eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدوچهل :_قضیه؟؟؟ +:مهنــــــدس! سیاوش رو میگم. ناخود
•𓆩💞𓆪• . . •• •• حس میکنم مغزم در فضای پر از فکر و خیال،دست و پا میزند. به منبع اکسیژنم احتیاج دارم،به سرچشمه ی آرامشم. دست میبرم و از پاتختی،تسبیحی که فاطمه از کربلا برایم آورده،برمیدارم. طبق معمول از لمسش،احساس خلسه میکنم. حس قشنگ غوطه ور شدن در آغوش مهربان خدا . تسبیح را روی صورت و چشمانم میگذارم. تمام تنم پر میشود از رایحه ی دل انگیزش... آرامش،جرعه جرعه از دانه های فیروزه ای اش روی پوستم میچکد و من غرق میشوم در توکل به خدا.. تسبیح را کنار مهر میگذارم و سجده ی شکرم را به جا میآورم. دیشب آنقدر آرام شدم که نفهمیدم کی خوابم برد. سجاده و چادرنمازم را داخل کشو میگذارم. از پنجره به آسمان خیره میشوم. آفتاب،دامن زرینش را در گستره ی قلمرو شب پهن کرده و کم کم جلوتر میآید تا آسمان را تسخیر کند. لپ تاب را روشن میکنم و نسخه ای از تحقیق دیشب که نصفه مانده بود،به فلش انتقال میدهم. بلند میشوم. لباس هایم را عوض میکنم و چادرم را روی کتاب هایم داخل کیف میگذارم. مقنعه ام را سر میکنم و به دختر داخل آینه نگاهی میاندازم. به نظر،شاد نمیآید... سرم را تکان میدهم،شاید افکار مزاحم از ذهنم بیرون برود. موبایل و کلیدم را برمیدارم. کیف را روی دوشم میاندازم و از اتاق بیرون میروم بالای پله ها که میرسم،بابا را میبینم . آرام سلام میدهم و سرم را پایین میاندازم. :_نیکی،بیا کارت دارم... و به دنبال این حرف،به طرف آشپزخانه میرود. متعجب،به دنبالش کشیده میشوم. پشت میز نشسته و دستانش را در هم قالب کرده. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• به منیرخانم که مشغول چای ریختن است،سلام میدهم و روبه روی بابا مینشینم. منیر،استکان چای را برابرم میگذارد. +:نمیخورم منیرخانم،ممنون بابا آمرانه دستور میدهد :_صبحونه ات رو بخور،شدی یه پوست و استخوون از لحن جدی و خشک بابا،جا میخورم. مجبور به اطاعتم. تکه ای از نان جدا میکنم و داخل دهانم میگذارم. منتظرم بابا شروع کند. نگرانم. مکالماتمان که محدود به همین چند جمله است،هر بار هم که بابا و مامان با این لحن صدایم کرده اند،مشکلی جدید به دغدغه هایم اضافه شده. مگر این مقدار دوری عاطفی،برای اعضای یک خانواده طبیعی است؟ بابا چند سرفه ی کوتاه میکند تا حواسم جمع شود. +:یه قول و قراری با هم داشتیم،یادته؟ قول و قرار؟نکند راجع سیاوش..؟ +:به این پسره گفتم.... دست میبرم و استکان چای ام را برمیدارم،شاید اضطرابم را پنهان کنم،شاید هم لرزش دست هایم را +:امشب بیان خواستگاری جرعه ی چای ، ناخواسته وارد سیستم تنفسی ام میشود و راه نفس کشیدنم را سد میکند چای میپرد گلویم. ناخودآگاه سرفه میکنم تا بتوانم کمی هوا وارد ریه هایم کنم. منیر،با عجله به طرفم میآید و چند ضربه به کمرم میزند. چشمم به بابا میافتد،نگاهش را میدزدد،تا نگرانی اش را نبینم،تا در لایه ی خشک و جدی اش فرو برود... قطره اشکی که به خاطر سرفه های متمادی از چشمم خارج شده و تا گونه ام خودش را کشانده،با دست میگیرم و به منیر میگویم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🌙𓆪• . •• •• * رهبر انقلاب: هدف از زندگی چیه!؟ . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🚩 •📲 بازنشر: •🖇 «1471» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• "کَمـا یـکُـون قـلبُک، تکُـون الُّدنیـا فـیِ عیـنَیْـک..." قلبِ شمـا هرطور ڪـہ باشـد جـهانِ شـما هـمان‌طـور خـواهد بـود...🫀🌸 . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪• . . •• •• عَن الباقِر عليه السلام : اِنَّ بَعْضَ اَصَحْابِهِ سَأَلَهُ فَقالَ: جُعِلتُ فَدِاكَ اِنَّ الشّيعَهَ عِنْدَ ناكثيروُنَ، فَقالَ: هَلْ يَعْطِفُ الغَنِىُّ عَلى الفَقيرَ، وَ يَتَجاوَزُ المُحْسِنُ عَنْ المُسى ء وَ يَتَواسُونَ؟ قُلْتُ: لا، قالَ عليه السلام : لَيْسَ هؤُلاءِ الشّيعَةَ، الشَّيعَةُ مَنْ يَفْعَلُ هذا.✨ يكى از ياران امام باقر عليه السلام به آن حضرت گفت: شيعيان در منطقه ما زيادند. حضرت فرمود: آيـا توانـگر آنان بر فقير مهر مى ورزد؟ و نيكوكار از بدكار مى گذرد؟ و مواسات و بذل و بخشش مالى دارند؟ گفت: خير. حضرت فرمود: اينان شيعه نيستند. شيعه كسى است كه چنين باشد.👌 منبع : قضاء حقوق المؤمنين، الشيخ ابو على الصورى، ص 21، ح 22 . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•
•𓆩🌿𓆪• . . •• •• نزدیکی‌ام آموخت که از دیدهِ معشوق هر قدر شوی دور، همان‌ قدر عزیزی! . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌿𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• آنقدر عزیزے که برایت همه‌ے عمر💖💫 یک بار نه، بگذار که بسیار بمیرم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• 👩🏻‍🍳ایــن داسـتـان : ٨ راز خـوشـمـزگـے آبگـوشـت🤌🏻🧡😌 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🧕𓆪• . •• •• 💬 ‌‏‏سیستم خواب مامانا اینجوریه که همه بیدارن اونا میخوابن، وقتی همه خوابن ظرف میشورن😐☺️ . •📨• • 1009 • "شما و مامانتون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . 𓆩با‌مامان،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• روایت همسر محترم شهید : ابراهیم همواره دغدغه کمک به دیگران داشت و برای رفع گرفتاری مردم، پیش‌قدم می‌شد و تا رفع کامل آن مشکل، آرام نمی‌گرفت. پس از شهادت متوجه شدم که ابراهیم هر ماه بخشی از حقوق خود را برای کمک به بیماران صعب‌العلاج اختصاص داده است ابراهیم پیش از شهادت آرامگاه خود را به برادرش نشان داده بود. او بنا به وصیت خود در گلزار شهدای روستای نارنجک و در کنار شهید «پنجعلی بهرامی» آرام گرفت ♥➣ . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• آدمیزادست و عشقُ دل به هرکاری زدن! . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• در مورد آن چه برایتان مهم است با همسرتان 👍 هرچه شما صریح تر و روشن تر افکار، احساسات، و خواسته هایتان را با همسرتان در میان بگذارید، رابطه صمیمانه تری خواهید داشت.👌 ✅بنابراین برای ایجاد رابطه صمیمانه، با همسرتان کنید و به وی کمک کنید تا شما را بهتر بشناسند. توجه داشته باشید که اگر به همسر تان اجازه بدهید شما را ، بهتر می تواند برای رضای نگه داشتن و برآورده کردن نیازهایتان تلاش کند. ✅بنابراین این باور را کنار بگذارید که همسرتان باید خودش ویژگی ها، حساسیت ها و نیازهای شما را بفهمد.🌺 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
•𓆩🖤𓆪• . . •• •• آقای امام رضا! ما کبوترهای بی بالیم اما آمدیم لذت پرواز در اطراف گنبد با شما… . . 𓆩پنجرهِ‌فولادِرضابراتِ‌کربَلامیدھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🖤𓆪
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدوچهل‌ودو به منیرخانم که مشغول چای ریختن است،سلام مید
•𓆩💞𓆪• . . •• •• :_خوبم منیرخانم،خوبم... منیر دست میکشد و با نگرانی نگاهم میکند. جمله ی بعدی بابا،باعث میشود قطره اشک دوم،از اندوه دلم،سراسیمه بیرون بدود. +:گفتم امشب بیان تا زودتر جوابشونو بگیرن...به هرحال تو هم هرچقدر زودتر فراموشش کنی،برات بهتره... بلند میشوم..کیفم را برمیدارم. زیرلب خداحافظی میکنم و میخواهم از آشپزخانه خارج شوم که بابا میگوید +:راستی،رفتم واسه گرفتن گواهینامه اسمت رو نوشتم...امروز برو زمان کلاسات رو مشخص کن.. سر خودت رو گرم کن تا راحت تر فکر این پسره از ذهنت بره بیرون... باید فراموش کنم... بابا هرگز رضایت نمیدهد.... میدانم،رضایت دادن بابا به ازدواج همانقدر غیرباور است که پاره شدن طناب دار،از گردن یک اعدامی ... اما با این حال، شور و شعف در وجودم جوانه زده و روی لب هایم،گل لبخند داده است .. سخت است،اما غیرممکن که نیست... به قول فاطمه تا ستون بعدی،فرج است... از خانه خارج میشوم و چادرم را در خلو ِت خیابان سر میکنم. در حالی که طول پیاده رو، را با قدم های بلندم طی میکنم،موبایل را درمیآورم. باید به فاطمه خبر بدهم. لحظه ای مکث میکنم،نکند خواب باشد؟ با شیطنت زیر لب میگویم:چه بهتر که آدم با همچین خبرخوبی از خواب بیدار شه. شماره اش را میگیرم،بوق اول....بوق دوم....بوق سوم....بوق چهـ.. صدای خواب آلودش در گوشم میپیچد :_نیکی خدا بگم چیکارت کنه،یه امروز کلاس صبحمون کنسل شده بودا.... +:علیک السلام خانم دکتـر _زنگ زدی سلام بدی؟باشه سالم..خدافظ +:فاطمه حیف نیست روز به این قشنگی خواب باشی؟پاشو به آفتاب زمستونی سلام بده،بذار خورشید انرژی شو در اختیارت بذاره... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• :_نیکی خانم کبکت حسابی خروس میخونه... چه خبر شده؟ شیطنتم امروز حسابی گل کرده...شده ام نیکی سابق.. +:هیچی،تو برو بخواب،بعدا بهت میگم. صدای جیغش بلند میشود :_مگه گذاشتی؟حالا بگو ببینم چیشده؟؟ دست بلند میکنم و یک تاکسی مقابل پایم توقف میکند. سوار میشوم. +:حدس بزن؟ :_قرار خواستگاری رو گذاشتن؟؟آره؟؟؟ +:اه لوس چقدر زود فهمیدی لحن مادربزرگ ها را میگیرد :_دخترجون،من تو رو نشناسم که...حالا واسه کی؟ +:امشب؟ دوباره صدایش بلند میشود :_چی؟بابات از من و تو عجول تره که. صدایم غمگین میشود. +:آره،میخواد زودتر جواب منفیشو بده و خالص شه.. :_غصه نخور نیکی...گفتم که...ببین همش حل میشه بهت قول میدم...ببین امشب،گزارش آنلاین و لحظه به لحظه بهم میدیا... میخندم +:چشم...کاری نداری؟برو بخواب :_نه بابا مگه از هیجان خوابم میبره...برو به سلامت. موبایل را داخل کیف میاندازم...حس قشنگی همه ی وجودم را برداشته... با اینکه میدانم،آرزوهایم ،سرابی بیش نیست... خدایا،محکم تر از قبل،آغوشت را باز کرده ای. دوستت دارم. کرایه ی تاکسی را میپردازم و به سمت ورودی دانشکده قدم برمیدارم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🌙𓆪• . •• •• * علیرضا دبیر: والله، رهبر انقلاب از همه بیشتر هوامونو داشت... + شوخی رهبر انقلاب با علیرضا دبیر . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🚩 •📲 بازنشر: •🖇 «1472» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• صـبح کـہ می شود دنـبال اتفـاقات خـوب بگـرد😇💚 دنبـال آدم هایِ خوبــے که حـالِ خوبت را با لبخـندهایشان بـہ روزگـارت سنجاق ڪـنـے ...💌🧷 . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• مایه ے خوشدِلے آنجاست که دلــ💖ــدار آنجاست 💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• زندگـے چیسـت جـز لحظـہ بویـیدن بابونـہ :)🌻 _نـقاشے گـل بـابـونہ🥺💛🎨 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🪴𓆪•
•𓆩🙍‍♂𓆪• . . •• •• 💬 ‏سلام. آقا از من به شما نصیحت؛ اگه وارد جايى شدى: و يه نفر بيشتر از بقيه تحويلت گرفت😒 اون همونيه كه تا قبل از اومدنت بيشتر از بقيه پشت سرت حرف ميزده😁 . •📨• • 1010 • "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩مجردی‌یعنی،مجردی𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🤦‍♂𓆪
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• - ‌من زیستنم قصه‌ی مردم شده است ؛ یک تو وسط زندگی‌ام گُم شده است . .🌿 :) '! . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• ریشه خیلی از دعوا ها داخل خونه .... . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
•𓆩🖤𓆪• . . •• •• ظرف دلتنگیِ من پُر شده است پُرم از دلتنگی کاش مشهد بودم.. . . 𓆩پنجرهِ‌فولادِرضابراتِ‌کربَلامیدھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🖤𓆪
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدوچهل‌وچهار :_نیکی خانم کبکت حسابی خروس میخونه... چه
•𓆩💞𓆪• . . •• •• پرستو همکلاسی ام را میبینم. :_سالم پرستو +:عه،سلام نیکی خوبی؟ :_ممنون،تحقیقت رو آماده کردی؟ +:آره ولی مطمئنم بازم مال تو،تو کلاس بهترین میشه. آهی میکشم :_نه بابا،من نتونستم کاملش کنم،استاد حسابی از دستم ناراحت میشه. +:خب تا هفته ی دیگه کلی وقت هست :_هفته ی دیگه؟مگه قرار نبود امروز تحویل بدیم؟ +:چرا ولی بچه ها دیروز به استاد گفتن بیشتر وقت بده،استاد هم قبول کرده...چطور خبر نداری؟ ناخودآگاه سرم را به طرف آسمان میگیرم و لبخند میزنم... نگفتم؟!... تو مرا به حال خودم رها نمیکنی.. خدایا،آغوشت مطمئن و آرام بخش است... 🎉 :_نگرانم فاطمه +:ای بابا،نگرانی نداره که...مامانت میگه (خیلی خوش اومدین) مامان سیاوش میگه (خونه ی امید ماست) میخندم. :_دیوونه ای دختر! +:تازه بعدش میگن}این دو تا جوون برن یه گوشه باهم حرفاشونو بزنن{ بعد تو و جناب آقای داماد تشریف میبرین..تو باید سرخ و سفید بشی،یادت نره! :_وای شکمم درد گرفت فاطمه،بسه... +:حالا چیمیخوای بپوشی؟ :_وای نمیدونم،اصال بهش فکر نکرده بودم... ببین یه کت و دامن دارم،تا حالا نپوشیدمش.. +:عکسشو بفرست ببینم. :_باشه،باشه ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• کت و دامن آجری ام را روی تخت میاندازم،عکسش را میگیرم و برای فاطمه میفرستم. ... 💙fateme💙 is typing..... مینویسد: (نه رنگش خوب نیست)... شماره اش را میگیرم،بلافاصله جواب میدهد +:الو؟ :_پس چی بپوشم؟ +:ببین،یه پیراهن سبز داشتی،اونو بپوش میپرسم: :_خوبه اون؟ با اطمینان میگوید: +:آره اون قشنگه. ************* لباس هایم را عوض میکنم. از شدت اضطراب،کف دست هایم عرق کرده است. روی تخت مینشینم. طاقت نمیآورم. بلند میشوم و در طول اتاق راه میروم. صدای موبایل میآید،به خیال اینکه فاطمه است، پیام را باز میکنم،اما عمو وحید است... (بی معرفت نباید یه خبر به من بدی؟) آب دهانم را قورت میدهم،از بعدازظهر هربار خواستم با او صحبت کنم،شرم و حیا مانع شد. مینویسم: (ببخشید عمو،شرمنده،روم نشد).. تماس میگیرد،رد تماس میدهم. مینویسد: (حالا چرا حرف نمیزنی؟) مینویسم: (نمیتونم عمو،حالم خوب نیست... فک کنم الان بدحال ترین آدم روی زمین باشم). مینویسد: ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•