایی
وای از این دو خبر از یار نیامد، چه کنم ؟
با کلاف دلم عمریست پی اش می گردم
یوسف من سرِ بازار نیامد،چه کنم ؟
من ز هجران رخش اشک فشاندم شب و روز
گریه ام نیز که به کار نیامد،چه کنم ؟
ذوالفقار علوی منتظر خون خواهیست
وارث حیدر کرّار نیامد، چه کنم ؟
آتشِ دَر کشد شعله و مادر گوید
مرهم داغی مسمار نیامد، چه کنم ؟
روضه کرب و بلا شعر مرا جمع کند
گفت زینب که علمدار نیامد، چه کنم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#حاج_محمد_بذری
#مناجات_با_امام_زمان
#روضه_حضرت_ام_البنین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#ادب_ام_البنین #شباهت_با_رفتار_فاطمه
|⇦•جان بر لبم رسیده...
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاجمحمد رضا بذری
●━━━━━━───────
روضه حضرت ام البنین و بریم در خانه اش، ان شاءالله بزودی تو بقیع حرم می سازیم براش....اونقدر ادب داره وقتی با امیرالمؤمنین ازدواج کرد.همراهان خانم ام البنین تا دم در خانهٔ مولا همراهیش کردند. اسمش فاطمه بوده به مولا عرض کرد..آقا جان شما منو فاطمه صدا نزنید این خانه یک فاطمه ایی داشت.من کنیز فاطمه ام..مولا فرمود: بهت میگم ام البنین گفت آقا من پسری ندارم مولا فرمودخدا به تو پسرها میده..یه نمونه از ادبش عجیبه، میگه وقتی همراهان خانم امالبنین اومدند خواستند دست عروس رو دست داماد امیرالمومنین بگذارند و برند. بی بی ام البنین به همراهاش فرمود: صبر کنید من باید از یه موضوع مطمئن بشم بعد بگم شما برید. وارد خانهٔ مولا شد نقل میگه روزی که مولا با ام البنین ازدواج کرد حسنین بیمار بودند، بستری بودند در منزل، نیاز به پرستاری داشتند از همان روز اول ام البنین لباس خدمت به تن کرد. حسنین، زینبین خوش آمد گفتند با اینکه حسنین مریض بودند. بی بی ام البنین اومد محضرشون گفت فقط یه جمله به من بگید من مطمعن بشم به همراهام بگن برن..بفرما... فرمود: این خانه جایگاه فاطمه زهراست نه جای من.. اگه اجازه بدید من کنیزی اهل این خانه را کنم. انقدر بچه های فاطمه زهرا ادب و احترام کردند به این خانم. اومد دم در به همراهانش گفت کنیزی منو بچه های فاطمه قبول کردند حالا برید.*
جان برلبم رسیده و در بین بسترم
از سینه آمده است، نفس های آخرم
*نقله با همان عسل مسمومی که امام حسن رو مسموم کردند،محمدبن ابی بکر رو مسموم کردند مالک اشتر رو مسموم کردند با همون عسل خانم ام البنین رو مسموم کردند .می دونید چرا؟ چون وجود خانم براشون ضرر محض بود می تونست توخونه گریه کنه اما تأسی کرد به خانم فاطمه زهرا ،بین گریه های فاطمه زهرا و خانم ام البنین پنجاه سال فاصله است.فاطمه زهرا دست حسنین رو میگرفت میرفت بیت الاحزان.. زن های مدینه گله کردن فاطمه یا روز گریه کن شب آروم بگیریاشب گریه کن روز آروم بگیر بی بی دست حسنین رومی گرفت می رفت تو بقیع بیت الاحزان آنقدر گریه می کرد که ملعون ها همون جا رو هم خراب کردند و درش رو هم بستند.پنجاه سال در بیت الاحزان بسته بود. بعد پنجاه سال خانم ام البنین میتونست تو خونه گریه کنه اما دست پسر عباس رو می گرفت میومد تو بقیع چهار تا صورت قبر درست میکرد گریه می کرد. گریه خانم ام البنین سیاسی بود اهل ادبیات بود، ذوق شعر داشت فصیحه بود. با شعر هم روضه میخوند برا بچه هاش هم ازظلمی که این نامردا میگفت. همه جمع میشدند گریه میکردند تا جایی که نوشتند خود مروان والی مدینه بود میومد لابه لای جمعیت گریه میکرد به سرش می زد. حتی دشمن روهم به گریه می انداخت. تو گریه هاش میگفت دیگه به من ام البنین نگید. اون زمانی ام البنین بودم که چهار تا پسر داشتم. ای همه مادرها فدای این نامادری.. خودشو شاگرد مکتب زهرا می دونست مث فاطمه زهرا گریه می کرد.*
جان برلبم رسیده و دربین بسترم
از سینه آمده است نفس های آخرم
خاک بقیع شاهد آه و فغان من
دشمن گریست بر من و بردیده ی ترم
بالا بلند من، که شدی نقش زمین
نقش است یاد تو در قاب خاطرم
گفتند:دستهای کریمت بریده اند
اما نبود داغ دو دستِ تو باورم
وقتی عمود ابروی پیوسته ات گسست
در سینه آب شد از غصه قلب مضطرم
گفتم سکینه را که عمو را حلال کن
در خون فتاد و آب نیاورد در حرم
گفت ای ماهِ آسمان من از علقمه بیا
تابوت من به شانه بگیر ای دلاورم
با صد امید چهار پسر کرده ام بزرگ
تا وقت مرگ جمله نشینند دربرم
دیگر پسر نمانده برایم بی پسر شدم
جز گریه نیست کار دیگرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#حاج_محمد_بذری
#روضه_حضرت_ام_البنین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاجمحمد رضا بذری
●━━━━━━───────
*امام معصوم زمان ام البنین امام سجاد علیه السلامه بعد کربلا، دیدید بعضی روزای خاص جمع میشن میرن دیدن بزرگی تو مناسبتها، مدینه هم اینطور بود جمع میشدند میرفتند در خونه امام سجاد،عیدی بود، مناسبتی بود.. عبیدالله فرزند عباس ابن علی اومد پیش مادربزرگ، گفت مادربزرگ عید هست میخوام برم محضر امام سجاد یه لباسی به من بده درشان جلسه باشه.. نوشتند خانم ام البنین لباس عباس رو نگه داشته بود، لباس نویی بود. اون لباس رو تن آقازاده کرد.آقا زاده وارد مجلس شد امام سجاد تا قامت عبیدالله رو دید آنقدر گریه کرد..گفتند: یابن رسول الله چرا اینقدر گریه می کنید؟ فرمود: لباس باباش رو تنش کردند..*
غم ِدل ام بنینه غمت
روضهٔ بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن که اگه نشناختمت
*روز اول فاطمیات وارد مدینه شدندجمع شدن سادات شروع کردن گریه کردن..نقل میگه وارد مدینه شدن زینب کبری سلام الله علیها برای تسلیت رفت منزل خانم ام البنین. دسته عزا راه افتاد رفتند برای عرض تسلیت. عرض تسلیتها که تمام شد حالا زینب خودش مجلس گرفته..اولین روزه وارد مدینه شدن. سادات وارد خانه ی زینب کبری شدن برای عرض تسلیت..همه داخل گریه می کردن.. یه وقت دیدند از پشت دیوار یکی داره ناله میزنه سر به دیوار گذاشته گریه میکنه.. گفتند زیینب جان یکی پشت دیواره هر چی اصرار کردیم داخل خانه نمیاد. زینب کبری اومد بیرون دید خانم ام البنین سر به دیوار گذاشته، مادر جان بیا داخل.. میگفت نه امروز، روز ساداته روز فاطمیاته..من فردا میام من کنیز این خانواده ام.. اجازه بدین همین پشت در گریه کنم. بغلش کرد مادر و... حالا ام البنین شروع کرد گفت: زینب جان !
غمِ دل امّ بنینه غمت
روضه ی بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن اگه نشناختمت
اشک غریبی توی چشمام نشست
مثل سر تو پشت من هم شکست
زینبم بیا بگو دروغه اینکه میگن
حرمله دستاتو بست
گفت حقیقته انگاری خواب نبودم
ناراحتم پیش رباب نبودم
بدجوری آبرو ریزی کرده شمر
کاشکی من از بنی کِلاب نبودم
*زینب جان شنیدم برای عباسم امان نامه آوردند..*
آسمونم رو بی قمر کی دیده
پروانه رو بدون پر کی دیده
ام بنین بهم نگن حق دارن
ام بنین بی پسر کی دیده
سراغتو از این و اون می گیرم
جونی ندارم ولی جون می گیرم
حالا که مادر نداره حسینم
خودم میام براش زبون میگیرم
*وقتی بشیر روبروش قرار گرفت گفت: خانم جعفرتو کشتند.. فرمود: "اخبرنی عن الحسین" از حسینم چه خبر؟ دونه دونه رو اسم برد. گفت: الان بگم عباس خانم جون میده..خانم عباستم کشتند گفت:بسه اسم بچه هامو نبر همه کس و کارم اولادم وهر چی تو آسمون و زمینه فدای حسین...حسینم کجاست؟ گفت: "قُتل الحسین" حسینتم کشتند.. نشست روی زمین هی به سینه می زد مادر برات بمیره.*
گفتی تموم دشت رو دشمن گرفت
تک تک بچه هامو از من گرفت
زینب من بگو کی اومد آخر
سر حسین روی به دامن گرفت؟
گفت مردم شهر سر به سرم نذارید
زخم زبون رو جگرم نذارید
تموم زندگیم فدا حسینه
گریه امو پای پسرم نذارید
غمم ربابه که به غم اسیره
طفل خیالیشو رو دست می گیره
شبا هی از خواب میپره و میگه
آبش بدید آبش ندید میمیره
سقای دشت کربلا دلواپسم کردی
یک خیمه گاه چشم انتظارن برنمی گردی
غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آب و
خودم جوابشونو میدم نخور تو غصه ی رباب و
«ای وای علمدارم اباالفضل»
*اومد زینب رو بغل کرد گفت: زینب جان زنای مدینه چی دارن میگن ،میگن زینب گفته کربلا به فرق عباسم عمود آهنین زدند. خودشو انداخت بغل ام البنین گفت مادر حق داری قبول نکنی عباس بچه شیر علی بود اما یه چیز بگم اول دستاشو بریدند بعد عمود زدند... «ای حسین»*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#وفات_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#حاج_محمد_بذری
#بازگشت_به_مدینه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇