eitaa logo
بیّنات
1.5هزار دنبال‌کننده
72.8هزار عکس
56.6هزار ویدیو
468 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار مطالب، "با لینک یا بدون لینک" با ذکر صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
ما در خدمت مرحوم آیت الله حاج سید علی قاضی که استاد اخلاق بزرگانی مانند آقای بهجت، مرحوم آقای قوچانی، مرحوم آقای میلانی و... بودند حاضر بودیم... یک روز دو نفر از شاگردهایی که هر روز به محضر مرحوم قاضی مشرف می شدند خبر دادند که آقای حاج آقا (امام در آن زمان به این لقب معروف بودند) به نجف آمده اند و می خواهند با شما ملاقات کنند. ما که سمت شاگردی امام را داشتیم، خوشحال شدیم که در این ملاقات استاد ما [حضرت امام] در معرفی می شود. چون اگر شخصی مثل مرحوم قاضی ایشان را می پسندید برای ما خیلی مهم بود. امام به آقای قاضی وارد شدند به ایشان سلام کردند. روش مرحوم آقای قاضی این بود که هر کس به ایشان وارد می شد جلوی او هر کس که بود بلند می شد و به بعضی هم جای مخصوصی را تعارف می کرد که بنشینند ولی وقتی امام وارد شدند آقای قاضی جلوی امام بلند نشدند و هیچ هم به ایشان تعارف نکردند که جایی بنشینند امام هم در کمال ادب دو زانو دم در اتاق ایشان نشست. طلاب و شاگردان امام که در آن جلسه حاضر بودند ناراحت شدند که چرا مرحوم آقای قاضی در برابر این و و حوزه قم بلند نشدند... بیش از یک ساعت مجلس به تام گذشت و هیچ کس هم هیچ صحبتی نکرد. امام هم در تمام این مدت سرشان پایین بود و به دستشان نگاه می کردند. مرحوم قاضی هم همینطور ساکت بودند و سرشان را پایین انداخته بودند. بعد از این مدت ناگهان مرحوم قاضی رو کردند به من و فرمودند: آقای حاج شیخ عباس (قوچانی) آن کتاب را بیاور. من به تمام کتابهای ایشان آشنا بودم، چون بعضی از این کتابها را شاید صد مرتبه یا بیشتر خدمت آقای قاضی آورده بودم و مباحثی را که لازم بود بررسی کرده بودم. تا ایشان گفتند آن کتاب را بیاور؛ من دستم بی اختیار به طرف کتابی رفت که تا آن وقت آن کتاب را در آن کتابخانه ندیده بودم! حتی از آقای قاضی نپرسیدم کدام کتاب. مثلا کتاب دست راست، دست چپ، قفسه بالا . همانطور بی اراده دستم به آن کتاب برخورد آن را آوردم و آقای قاضی فرمودند آن را باز کن. گفتم: آقا چه صفحه ای را باز کنم؟ 👈فرمودند هر کجایش که باشد من هم همین طوری کتاب را باز کردم دیدم که آن کتاب به است و لذا بیشتر تعجب کردم. چون طی چند سالی که من در خدمت آقای قاضی بودم این کتاب را حتی یک مرتبه هم ندیده بودم حتی جلد آن را هم ندیده بودم کتاب را که باز کردم دیدم اول صفحه نوشته شده حکایت. گفتم: آقا نوشته شده حکایت. فرمود: باشد بخوان. مضمون آن حکایت این بود: یک مملکتی بود که در آن مملکت کرد. این سلطان به جهت و و که از ناحیه خود و خاندانش در آن مملکت رخ داد به کشیده شد و در آنجا رایج شد. و و الهی علیه آن سلطان قیام کرد. این مرد روحانی هر چه آن سلطان را نصیحت کرد به نتیجه ای نرسید لذا مجبور شد اقدام شدیدتری بکند. پس از این شدت عمل، سلطان آن عالم دینی را دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور کرد. بعد از مدتی که آن عالم در مملکتی که در مجاور مملکت خودش بود در حال تبعید به سر می برد آن سلطان مجددا او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه (قبور ائمه اطهار) در آن بودند تبعید کرد. این عالم مدتی در آن شهری که اعتاب مقدسه بود زندگی کرد تا اینکه بر این قرار گرفت که این عالم به مملکت خود وارد شد و آن سلطان کرد و در از مملکت خود از . زمانی آن مملکت به دست آن عالم جلیل القدر افتاد و به تدریج به مدینه فاضله ای تبدیل شد و دیگر تا حضرت بقیة الله به آن راه نخواهد یافت.... بعدها مرحوم آقای قوچانی در جریان مقدمات هر ای که پیش می آمد می فرمود این هم در آن حکایت بود بعد مکرر می گفتند که آقای حاج آقا روح الله قطعا به ایران باز می گردند و امور ایران به دست ایشان خواهد افتاد. لاجرم بقیه چیزها هم تحقق پیدا خواهد کرد و هیچ شکی در این نیست. پس از که امام به قم آمدند مرحوم قوچانی از اولین کسانی بود که به ایران آمد و با امام کرد. 📚 به نقل از کتاب (ره) ، جلد 3 ، ص 146 تا 149.
@ostad_shojaeعاشقانه ای از جنس شعبان.mp3
زمان: حجم: 5.49M
💌 ✨ مناجات شعبانیه یعنی ؛ من و خدا و دیگه هیــچ کس ... خدایا من فـرار کردم از خودم به سویِ تو.. رمز رسیدن من، به توست! 🎤 https://eitaa.com/Bayynat
🚨توی آخرالزمان بترسید و کنید از ... چون: 😰هم هستن هم هاشون از نمازشب رد افتاده هم برای حضرت جشن میگیرن. ☠️اما قدمی برای ظهور برنمیدارن. چون توسط هدایت شدن https://eitaa.com/Bayynat
🔴 ماجرای درس آموز برخورد علیه السلام با یک سلبریتی در بیان ❇️ در یکی از خطبه‌های نماز جمعه سال‌های پیش خود به یک ماجرای اشاره کردند: " شاعری به نام نجاشی، برای (علیه السلام) و علیه دشمنان آن حضرت، گفته است. روز ماه رمضان، از کوچه‌ای عبور می‌کرد؛ آدم بدی به وی گفت: بیا امروز را در کنار ما باش. گفت می‌خواهم به مسجد بروم و مثلاً قرآن و نماز بخوانم. گفت روز ماه رمضان، کی به کی است؛ بیا با هم باشیم! به زور این شاعر را کشاند! او هم بالاخره شاعر بود دیگر! به خانه‌ آن فرد رفت و در کنار بساط روزه‌خواری و شُرب خَمر نشست. او نمی‌خواست؛ اما مبتلا شد. بعد هم فهمیدند که این‌ها شُرب خَمر کرده‌اند. (علیه السلام) گفت: حدّ خدا را بخورند؛ هشتاد برای شُرب خَمر، ده یا بیست تازیانه هم اضافه برای این‌که روز ماه رمضان این کار را کردند! نجاشی گفت: من شاعر و هستم. با دشمنان شما این طور با ابزار زبان مبارزه کرده‌ام. می‌خواهی مرا شلّاق بزنی؟! در بیان امروز ما، آن شبیه این بیان را فرمودند که آن به جای خود محفوظ، خیلی هم عزیزی، خیلی هم خوبی، ارزش هم داری؛ اما من حدّ خدا را تعطیل نمی‌کنم! هر چه قوم و خویش‌هایش آمدند و اصرار کردند که اگر شما او را شلّاق بزنید، آبروی ما خواهد رفت و ما دیگر سربلند نمی‌شویم، حضرت فرمود نمی‌شود و من نمی‌توانم حدّ خدا را جاری نکنم، آن مرد را خواباندند و تازیانه زدند، او هم شبانه کرد و رفت. گفت: حالا که در حکومت شما، با شاعر و هنرمند و روشنفکری مثل من، بلد نیستند که چگونه باید رفتار کنند، من هم می‌روم آن جایی که مرا بشناسندم و قدرم را بدانند! او پیش معاویه رفت و گفت معاویه قدر ما را می‌داند! بروید به جهنّم! وقتی کسی این قدر کور است که نمی‌تواند از لابه‌لای احساسات شخصی خود، درخشندگی (علیه السلام) را ببیند، جزایش همین است که پیش معاویه برود. عقوبت او همین است که متعلّق به معاویه شود؛ بروید. " پ.ن: 🔻 در همان جا فرمودند: " (علیه السلام) که این فرد از دست خواهد رفت. یک شاعر هم مهم بود. آن روز از امروز هم بود. البته امروز هم هنرمندان حائز اهمیت‌اند؛ اما آن روز مهم‌تر بود. آن روز تلویزیون و رادیو که نبود، تشکیلات ارتباط جمعی که نبود؛ همین شعرا بودند که می‌گفتند و افکار را در همه جا منتشر می‌کردند... " ⭕️ حال در نظر بگیرید که در زمان ما برخی افراد با عبارت‌هایی نظیر «جذب حداکثری» توجیه می آورند که ما نباید کاری کنیم که بازیگر، کارگردان، مجری، ورزشکار و یا حتی دانشمند ما را به سمت دشمن و یا خارج کشور هل دهیم! ⭕️ قطعاً کسی دوست ندارد که هیچ فردی به دامان دشمن برود، اما نمی‌توان با تمسک به این توجیهات، جلوی هنجارشکنی و اقدامات خلاف و آنها نایستاد؛ در این‌صورت، ضمن این‌که آنها را نسبت به هنجارشکنی بیشتر، می‌کنیم، علاوه برآن، اجازه می‌دهیم که جامعه را نیز به و انحطاط بکشانند. حکم خدا و قوانین کشور برای همه است. بالاترین ، اجرای حکم خدا و حفظ دستاوردهای انقلاب است. https://eitaa.com/Bayynat
🔴 ماجرای درس آموز برخورد علیه السلام با یک سلبریتی در بیان ❇️ در یکی از خطبه‌های نماز جمعه سال‌های پیش خود به یک ماجرای اشاره کردند: " شاعری به نام نجاشی، برای (علیه السلام) و علیه دشمنان آن حضرت، گفته است. روز ماه رمضان، از کوچه‌ای عبور می‌کرد؛ آدم بدی به وی گفت: بیا امروز را در کنار ما باش. گفت می‌خواهم به مسجد بروم و مثلاً قرآن و نماز بخوانم. گفت روز ماه رمضان، کی به کی است؛ بیا با هم باشیم! به زور این شاعر را کشاند! او هم بالاخره شاعر بود دیگر! به خانه‌ آن فرد رفت و در کنار بساط روزه‌خواری و شُرب خَمر نشست. او نمی‌خواست؛ اما مبتلا شد. بعد هم فهمیدند که این‌ها شُرب خَمر کرده‌اند. (علیه السلام) گفت: حدّ خدا را بخورند؛ هشتاد برای شُرب خَمر، ده یا بیست تازیانه هم اضافه برای این‌که روز ماه رمضان این کار را کردند! نجاشی گفت: من شاعر و هستم. با دشمنان شما این طور با ابزار زبان مبارزه کرده‌ام. می‌خواهی مرا شلّاق بزنی؟! در بیان امروز ما، آن شبیه این بیان را فرمودند که آن به جای خود محفوظ، خیلی هم عزیزی، خیلی هم خوبی، ارزش هم داری؛ اما من حدّ خدا را تعطیل نمی‌کنم! هر چه قوم و خویش‌هایش آمدند و اصرار کردند که اگر شما او را شلّاق بزنید، آبروی ما خواهد رفت و ما دیگر سربلند نمی‌شویم، حضرت فرمود نمی‌شود و من نمی‌توانم حدّ خدا را جاری نکنم، آن مرد را خواباندند و تازیانه زدند، او هم شبانه کرد و رفت. گفت: حالا که در حکومت شما، با شاعر و هنرمند و روشنفکری مثل من، بلد نیستند که چگونه باید رفتار کنند، من هم می‌روم آن جایی که مرا بشناسندم و قدرم را بدانند! او پیش معاویه رفت و گفت معاویه قدر ما را می‌داند! بروید به جهنّم! وقتی کسی این قدر کور است که نمی‌تواند از لابه‌لای احساسات شخصی خود، درخشندگی (علیه السلام) را ببیند، جزایش همین است که پیش معاویه برود. عقوبت او همین است که متعلّق به معاویه شود؛ بروید. " پ.ن: 🔻 در همان جا فرمودند: " (علیه السلام) که این فرد از دست خواهد رفت. یک شاعر هم مهم بود. آن روز از امروز هم بود. البته امروز هم هنرمندان حائز اهمیت‌اند؛ اما آن روز مهم‌تر بود. آن روز تلویزیون و رادیو که نبود، تشکیلات ارتباط جمعی که نبود؛ همین شعرا بودند که می‌گفتند و افکار را در همه جا منتشر می‌کردند... " ⭕️ حال در نظر بگیرید که در زمان ما برخی افراد با عبارت‌هایی نظیر «جذب حداکثری» توجیه می آورند که ما نباید کاری کنیم که بازیگر، کارگردان، مجری، ورزشکار و یا حتی دانشمند ما را به سمت دشمن و یا خارج کشور هل دهیم! ⭕️ قطعاً کسی دوست ندارد که هیچ فردی به دامان دشمن برود، اما نمی‌توان با تمسک به این توجیهات، جلوی هنجارشکنی و اقدامات خلاف و آنها نایستاد؛ در این‌صورت، ضمن این‌که آنها را نسبت به هنجارشکنی بیشتر، می‌کنیم، علاوه برآن، اجازه می‌دهیم که جامعه را نیز به و انحطاط بکشانند. حکم خدا و قوانین کشور برای همه است. بالاترین ، اجرای حکم خدا و حفظ دستاوردهای انقلاب است. https://eitaa.com/Bayynat
⭕️ یکی از بالگردها از هواپیمای c-۱۳۰ سوختگیری کرد و از زمین برخاست که ناگهان بر اثر اشتباه خلبان با هواپیما برخورد کرد و هر دو گرفتند. سپس بر اثر ، دو بالگرد دیگر، دچار نقص فنی شدند و از انجام عملیات باز ماندند. در نتیجه اجرای با هماهنگی کارتر شد و آمریکایی‌ها از بیم آنکه، همگی در طوفان شن شوند یا نیروهای ایران بشوند، از فرصت شب استفاده کردند و کردند. آنان، آن‌قدر برای فرار کردند که کشته شده، در بالگرد‌های به جا مانده را https://eitaa.com/Bayynat
⭕️موش کثیفِ ترسو؛ ایهود باراک، نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی در فرودگاه بن گوریون در حال https://eitaa.com/Bayynat
🌗 ایران، در اسارت 👈 به بهانه یاس آفرینی‌های جاری در کشورمان نمی‌دانم اژدهای کومودو را می شناسید یا نه؟🤔 یکی از است.😱 در پژوهشی، زیر یکی از آن‌ها، باقی مانده پوست و استخوان ۱۹ جانور مختلف مشاهده شده بود! تقریبا هیچ کس از او در امان نیست. اژدهای کومودو چندان بزرگی . او از بیش‌تر حیوانات درنده است. نگه‌داشتن حیوانات درشت را . بالایی هم . چون خونسرد است مجبور است زمان زیادی زیر آفتاب باشد و بسیاری از اوقات پنهان شود. 👈اما با این حال شکارچی است و جانوارنی که در مسیرش قرار می‌گیرند، کم‌تر جان سالمی بدر می‌برند. او موجودات بزرگ تر از خودش را به راحتی شکار می کند. که بیش از برابر او قد و وزن دارد را نیز شکار می کند. اما چگونه؟🤔 استراتژی یک ! به باور برخی از جانورشناسان، اژدهای کومودو فقط یک یا دو بار طعمه خود را گاز می‌گیرد و سپس او را می‌کند. همین! می‌کند و با سرعت از صحنه دور می‌شود. اما رفته رفته می‌شود. قدم‌هایش سنگین می‌شود، سراسر وجودش را فرا می‌گیرد، آهسته بر روی زمین می‌نشیند، ، ، . نگاهش مات و خیره می‌گردد. و سپس اژدهای کومودو را می‌بیند که از دور آهسته آهسته ظاهر می‌شود. با قدم‌های سنگین آرام آرام به سمت او می آید. اما حیوان هیچ برای یا در خود نمی‌بیند. یاس و انفعال و ضعف و تلخی تمام وجودش را گرفته. اژدهای کومودو در همان گاز کوچولو، را در وجود او کرده که نه تنها مانع بسته شدن زخم‌‌هایش شده که قوت و انگیزهء مبارزه برای را نیز از او ربوده است. او تنها خیره به هیولا می‌نگرد و جز شدن در برابر و چاره‌ای ندارد. ☑️⭕️ تحلیل و تجویز راهبردی: امروز ، وضعیت با اژدهای کومودو دارد. شده. ، تلخی عجیبی سراسر وجودمان را فرا گرفته، ساکت، منفعل، بی‌رمق و نگاه‌مان مات و خیره. چرا؟ یاس و ناامیدی در رگ و پی‌مان ریخته شده است.🤔 آنقدر ، است که در جمع‌های مختلف حتی نمی‌شود از نشانه‌های قطعی نیز سخن گفت. هر کورسویی از در نطفه می شود!! جالب‌تر اینکه داخلی‌ها در یک بازی بدون توپ بی‌نقص با خارجی‌ها و در هماهنگی کامل با آنان هرگونه را می‌برند. هرگونه چشم انداز مثبت که هیچ، هرگونه چشم انداز ثبات نیز در دل‌های ما می‌میرد. ، به کسانی که هنوز (تحت عنوان خوش خیال‌ها)، و ، هر روز، هر روز «استراتژی یک گاز کوچولو» را تکرار می‌کند. اینجاست که تقریبا همه در این کشور هستند و ساز می‌زنند‌. همه . همه . همه . اعتراف می‌کنم که بسیار نگرانم. تقریبا روزی نیست که به آینده این کشور و مردمش فکر نکنم. شبی نیست که راحت بخوابم. اما من بین نگرانی و امید تضادی قائل نیستم. چه می‌توان کرد؟ یک برای خودم: ده داستان را شناسایی کنم. داستانی که عمدتا توسط این سرزمین رقم خورده اند و نشان می‌دهد که و و آن ده داستان را منتشر کنم. یک پیشنهاد به شما: می‌دانم که امروزه، انتقاد کردن خیلی با کلاس‌تر از بیان نکات مثبت است. اما یک چند مدتی دست از کومودو بودن برداریم و موفقیت‌هایمان را برای دیگران بازگو کنیم. درست است همیشه . ولی الان جامعه ما است. 👈 . اگر کسی هم ما را به خیلی چیزها از جمله ساده‌دلی متهم کرد عقب‌نشینی نکنیم. بد نیست به جای کومودو بودن مدتی هم شده سرندی پیتی(اژدها ماهی صورتی) باشیم. 📙 دکتر مجتبی لشکربلوکی ✍ پی نوشت: آری ما ماموریم به دیدن و بیان کردن هم نقاط قوت و تقاط ضعف را؛ پس کمی هم امیدوار باشیم و امید ساز؛ هر چند معضلات و سختی‌ها بخصوص از نوع اقتصادی آن هر روز بیشتر از دیروز خودنمایی می کند، اما فراموش نکنیم که و ویران می‌کند، هم تاک و هم تاک‌نشان را. https://eitaa.com/Bayynat