.
#زمزمه
#شب_ششم_محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جنگیدن تو بی بدل بود
کربلا واست جمل بود
اونقدر عسل گفتی که جسمت
روی زمین عین عسل بود
سنگ زدن بهت زیادی زدن
خیلیاشون جون میدادی زدن
خون حنا شد رو سرت سنگارو
به جای نقل دومادی زدن
عزیزم خون دیگه چشماتو بسته
تو خوابیدی عموت پیشت نشسته
هنوز اسبا روی جسمت نرفتن
به زیر چکمهها سینه شکسته
چشم نجمه با دیدنت تر شد
حالا جسمت هم قد اکبر شد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدم رو خاک پاشیده بودی
بین خون غلطیده بودی
وقتی رسیدم به تن تو
به زیر سم چسبیده بودی
میون هلهله خاموش شدی
چی شده چرا تو بیهوش شدی
رخت دامادی نداشتیم برات
بمیرم برات کفن پوش شدی
یه خورده دیرتر از بابات رسیدم
بغل کردم تو رو اما خمیدم
صدات کردم صدا از تو نیومد
صدای استخوناتو شنیدم
شرمندم از این جسم پاشیدت
شرمندم از مادر غمدیدت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه
..............
.
#زمزمه
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لبتشنهای خشکیده شیرم
باید از شرمِت بمیرم
جشن یه سالگیتو باید
امسال سرِ خاکِت بگیرم
حرمَله داره چه خرسند میاد
گریههام برات مگه بند میاد
گُلِ من با گریه از دنیا رفت
به لبای بچه لبخند میاد
حالا حتّی بخندی گریه داره
تَنِ کوچیک تو بین مزاره
الهی که من اون روزو نبینم
سرِ تو روی دستِ نیزه داره
بیدارِت کرد ، از خوابِ نازِت تیر
با تیر آخر ، گرفتنِت از شیر
بیدارت کرد ، حرمله خواب بودی
تشنهی یک ، جرعهی آب بودی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بند دل ما پاره میشه
مادرِت بیچاره میشه
این سینهی پاخوردهی من
آخر بَرات گهواره میشه
رنگ تو یِهو پرید وای رباب
گریبان واسهت درید وای رباب
رُو لب بچه باید شیر باشه
از لب تو خون چکید وای رباب
نمازخوندن سرِ قبر تو شرمه
هنوز خونِ روی قُنداقه گرمه
چجوری خاک روی جسمِت بریزم
خدایا استخون بچّه نرمه
حسرت بردیم، از دارِ دنیامون
غسلت دادیم، با اشک چشمامون
لب تشنه آه، از لبهات یاد کردن
رو نی بودی، آب و آزاد کردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زمزمه
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باید بشید تنها بفهمید
یا بشید بابا بفهمید
یه گل پسر با قد رعنا
از دست ندادید تا بفهمید
مگه گریه باباش خنده داشت
نیزه کم نذاشت براش خنده داشت
هلهله کردنتون درد شده
تن پاشیده کجاش خنده داشت
جماعت به یه آزرده نخندید
به اونی که بد آورده نخندید
نگفتید تسلیت عیبی نداره
به اشکای جوون مرده نخندید
گریه کردم کل پیکر نیزه است
خندههاتون بدتر از سرنیزه است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاشو ببین قدم خمیده
یه کمی رنگم پریده
حالم رو از اونی بپرس که
جون دادن بچش رو دیده
رو عبام ریختی و لبریز شدی
شبیه برگهای پاییز شدی
حسودا بدجوری چشمت زدن
خوش قد و بالا بودی ریز شدی
شدی جمع مثل تسبیح دونه دونه
شده تابوت عبای روی شونه
تو تشیع تن تو کِل کشیدن
تا حسرت تو دل بابات بمونه
عصای من صد تیکه برگشتی
پرپر ترین پیکر این دشتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زمزمه
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با غم نگاه کردی حسینو
دیدی تا کردی حسینو
این اولین باره تو عمرت
داداش صدا کردی حسینو
جون من اینجوری غربت نکش
چشمتو رو مشک پارت نکش
نمیشه بدون دست آب آورد
فدای سرت خجالت نکش
پای هیچکی به خیمه وا نمیشه
رباب آواره ی صحرا نمیشه
خیالت راحته این خیمه باشه
سر گوشوارهشون دعوا نمیشه
چند ساعت نیست اکبر از دست دادم
از دست رفتی لشکر از دست دادم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتی و حرف آبرو شد
خیمه بی تو زیر و رو شد
افتادی و چشم حرم با
امثال خولی روبرو شد
دیر چشاتو بست چشات درد گرفت
تیغ برید و بازوهات درد گرفت
سر برات نذاشت بمونه عمو
سرم از مصیبتات درد گرفت
تو افتادی چقدر گوشواره بردن
از آقات یه لباس پاره بردن
بگو این ماجرا صحت نداره
شنیدم از حرم گهواره بردن
افتادی و حرمله میتازید
شرمندگی از چشمات میبارید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتی و از ما دل نکندی
چشماتو رو نی میبندی
بعد از تنت تقدیره سر شد
افتادنِ از رو بلندی
به سنان و شمر سپردند تورو
ماه بودی رو نیزه بردن تورو
گریه کردیم که تو بزم شراب
با بگو بخند آوردن تورو
میگن ریز کردنت میگم نمیشه
قد و بالای تو در هم نمیشه
تو رو تو قبر اصغر هم بزارن
یه ذره از بزرگیت کم نمیشه
خون باریدم از از بس غربت داری
رونیزه هم رو من غیرت داری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
.
#شام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گوشواره که نیست روی گوشا
اینجا کجا و پرده پوشا
رفتیم به بازاری که اونجا
معروفه به برده فروشا
ما اسیر بدترین ها شدیم
هی زمین خوردیم وهی پاشدیم
درد من اینه میخوردیم کتک
هم تو کوچه ها تماشا شدیم
دم دروازه دلشوره شدید شد
یه روزه موی دخترها سپید شد
برای مردن این یک جمله بسه
که زینب وارد بزم یزید شد
ای وای از شام زینب و پیر کردن
دست ما رو وصل به زنجیر کردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اسارت
#ناصر_دودانگه ✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
.
#زمزمه
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم_زمزمه
میگن که خاطرت عزیزه
شهر کوفه فتنه خیزه
خون گلومو ریختن ای کاش
خون از گلوی تو نریزه
کاشکی نیزه تو تنت جا نشه
کمرت تو علقمه تا نشه
روی سینت که جای رقیته
کاشکی پای هیچکسی وا نشه
بعیده که سرت سالم بمونه
بعیده که واست قاسم بمونه
یه کاری میکنن اکبر رو دستِ
جوونای بنی هاشم بمونه
ارباًاربا یه تن صد پاره
قد یک دشت کفن لازم داره
کوچه کوچه پر شده از نامرد
از راهی که داری میای برگرد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ
مسلمتو بردن سر دار
بمونه واست علمدار
کاشکی نبینن اهل خیمهت
آورگی کوچه بازار
آب واسه لبای اصغر بیار
با خودت یه چند تا معجر بیار
قبل از اینکه خیمه غارت کنن
گوشواره ها رو خودت در بیار
گلای یاس تو آزار ندیدن
تو آغوش تو بودن خار ندیدن
همه پرده نشین بودن از اول
نجیب زاده بودن بازار ندیدن
وای از بازار ای بیچاره زینب
تو بزم می پا میذاره زینب
#ناصر_دودانگه ✍
👇
.
#زمزمه
#روز_دهم_محرم
#عاشورا_زمزمه
غم بی کسی هات ، غم زینبه
تو افتادی از زین، بلند مرتبه ...
همون سینه ای که نبی بوسه زد
حالا فرش زیر سم مرکبه ....
لگد مال شدی پیش چشم رباب
می ریختن جلوی چشای تو آب
ما از روضه ی نعل فقط می شنویم
بزار سنگ، زیر نعل میشه آسیاب
این سینه گهواره ی نابه
آرامش طفل ربابه
جای بچه وقتی بشه نرم
میخوابه
بند دوم
ته قصه رو بد رقم می زنی
آتیشی به قلب حرم می زنی
مگه توی مقتل وضو داری که
با چکمه رو سینه ش قدم می زنی
هیاهو و جنجال تو مقتل نکن
غم قتلگاهو مفصل نکن
با یه خنجر تیز بیا لااقل
قراره ببُِرّی ، معطل نکن ...
دست و پا زدن هاشو دیدی
بی مروت بازم بریدی
بنیه های مادرش رو
شنیدی
#ناصر_دودانگه ✍
#روز_عاشورا
.👇
مهدی آهنی، گل پر پر.mp3
زمان:
حجم:
10.46M
🎼 #نماهنگ تکمیلی
🎧 #مهدی_آهنی
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر
فقطعوه بالسیوف
تن تو تن نمیشه
بچینمت کنارهم
این که بدن نمیشه
جوونا دست به دست تورو
دارن برام میارن
باید باباتو جای تو،
رو این عبا بزارن
تو تشییعت، حرم
به زحمت افتاده
هرجا که چش می چرخونم
یه تیکه ت افتاده
قد و بالات چی شد
چه درهم اومدی
با خون دل شمردمت
بازم کم اومدی ...
بند دوم
نشستم از غم تو خاک
روی سرم می ریزم
به هرکی یه تیکت رسید،
قربونیه عزیزم
خون لخته بیرون می کشم
که بشنوم صداتو
عمه رسیده ازحرم ،
برگردونه باباتو
بی رمقه چشام
می لرزه زانوهام
این اولین بارته که
پا نمیشی به پام
دردسری شده
حرم آوردنت
عصای پیری بابا
چه بد شکستنت
......................
.
#زمزمه
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس(ع)
از دستای قلم شده ت
از تو خبر گرفته
یه کاری کرده داغ تو
دس به کمر گرفته
اونی که دور علقمه
داره می گرده شمره
اونی که بیشتر از همه
خوشحالی کرده شمره
یل ام البنین ، درد آوره همین
بی دست باشی و از رو اسب بیفتی رو زمین
غرور تو شکست چه سخت گذشت بهش
سر تو رو با معجرا به نیزه بستنش
بند دوم
انتظاری نداشت ازت
لبای آب نخوردم
پاشو علمدار حرم
که دستاتو آوردم
خیرت قبول سر تو ام
مثل سر بابات شد
سکینه مشکو داد به تو
شرمنده ی چشات شد
ببین داره به ما
می خنده حرمله
قدم زدن با شمر شده درد یه قافله
بیا بریم حرم ،
اصلا نخواستیم آب
به خاطر منم نشد بخاطر رباب
#ناصر_دودانگه ✍
#سبک_فقطعوه_بالسیوف
.
📋 صل اللهُ علیکَ یا عطشان
#روضه_امام_حسین (ع)
کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صل اللهُ علیکَ یا عطشان
مقتل میگه افتادی آقا جان
مقتل میگه از مادر آب خواستی
آقا بردن پیرهنت رو راستی
مقتل میگه پنجه توو موت کردن
بیپیراهن هی زیر و روت کردن
خواهرت به نفسنفس افتاد
خیمه دست شمر و شَبَث افتاد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 بدون آب بریدند حنجر او را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدون آب بریدند حنجر او را
کشانده اند به گودال مادر او را
عصا زدند به او پیرمردها بلکه
در آورند نفسهای آخر او را
قرار بود که چیزی نماند از جسمش
به دست نعل سپردند پیکر او را
مگر که قحطی جا بود خولی نامرد
که بستهاید به خورجینتان سر او را
به نی زدند سرشاه را، نمی گذرم
ز نیزه دار که دق داد دختر او را
#ناصر_دودانگه✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋حسینم ای بی سر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسینم ای بیسر، حسین عریان پیکر
تو رو تشنه کشتن، بمیرم ای مادر
دوید و دویدم، برید و بریدم
سرت رو روی نیزه دیدم
قَتَلوک بُنَیَّ، ذَبَحوک بُنَیَّ
او میدوید و من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او مینشست و من مینشستم
او روی سینه من در مقابل
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر، من از حسین دل
به سمت گودال از، خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردن، دیر رسیدم من
یه گوشهی گودال، مادرو دیدم من
که رفته بود از حال، دیر رسیدم من
حسین...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 ای وای پر از زخمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای وای پُر از زخمی، ای وای پُر از خونی
عطشان اگه بودی، عریان نمیمونی
نترس اگه غارت شده پیراهنت
چادرم و میندازم رو بدنت
منم شبیه خیمههات میسوختم
کاشکی خودم برات کفن میدوختم
خدای من؛ خدای من، عریانه بچهی باحیای من
خدای من؛ خدای من، ببین چقد تنهان بچههای من
خدای من؛ خدای من، سر بریدن بچهم و روی پای من
خدای من؛ خدای من، به هیچ کسی نمیرسه صدای من
*شاعر: #حمید_رمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صوت
.👇
.
#زمزمه_رسول_الله
#رحلت_پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
سبک: #ناصر_دودانگه 🎼
شعر: #عبدالله_باقری ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شب تار دنیاس
دلت غرق غمهاس
داری میری امّا
دمآخری هم دلت پیش مولاس
داری میری امّا
چشات خیره به دست و بازوی زهراس
همین خونهای که / ملائک میان
پشت درْ دست به سینه
یه چند روزه دیگه / اراذل میان
رو میشه بغض و کینه
لگد میخوره در / با گریه علی
چش به یاسش میدوزه
تا که میخ و هیزم / میدن دست به دست
غنچه با گُل میسوزه ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
تو میری پیمبر!
غریب میشه حیدر
چقد فاطمهت رو
سفارش میکردی به مَردم مکرّر
تو رفتی و زهرات
توو اوج جوونی تموم کرد توو بستر
تنت رو زمین بود / که اون قاتلا
توو سقیفه نشستن
هنوز آب غسلت / نخشکیده بود
حرمتت رو شکستن
همون دختری که / عزیز تو بود
میزدن روز روشن
مغیره با قنفذ / توو کوچه زدن
عشق حیدر رو کشتن ۲
.
#بیست_و_هشتم_صفر
#رحلت_رسول_اکرم
.👇
#زمزمه
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🥀
گفتم نیا
مغیره ها حیا ندارن
گفتم نیا
داغتو رو دلم میزارن
اومدی حیف که خسته دیدمت
آینه ی من، شکسته دیدمت
سرو علی، نشسته دیدمت آه
زخمیه دستای نامردی تو
مردم تا به خونه برگردی تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کی بگم
گرفته بغض راه گلومو
با یه غلاف
از من گرفتن آرزومو
شعله زده ، آتیش به جون من
حرف دله، من و تو و حسن
پیش یه مرد ، زنو نمی زنن آه
برگشتی به خونه اما نیلی
دق دادن علی رو با یه سیلی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه✍
#زمزمه_فاطمیه
#کوچه_بنی_هاشم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از ما گذشت
وقتی شکسته گوشواره
از ما گذشت
خدا برا کسی نیاره
وقتی می رفت ، قدش رشیده بود
وقتی اومد ، ولی خمیده بود
چادرشو رو خاک کشیده بود...آه
تو سینه یه بغض بی حد داریم
از کوچه خاطره ی بد داریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی زدی
ولی اومد صدای چندتا
من جون دادم
دستای تو نرفته بالا
با زدنت سیاهی رفت چشاش
برگ گلم ، ضرر داره براش
بسه نزن ، آخه می مونه جاش آه
راه میره با چشمایی که تاره
این سیلی تقاص سختی داره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه
#زمزمه_فاطمیه
#غسل_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دق می کنم
غسلت مرور غصه هامه
دق می کنم
غسل تو با اشک چشامه
بین موهات ، یه بوی دودیه
هرجای این ، بدن کبودیه
اون که زدت ، مگه یهودیه آه
زخمیه غلاف و مسماری تو
سخته غسل شکستگی داری تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گریه م گرفت
کبودی بازوتو دیدم
بغضم شکست
وقتی که به پهلوت رسیدم
چشم علی ندیده زخماتو
با چه دلی ببنده چشماتو
دست به دیوار حالا منم یا تو آه
من میشم چقد بدهکاره تو
زود رفتی ، خدا نگهداره تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه
#وصیت
#زمزمه_فاطمیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(حرفای آخر)
گفتم بمون
که زندگی بی تو نمیشه
این خونه ی
سوخته دوباره خونه میشه
چیزی دیگه،نمونده از تنت
خونی شده ،گلای پیرهنت
کشته منو،دعای رفتنت، آه
دنیا روو سر علی آواره
از چشمات حلالیت می باره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
( رو گرفتن )
از ما گذشت
جا داره که بمیرم از درد
پیچیده که
نامرد, روی تو دست بلند کرد
اون که آتیش، زده به غربتت
حالا اومد ،واسه عیادتت
در نمیام ،من از خجالتت، آه
از دست یکی دیگه دلگیری
روتو از علی چرا می گیری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(دردودل اسماء با خانم )
این آخری
روی لبات بگو بخنده
خوب می دونم
سخته با درد پهلو خنده
میری ولی، کنارمی بازم
خواهش تو، زمین نمیندازم
تابوتتو، با گریه می سازم ،آه
مثل شمع که سوخته آروم آروم
از تو موند یه سایه ی نامعلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_دودانگه✍
اجرا: مداح اهلبیت علیهمالسلام:
#کربلایی_جناب_آقای_جاودان🎤
🖤🖤🖤🖤🖤
.
#زمزمه
#حضرت_زهرا_زمزمه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#غسل_شبانه
به کبودی دستت شدم خیره
مصلحت انگار امشب ، به تاخیره
غسل پهلو شکسته ، نفس گیره ....
پاشو دارم می میرم
امشبی که طناب نیست روی دستم
دستاتو با یه بند کفن بستم ...
فکر این بی پناه کن
تا که غسلت تموم شه نمی مونم
این کفن، چندمیش بود نمی دونم
غربتم رو نگاه کن
کی، مو سپید شدی بانو
آه ، حق داری بگیری رو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرزوی علیه توو تابوته
حیدره اون که شرمنده ی روته
اشکم اندازه ی خون پهلوته ...
تشییعت کرده پیرم
حیدره اون که دستش رو دیواره
اون سر تابوتت رو کی برداره
دفن کار یک نفر نیست
باز بغل کرده زینب لباساتو
پس دعا کن بمیرم منم باتو
تو دعات بی اثر نیست
آه ، ای چراغ این خونه م
آه، بردمت روی شونه م
#ناصر_دودانگه ✍
#فاطمیه
👇
4_5891081558143538430.ogg
زمان:
حجم:
1.77M
#زمزمه
#فاطمیه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا_س
به کبودی دستت شدم خیره
مصلحت انگار امشب ، به تاخیره
غسل پهلو شکسته ، نفس گیره ....
پاشو دارم می میرم
امشبی که طناب نیست روی دستم
دستاتو با یه بند کفن بستم ...
فکر این بی پناه کن
تا که غسلت تموم شه نمی مونم
این کفن، چندمیش بود نمی دونم
غربتم رو نگاه کن
کی، مو سپید شدی بانو
آه ، حق داری بگیری رو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرزوی علیه توو تابوته
حیدره اون که شرمنده ی روته
اشکم اندازه ی خون پهلوته ...
تشییعت کرده پیرم
حیدره اون که دستش رو دیواره
اون سر تابوتت رو کی برداره
دفن کار یک نفر نیست
باز بغل کرده زینب لباساتو
پس دعا کن بمیرم منم باتو
تو دعات بی اثر نیست
آه ، ای چراغ این خونه م
آه، بردمت روی شونه م
#ناصر_دودانگه
.
📋 ای گلم خواب هم نمیدیدم
#زمزمه
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
#شام_غریبان_حضرت_زهرا (سلام الله علیها)
.........................................
ای گلم خواب هم نمیدیدم
قاری ختم امشبت باشم
.(چه زود رفتی یارهیجده ساله).
فاطمه جان چقدر دشوار است
من پرستار زینبت باشم
.(یکی از سفارشا این بود ، گفت علی ).
دلش برای بغل هام تنگ شده
دخترمو به جام بغل کن علی
.(کارم این شده شبا میام کنار قبرت میشینم خانوم ، آخه سفارش کرد مولا ؛ منو که خاک کردی رها نکنی بری ها!
هر شب بیا بالا سرم قرآن بخون برام علی ، ظاهرش اینه علی بیا قرآن بخون ، اما میخواست بگه مولا دلم برات تنگ میشه آقا).
آسمانی ترین من امشب
آسمان را تیره می بینم
.(اگه تو کوچه چشات نمیدید من الان چشام نمیبینه ، خانم).
چند وقتی است روزگارم با
گریه های شبانه میگذرد
دائما پیش چشم خونبارم
صحنه درب و خانه می گذرد
طوری تو خونه تورو کتک زدن
روم نمیشه سرمو بالا کنم
در افتاد روت ، با چکمه از روت رد شدن
حرومی ها از زخم پهلوت رد شدن
نگفتن بار شیشه داری تو
در افتاد روت ، موی سرت آتیش گرفت
جلو چشمام پیراهنت آتیش گرفت
که این روز ها توون نداری تو
این غسل چندم است که آغاز می کنم؟
این بار چندم است؟ کفن باز می کنم
دارم به این بهانه تو را ناز می کنم
.(صدا زد کسی صداش در نیادا ، #وصیت مادر اینه ، اینطور نبود مدینه داد بزنی ، هر کی یه گوشه ای نشسته بود آستین دهن گرفته بود ، آروم آروم گریه می کرد.
یه عالمی می گفت من نمی دونم درست یا نه !
گفت وقتی بی بی به اسماء گفت اسماء من رو به قبله میخوابم ، بچه ها رو فرستاد رفتن ، میگه وقتی علی اومد روپوش و کنار زد دید خانوم این دو تا دستشو تو صورتش گذاشته ، با این حال جون داده ، یعنی نمی خواد صورتشو ببینن؟
وقتی بدنو غسل میداد یه وقت شروع کرد بلند بلند گریه کردن ، یا علی چی شد؟
دستم خورد به بازوی ورم کرده).
بهت نگفتم چرا رو گرفتم
به غیرتت بر نخوره عزیزم
از رو لباسم منو غسل بدی کاش
پیکرم از زخمه پر عزیزم
مرگم رو خواستم با دل شکسته
خدا هم این حاجتو زود بهم داد
النگو هامو به فقیرا دادم
غلاف یه دستبند کبود بهم داد
وصیتای فاطمه زیاد نیست
خبر دارم آخه دل تو خونه
تابوتمو یه کم هلال درست کن
کسی نبینه قامتم کمونه
شاعر : #ناصر_دودانگه✍
اگه زهرا عجل وفاتیو نمی خوندی
مردمی که عمری چشم دیدن ما رو ندارن
برا خونشون میان از اینجا هیزم بر میدارن
میدونستی بی حیایی که تو رو از من گرفته
نامه داده کشتن خانوممو گردن گرفته
توی نامه اش نوشته بین کوچه غوغا شد
محکم زدم انقدر که در وا شد
امیر زهرا پشت در بود
توی نامه اش نوشته زهرا رو تا شناختم
لگد زدم بچه اش رو انداختم
شاعر : #امیر_طلاجوران✍
.(وقتی میخواست بند کفن ها رو ببنده ، میگن بند آخر بند صورته ، با چه حالی زهرا رو کفن کرد ، میخواد بند صورتو ببنده ،
یه وقت نگاه کرد دید این بچه ها دارن جون میدن دارن دق میکنن صدا زد : «هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ» بیاید برای بار آخر ، مادرتون رو ببینید!
مادر ، مادری که جون از بدنش رفته روح در بدنش نیست
اینقدر این حال بچه ها خراب بود ،بندای کفن باز شد و بچه هارو بغل گرفت
یا امیرالمومنین این صحنه رو دیدی؟
ندا رسید علی جان بچه هارو از بدن مادرشون جدا کن ، غروب عاشورا این زن و بچه ها ریختن تو گودی قتلگاه
عقیله بنی هاشم یه بدن ، یه تیکه گوشت پیدا کرد «ارباً اربا»
صدا زد بچه ها این بدن باباتون وداع کنید!
افتادن رو این بدن یه وقت نگاه کردن دیدن همه بالا سرشون جمع شدن«فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ»
شروع کردن دخترا را زدند دست از بابا نکشیدند ، شروع کردن عمه رو زدن ، یه وقت شروع کردن بدن اربا اربا ، رو زدن.
ی وقت نازدانه صداش بلند شد : «یاابتاه
اُنــــظر الي عمتي المضروبه»
.........................................
👇
.
#زمزمه_حضرت_ام_البنین
#حضرت_ام_البنین_زمزمه
کی زیر تابوتو میگیره
حالا که داره میمیره
چهار تا پسر داشت روزگاری
تنهاست تو روزایی که پیره
همه ی امیدشن بچههاش
اگه سو نداشته باشه چشاش
خدایی نکرده تشنه باشه
کی میاره کاسه ی آب براش
سپر پاره اومد یارش نیومد
اونی که بود عزادارش نیومد
نگاش وقتی به سمت علقمه بود
اجل اومد علمدارش نیومد
تنها بود و آخر هم تنها رفت
ام البنین دلتنگ از دنیا رفت
ام البنین لشکر نداره
جز چشای تر نداره
به بچههام کم گریه کردم
آخه حسین مادر نداره
این خبر قرارو از من گرفت
بوریا دفنشو گردن گرفت
دست مادرش یه کم درد میکرد
سرشو تنور به دامن گرفت
از اون بدتر غم بزم شرابه
اونی که پیرتر از من شد ربابه
جای چوب رو لبای پاره پاره
میگن کشته گرفته توو خرابه
خاکش کردن تو کنج ویرونه
جیگرم رو غصهاش میسوزونه
#حضرت_عباس_زمزمه
رفتی و حرف آبرو شد
خیمه بی تو زیر و رو شد
افتادی و چشم حرم با
امثال خولی روبرو شد
دیر چشاتو بست چشات درد گرفت
تیغ برید و بازوهات درد گرفت
سر برات نذاشت بمونه عمو
سرم از مصیبتات درد گرفت
تو افتادی چقدر گوشواره بردن
از آقات یه لباس پاره بردن
بگو این ماجرا صحت نداره
شنیدم از حرم گهواره بردن
افتادی و حرمله میتازید
شرمندگی از چشمات میبارید
#ناصر_دودانگه ✍
#وفات_حضرت_ام_البنین
........
#حضرت_رقیه_زمزمه
امشب مگه مهمون نداری
درهمی سامون نداری
من خیزرون خوردم عزیزم
تو چی شده دندون نداری
غصه خوردی مثل شمع آب شدی
اضطراب کشیدی بیتاب شدی
هر دفعه چشات میخواست خواب بره
داد زدن سر تو بد خواب شدی
چه موهایی سفید کردی یه روزه
با آتیش دلت عالم میسوزه
لباست پاره شد غصت نباشه
میگم عمه برات چادر بدوزه
سعی کن از خاک باباتو برداری
برگشتم من امشب بابا داری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دورو بر ما ازدحامه،رو سرم آتیش بامه
گوشوارههای یادگاری،تو گوش دخترای شامه
بَده طفلی دست به دیوار بره
پابرهنه بین انظار بره
بده واسه ی یه پرده نشین
با لباس پاره بازار بره
زجر که آرزو رو از من گرفت
گل سر نه مورو از من گرفت
نمیدونم چراسیلی که زد
سراغ عمو رو از من گرفت
میبردم اسمتو سیلی میخوردم
میزد اما باز اسمت رو میبردم
سه ساله کشتنش زحمت نمیخواست
نمیزد باز من از دوریت میمردم
چهل منزل دست قاتل بودی
برگشتی حیف ای کاش کامل بودی
#ناصر_دودانگه ✍
#شب_سوم_محرم
.👇