eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
قبول باشه عزیزان شهدا☺️🌹 التماس دعا 🤲🏻
💚 🖇•[💗]  اگرخداوندراصدانزنید🍁 وازاونخواهیدتانجاتتان‌بدهد⚡️ حتمااسیروفرمانبرشیطان‌خواهیدشد🥀 🍃 🌼🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🌼 ✨______|[🦋]|______✨ @Banoyi_dameshgh ✨______|[🦋]|______✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹🦋🌱› -لِكَيْلَا‌تَأْسَوْاعَلَىٰ‌مَا‌فَاتَكُمْ- برآنچه‌ازدست‌داده‌ایدغصه‌نخورید. +شایدخداصفحه‌یِ‌بعدی‌زندگیمون‌یه‌چیز قشنگ‌برامون‌کنارگذاشته‌باشه، پس‌به‌اوتوکل‌کنیدوصبورباشید..💛🌻 🌸 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀••┈••❈✿♥️✿❈••┈••❀ ☀ { @Banoyi_dameshgh}🔚 💠 💠
سلام بزرگواران ساعت ۴ دوپارت داریم 😉
🔸 فردی از کشاورزی پرسید: آیا گندم کاشته‌ای؟! 🔹 کشاورز جواب داد: نه، ترسیدم باران نبارد. 🔸 مرد پرسید: پس ذرت کاشته‌ای؟ 🔹 کشاورز گفت: نه، ترسیدم ذرت‌ها را آفت بزند. 🔸 مرد پرسید: پس چه چیزی کاشته‌ای؟! 🔹 کشاورز گفت: هیچ‌چيز، خیالم راحت است ...! 🔰 همیشه بازنده‌ترین افراد در زندگی کسانی هستند که از ترسشان هرگز به هیچ کاری دست نمی‌زنند ...! ‎‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀••┈••❈✿♥️✿❈••┈••❀ ☀ { @Banoyi_dameshgh}🔚
~حیدࢪیون🍃
#هر_روز_یک_آیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد رائفی پور:بـرای امـام زمـان(عج)چکـار کنـم؟؟؟ 10,948 بازدید ▪︎پاک‌ دامنی ..‌ ! ▪︎شرط ظهور اینه که عباس باشی ☆♡ •┈••✾•✨🍁✨•✾••┈• ☆♡@Banoyi_dameshgh♡☆ •┈••✾•✨🍁✨•✾••┈•
بہ قول شهید حججۍ: زندگۍ فرصت پرواز بلندیست فقط قصہ این است چہ اندازه ڪبوتر باشۍ...🌸' 🍏⃟👒¦⇢ 🍏⃟👒¦⇢ ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ ⇢ @Banoyi_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچ‌ وقت فکر نکن که امام زمان(عجل الله) کنارت نیست همه حرفا و شکایت‌ها رو به امام زمان بگو.. و این رو بدون که تا حرکت نکنی برکتی نمیاد سمتت.. 🧤⃟🎢¦⇢ 🧤⃟🎢¦⇢ ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ ⇢ @Banoyi_dameshgh
••<🙃❌>•• 💔⃢🕊↫ 🚫 خیلی‌جاهامی‌بینیم‌که‌نوشته کپی‌ باذکر ۱۰۰ صلوات‌مجازاست ⛔️😳 کپی‌ بیو‌حرام😐 ان‌فالو‌حق‌الناس😳🤯. . بابادست‌بر‌دارین‌تو ر‌و قرآن‼️ مگه شما‌ها ‌مرجع‌تقلیدین‌ که‌ حکم‌میدین‌ چی‌حرومه چی‌حلال❓ مذهبی‌هامونم‌دارن‌به‌فنا‌میرن😐 میدونید‌ما‌ دوازده‌ملیون‌ سایت‌پورن‌داریم🔪😕 که‌کپی‌ازشون‌کاملا‌ازاده😐💣 بعد‌اونوقت‌ جوون‌ما‌ مثلا ‌اومده‌ برا‌ی امام‌ زمانش‌ کار کنه اسمشم گذاشته سرباز ‌گمنام‌امام‌زمان🙄 بعد‌نوشته‌ کپی‌حرام (حالاخودشم‌ پستو‌ از یه‌ کانال‌ دیگه کپی‌کرده)😐 در‌ مقابل ‌اون‌ دوازده‌ سایت‌ مستهجن‌ یه‌ کانال‌ خوب‌ و‌آموزنده‌ هم‌که‌ داریم ‌کپی‌ازش‌حرومه😔 دیدم‌ک‌میگما🔍 دوست‌عزیز‌پخش‌کردن‌یه‌مطلب‌خوب‌ خودش‌صدقه‌جاریست‌...🙂 ❣بر چهره دلربای مهدی صلوات❣ ‌♥️•╣ @Banoyi_dameshgh╠•♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بزرگواران تا پارت ها به دستتون برسه ۵ تا صلوات برای سلامتی آقات امام زمان بفرست 😉 @Banoyi_dameshgh
~حیدࢪیون🍃
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ <فصل دوم> #part166 - زهره جان مادر با صدای مامان حل کرده و نمیدونستم
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ <فصل دوم> احساس خفگی کردم اون همچنان سرش پایین بود توجه به چشمای اشکی من نداشت تازه یادم اومد که همسران شهدا چه سختی هایی را تحمل کردند خدایا بهم صبر بده صحبتش که تمام شد سرش را بلند کرد که نگاه گذرایی بهم کرد و دوباره سرشو آورد پایین سکوت کرده بودم و چون میدونستم الان اگه صحبت کنم حتماً باز بغضم میشکنه و اشکم سرازیر میشه و اون متوجه میشه.... - خانم احمدی چیزی نمی خواین بگین شرایطی ندارید اصلا شرایط بنده روقبول دارید؟ + بله بله شرایطتون بد نیست شرایط بنده هم اینکه همسرم شخص مودب و با ایمانی باشه حقیقتش را بخواهید با حرف‌های شما معلوم شد که همچین شخصی هستید - با تشکر فقط یه چیز را همیشه تاکید می کنم الان برای دومین بار بهتون میگم به هیچ وجه دوست ندارم یک خال موی همسرم رو یک نامحرم ببینه و چادر بی بی فاطمه زهرا از سرش بیفته با این حرف آقا مصطفی تنها شرطی که به ذهنم رسید این بود که بگم : بنده هم یک شرط رو میگم خدمتتون و تاکید می کنم که هیچ وقت تفنگی که برای ناموس اباعبدالله بلند کردی رو زمین نگذارید . لبخندی زد و سرش رو سه بار به تایید حرفام تکون داد متوجه شدم که از حرفم خوشش اومده، خودم فکر نمی‌کردم چنین چیزی توی زبونم بیاد و انقدر برای آقا مصطفی شیرین باشه برا من انقدر تلخ باشه از اینکه یک روزی خانم خونش باشم و براش ماموریت بخوره و من بچه هاش توی خونه تنها باشیم و یه روزی که برای صحبت کردن باهاش به سر مزارش برم چقدر دردناک و این چیز آزارم می‌داد خدایا به همه همسران شهدا صبر بده من برای خدمت به تو اهل بیتتم شده قبول می کنم شما به من صبر را هدیه کن - خانم احمدی و انشالله خیره شروط دیگه ای ندارید؟ + بله هیچ شروطی نمونده گفتم خدمتتون همه رو -پس بفرمایید من جلوتر رفتم آقامصطفی پشت سرم اومد درو که باز کردم همه چشمها به من بود••••••• ○•○•○•○•○•○○•○•○•○○•○•○•○• 🌹🌹🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹 🌹🌹 اولین اثر از👇 به قلم: (علیجانپور) ❌کپی به هر نحو موجب پیگرد قانونی است❌ پرش به اولین پارت👇 https://eitaa.com/Banoyi_dameshgh/23 حیدریون👇 https://eitaa.com/joinchat/406388870C3e2077ae10
~حیدࢪیون🍃
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ <فصل دوم> #part167 احساس خفگی کردم اون همچنان سرش پایین بود توجه به چ
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ <فصل دوم> رفتم جلوترکه مادر آقا مصطفی گفت: دوباره مزاحم بشیم عروس خانوم؟ سرم و بلند کردم و به چهره بابا نگاهی کردم که لبخندی زد که رضایت توی چهره بابا دیدم و گفتم: مراحمید حاج خانم حاج آقا با بابا صلوات بلند فرستادن و خانمها هم همین طور لبخند زدن که آقا مصطفی خیلی خوشحال بود منم که هنوز عقد نکرده بودم انگار توی دلم عروسی به پا بود - خوب دخترم یه شیرینی به همه بده با جواب شما دهنمون رو شیرین کنیم +بله چشم با حرف حاج آقا بلند شدم یه دور شیرینی پخش کردم که همه گرفتن و دوباره رفتم چای ریختم و تا ساعت ۹ همه با هم صحبت کردند و بعد حاج آقا اینا بلند شدن و بابا خیلی اصرار کرد تا شام پیش ما بمونند ولی قبول نکردن و خداحافظی کردند و رفتند فکر میکردم بعد از خواستگاری استرسم کم میشه و آرامش میاد به سراغم ولی برعکس تصور بیشترشده بود و فکر و خیال هام رفته بود بعد عروسی با آقا مصطفی حتی سر شام هیچی متوجه نمی شدم که چی دارم میخورم کل ذهنم درگیر بود بعد شام من و ساره ظرف ها رو شستیم و ساره به خاطر من خوابیدن پیشم موندو قرار شد با هم بعد از خوابیدن مامان و بابا با مجتبی کمی منچ بازی کنیم می دونستم این نقشه رو کشیده تا حال و هوای من رو عوض کنه ولی هیچ چیز من و از فکر و خیال بیرون نمی آورد ، تا دو شب سه نفره منچ بازی کردیم و من دیگه خسته شده بودم و قبول کردن که بخوابیم مجتبی به اتاقش رفت و من و ساره کمی با هم حرف زدیم بعد خوابیدیم صبح با صدای اذان بیدار شدم که ساره و مجتبی رو بیدار کردم بعد از نماز رفتم تا مامان اینا رو بیدار کنم دیدم بابا داره مطالعه میکنه و مامان نیست ازش پرسیدم که گفت براش کار مهمی پیش آمده و رفته بیمارستان ○•○•○•○•○•○○•○•○•○○•○•○•○• 🌹🌹🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹 🌹🌹 اولین اثر از👇 به قلم: (علیجانپور) ❌کپی به هر نحو موجب پیگرد قانونی است❌ پرش به اولین پارت👇 https://eitaa.com/Banoyi_dameshgh/23 حیدریون👇 https://eitaa.com/joinchat/406388870C3e2077ae10
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولدت مبارک با غیرت❤️✨ رفقا به نیت تولد شهید قهرمانمون، شهید علی خلیلی🌸 ختم صلوات گرفتیم .‌.‌ لطفا هر تعداد صلوات به نیت این شهید بزرگوار میفرستید اعلام بفرمایید☺️🍁 @molayam_Ali_110 اجرتون با شهید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔بسم رب الشهدا و الصدیق💔: 🌹 🌷 فرزند سیدعلی، متولد ۳۰/۷/۱۱ در روستای کنت شهرستان بهشهر، استان مازندران دیده به جهان گشود. 🌹پدرش کشاورز و دامدار بود. در ۴سالگی مادرش را از دست داد. تا مقطع سوم ابتدایی تحصیل کرد و بخاطر شرایط زندگیش مجبور شد ترک تحصیل کند و به کسب و کار بپردازد. 🌹 سید عبدالله فردی دلسوز و مهربان بود و به همه کمک میکرد. به حقوق دیگران احترام می گذاشت. چندسالی عضو شورای روستای کنت بود. در ادای واجبات و مستحبات و دوری از محرمات تلاش می کرد. با قرآن مانوس بود و از سیره اهل بیت علیهم السلام الگوبرداری می کرد. 🌹 در سالهای قبل انقلاب سید عبدالله به همراه انقلابیون به مبارزه با طاغوت پرداخت و در برنامه های سیاسی، مذهبی بهشهر حضور داشت. بعد انقلاب هم در انجمن اسلامی و بسیج فعالیت داشت. دو سال هم در جهاد خدمت کرد. 🌹 سید عبدالله سال ۶۱ راهی مریوان شد و سال ۶۲ به عضویت سپاه درآمد و در کسوت پاس بخش اطلاعات_ عملیات سپاه بهشهر به ادای تکلیف پرداخت. در بهمن ماه ۶۴ فرمانده دسته شد. 🌹سرانجام در تاریخ ۶۵/۱/۱۶ در عملیات والفجر۹ در منطقه سلیمانیه عراق به شهادت رسید💔🕊 🍂‌ یا رب نرود ناله ز خاکستر عشاق... در خاک هم این سوختگان فاخته باشند...🕊 یادش گرامی و راهش پررهرو باد🌹