💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوچهل
شاید تا به حال تنها بودهای..اما این بار نمیگذارم تنها بمانی.کنارت میایستم.
با چنگ و دندان از تو و زندگیام حفاظت میکنم.
من نمیگذارم ریالی پول ِ حرام بپردازی...
حیف است...
پدرهایمان هرطور که بودهاند،به خاطر جلوگیری از زیان،اصلا به سمت این وامها و سودها و
بهرهها نرفتهاند.
با پول دست رنج پدرهایمان قد کشیدهایم.
حالا نمیگذارم،آینده ی خودت،مانی و فرزندانتان را تباه کنی...
★
مسیح با عجله،کیف سامسونت به دست از جلوی آشپزخانه میگذرد.
:_من رفتم نیکی..
سریع به دنبالش میروم و جلویش را میگیرم.
+:صبحونه...
مهربان نگاهم میکند
:_دیره... باید برم...
مصرانه میگویم
+:اول صبحونه...
مسیح بیاختیار میخندد و نگاهم میکند.
مثل بچهای بازیگوش که به خواستهاش رسیده،جلوتر از او وارد آشپزخانه میشوم.
:_چند لقمه میخورم،باید برم نیکیجان
مثل برق گرفتهها از جا میپرم.
نگاهش میکنم.
کلمات محبت آمیزش بدجور مرا وابسته کرده.
نمیخواهم به این فکر کنم که چند روز از آن قرار کذایی مانده.
بقیه ی عمرم کافیست تا با ذوق جان بعد از اسمم، با صدای او خوش باشم.
سریع به خودم میآیمـ
+:باشه
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوچهلویک
فنجان چایش را جلویش میگذارم.
نگاهم میکند.
:_سیصد تومن تو حسابم هست...
نمیدانم چرا،ولی از فکر اینکه خیلی پولدار نیست،خوشحالم!
هیچ نمیگویم.
:_نزدیک دویست میلیون دیگه سر پروژههای پاساژ و مجتمع الهیه بهم طلب دارن،ولی طول
میکشه تا وصولش کنن....باید برم شاید حداقل یه کمش رو بهم بدن...
مانیم خودش صد،صد و پنجاه داره...اوف،هنوز خیلی کم دارم...
+:خدا بزرگه...
متعجب نگاهم میکند.
بااطمینان و محکم میگویم
+:شک نداشته باشین پسرعمو.
خدا خیلی بزرگه...
به نشانهی تأیید سر تکان میدهد و فنجان چایاش را سر میکشد.
چند لحظه در سکوت سپری میشود.
مسیح به فکر فرو رفته.زمزمهوار انگار با خودش حرف میزند.
:_هنوز خیلی کمه...
میگویم :
+کم نیست...
:_چرا هست؛خیلی کمه...
+:پسرعمو...
نکنه واقعا میخواین نیم میلیارد تومن بهرهی حرام بدین؟؟
با حسرت میگوید
:_میتونم ندم؟تا این پول رو ندم مانی از اون خرابشده بیرون نمیاد
+:جدا از اینکه این پول،خیلی زیاده،از طرفی حرومه پسرعمو..
ربا،اعلان جنگ با خداست
دادن و گرفتن ...
به پشتی صندلی تکیه میدهد
:_خودتو بذار جای من...اگه برادرت گوشهی بازداشتگاه بود،چی کار میکردی؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوچهلودو
+:آقامانی برای منم عزیزه.. باور کنین
اما من به خاطر خودشون هم میگم..گناهه،پسرعمو گناهه...
تحکم را چاشنی لحنم میکنم
+: من اگه جای شما بودم،هرطور شده کاری میکردم که حتی یه ریالم بیشتر از اصل پول به اون آدم
زالوصفت ندم...
متفکرانه میگوید
:_هرکاری؟
صادقانه،سر تکان میدهم.
مسیح باز هم در فکر فرو میرود.
میخواهم از نیمچه اطلاعات حقوقیام استفاده کنمـ.
+:شاید بشه یه استشهاد محلی جمع کرد..قانون با اینجور افراد برخورد میکنه
در همان حال میگوید
:_نه.. دیروز پرسوجو کردم.
این آدم،دودمان خیلیا رو به باد داده،اما هیچکس حاضر نیست علیهش شهادت بده... ازش
میترسن...
هرکاری از این آدم برمیاد..
باز هم در همان حال،میگوید
:_یه فکری دارم،اما میترسم بگم تو مخالفت کنی..ولی تنها راهیعه که میشه بهرهی پولو نداد...
با شوق میگویم
+:چه فکری؟
به طرفم برمیگردد.
در آسمان شب چشمانش،چیزی تکان میخورد.چیزی شبیه شجاعت،چیزی کمرنگ مثل دلهره...
:_امروز واسه دادگاه،حتما چک و سفتههای مانی رو با خودش میاره..
باید قبل دادگاه،اصل پولو باهاش تسویه کنم و بعد....
نگاهم میکند.
منتظر است جملهاش را کامل کنم.
شیطنت چشمانش میترساندم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ کمک کردن ملائکه الهی🌱
✨️ جملهای طلایی از
بیانات اخیر حضرت آقا (حفظه الله):
اگر شما آماده باشید، ملائکهی الهی
هم به کمک شما میآیند.
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰#⃣ #وعده_صادق | #سوریه
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1549 𓈒
.
𐚁 شبنشینےبامقاممعظمدلبرے
╰─ @asheghaneh_halal
.
🌙
⏝
#صبحونه
هـزار جــان
مقــدس✨
فـداے
روے تو
بــاد . . .💝
🍃🌸| @asheghaneh_halal
💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
پیامبرمهربانیها صلیاللهعلیهوآله فرمودند :
بیچشمداشت ، صدقه بدهید ؛
زیرا چشمداشت ، اجر را از بین میبرد 💘'
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
تا تو باشی چا☕️یِ شعرم تازهدم با قندِ توست
بی تو اما طعمِ دنیا از دهان افتاده است...🌼
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
•• #همسفرانه ••
جـــان
بــ…ــه
جـــانــم
هـــم
کنــنـــد
آرام جــ…ـان مــن تــویــ♥ــی💚🍃
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
🧔🏻♂
⏝
֢ ֢ #منو_بابام ֢ ֢
.
📩 از طنزیجات خانواده پرجمعیت
اینو بگم: یه بار رفتیم مهمونی خونه داییم
موقع برگشت وسط راه بابام شمردمون دید
یکیمون کمه، گفت اشکال نداره فردا میرم
میارمش، رسیدیم خونه دیدیم جلو
تلویزیون خوابه😐
اصلا نبرده بودیمش 😂😂😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1101 𓈒
تجربه مشابهی داری بفرست😉👇
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃اینجاباباهامیدوندارهستند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧔🏻♂
⏝
🛵
⏝
֢ ֢ #درِگوشی ֢ ֢
.
♕ اسم دلبر و همدمت رو
اینجوری سیو کن🥹🤭
╟🤍 - هَـمدمِ بُـزرگ!🫂
- 𝑩𝒊𝒈 𝒇𝒆𝒍𝒍𝒂
╟❤️ - اونـٰی که کُلِ هفتِه رو تو فِکرشی!🙊
- 𝑾𝒐𝒏𝒅𝒆𝒓𝒘𝒂𝒍𝒍
╟🤍 - مخفیگـٰاه مـَن!💒
- 𝑨𝒃𝒅𝒊𝒕𝒐𝒓𝒚
°کپے!؟
_ تنهاباذکرآیدےمنبع،موردرضایته☺️
.
⧉💌 #بفرستبراش
⧉🤫 #متاهلهابخونند
.
𐚁 بفرماییدتودمدربده
╰─ @asheghaneh_halal
🛵
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر محترم شهید گفت: خوشحالم از اینکه شهید با تکیه بر امر ولایت، شهید مدافع حرم شد چرا که امر بدون ولایت برای ما معنا ندارد.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عبدالله_اسکندری
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
همهی من برای تو
تو بخند(:🥰✨
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
920913-Panahian-Tarasht-KhanevadehKhub-05-64k.mp3
23.93M
📼
⏝
֢ ֢ #ثمینه ֢ ֢
نقش «عبودیت» در خانواده
𓂃حرفدلترواینجابشنو𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
📼
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
دعوتم کن°✨️°
که بیایم نفَسی تازه کنم°😌°
از دلم، حسرت دیدار حرم را بردار °❤️°
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_چهارصدوچهلودو +:آقامانی برای منم عزیزه.. باور کنین اما
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوچهلوسه
نکند فکری که به سرش زده...،
با دلهره میگویم
+:نه...
:_تنها راهه...
زمزمهوار حرفش را ادامه میدهد
:_فقط اگه میتونستم،اصل پولو بهش برگردونم...هنوز نصف پول رو جور نکردمـ..
دستانم را آرام بالا میآورم.
با ترس،چک رمزدار را جلویش روی میز میگذارم.
از واکنشش میترسم.مسیح را محکم و مستقل شناختهام.
زیر بار منت هیچکس نمیرود.
دیشب به بابا زنگ زدم و کمک عاجل خواستم،اما طوری که غرور همسرم،نشکند.
بابا هم صبح،با رانندهاش این چک را برایم فرستاد.
یک تای ابرویش را بالا میدهد.
:_این چیه؟
لبخند کمرنگی میزنم .
+:ناقابله... شاید بتونه یه کم از مشکلاتت رو حل کنه..
نگاهش روی مبلغ چک ثابت میشود.
آرام آرام سرش را بالا میآورد و از پشت برگه،میگوید
:_نمیخوای بگی که چهارصد میلیون،پس انداز داشتی؟
دهانم خشک شده،مطمئن بودم به سادگی قبول نمیکند.
دستهایم را درهم گره میزنم.
حتما نام و امضای بابا را پای چک دیده.
+:نه،پس انداز من نیست..بابا قرار بود واسه هدیهی ازدواج بیشتر از این پول رو به من بدن،اما
من قبول نکردم،گفتم فعلا لازمش ندارم...
صدایش کمی بالا میرود
_:بعد اونوقت دیشب زنگ زدی و گفتی لازم داری...بابات هم حتما فکر کرده چه شوهر
بی عرضهای داری
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوچهلوچهار
با اضطراب میگویم
+:پســــرعمــــــــو....
سرش را بالا میآورد و نگاهم میکند.
منتظر جوابم است.
جوابی قانع کننده.ـ
+:من به بابا گفتم قصد دارم سرمایه گذاری کنم،اما نمیخوام فعال مسیح چیزی بدونه...
مسیح با لحن سرزنشگرانهای میگوید
:_دروغ گفتی؟
+:نه اصلا...
من واقعا میخوام تو شرکت شما سرمایه گذاری کنم.
میدونم این مبلغ،کمه..ولی میخوام جزو سهامدارا باشم.
هروقت هم که دیگه مایل با همکاری با من نبودین،سهامم رو بهتون میفروشم.
چک را داخل پاکت میگذارد و محترمانه به طرفم میگیرد.
:_این لطفت رو هیچوقت فراموش نمیکنم،اما با کمال احترام،نمیتونم قبولش کنم...
عاجزانه میگویم
+:پسرعمو...آقامانی هم مثل برادر من هستن...
شمام که واسه اجرا کردن اون نقشه،لازمه که زودتر از دادگاه با اون آقا حساب کنین...
مسیح،مردد شده..
تیر نهایی را میزنم
+:فکر میکردم از اعضای خونوادم...میتونم تو روزای حساس کمکت....ون باشم..
دلخور رو برمیگردانم که مسیح میگوید
:_باشه خانم،حالا قهر نکن
شما از همین امروز،سهامدار شرکت فکسنی ما هستین...
لبخند میزنم و پاکت را به طرفش میگیرم.
+:باعث افتخاره...
مسیح پاکت را داخل کیفش میگذارد.
دوباره به طرفم برمیگردد.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوچهلوپنج
غم در چهرهاش نشسته.
:_خیلی زود بهت پس میدمش...قول
لبخند میزنم
+:من و شما نداریم که...
خط لبخندش عمیق میشود.
انگار این حرف،به دلش نشسته...
بلند میشود.
:_ممنون شریک... خداحافظ
چند قدم میرود که صدایش میکنم.
+:پسرعمو
:_جانم؟
بند دلم میلرزد.
چشمان براقش را روی صورتم میچرخاند
سریع میگویم
+:میشه آقامانی ندونن؟
:_چی رو؟
+:اینکه من میدونم ایشون،ربا گرفتن..
سر تکان میدهد
:_فهمیدم.
سرم را پایین میاندازم و با ریشههای شالم بازی میکنم.
مسیح به طرف در میرود.
دستش روی دستگیره است که صدایم میزند.
:_نیکی؟
سرم را بالا میآورم.
:_گاهی شک میکنم راجع سن واقعیت...این همه فهم و شعور از دختری تو سن و سال تو...
با حیرت سر تکان میدهد.
:_ممنون که عضو خونوادمی
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوچهلوشش
قبل از اینکه چیزی بگویم،از در خارج میشود.
برمیگردد و سرش را از الی در داخل میآورد.
:_خداحافظ شریک...
در را میبندد.
آرام میگویم
+:خدا پشت و پناهت....
*مسیح*
بی سر و صدا وارد خانه میشوم.
میخواهم نیکی را غافلگیر کنم.
جعبهی شیرینی را روی دستم جابهجا میکنم.
خوشحالم.
دلیلش را نمیدانم.
اما بیربط به نیکی نیست.
برای اولین بار،دست کمکی که به طرفم دراز شده بود،با اشتیاق گرفتم.هیچوقت تا این حد،از
کمک گرفتن از شخص دیگری،راضی و خشنود نبودم.
نیکی امروز مرا شگفتزده کرد.با اینکارش،نشان داد که نگرانم است..
به فکر کارهایم هست.
جلو میروم.
آشپزخانه،خالیست.
پاورچین به طرف اتاقش میروم.
دلم ضعف میرود برای کنار او بودن.
حسِ طرفه باشد "عجیبی میگوید "شاید این عشق من به نیکی،دو
آمیز باشد. ساده ی محبت
راضیم حتی اگر یک احساسِ
در اتاقش باز است و اتاق،خالی...
نگران شدهام.
سابقه ندارد این وقت روز،بیرون باشد.
طلا هم نیست.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ مثلا از دور نگاهش کنی، یهو اشاره
کنه و انگشترش رو بهت بده💚
👆 دیدار دیروز؛ لحظه اهدای انگشترِ
حضرت آقا (حفظه الله) به یکی از حضار
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰#⃣ #وعده_صادق | #سوریه
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1550 𓈒
.
𐚁 شبنشینےبامقاممعظمدلبرے
╰─ @asheghaneh_halal
.
🌙
⏝
#صبحونه
صـحبت از ماندن یک عمر 🦋
بماند بہ ڪـنار !😅
قـدر نوشـیدن یڪـ چـاے☕️
بمانـے ڪافیست ...🙂💓
🍃🌸| @asheghaneh_halal
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
کس در همه آفاق به دل🫀تنگیِ من نیست...🥀
بسیار ستم کار و بسی عهد شکن هست
اما به ستم کاری آن عهد شکن نیست ❤️🩹
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
📌خدایی نکرده موقع آشپزی ممکنه دستت با روغن داغ بسوزه یا بخوره به قابلمه یا تابه داغ بسوزه پس این چند ترفند رو بلد باش ..☺️
🥚حـتما روی اون قسمت از سوختگی مقداری سفیده تخم مرغ بزن با اینکار هم سوزش سوختگی از بین میره هم تاول نمیزنہ!
روش دوم هـم اینہ ڪہ روے اون قسمت از سـوختگی آرد بپاش تا هم سـوزش سوختگی قطع بشه هم لکه و جای سوختگے نمونہ!
🍯روش سـوم هـم استفـاده از عسل برای
سوختگ.ے هست ڪہ بـسیار موثره!
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 من نمیدونستم
چطوری به خانوادم بگم
من زن میخوام و دیگه بزرگ شدم..
پا شدم کولرو خاموش کردم..
بابام اومد ماچم کرد گفت:
حالا مرد شدی وقته زن گرفتنته!😂😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1102 𓈒
تجربه مشابهی داری بفرست😉👇
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𐚁 پاتوقمجردے
╰─ @Asheghaneh_Halal
.
🥤
⏝
🛵
⏝
֢ ֢ #درِگوشی ֢ ֢
.
♕ اسم دلبر و همدمت رو
اینجوری سیو کن🥹🤭
╟🤍 - شـٰاهرگِ مـَن!🎋
- Ma Veine
╟❤️ - آرامـشِ روحـَم!🔐
- Sieluni rauhaa
╟🤍 - سورپـرایزِ خـُدا!💌
- la surprise de Dieu
°کپے!؟
_ تنهاباذکرآیدےمنبع،موردرضایته☺️
.
⧉💌 #بفرستبراش
⧉🤫 #متاهلهابخونند
.
𐚁 بفرماییدتودمدربده
╰─ @Asheghaneh_Halal
🛵
⏝
#همسفرانه
قشنگی صدات به کنار😌 . . .
من قشنگی چشماتو کجای دلم بذارم🥰؟!
𐚁 بفرماییدتودمدربده
╰─ @Asheghaneh_halal