فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜ #آقامونه ⚜
[😕] در بحث عدالــت عقبیم ، عقیده من همین است؛
[😒] اما بدخواهان جور دیگرے استفاده کردند
[😐] و معناے اینحرف را اینطور نشان دادند
[✋] که کشور در باب عدالت، کارے انجام نداده است.
پ.ن:
روے صحبتاے آقا دقیق بشیم😎
نکاتے هست،کہ ارزش تامل دارهـ
#سخن_جانانــــ😍
#عدالت⚖
💎 @asheghaneh_halal 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°🎯| #غربالگرے |🎯°
داداش رفتے 👇
ســانفرانسیسڪـو 😉
از هنـــد ڪثیفتــــره👊
ایـــن ڪلیپ و☝️
شهـــردارشون دیــده متحــول شده🙈
فقط ببیــن چقــد بےفرهنگے اونجـا
نــــور بــالا میزنه😱😱😱😱
اینجـــا☝️
چهــارمین شهــر بزرگ آمریڪاست😳
چهارمیش اینـــه😒
اولیـــش چــیه‼️‼️‼️‼️
✅ @asheghaneh_halal
✅ @kharej2025
فــــرنگـ بــدون سانســـــور🙄👇
📡| @Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_بیست ♡﷽♡ زهرا با نگاهش بدرقه اش کرد!! در دلش اعتراف کرد:آنقدرها هم مهم
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_بیست_ویک
♡﷽♡
به عادت معمول تنها چند دقیقه به چهره خدایے رضا علے خیره شد.سبحان الله گفت به این قدرت خدا که هر بار این پیرمرد چشم بر هم میگذارد گویے خسوف میشود!
حاج رضا علے دانست درد دارد ابوذر آنقدر که مغز و استخوانش رسیده و اکنون اینجا نشسته!عرق چینش را از سرش برداشت و با آن خودش را باد زد
نگاهے به کارگر ها انداخت و گفت: نگاه نگاه میکنے جاهل؟
خیره شد به موزاییک هاے ترک برداشته کف حوزه و بے ربط گفت:حاج رضا علے به نظرت عمامه بهم میاد؟
حاج رضا علے درحال تمام کردن حرف نگاه ابوذر بود...خندید و گفت:بهت میاد رو نمیدونم چه صیغه ایه ولے میدونم عمامه ما آخوندا همه جا باهامون میاد!
خنده دار بود ولے ابوذر نخندید... دوباره پرسید:حاج رضا علے به نظرت بعد از اینکه معمم شدم همینقدر ریش بزارم یا ریشامو بلند تر کنم؟ عینک چے عینک هم بزنم؟
هم به تیپ مهندسیم میاد هم آخوندے..نه؟
حاج رضا علے خوب میدانست این حرفها مسکن است براے ابوذر درد چیز دیگرے است دل به
دلش داد میخواست بداند ابوذر تا به کجا این پرت و پال ها را ادامه میدهد!
ریش بلند و نمیدونم ولے ریشه ات رو به نظرم بلند تر کن عینکم که همه ما داریم!! پیش یه
حکیم برو شماره اش رو بده بالا تر! بهتر میبینے!!
نه نمیشد حاج رضا علے دستش را خوانده بود بلند شد و دوزانو روبه روے حاج رضا علے
نشست:حاجے نمیدونم چمه! ابوذر درد گرفتم!!
خودم شدم بیمارے خودم! خودم افتادم به جون
خودم! خودم فهمیدم درد خودمم حاج رضا علے ابوذر درد گرفتم! بگو ...بگو بزار مرهم شه رو این درد بےمذهب حاجے بے حرف بلند شد و در حجره اش را باز کرد و با سر اشاره کرد که داخل برود.سکوتش را نشکست چاے قند پلو را کنار ابوذر گذاشت و یاعلے گویان تکیه داده به پشتے!
سکوت تلخ را شکست و گفت: ابوذر درد!! تو خیلے خوشبختے ابوذر؟ بالاخره فهمیدے درد دارے!
بیمارے پنهانیه این خود درد داشتن! خوش بحالت زود فهمیدے! من روزے که
فهمیدم درد دارم ۳۸سالم بود.
دیر فهمیدم...
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_بیست_ویک ♡﷽♡ به عادت معمول تنها چند دقیقه به چهره خدایے رضا علے خیره شد.
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_بیست_ودو
♡﷽♡
چشم هاے ابوذر گرد شد...
حاجے به چشم هاے گرد شده ابوذر خیره شد! نگاهش را امتداد داد تا روے گل قرمز رنگ قالے رسید. به نظرش آمد این روزها شاداب تر شده گل قرمز قالے.سجاده اش را اینروزها پهن میکرد روے گل.بعد کتابهایش را میچید همانجا روے گل قرمز. و کسانے که دوستشان داشت مینشستند روے گل.ابوذر را نگاه کرد! او هم خیره شده بود به گل قالے!
_ حاجے گفت ۳۸سالگے بود که فهمیدم رضاعلے درد دارم! ابوذر حالم خراب بود.آقام نگاه کرد... خندید به حالم ..حکما فرق طبیب و حکیم رو که ملتفتے؟ نگفته درد آدمها رو میفهمید. گفتم آقا رضاعلے درد گرفتم.آقام حکیم بود! نگفتم رضاعلی درد چجوریه! فقط اسم دردمو آوردم.گفت رضاعلے مثل بقیه نباش! گفت این ننگو به خودت نخر که مثل بقیه باشی! مثل
بقیه نمیر.یه آدم معمولی نباش مثل بقیه! با تشویق غش نکن مثل بقیه!آقام حکیم بود ابوذر میگفت بدبخت نباش مثل بقیه جهنم نرو مثل بقیه..ابوذر درد همون دردِ مثل بقیه بودنه...
ابوذر چشمهایش را بست.حاج رضا علے هم وقت گیر آورده بود گویا اینجا میان درس عرفان میداد؟
_درمون نداره مثل اینکه حاجے! ما چه بخوایم چه نخوایم مثل بقیه ایم!
_جاهل تکون بده به خودت شعر سرودن بسه! تو خواستے و نشد؟
خواسته بود؟ نه حالا که فکر میکرد نخواسته بود.اصلا او تازه فهمیده بود ابوذر درد چیست! نه نخواسته بود
_پاشو برو کار دارم. توکل به خدا و به خانواده بگو!
بعد از حجره بیرون رفت.ابوذر تعجب نکرد چشمهایش گرد نشد حتے شاخ هم در نیاورد سالها بود فهمیده بود حاج رضا علے پشت پرده بین خوبے است.
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_بیست_ودو ♡﷽♡ چشم هاے ابوذر گرد شد... حاجے به چشم هاے گرد شده ابوذر خیره
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_بیست_وسه
♡﷽♡
دست روے زانو اش گذاشت و یاعلے گویان بلند شد.مثل جوجه اردک ها پشت حاج رضاعلے راه
افتاد .
_معمارجان قربانت اون موزاییکا کج نشه
کلافه گفت: حاجے به خدا خسته شدم از توکل کردن.
رضا علے ایستاد نگاهش را از مالت و شلنگ باز آب گرفت و رساند به یقه ابوذر. دستهایش را آرام به سمتش بردو یقه را مشت کرد و ابوذر را پایین کشید.
لبخند زد و گفت:توکل؟ خشته شدے از توکل کردن؟ اهل توکل هم مگه بودے تو جاهل؟
یقه را رها کرد و بے حرف مشغول جابه جا کردن آجرها شد و دانه دانه آنها را به دست معمار میداد.
ابوذر مات فقط رضاعلے را نگاه میکرد. رضا علے دانه دانه آجر ها را به معمار میداد با صداے بلند
گفت: معمار حالشو دارے برات یه داستان بگم؟
معمار عرقش را پاک کرد و گفت: نیکے و پرسش؟
رضاعلے زیر چشمی ابوذر را که بے صدا با کف پایش زل زده بود از نظر گذراند.آجرے به دست
معمار داد و گفت: میگن یه روز مجنون به لیلے خبر داد بیا تا ببینمت!
قرار رو گذاشتن و مجنون از فرط مجنون بودن یک روز قبل از روز موعود رفت محل قرار. خیلی
منتظر بود خسته که شد گفت یه دقیقه چشم رو چشم میزارم تا لیلے بیاد
معمار چشم رو چشم گذاشت ولی بیشتر از یه دقیقه شد! لیلے اومد و مجنون خواب موند! لیلے
منتظر مون و مجنون خواب موند!لیلے براش حرف زد و مجنون خواب موند!
آخرش یه لب خندے زد و برای مجنون چند تا گردو گذاشت و رفت.گذشت تا مجنون بیدار شد و فهمید اے دل غافل لیلے اومده و من خواب موندم!
گردو ها رو که دید دیگه از خودش بیخود شد! یه رهگذر از اونجا رد شد و دید مجنون داره خون گریه میکنه از ماجرا که خبر دار شد من باب دلدارے مجنون گفت: غصه ات براے چیه!! ببین! برات گردو گذاشته! ببین چقدر دوستت داشته! به فکر این بوده که گشنه نمونے!
مجنون میون گریه خندید و گفت: من لیلے شناسم ... گردو گذاشت تا بهم بگه زوده برات عاشقے کردن! برو گردو بازیتو بکن!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
#پابوس
🌸•• {إنّ الْوُصُولَ إلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ
سَفَرٌ لا یُدْرَکُ إلاّ بِامْتِطاءِ اللَّیْلِ.}••🌸
امام حسن عسڪری[ع] فرمود:🌸🍃
✨}• همانا رسیدن به خداوند متعال و مقامات عالیهے نوع سفرے است ڪه حاصل نمےشود مگر با شب زندهداری و تلاش در عبادت و جلب رضایت او در امور مختلف.🍃
📚}•• «أعیان الشّیعه، ج. ۲، ص. ۴۲»
#پنجشنبههاے_عسگرے..💛..
||°🌹°|| @asHeghanEh_halal
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
شاه شـ🎲ـطرنج منی؛
با رخ مـ🌙ـاهت چه کنم؟
با سپیـ⚪️ـد دل و
چشمـ👀ـان سیاهت چــه کنم؟
تا ابد در دلی و گاه به گاهی دیده...😉
با دل و دیده و این گاه به گاهت چه کـنم؟💁
#حسین_علی_دلجویی
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
💍|•| @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🌹 #مجردانه [موضوعاتمورد بررسے درجلساتخواستگارے] 37.معیارهاے سلامتے و بهداشت 38.مهارتهاے میان ش
🍃🍁
#مجردانه
[موضوعاتمورد
بررسے درجلساتخواستگارے]
43.طرز گذراندن تعطیلات
44.برگزار ڪردن مناسبت ها و ...
45.میزان صرف وقت با هم
46.زمان خوابیدن و بیدار شدن
#ادامہداره☺️👌
پ.ن:
حالِ شما؟😐
@asheghaneh_halal
🍃🍁
°•| #ویتامینه🍹 |•°
🍃••[هرگز بدون همسرتون
به مسافرت نرید]••🍃
💗||وقتے مےخواهید
از مرخــــــصےهاے خود
استفاده ڪنید، مسلمــــــا
به اولین چیزے ڪه فڪــــر
میڪنید، رفتن به مسافرت ولو
یڪ گردش ڪوچڪ خارج از شهر است...||💗
💗||خیلے طبیعے است بخواهید از اوقات
فراغت خود لـــذت ببرید؛ امــــا
فراموش نڪنید که شــــما با
همسرتان پیمان بســــتهاید
همیشه و در همــه حال،
در خوشے و ناخوشے
با هم باشید.
همسرتان همه
چیز شماست و شما
همه چـــیز او و درست
نیست بدون حضـــــور او
بخواهید با دیگران خوش بگذارنید...||💗
#همسرتونهمہچیزشماست😌💚
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
|🌷🕊|
#چفیه
از |شهید نواب صفوے| پرسیدند:
چرا آرام نمےنشینے؟!
ببینـ👀 آیتالله بروجردی ساڪت است
🗣°| گفت: آقاے بروجردے
سرهنگ است، من سرباز🍃
💚°| سرباز اگــر ڪوتاهے ڪند سرهنگ مجبور مےشود بیاید وسط!
#یادش_با_صلوات✨
#سالروز_شهادتشان_مبارک💔
||•❤️•|| @asheghaneh_halal
|🌷🕊|
#ریحانه
🔹قشنگترین حس دنیاست☺️
وقتی چادرت حد و مرز مشخص میکند برایت...👌
این حجابی که اسمش را اجبار گذاشته اید...⤵
در زمانه ای که حیا و مردانگے بعضی از مردان سرزمینم😒
هرروز همچون برگ های پاییزے 🍁فرو میریزد...
می پوشاند مرا...❤️
چه حس شیرینے دارد...☺️
با جان و دل...❤️
گرمایت را...
سیاهیت را...
بلندیت را ...
پذیرفتم❤️☺️
🔼 اگر تو در این میان تنها سیاهیش را میبینے...☝️
مشکل چادر من نیست!❌
آنها که اسمش را اجبار گذاشته اند...😒
نمیدانند که مشکی بودنش آبی ترین آسمان من است...🌈
#سیاهترین_رنگ_جهان_هم_که_باشد...☝️😊
#باطنش_سبزترین_نگاه_عالم_است👌☺️
💙🍃: @Asheghaneh_halal
🎈°| #دردونه |°🎈
با بچه هایے
ڪه #دست_بزن دارند چه ڪنیم⁉️
❌پیشگیرےڪنید❌
قبل از این ڪه ڪودڪتان در تعامل
با بچه هاےدیگر قرار بگیرد، ترس او
را ڪاهش داده و احساس #امنیتش
را افزایش بدهید.
وقتے با بچه های دیگر تعامل مےڪند،
در دسترس او باشید. اگر متوجه شدید
ڪه دارد به سمتی می رود ڪه احتمال
#کتک زدن وجود دارد، مداخله ڪنید و
بین او و ڪودڪے ڪه مے خواهد با او
گلاویز بشود قرار بگیرید👥
#نڪاتتربیتے_ریزوڪاربردے☺️👇
•|👶🏻|• @asheghaneh_halal
🍃🌸
🌸
#ویتانژی
|• مـــ♡ــوضوع: قهر، بدترین شکنجه😶🍃 •|
بزارین این موضوع رو اینطوری
بسطش بدم😌👇🏻
امروز مخاطب ویتانژی مون پدر و مادرای گل و گلابمون هستن!!😌🍃
پدر یا مادری که با بچهت قهرطولانی میکنی به چے فکر میکنی که قهر میکنی؟!
به این فکر میکنی که اگه یه تفضلی شد و سر فرزندت به سنگ خورد و یه جایی متوجه شد اشتباه کرده
اگه بخواد برگرده
کجا برگرده؟!
شما که آغوشتونو به روش بستین!
این کجا بره؟؟
قهرتونو طول ندین مامان باباها😘🍃
زودی برین اصلاحش کنین😍💕
قهر یعنی قطع رابطه و این #بدترین شکنجه ست..
یعنی از یه دید دیگه اگه بخوایم بهش نگاه کنیم، با قهر وقتی شما قطع رابطه میکنین یعنے با دست خودتون فرزندتون رو در آغوش دشمن و شیاطین قرار میدین✋🏻
اصلا یه زندان انفرادی واسه خودش🍃
تو زندان هم تو انفرادی بودن بدترین شکنجس..
وقتی محبت و مهربونی هست
چرا زندان و انفرادی؟
چرا قهر؟
بابا خوبی هاتو دریغ نکن🌸🍃
یه حال خوش معنوی نصیبتون میشه😍
شجاع باش و برای هرقهری تو پیشقدم باش😘
با بد،بدکردن پس فرق چیست؟🤔
ماها انسانیم و با دیگران انس گرفتن
و دوست داریم☺️
قهرارو بزاریم کنار
خدا خوشش نمیادا
گفتم که گفده باشم!☺️🍃
قهر پنجره نورگیر دلتو میبنده
تاریکش میکنه..هیچ نوری بهش نمیرسه
حواستون باشه☺️👌
باهرکی قهری که انشاالله نباشی
بدو برو آشتی کن
نگو نمیتونم
نمیشه
غرور دارم..
این حب دنیاعه که دستوپاتو بسته
با بالایی ارتباط بگیر😄🍃
سیم دلاتونو به بالاسری وصل کنین☺️❤️
بدجوری میگیره👌
هرروزیڪ فنجان معنویجات همراهِ انرجے👇
•|•💓•|• @asheghaneh_halal
🌸
🍃🌸
ایهاالناس رو پر یاس.mp3
14.27M
🎶🔘 #ثمینه 🔘🎶
•|✋|• ایها الناس
•|🍃|• رو پرِ یاس
•|👌|• حڪ شده ، حق با علیہ
•|😢|• روز آخر
•||• ذڪر مادر
•|😍|• جاے أشهد ، یاعلیہ
#فاطمیه🏴
#پیشنهاد_دانلود👌
#ڪربلایے_حسین_طاهرے🎤
دانڪنشارژشے👇
⚫️ @asheghaneh_halal 🔚
🏴🏴
🏴•| #خادمانه |•🏴
بــــه منــاسبــت فرارسیدن🏴
ایـــام دهه اول فــاطمیه😔😔
پستــهای #خندیشه از،امـــروز🏴
تـــا روز دوشنـــبه🗓
بارگـــذاری نخــواهد
شــــد🏴🏴🏴🏴
التمـاس دعای
بصیرت🏴اخلاص🏴
و شهــادت🏴
•|🏴|• @asheghaneh_halal
https://eitaa.com/asheghaneh_halal/15429
عزیرانے ڪه جدیدا😎
بــــه قطـــار همیشه
در حــال حــرڪت #عاشقانه_های_حلال
پیوستیــن😍😍
خیلےخوش آمـــدین🍃🌺🍃
لینـڪ پــارت اول☝️☝️#عقیق_جــان😎
بفـــرمـــایید، بــا خوندنش📚
لـــذت ببـــرید😎.
امشب لینڪ تمــام رمــانامونو قرار
میدیـــم اینجــا تا از،ابتـدا دنــبال ڪنید☺️
🍃🕌
#قرار_عاشقی
✋°من هواے تو را به سر دارم
تو هواے دل مـرا داری🕊
🙃°هرچه بیمـار هم بیاید باز
تو برای همه دوا داری🕊
💓°دل شڪسته به من مےگفت:
خوشبهحالت امام رضا داری😍✋🏻
#بطلب_آقـاجان💔
°||💗||° @asheghaneh_halal
🍃🕌
🔰 #آقامونه 🔅🔆
[🗓] برنامہ ڪارے حضرت آقــــــــا :
[😴] ما بازنشستگے نداریم!
[👌] ما تا آندم آخر باید حرڪت کنیم
[☺️] بنده همین روزهایے ، ڪہ الآن در
[😍] خدمت شمـــــــا هستم ، ڪارم را از
[🕔] ساعت پنج صبح شروع میکنم.
[😎] یعنی شروع کار من از ساعت پنج
[🌥] صبح است.
[] بعد از نماز صبح مے روم مشغول
[⚖] ڪار مےشوم، تا بعد بیاییم درس
[🕶] بگوییم، بعد برویم یک استراحتے
[😴] بکنیم ، باز مشغول کار بشویم ؛ تا
[🏜] ظهر و تا عصر و تا هـر وقت ڪہ
[🌙] بشود تا شب
[✍] کار بزرگی در پیش دارید ، براے
[😉] اداره این کشور.
[🇮🇷] این ڪشور ، به شما جوانها در
[😍] آینده احتیاج دارد.
🆔 @asheghaneh_halal 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°🎯| #غربالگرے |🎯°
#غرب_زده_داخلی👊
وای 😱
وای 😱😱😱
وای😱
مــا داریــم ڪجــا مےریم😔😔
زندگے بعضے از،این مــدیران
چـــرا اینجــوریه😱😱
طـــرف خــونش شبیه #ڪاخ_سفید😱
واقعـــا فڪر نمےڪنید
تــو استخـــر هم باشید
حضـــرت عــزرائیــل😱
ســـراغتون میــاد👌👌
روایتی از زبان امام جمعه لواسان☝️☝️
کلیپی از مدیران بی لیاقت👊👊
وقتی ولنجک اونجوریه
اینجا هم ابنجوریه👊👊
مدیران لیبرال😱😱
فــــرنگـ بــدون سانســـــور🙄👇
📡| @Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_بیست_وسه ♡﷽♡ دست روے زانو اش گذاشت و یاعلے گویان بلند شد.مثل جوجه اردک
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_بیست_وچهار
♡﷽♡
خسته شدے معمار؟
معمار خنده کنان گفت: شما که حرفاے قشنگ قشنگ میزنے خستگے ازتن آدم در میره!
ابوذر حس میکرد دیگر نا در زانوانش نماند!
خداحافظے کوتاهے کرد و رفت
حاج رضا علے تنها با لبخند بدرقعه اش کرد.
و نگاهے به در بسته حجره انداخت.
___________________
[از زبان آیه]
به عدد 15 که تعدا تماس هاے از دست رفته ام از جانب پرے ناز بود خیره
شدم! آرام به پیشانیم زدم چرا یادم نبود امروز از مشهد برگشته است. شماره اش را گرفتم گویا منتظر تماسم بود که بلافاصله گوشے را برداشت:
_سلام پرے جوونم تو رو خدا ببخش واقعا شرمنده گوشے روے سایلنت بود ببخش جاے یکے از بچه ها شیفت بودم دیشب تا الان خواب بودم.صدایش که ته مانده نگرانے در آن موج میزد آرامش خاصی انتقال داد:
سلام عزیزم فداے سرت من که مردم از نگرانے. همیشه نرسیده میومدے براے سوغاتیا این بود که نگران شدم از خواب بیدارت کردم؟
دوستش داشتم او بهترین همسر پدر دنیا بود. کش و قوسے به تنم دادم و گفتم:
نه قربونت برم باید بیدارمیشدم باید آماده شیم.. امشب با مامان عمه شام مهمونتونیم!! اگه بدونے چقدر هوس کشک بادمجوناتو کردم!
میخنددو میگوید:تشریف بیاریدصاحب خونه. به روی چشم حتما برات درست میکنم
_قربان دل مهربونت عزیزم اگه خسته سفرے نمیخواد به زحمت بیوفتیا!
_زحمت کشیدن براے آیه عین از رحمت نصیب بردنه! منتظرتم
_چوب کارے میفرمایید
_به جاے این حرفا آماده شو منم برم به کشک بادمجونام برسم
_فداے دست همیشه دست به نقدت...
گوشی را قطع کردم و دستهایم را کش آوردم و با تمام قدرت داد زدم تا خستگے و کوفتگیم در برود. مامان عمه طبق معمول بعد از این حرکتم یک مرض بلند میگوید و من را به خنده مے اندازد!
از توے حال صدایش را میشنوم که میپرسد پریناز بود؟
خمیازه اے میکشم و میگویم:آره مامان عمه پاشو تا من دوش میگیرم آماده شو
بریم شام اونجا دعوتیم...
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_بیست_وچهار ♡﷽♡ خسته شدے معمار؟ معمار خنده کنان گفت: شما که حرفاے قشنگ
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_بیست_وپنج
♡﷽♡
دوش آب سرد حسابے حالم را جا مے آورد. مامان عمه مدام به در میزند و من علے رقم میلم دل میکنم از حمام
_اومدم
زنگ در را میفشارم و میدانم مثل همیشه با آیفون باز نمیشود صدای پاے کوچک سامره را از پشت در میشنوم.. در باز میشود و چهره خندان خواهر کوچک و دوست دا شتنے ام را مےبینم.
زندگے یعنے همین اینکه یک منحنےِ رو
به پایینِ کسے اینچنین دلت را روشن کند
_سلام آبجی آیه...دلم برات تنگ شده بود
خم میشوم و محکم در آغوشش میکشم.
_سلام الهے من فدات شم . کجا رفتے تو نمیگے دل آیه میگیره؟
_آے آے آلوچه شدم آجی یواشتر
رهایش کردم مامان عمه هم بوسیدتش پریناز را منتظر نگذاشتم و محکم در آغوشش گرفتم.چندیمین بار بود که با خودم اعتراف میکردم بهترین غیرمادر و در عین حال عین مادر دنیا خود خود شخص پیش رویم است؟
****
کم کم بابا محمد و ابوذر هم از راه میرسند و سفره شام را مچینیم! خداے من در این یکهفته دورے چقدر دلم براے پدر نازنینم تنگ شده بود.موهای جو گندمے اشو چشمهاے مشکے اش را از نظر میگذرانم و جان تازه میگیرم آنقدر
در بدو ورود بوسیدمش که صداے کمیل و ابوذر را در آوردم!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃