eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃🌺 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_شـانـزدهـم(الف) ✍🏻 - مثه اون دوست دانیال که زندگیمو با دین آت
💐🍃🌸 🍃🌺 🌸 (ب) ناگهان درد شدیدی به شقیقه هایم هجوم آورد. تهوع به معده ام مشت زد،ناخواسته روی زمین نشستم. فقط صدای قدمهای تند عثمان بود و زانو زدنش‌درست در کنارم روی سنگ فرش پیاده رو. نفسهای داغ و پرخشمش با نیمرخ صورتم گلاویز بود. زیر بازویم را گرفت تا بلندم کند، اما عثمان هم یک مسلمان خبیث بود و من لجبازتر از هانیه کمکش را نمیخواستم، پس دستم را کشیدم. صدای دو رگه شده از فرطِ جدال اعصابش واضح بود( به درک). ایستاد و با گامهایی محکم به راهش ادامه داد او هم نفرت انگیز بود، درست ماننده تمامِ هم کیشانش. انگار تهوع و درد هم دستم را خوانده بودند و خوب گربه رقصی می کردند محض نابودیم! از فرط درد معده،محکم خودم را جمع کردم که عثمان در جایش ایستاد و به سرعت به سمتم برگشت و من در چشم بر هم زدنی از سرمای زمین کنده شدم محکم بازویم را در مشتش گرفته بود و به دنبال خود می کشاند. یارای مقابله نداشتم،فقط تهوع بود و درد! معده ام بهم خورد. چند بار و هربار به تلافی خالی بودنش قسمتی از زندگیم را بالا آوردم؛ تنهایی،بدبختی،بی کسی... و عثمان هربار صبورانه، فقط سر تکان می داد از جایگاه تاسف! دوباره به کافه رفتیم و عثمان با ظرفی از کیک و فنجانی چای مقابلم نشست: - همشونو میخوری! فقط معدت مونده که بالا نیاوردیش! رو برگردانم به سمت شیشه ی باران خورده ای که کنارش نشسته بودم. من از متنفر بودم و او،این را نمیدانست. ظرف کیک را به سمتم هل داد: - بخور! همشو برات تعریف میکنم. قضیه اصلا اونطور که تو فکر میکنی نیست! گفتم صوفی رفته،اما نه از آلمان. فقط رفته محل اقامتش تا استراحت کنه من گفتم که بره واسه امروز زیادی زیاد بود. اگه میخوای به تمام سوالات جواب بدم،اینا رو بخور. و من باز تسلیم شدم: - من هیچ وقت چایی نخوردم و نمیخورم لبخند زد رفت و با فنجانی قهوه برگشت: - اول اینو بخور معدت گرم میشه با مهربانی نگاهم میکرد و من تکه تکه و جرعه جرعه کیک و قهوه به خورده معده ام میدادم و این تهوعم را بدتر و بدتر میکرد: - (شروع کن.. بگو..) با دستی زیر چانه اش ابرویی بالا انداخت: - (اول تا تهشو میخوری بعد..) انگار درک نمیکرد بدی حالم را! - حوصله ی این لوس بازیارو ندارم ایستادم،قاطع و محکم دست به سینه به صندلیش تکیه داد: - باشه،هرطور مایلی پس صبر کن تا خونه برسونمت دیر وقته. چقدر شرقی بود این مرد پاکستانی! گرمای داخل کافه،تهوعم را به بازی گرفته بود و این دیوانه ام میکرد. پس بی توجه به حرفهای عثمان به سرمای خیابان پناه بردم هوا تاریک بود و خیابانها به لطف چراغها،روشن. من عاشق پیاده روی در باران بودم،تنها! و چتری که بالای سرم،صدای پچ پچ قطرات را بلندتر به گوشم برساند عثمان آمد با چتری در دست: - حتی صبر نکردی پالتومو بردارم. بی حرف و آرام کنار هم قدم میزدیم و چتر بالای سرم چقدر خوش صدا بود، همخوانی اش با گریه آسمان! حالا خیالم راحت تر بود، حداقل میدانستم دانیال زنده است و صوفی جایی در همین شهر به خواب رفته. اما دلواپسی و سوال کم نبود با چیزهایی که صوفی گفت،باید قید برادرم را میزدم. چون او دیگر شباهتی به خدای مهربان من نداشت و این ممکن نبود! اما امیدوارم بودم همه اینها دروغی هایی احمقانه باشد - سارا! وقتی فهمیدم چی تو کَلَّته، نمیدونستم باید چیکار کنم. داشتم دیوونه میشدم چند ماه پیش یه عکس از دانیال بهم داده بودی یادته؟ واسه اینکه وقتی دارم دنبال هانیه میگردم،عکس برادرتم نشون بدم تا شاید کسی بشناستش همینطورم شد. به طور اتفاقی یکی از دوستان صوفی،عکس دانیال رو شناخت. با کلی اصرار تونستم راضیش کنم تا شماره ی تلفن صوفی رو بهم بده... ⏪ ... نویسنده این متن: 🌸 🍃🌺 💐🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید استوار از مرزبانان جوان و دلاور دژ مرزی بانه که در بیست و ششم خرداد 99 در یک درگیری با قاچاقچیان مسلح به درجه رفیع شهادت نائل گردید. شادی روح شهدا صلوات سربازان @khamenei_shohada
🔰فرزندش را ندید و رفت ✔به نقل از همسر برادر شهید: :۱۳۷۰/۲/۲۰ :۱۳۹۶/۳/۲۸ –جعفر_جعفری_صاریانی .ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🔰فرزندش را ندید و رفت ✔به نقل از همسر برادر شهید: #تولد:۱۳۷۰/۲/۲۰ #شهادت :۱۳۹۶/۳/۲۸ #شهید–جعفر_جعفر
🔰فرزندش را ندید و رفت ✔به نقل از همسر برادر شهید: با وجود تلاش هایی که داشت موفق شد با فاطمیون به سوریه برود و این اولین و آخرین بار اعزامش به سوریه بود. 🔻 بچه‌ها را خیلی دوست داشتند هر وقت منزل ما بود بچه‌ها را روی سر و کولش می‌گذاشت. سال قبل از شهادتشان ازدواج کرد و حتی اولین فرزندش را هم ندید و رفت. 🔻شهید جعفری 25 ساله بود و فرزندش دو ماه دیگر به دنیا می‌آمد. اما ندای حق را لبیک گفته و همراه با سه همرزم دیگرش 23 رمضان در حلب به شهادت رسیدند.. ـــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
4_904241124346954126.mp3
6.34M
🎤 دنبالِ شَهادَتَم وَلی عُرضه نَدارَم 📎کربلایی ــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا که زائر نیستم؛ بگذار در روضه‌ها دور و برت باشم دستِ مرا هم بند کن جایی بگذار، من هم نوکرت باشم است هوایت نکنم میمیرم @khamenei_shohada
(۲) استیکر دخترونه،تم دخترونه،تم پسرونه،استیکرهای شخصی😄 http://eitaa.com/joinchat/3683975181Cd7403b6b80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ای عرش خداوند،هلاک قدمت ای پرده‌ی کعبه سینه چاک قدمت یک بار هم از کنار ماها بگذر تا سر بگذاریم،به خاک قدمت تعجیل در فرج آقا صلوات ـــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
🕊تصویری از شهید مدافع حرم مهدی موحدنیا در جوار شهدای گمنام کهف الشهدا 🔰یکی از دوستانش می گفت : در سفر زیارتی به مشهد در منطقه تپه سلام وقتی من از خدا توفیق زیارت کربلا خواستم، از مهدی سوال کردم چه آرزویی دارید، گفت: «دوست دارم آخر کارم شهادت باشد»، من قبل از او به کربلا رسیدم اما او در سوریه در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم(ع) به آرزویش رسید. ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
امیر سرتیپ خلبان «اسدالله عادلی» معرفی قهرمانان دفاع مقدس امیر سرتیپ خلبان بازنشسته «اسدالله عادلی» از نخستین خلبانانی بود که برای طی دوره آموزشی هواپیمای اف-۱۴ وارد آمریکا شد و پس از طی موفق دوره‌های این هواپیما به ایران بازگشت و در دوران جنگ تحمیلی نیز در عملیات‌های موفقی حاضر بود. ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
امیر سرتیپ خلبان «اسدالله عادلی» معرفی قهرمانان دفاع مقدس امیر سرتیپ خلبان بازنشسته «اسدالله عادلی
امیر سرتیپ خلبان «محمد مسبوق» امیر سرتیپ خلبان بازنشسته «محمد مسبوق» نیز از موفق‌ترین خلبانان نیروی هوایی ارتش است که وی هم در عملیات‌های غرورآفرین بسیاری حضور تعیین کننده ای داشته است 🔰ماجرای شکار سه جنگنده عراقی با یک موشک ایرانی چه بود؟ امیر سرتیپ خلبان بازنشسته «اسدالله عادلی» به همراه هواپیمای اف ۱۴ با کابین عقبی امیر سرتیپ خلبان بازنشسته «محمد مسبوق» توانستند تا ۳ فروند میگ ۲۳ را با یک تیر موشک فونیکس شکار کنند. ـــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ @khamenei_shohada