🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
حالا تو هِی به رویِ خودِت نیار
منم هِی به رویِ خودم نیارم🥀
اما یک روز
یک جایی
« برای این همه نداشتنت میمیرم ! »💔
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
•• #همسفرانه ••
راست می گویند❤️
نفسم از جای گرم بلند می شود🔥
از جای گرم درست میان آغوشت😍
#گرما_بخش_زندگیمی☀️💖
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
🧔🏻♂
⏝
֢ ֢ #منو_بابام ֢ ֢
.
📩 به بابام گفتم زن میخوام؛
گفت درآمد داری؟ گفتم تو هستی!
گفت پول؟ گفتم تو داری!
گفت خونه؟ گفتم: بگیر واسم
گفت اگه قرار اینهمه خرج کنم
خودم زن میگیرم خوب😎😜
هیچی دیگه قانع شدم 😬
الانم داریم برا بابام میرم خواستگاری😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1108 𓈒
تجربه مشابهی داری بفرست😉👇
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𐚁 اینجاباباهامیدوندارن
╰─ @Asheghaneh_Halal
.
🧔🏻♂
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
با این ترفنـد
دیگہ ظرف روغنـت رو هر ڪجا بزارے چرب و ڪـثیف نمیشــہ😍
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🛵
⏝
֢ ֢ #درِگوشی ֢ ֢
.
♕ اسم دلبر و همدمت رو
اینجوری سیو کن🥹🤭
╟🤍 - جـنـٰاب آقـٰای مهربـون !🤵🏻♂
╟❤️ - سـرکـٰار خـٰانومِ لجبـٰاز !🙅🏻♀
╟🤍 - متخصـصِ حـٰال خوبـم !✨
°کپے!؟
_ تنهاباذکرآیدےمنبع،موردرضایته☺️
.
⧉💌 #بفرستبراش
⧉🤫 #متاهلهابخونند
.
𐚁 بفرماییدتودمدربده
╰─ @Asheghaneh_Halal
🛵
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
از خاک آفریده شدهایم
پس چرا شکوفه ندهیم؟🌸🌝🌱
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
خود را رسانده ام به برت،
یاری ام کنی🌱
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_چهارصدوشصتوهشت یه آرامشی بهم میده که قبلا هیچجا نداشتم.
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوشصتونه
عاشق شدی داداش،دوبخشه..عـــا...شــــق...
گیج نگاهش میکنم.
واقعا عشق،اینقدر لطیف و شیرین است؟
این احساس پاک،که با دیدن نیکی یا شنیدن صدایش،آرام،از قلبم به تمام نقاط بدنم پمپاژ میشود،عشق است؟؟
این جنون و شیدایی که در رگ هایم نبض میگیرد و حیاتم میبخشد،عشق است؟؟
اما اگر من واقعا عاشق شده ام...پس سرانجامم چیست؟
نکند حرفهای مانی درست باشد؟نکند نیکی قصد رفتن کند؟
نکند روح از کالبد خانه ام بکند و برود؟
نکند ملک الموت جانی باشد که خودش به رگوهای خانه ام بخشیده؟
آنوقت،اگر برود...
من میمانم و دلی که شکسته و غروری که لگد مال شده...
مانی برابرم مینشیند و دستش را مقابل صورتم تکان میدهد.
+:چی شد؟؟ کجایی مجنون جان؟
کلافه از جا بلند میشوم.
دستم را بین موهایم حرکت میدهم و بعد آرام روی صورتم میکشانم.
سرجایم میایستم و با پاشنه ی پای راستم روی زمین ضرب میگیرم.صدایم،ابتدا از ته حنجره ام
خارج میشود و بعد کمکم جان میگیرد.
:_لعنت به من...لعنت به من...
مانی بلند میشود و روبه رویم میایستد.
+:چی کار میکنی مسیح؟؟ آرومتر...
:_من خیلی بیجنبه ام مانی حالم از خودم بهم میخوره..
+:چی میگی پسر؟تو هم حق داری...
بالاخره هرکسیم جای تو بود ممکن بود این اتفاق بیفته...
خب طبیعیه..نیکی خوش اخالقه،مهربونه،باکمالاته؛خوشگله...
یک لحظه خون به مغزم نمیرسد.
نمیتوانم تحمل کنم که َمردی غریبه، ظاهر همسرم را تمجید کند.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوهفتاد
با دست،محکم تخِت سینه ی مانی میکوبم و به عقب،هلش میدهم.
:_خفه شو مانی...اول بفهم چی میگی بعد....
مانی لبخندی میزند و پیراهنش را صاف میکند.
به او پشت میکنم،نفس عمیقی میکشم و دوباره برمیگردم.
:_ببخشید...یه لحظه کنترلم رو از دست دادم..اصالا من..من نباید وارد این بازی میشدم...
مانی دستانش را روی شانه هایم میگذارد.
+:مسیح...
آروم باش...ببین منو...اینا همش طبیعیه پسر...
به بازی سرنوشت اعتقاد نداری؟میفهمم نگرانیتو...
ولی از اونجایی که معلومه زنداداش هم از جنابعالی بدشون نمیاد...
با تعجب به چشمان مانی خیره میشوم.
:_چی میگی؟
سرش را کمی به چپ خم میکند.
+:اینورو نگا کن...
برمیگردم.
نیکی کنار مامان رو به اجاق ایستاده و با لبخندی تماشایم میکند.
مرا که میبیند،نگاهش را میدزدد.
سرم را پایین میاندازم.
بغضم را قورت میدهم.
چرا باید از من خوشش بیاد؟؟خب طبیعیه که از امثال سیاوش..
آب دهانم را قورت میدهم.
برای اولین بار در عمرم،از خودم احساس نارضایتی میکنم.
کاش،این،من نبودم...
کاش فقط کمی شبیه سیاوش بودم..
کاش از دار و ندار دنیا هیچ نداشتم،جز محبت .. نیکی
کاش فقط یک خانه در دنیا داشتم.خانه ی قلب نیکی...
زهرخندی میزنم و دست های مانی را از شانهام جدا میکنم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ هدیه غافلگیر کننده رهبر انقلاب
به مجری تلویزیون🛍
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰#⃣ #وعده_صادق | #تعهد | #یلدا
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1557 𓈒
.
𐚁 شبنشینےبامقاممعظمدلبرے
╰─ @asheghaneh_halal
.
🌙
⏝
#صبحونه
مـن ديدم
از هـمان سر صبح آسوده
هـے بوی بال ڪـبوتر و🕊
نایِ تازهی نعنـاے نورسيـده میآيد.🌱
پس بگو قـرار بود که تو بيايـے
و من نمـیدانستم!😍
دردت به جان بیقرار پر گريهام،
پس ايـن همه سال و ماه ساڪت من،
ڪـجا بودی؟🥺
#سید_علی_صالحی
🍃🌸| @asheghaneh_halal
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢
تو اگر مرا برانی دَرِ دیگری نکوبم...
که به غیر آستانت، همه جا پر از زیان است...
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
اینطوری قاشق چنگالاتو برق بنداز 🤩🤍
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 سلااام. یلداتون مبارک🍉
گواهینامه گرفتن من 3 سال طول کشید!
وقتی قبول شدم
افسره از من خوشحالتر بود 😂😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1109 𓈒
تجربه مشابهی داری بفرست😉👇
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𐚁 پاتوقمجردے
╰─ @Asheghaneh_Halal
.
🥤
⏝
🛵
⏝
֢ ֢ #درِگوشی ֢ ֢
.
♕ اسم دلبر و همدمت رو
اینجوری سیو کن🥹🤭
╟🤍 - شـٰارژر مـَن !🔋
╟❤️ - دعـوایی جـٰان !🧹😎
╟🤍 - چـراغِ زندگـیم !💡
°کپے!؟
_ تنهاباذکرآیدےمنبع،موردرضایته☺️
.
⧉💌 #بفرستبراش
⧉🤫 #متاهلهابخونند
.
𐚁 بفرماییدتودمدربده
╰─ @Asheghaneh_Halal
🛵
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
💌 به جای "همیشه کنارتم"
از یه جمله ی قشنگ تر
استفاده کنید و بهش بگید:
«آنجا که هیچ نیست؛
به یاد بیاور که دوستت دارم»🥰
𐚁 بفرماییدتودمدربده
╰─ @Asheghaneh_Halal
🐹
⏝
֢ ֢ #نےنے_شو ֢ ֢
.
√ مَنْ🤭
فَلدایِ شَبِ اَلدٰا🍉
.
𐚁 گُردانِ زِرِهـِ پوشَکے
╰─ @asheghaneh_halal
.
🐹
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
√ شب یلدا بهش بگو؛
•پاییز رسید تا دچار تو شوم🍁
•باران بزند که بیقرار تو شوم⛈
•هر روز بکاری به دلم دانهی عشق❤️
•یلدا که شود باز انار تو شوم🍉
⸤ حسین شادمهر ⸣
.
𐚁 بساطعاشقےبرپاس،بفرما
╰─ @asheghaneh_halal
.
💍
⏝
چه قدر به حرف همسرت گوش میدی؟ - @Panahian_ir.mp3
1.68M
📼
⏝
֢ ֢ #ثمینه ֢ ֢
📍چقدر به حرف
همسرت گوش میدی؟
➕ نمونهای از رفتار امام باقر ع
𓂃حرفدلترواینجابشنو𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
📼
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #واژه_نامه ֢ ֢
.
√ یه جمله تو عربی هست که میگه:
«يا ليت العناق يُرسل😘»
«کاشمیشد،آغوشرا
[همچوننامه]💌
سویدیگریفرستاد!🫂🤍»
⊰ #یلدا | #شب_یلدا
.
𐚁 منبع قربون صدقه
╰─ @asheghaneh_halal
.
💌
⏝
🛵
⏝
֢ ֢ #خانومِ_حاجی ֢ ֢
.
╮یلدا یعنی
•تو این فصل سرد، من بیشتر
از همیشہ بہ آغوش گرمت نیاز دارم ..♡
•من تو رو یک دقیقه بیشتر از همیشہ
دوست دارم
•یک دقیقہ بیشتر دورِ
اون چشمای خوشگلت میگردم ..
•یک دقیقہ بیشتر از همیشہ میتونم
داشتہ باشمت، آخہ تو هر دقیقہ داشتنت
خیلی قشنگہ، آخہ تو شیرین ترین یلدای
منی، نباشی یلدا بہ چہ دردِ من میاد؟
√ تو وقتی اومدی تو زندگیم یہ نفر بودی
ولی الان هَمـ∞ـہ کَسَمی ..
من یلدا و یلداها رو با تو میخوام🌹
یلدات مبارک دردونہی قلبم! :)🍉📜♥️╭
#یلدا | #شب_یلدا | #یلدای_مهدوی
°کپے!؟
_ تنهاباذکرآیدےمنبع،موردرضایته☺️
.
⧉💌 #بفرستبراش
⧉🤫 #متاهلهابخونند
.
𐚁 بفرماییدتودمدربده
╰─ @Asheghaneh_Halal
🛵
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
«کمْ مخواه از عَطای بسیارش...»
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
√ فال حافظ📖
که بگیرند⚡️
همه می فهمند..🧐
' کار عاشق😍
فقط ای کاش به یلدا🍉
نرسد..💔'
#یلدا | #شب_یلدا | #یلدای_مهدوی
.
𐚁 بساطعاشقےبرپاس،بفرما
╰─ @asheghaneh_halal
.
💍
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_چهارصدوهفتاد با دست،محکم تخِت سینه ی مانی میکوبم و به عقب،
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوهفتادویک
مانی میگوید
+:چرا اینقدر نگرانی؟؟
:_قول و قرارام یادت رفته؟؟ به نیکی..به عمووحید...
من قول دادم،قول مردونه !
مانی با امید میگوید
+:نگران نباش مسیح...
باور کن میتونی نیکی رو عاشق خودت بکنی...اگه نیکی هم تو رو بخواد،دیگه قول و قراری
بینتون نمیمونه...
احساس سرخوردگی در تمام سلولهایم جاریست..
هیچوقت در عمرم تا این حد،احساس حقارت نکرده بودم
:_چه خوشخیالی تو مانی...یه نگاه به من بنداز...نیکی چرا باید عاشق یکی مثل من بشه..
+:مسیح به من گوش بده..
تو میتونی مثل یه فرمانده جنگی، مدیریت کنی و خیلی راحت،قلب نیکی رو تصرف کنی...
تو خانمها رو نمیشناسی به همین خاطر من با کمال میل حاضرم کمکت کنم..
ولی اول باید خودت بخوای..میخوای یا نه ؟
کلافه پشت به مانی میکنم و از او دور میشوم.
صدایش از پشتسرم میآید.
+:اگه دوسش داری پاش وایسا..مردونه،پای خواهش دلت وایسا..
به قول عمووحید ادم نباید مشمول الضمهی قلبش بشه...
میشنوی صدامو فرمانده؟؟
*نیکی*
مشتاق به صورت زنعمو خیره شدهام.
زنعمو میگوید
:_آره دیگه..واسه همین غدبازیهاش هیچ وقت نذاشت واسش تولد بگیریم.ده ساله که شد
گفت دیگه من بزرگ شدم و مرد شدم و این حرفا..حتی یه کیک تولد ساده نتونستیم براش
بگیریم..
بین خودمون باشه،من با این هیبت،خیلی از مسیح میترسم...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوهفتادودو
میخندم.
زنعمو ادامه میدهد
:_ولی امسال شرایط فرق میکنه..
تو امسال کمکم میکنی که یه تولد بزرگ براش بگیرم و همه رو دعوت بکنم،آره؟
نمیدانم چه بگویم.
به شدت در محظور قرار گرفتهام.
از طرفی نمیتوانم دست یاری زنعمو را رد کنم و از طرف دیگر مطمئنم مسیح از این کار خوشش
نمیآید.
+:آخه زنعمـ...یعنی آخه مامانجان...وقتی خودتون میدونین از این کار خوشش نمیآد...
:_آخه دخترم..من مطمئنم اگه تو بهش بگی نه نمیگه...
من دوست دارم واسش یه جشن خوب بگیرم.
صدای محکم و مردانهای از ورودی آشپزخانه میآید :نه
هراسان برمیگردم.
مانی در چهارچوب در ایستاده :مامانجان وقتی میدونی دوست نداره،چرا به نیکی اصرار میکنی
؟
از این بچهبازیا و سورپرایز و این چیزا خوشش نمیآد..امسالم براش فرقی نداره با پارسال..
زن گرفته،سند تحول بنیادین که امضا نکرده..
زنعمو با ناراحتی سرش را پایین میاندازد.
با لبخند،از مانی قدردانی میکنم و میپرسم :مسیح کو؟
مانی به طرف یخچال میرود و میگوید: رفت قدم بزنه...
به سرعت به طرف ورودی میروم.
نگاهی به بیرون میاندازم.
قامت بلند مسیح را در تاریکی انتهای حیاط میبینم.
از اتاق،کت مسیح را برمیدارم و با قدمهایی بلند خودم را به آشپزخانه میرسانم.
+:آقامانی..هوای بیرون سرده...
میشه این کت رو بدین بهش؟
مانی با شیطنت میخندد :چرا خودت نمیبری؟خوشحالتر میشه که...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوهفتادوسه
با خجالت گوشهی روسریام را مرتب میکنم و میگویم:آخه سگتون...یه کم میترسم...
مانی کت را از دستم میگیرد و به طرف ورودی میرود.
دستش را روی دستگیره میگذارد،چشمکی میزند و میگوید:ممنون...
نمیدانم تشکرش برای چیست..
هرچه که هست حالا من ماندهام و پسربچهی لجبازی که سه شب بعد تولدش است و از سورپرایز
خوشش نمیآید..
به نظر میرسد فرصت خوبی باشد برای آشتیکنان پدرها!
*مسیح*
بین درختهای قطور و کهن
سال خانهی پدری قدم میزنم.
ذهنم درگیر است.
مشغول حرفهای مانی،رفتارهای نیکی و تپشهای تند قلبم...
چرا حتی به زبان آوردن نامش ضربان میدهد به جانم...نبض میبخشد به زندگیام...
کلافهام..مرددم...
صدای خشخش برگها پشت سرم باعث میشود برگردم.
مانی روبهرویم میایستد.
:_بیا،شاهد از غیب رسید...
و کتم را به سمتم میگیرد.
+:شاهد؟؟
دست راستم را داخل آستین میکنم و به مانی زل میزنم.
:_آره..نگفتم نیکی هم بهت فکر میکنه؟
آستین چپم را میپوشم و به طرف مانی برمیگردم.
با شیطنت ابروهایش را بالا میاندازد و میگوید
:_خانمت فرستاد.. گفت هوا سرده...
گرم میشوم.
در سردترین روزهای اسفند،از درون گر میگیرم و لبخندی روی لبهایم شکوفه میکند.
همقدم با مانی به طرف خانه میرویم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوهفتادوچهار
در سکوت،به خشخش برگهای خشک زیر پاهایمان گوش میدهیم و به سقف پرستارهی بالای
سرمان نگاه میکنیم.
صدای باز و بستهشدن در خانه میآید.
نیکی،پالتویش را روی شانهاش انداخته و چند قدم به طرف ما میآید.
با ترس نگاهی به پشت سرمان میاندازد.
میگوید:پسرعموهــــا... بیاین شام آماده است..مامان گفتن زودتر بیاین..
به چند قدمیاش میرسیم.
مانی با تعجب میپرسد :مــامــــان؟؟
نیکی گوشهی شالش را در دست میگیرد:آره..مامانشراره..
با لبخند و ستایش نگاهش میکنم.
مانی سقلمهای به پهلویم میزند : اینم دومین نشونه....
سرم را بالا میبرم و به آسمان صاف نگاه میکنم.
یعنی میشود حق با مانی باشد؟
★
دکمهی آسانسور را میزنم.
دربها بسته میشوند.
نیکی کنارم رو به آینه ایستاده.
بین پرسیدن و نپرسیدن،بین فهمیدن و نفهمیدن...میترسم از جوابی که قرار است بشنوم..
گاهی بهتر است شبیه کبک سرت را زیر برف بکنی...
با خودم کلنجار میروم.
بدون اینکه نگاهش کنم،میپرسم
: _این پسره... از این پسره چه خبر؟؟
نیکی با تعجب نگاهم میکند:کی؟
آب دهانم را قورت میدهم.
اما برای پشیمانی کمی دیر شده..
:_همین دوست عمووحید...این پسرهی لوس که خواستگارت بود...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ هدیه ای از جنس کلمات📨
💍 من از شما چفیه و انگشتر نمیخوام
✨صحبت های خانم کارگردان
در دیدار اخیر رهبر انقلاب با بانوان💞
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰#⃣ #شب_یلدا | #یلدای_مهدوی | #یلدا
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1558 𓈒
.
𐚁 شبنشینےبامقاممعظمدلبرے
╰─ @asheghaneh_halal
.
🌙
⏝
#صبحونه
"من سوء حظي
نسيـت أن الليل طويل
و من حسـن حظك
تذڪـرتك حتـِے الصباح..."
از بخـتِ بدم
از یاد بردم ڪـہ شـب چہ طولانیست🥲
و از بختِ خوبت
تا صـبح بہ یـادت بودم...❤️🙂
#محمود_درويش
🍃🌸| @asheghaneh_halal
💌
⏝
֢ ֢ #واژه_نامه ֢ ֢
.
√ تو زبان آلمانی یه کلمه هست
به اسم🥹👇
╟🤍 « Geborgenheit »
•به داشتن حس راحتی امنیت کامل
و عشق از سمت یه نفر می گن؛ جوری که
انگار هیچی توانایی از بین بردن حال خوبت
رو نداره؛ حتی زمانی که غم و غصه داشته
باشی، باز چون اون یه نفر هست،
حالت خوبه😌👌
°کپے!؟
_ تنهاباذکرآیدےمنبع،موردرضایته☺️
.
⊰ #یلدا | #شب_یلدا
.
𐚁 منبع قربون صدقه
╰─ @asheghaneh_halal
.
💌
⏝