eitaa logo
بُت شناسی
2.1هزار دنبال‌کننده
434 عکس
380 ویدیو
23 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
🔍 شهدایِ کربلا | عبد اللّه بن مسلم بن عقيل بن أبي طالب رضوان اللّه عليهم مادر وى رقيّه دختر امير المؤمنين عليه السّلام و مادر رقيّه صهباء امّ حبيب دخت عبّاد بن ربيعة بن يحيى العبد بن علقمة بن تغلبى بوده است. گفته شده: صهباء از اسيران يمامه و به گفته اى: از اسراى عين التمر براى امير المؤمنين عليه السّلام خريدارى شده. حضرت از صهباء داراى دو فرزند به نام هاى «عمر اطرف و رقيّه» گرديد. سروى گفته است: عبد اللّه بن مسلم به ميدان رفت و بر سپاه دشمن حمله ور شد و اين رجز را زمزمه مى كرد: اليوم ألقى مسلما و هو أبى و عصبة بادوا على دين النبيّ امروز، با پدرم مسلم و گروهى كه در راه دين پيامبر به شهادت رسيده اند، ديدار خواهم كرد. وى هم چنان مبارزه كرد تا ۹۸ تن از سپاه دشمن را طى سه حمله به هلاكت رساند و سپس عمرو بن صبيح صدايى با پرتاب تيرى وى را به شهادت رساند. حميد بن مسلم گفته است: عمرو، با پرتاب تيرى، عبد اللّه را كه به سمت او مى آمد، هدف قرار داد، خواست پيشانى او را نشانه رود، عبد اللّه دست خود را بر پيشانى نهاد تا از اصابت تير به پيشانى خويش جلوگيرى نمايد ولى تير دستش را به پيشانى دوخت، خواست آن را حركت دهد نتوانست، تير ديگرى به سوی او پرتاب كرد و قلب مبارك وى را شكافت و عبد اللّه نقش بر زمين شد. آن گونه كه ابو مخنف و مداينى و ابو الفرج گفته اند: بر خلاف گفته ديگران ، شهادت عبد اللّه بعد از شهادت على اكبر عليه السّلام رخ داده است. محمد بن مسلم بن عقيل بن أبي طالب عليهم السّلام مادرش كنيز بوده است. به گفته ابو جعفر: پس از شهادت عبد اللّه، فرزندان ابو طالب، دسته جمعى بر دشمن يورش بردند و حسين عليه السّلام بر آن‌ها بانگ زد و فرمود: «عموزاده ها! در مسير شهادت، صبر و شكيبايى پيشه كنيد». محمد بن مسلم در جمع آنان توسط ابو مرهم ازدى و لقيط بن اياس جهنى به شهادت رسيد. ك: لسان العرب: ۱۵/ ۴۵؛ مراصد الاطلاع: ۳/ ۱۴۸۳). در مناقب: ۴/ ۱۰۵، قاتل وى عمرو بن صبيح و اسد بن مالك و در اخبار الطوال، عمرو بن صبح عنوان شده است. (ر. ك: ارشاد: ۲/ ۱۰۷). اين عمرو، يكى از كسانى بود كه براى اسب تاختن بر پيكر نازنين ابا عبد اللّه عليه السّلام داوطلب شده بود (ر. ك: لهوف سيد بن طاوس: ۱۸۲). سلحشوران طف، ص: ۱۱۵ . @BotShenasi
🔍شهدایِ کربلا | محمد بن ابو سعيد بن عقيل بن أبي طالب عليهم السّلام مادر محمد نيز كنيز بود. سيره نگاران از حميد بن مسلم ازدى نقل كرده اند كه گفت: هنگامى كه حسين عليه السّلام از اسب روى زمين قرار گرفت، نوجوانى وحشت زده از خيمه بيرون دويد و اين سو و آن سو مى نگريست، سوارى از دشمن بر او حمله ور شد و وى را به شهادت رساند. پرسيدم آن نوجوان كيست؟ گفته شد: «محمد بن ابو سعيد». هويّت سوار را جويا شد، گفتند: وى «لقيط بن اياس جهنى» بوده است. هشام كلبى گفته است: هانى بن ثبيت حضرمى روايت كرده و گفته است: من از ناظران شهادت حسين عليه السّلام بودم. به خدا سوگند! من نفر دهم بودم كه ايستاده بودم و همه بر اسب‌ها سوار شده بودند، شاهد بودم كه اسب‌ها جولان دادند ولى پيش نرفتند، ناگهان نوجوانى از خاندان حسين كه عمود خيمه اى در دست داشت و ردا و پيراهنى بر تن كرده بود، وحشت زده از خيمه بيرون آمد و به اين سو و آن سو نگاه مى كرد، گويى اكنون مى بينم كه هرگاه به اطراف مى نگرد، گوشواره هاى مرواريدش به حركت در مى آيند، ناگهان مردى از سپاه دشمن به سرعت از راه رسيد و به او نزديك شد و از روى اسب خم شد و آهنگ آن نوجوان نمود و با شمشير او را قطعه قطعه كرد. هشام كلبى آورده: «هانى بن ثبيت حضرمى» اين نوجوان را به شهادت رساند ولى به جهت شرم و حيا و بيم و ترس، خويش را پنهان مى ساخت. عبد الرحمن بن عقيل بن ابى طالب عليهم السّلام مادر وى كنيز بوده است. ابن شهر آشوب نقل كرده: عبد الرحمن پس از ياران حسين عليه السّلام در هجوم دسته جمعى خاندان ابو طالب در حالى كه اين رجز را مى خواند، بر دشمن تاخت. أبى عقيل فاعرفوا مكانى من هاشم و هاشم إخوانى يعنى: پدرم عقيل است، بنا بر اين، جايگاه مرا بدانيد، من از هاشمم و هاشميان برادران من هستند. وى به نبرد پرداخت و هفده تن از سپاه دشمن را به هلاكت رساند و سپس او را به محاصره در آوردند و «عثمان بن خالد بن اشيم جهنى و بشر بن حوط همدانى قابضى» كه از تيره آنان بود، وى را به شهادت رساندند. جعفر بن عقيل بن أبي طالب عليهم السّلام مادر وى حوصاء دختر عمرو، معروف به ثغر بن عامر بن هصان بن كعب بن عبد بن ابو بكر بن كلاب عامرى است. و مادر حوصاء، اوده دختر حنظلة بن خالد بن كعب بن عبد بن ابو بكر ياد شده و مادر اوده، ريطه دختر عبد بن ابو بكر مذكور و مادر ريطه،‌ام البنين دخت معاوية بن خالد بن ربيعة بن عامر بن صعصعه و مادر امّ البنين، حميده دختر عتبة بن سمرة بن عتبة بن عامر است. به گفته سروى: وى به ميدان كارزار شتافت، دلاورانه ميان آن‌ها شمشير گذاشت و اين رجز را مى خواند: انا الغلام الأبطحى الطالبى من معشر فى هاشم من غالب و نحن حقا سادة الذوائب من آن جوانى‌ام كه زاده مكه و ابو طالبم، از زمره فرزندان هاشم و غالبيم، به راستى ما از بزرگانيم و در حمايت از حسين مى جنگيم. جعفر، پانزده تن از لشكريان دشمن را به هلاكت رساند و سپس به دست بشر بن حوط قاتل برادرش عبد الرحمن، به شهادت رسيد. 📚طبرى، تاريخ: ۳/ ۳۳۲ (با تفاوتى اندك) ؛ مقاتل الطالبين: ۱۸۸. 📚در مناقب: ۴/ ۱۰۶ بشر بن حوط همدانى وجود ندارد (ر. ك: ارشاد: ۲/ ۱۰۷؛ و مقاتل الطالبين: ۹۶). 📚سلحشوران طف، ص: ۱۱۷ @BotShenasi
🔍شهدایِ کربلا | عبد اللّه بن يقطر حميرى مادر او دايه امام حسين عليه السّلام به شمار مى آمد، چنان كه مادر قيس دايه امام حسين عليه السّلام تلقّى مى شد، امام حسين عليه السّلام از اين بانو شير نخورده بود ولى بدين سبب كه مادر عبد اللّه از امام حسين عليه السّلام نگاه دارى كرده بود، همشير آن حضرت خوانده مى شد. امّا لبابه مادر فضل بن عباس، مربّى امام حسين عليه السّلام بوده، او نيز امام حسين عليه السّلام را شير نداده است. آنچه صحيح به نظر مى رسد و در اخبار وارد شده اين است كه: امام حسين عليه السّلام جز از مادرش فاطمه زهرا عليها السّلام و گاهى از انگشت مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بعضا از آب دهان آن حضرت، شير ننوشيده است. ابن حجر در «اصابه» مى گويد: عبد اللّه، به دليل اين كه همزاد امام حسين عليه السّلام بوده، صحابى به شمار مى آيد. بنا به نقل سيره نويسان: پس از آن كه امام حسين عليه السّلام از مكه خارج شد، در پاسخ نامه مسلم كه در آن خواستار تشريف فرمايى امام عليه السّلام شده و اتحاد مردم را به اطلاع آن حضرت رسانده بود، امام نامه اى به وسيله عبد اللّه، نزد مسلم فرستاد. عبد اللّه، توسط حصين بن تميم در قادسيه دستگير شد، وى او را نزد عبيد اللّه فرستاد، عبيد اللّه ماجراى او را جويا شد، ولى او اطلاعاتى در اختيار وى قرار نداد، از اين رو، گفت: بالاى دار الاماره برو و دروغگو فرزند دروغگو [منظورش امام حسين عليه السّلام بود] را لعنت نما و سپس پايين بيا، تا درباره ات بينديشم، وى بالاى دار الاماره رفت، وقتى مشرف بر مردم شد، گفت: مردم! من فرستاده حسين پسر فاطمه دخت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به سوى شما هستم، بياييد و او را يارى كنيد و در برابر پسر مرجانه و پسر سميّه، فرومايه فرزند فرومايه، از حسين حمايت و پشتيبانى نماييد. عبيد اللّه فرمان داد او را از بالاى دار الاماره به زمين افكندند و استخوان هايش درهم شكست و اندك رمقى در بدنش باقى مانده بود، كه عبد الملك بن عمير لخمى (قاضى و فقيه كوفه) وارد شد و با كاردى سر از بدن او جدا ساخت و زمانى كه او را بر اين كار مورد نكوهش قرار دادند، گفت: من خواستم او را راحت كنم!!. گفته اند: وقتى خبر شهادت وى و مسلم و هانى در منطقه زباله به امام حسين عليه السّلام رسيد، حضرت اين خبر ناگوار را به اطلاع ياران خود رساند و فرمود: «اما بعد: خبر ناگوار شهادت مسلم بن عقيل و هانى بن عروه و عبد اللّه بن يقطر را دريافت نموديم و شيعيانمان از يارى ما دست برداشتند». ابن قتيبه و ابن مسكويه گفته اند: آن گونه كه خواهد آمد كسى كه امام عليه السّلام توسط او نامه اى به مسلم فرستاد، قيس بن مسهّر بوده و حضرت، عبد اللّه بن يقطر را همراه مسلم اعزام نمود، مسلم عليه السّلام قبل از اينكه ماجرايى براى وى رخ دهد، وقتى ملاحظه كرد، مردم او را تنها گذاشته اند، عبد اللّه را نزد امام حسين عليه السّلام اعزام كرد تا قضيه اى را كه اتفاق افتاده بود، به عرض آن حضرت برساند و در مسير، توسط حصين بن تميم دستگير شد و به سرنوشتى كه يادآور شديم، دچار گشت. 📚سلحشوران طف، ص۱۱۸ و ۱۱۹ كافى: ۱/ ۴۶۵، حديث ۴؛ بحار: ۴۴/ ۱۹۸ و ۲۳۳ ذيل حديث ۱۷ به نقل از كامل الزيارات: ۵۷، حديث ۴. كامل: ۲/ ۴۵۲ معجم البلدان: ۴/ ۲۱۹ @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | عون بن عبد اللّه بن جعفر بن أبي طالب عليهم السّلام مادر عون، عقيله بنى هاشم حضرت زينب كبرى عليه السّلام دخت امير المؤمنين عليه السّلام و مادر زينب، فاطمه زهرا عليها السّلام دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است. سيره نگاران گفته اند: وقتى حسين عليه السّلام از مكه خارج گرديد، عبد اللّه بن جعفر طى نامه اى به آن حضرت از او درخواست نمود از تصميم خود منصرف شود و نامه را توسط پسرانش «عون و محمد» نزد حسين عليه السّلام فرستاد. آن دو در وادى عتيق قبل از اين كه حسين به نواحى مدينه برسد، خدمت حضرت شرفياب شدند. سپس عبد اللّه بن جعفر نزد عمرو بن سعيد بن عاص فرمانرواى مدينه رفت و از او امان نامه اى براى حسين عليه السّلام درخواست نمود. وى امان نامه اى نوشت و توسط برادرش يحيى نزد عبد اللّه بن جعفر فرستاد و عبد اللّه به اتفاق يحيى از شهر بيرون رفته و در منطقه ذات عرق با حسين عليه السّلام ديدار كردند. عبد اللّه نامه را براى امام عليه السّلام خواند، ولى حضرت پذيراى امان نامه از آن دو نشد و فرمود: «إنى رأيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فى منامى فأمرنى بالمسير و إنّى منته إلى ما أمرنى به». «رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در خواب ديدم كه به من فرمان ادامه مسير داد و همان گونه كه آن حضرت به من دستور داده، عمل خواهم كرد». امام عليه السّلام پاسخ نامه عمرو بن سعيد را مرقوم فرمود و جعفر و يحيى از آن حضرت جدا شده و به مدينه بازگشتند. عبد اللّه به پسرانش سفارش نمود كه از حسين عليه السّلام جدا نشوند و خود، از عدم حضور در كنار وى پوزش طلبيد. به گفته مورّخان: زمانى كه خبر شهادت امام حسين عليه السّلام و عون و جعفر به مدينه رسيد، عبد اللّه بن جعفر در خانه خود نشست و مردم براى عرض تسليت نزد وى مى آمدند. غلام او ابو سلاس گفت: اين مصيبت از ناحيه حسين بر ما وارد شده است!! عبد اللّه لنگ كفش خود را به سوى او پرتاب كرد و گفت: فرزند لخناء، تو به حسين چنين نسبت مى دهى؟! به خدا سوگند! اگر در خدمت آن بزرگوار بودم هرگز از او جدا نمى شدم تا كشته شوم. به خدا سوگند! من از زندگى فرزندانم در راه حسين گذشتم، آنچه مصيبت آن‌ها را برايم آسان مى كند اين است كه فرزندان من همراه برادر و پسر عمويم به شهادت رسيدند و آنان را يارى كرده و صبر و شكيبايى ورزيدند و آن گاه رو به حاضران كرد و گفت: سپاس خداى را كه مرا با شهادت حسين سربلند ساخت، اگر خويشتن نتوانستم حسين را يارى كنم، با تقديم فرزندانم او را يارى رساندم. سروى مى گويد: عون بن عبد اللّه جعفر به ميدان نبرد با دشمن شتافت و اين رجز را مى خواند: إن تنكرونى فأنا ابن جعفرشهيد صدق فى الجنان أزهر يطير فيها بجناح أخضركفى بهذا شرفا فى المحشر اگر مرا نمى شناسيد من فرزند جعفر طيّارم، شهيد راستينى كه با چهره درخشان در بهشت جاى دارد. و با بال هاى سبز در آنجا به پرواز در مى آيد و روز قيامت همين افتخار و سربلندى مرا كافى است. عون، شمشير ميان دشمن گذاشت و سى سوار و هيجده تن پياده از آنان را به هلاكت رساند، آن گاه عبد اللّه بن قطنه طايى نبهانى بر او ضربتى وارد ساخت و وى را به شهادت رساند. سليمان بن قتّه تيمى در اشعارى كه در مصيبت امام حسين عليه السّلام سروده از عون چنين ياد مى كند. عينى جودى بعبرة و عويل و اندبى ان بكيت آل الرسول ستة كلّهم لصلب علىّ قد اصيبوا و سبعة لعقيل و اندبي إن ندبت عونا أخاهم ليس فيما ينوبهم بخذول فلعمرى لقد اصيب ذو و القربى فبكّى على المصاب الطويل اى ديده! كرم نما و سرشكى با ناله بيفشان و بر خاندان پيامبر نوحه سرايى كن. شش تنشان از نسل على و هفت تن از تبار عقيل به شهادت رسيدند. در مصيبت برادرشان عون، آه و فغان نما كه در صحنه كارزار دست از يارى آن‌ها برنداشت. به جانم سوگند! از اين مصيبت به ذو القربى بس صدمه وارد شد. . . @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | محمد بن عبد اللّه بن جعفر بن أبي طالب عليهما السّلام محمد، قبل از عون به ميدان نبرد رفت و در برابر دشمن قرار گرفت و اين رجز را زمزمه مى كرد: أشكو إلى اللّه من العدوان فعال قوم فى الردى عميان قد بدّلوا معالم القرآن و محكم التنزيل و التبيان از دشمنان به خدا شكايت مى كنم، جنگ با مردمى كه كوركورانه در گمراهى اند. آن‌ها دستورات قرآن را رها كردند و نشانه‌ها و آيات محكم آن را به فراموشى سپردند. وى ده تن از سپاهيان دشمن را به هلاكت رساند، آن گاه لشكريان، وى را به محاصره درآورده و عامر بن نهشل تميمى وى را به شهادت رساند. سليمان بن قتّه در اشعار گذشته درباره او مى گويد: و سمّى النبىّ غودر فيهم قد علوه بصارم مصقول فاذا ما بكيت عينى فجودى بدموع تسيل كلّ مسيل همنام پيامبر ميان آنان تنها ماند و آن‌ها با شمشير آبديده به سراغش آمدند. پس اى ديده من! چون خواستى گريه كنى، سيلاب اشكت را بر آنان فروريز.   📚 معجم البلدان: ۴/ ۱۰۷. 📚سلحشوران طف، ص: ۹۴ و ۹۵ 📚ارشاد: ۲/ ۶۸- ۶۹، كامل: ۴/ ۴۰. 📚مناقب: ۴/ ۱۰۶ @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | عبد اللّه بن على بن أبي طالب عليهم السّلام وى نزديك هشت سال پس از برادر خود عباس علیه السلام ، قدم به عرصه وجود گذاشت. مادر مكرّمه اش فاطمه‌ام البنين بود. عبد اللّه شش سال با پدر و شانزده سال با برادرش حسن و ۲۵ سال عمر شريف خود را در كنار برادرش حسين عليه السّلام قرار داشت. به گفته مورّخان: آن گاه كه ياران امام حسين عليه السّلام و گروهى از خاندان آن بزرگوار به شهادت رسيدند، عباس عليه السّلام برادران خويش را به ترتيب سن فرا خواند و بدان‌ها دستور داد و فرمود: به ميدان كارزار بشتابيد، نخست برادر تنى خود عبد اللّه را خواست و بدو فرمود: برادر! به ميدان نبرد بشتاب، تا تو را كشته ببينم و از آنجا كه داراى فرزند نيستى، در پيشگاه خداوند تو را ذخيره داشته باشم. عبد اللّه در برابر عباس عليه السّلام به ميدان شتافت و با شمشير خود كارزار مى كرد و ميان دشمن به جولان مى پرداخت و مى گفت: أنا ابن ذى النجدة و الأفضال ذاك علىّ الخير فى الأفعال سيف رسول اللّه ذو النكال فى كلّ يوم ظاهر الأهوال من فرزند آن دلاور مرد بخشنده ام، او على نيكو خصال و نيك كردار است. شمشير رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دردآور است و هر روز ترس و بيم ايجاد مى كند. هانى بن ثبيت حضرمى بر او حمله ور شد و ضربتى بر سر او وارد ساخت و وى را به شهادت رساند. 📚 سلحشوران طف ص ۸۷ 📚ابن شهر آشوب مناقب: ۴/ ۵۸. @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | عثمان بن على بن أبي طالب عليهم السّلام او، نزديك دو سال پس از برادرش عبد اللّه متولد شد. مادرش فاطمه‌ام البنين است. عثمان قريب چهار سال در كنار پدر و نزديك چهارده سال با برادرش حسن و تمام مدت عمر ۲۳ ساله اش را در كنار برادر خود حسين عليه السّلام قرار داشت. از امير مؤمنان عليه السّلام روايت شده كه فرمود: إنّما سمّيته عثمان، بعثمان بن مظعون أخى. سيره نويسان آورده اند: زمانى كه عبد اللّه بن على به شهادت رسيد، عباس عليه السّلام برادر ديگرش عثمان را فرا خواند و همان گونه كه با عبد اللّه سخن گفته بود، بدو فرمود: برادر! به ميدان برو. او نيز رهسپار ميدان شد و شمشير مى زد و مى گفت: إنى أنا عثمان ذو المفاخر شيخى علىّ ذو الفعال الطاهر منم عثمان صاحب افتخارات، آقايم علىّ، همان فرد نيكوكار و پاكيزه است. خولى بن يزيد اصبحى تيرى به سوى او پرتاب و او را از پاى در آورد به گونه اى كه با پهلو به زمين افتاد و مردى از قبيله أبان بن دارم، از راه رسيد و او را به شهادت رساند و سر مباركش را از تن جدا ساخت. 📚 سلحشوران طف صفحه۸۸ @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | جعفر بن على بن أبي طالب عليهم السّلام وى دو سال بعد از برادرش عثمان، ديده به جهان گشود، مادرش فاطمه امّ البنين است. جعفر نزديك به دو سال در جوار پدر و قريب دوازده سال در كنار برادرش حسن و حدود ۲۱ سال عمر شريف خود را با برادرش حسين عليه السّلام زيست. روايت شده كه: امير المؤمنين عليه السّلام به جهت عشق و علاقه اى كه به او داشت، وى را به نام برادر خود، «جعفر» ناميد. به گفته سيره نگاران: وقتى عبد اللّه و عثمان برادران تنى عباس به شهادت رسيدند، وى [برادر ديگرش] جعفر را خواست و بدو فرمود: به ميدان جنگ بشتاب تا تو را مانند دو برادرت كشته ببينم و از آن جايى كه صاحب فرزند نيستيد [و نسل امير المؤمنين از ناحيه شما قطع مى شود] اجر و پاداش من در مصيبت شما در پيشگاه خدا فزونى مى يابد، او به پيش تاخت و بر دشمن يورش برد و شمشير ميان آن‌ها گذاشت و مى گفت: إنّى أنا جعفر ذو المعالى ابن علىّ الخير ذى الأفضال من جعفرم و صاحب افتخارات، فرزند على نيك كردار و بخشنده. به گفته ابو الفرج: خولى بن يزيد اصبحى بر او حمله كرد و او را به شهادت رساند. ابو مخنف مى گويد: بلكه هانى بن ثبيت كه برادرش را كشت، وى را به شهادت رساند. 📚 سلحشوران طف ص ۸۸ 📚مقاتل الطالبين: ۸۸. 📚 مناقب: ۴/ ۱۰۷. 📚مقاتل الطالبين: ۸۸. 📚طبرى، تاريخ: ۳/ ۳۳۲. . . @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | ابو بكر بن على بن أبي طالب عليهم السّلام نام او «محمد اصغر يا عبد اللّه» و مادرش ليلى دختر مسعود بن خالد بن مالك بن ربعى بن سلمى بن جندل بن نهشل بن دارم بن مالك بن حنظلة بن زيد مناة بن تميم و مادر ليلى عميره دختر قيس بن عاصم بن سنان بن خالد بن منقر سيّد اهل الوبر بن عبيد بن حارث، به نام مقاعس است، مادر عميره، عناق دختر عصام بن سنان بن خالد بن منقر و مادر عناق، دختر اعبد بن اسعد بن منقر و مادرش دختر سفيان بن خالد بن عبيد بن مقاعس بن عمرو بن كعب بن سعد بن مناة بن تميم است. شاعر درباره جدش سلمى گفته است: يسوّد أقوام و ليسوا بسادةبل السيّد الميمون سلمى بن جندل قومى به حاكميت مى رسند و سيادت مى كنند با آن كه شايسته اين كار نيستند، تنها مرد بزرگ منش و با ميمنت، سلمى بن جندل است. گفته شده: زجر بن بدر نخعى و به گفته برخى، عقبه و طبق نقل بعضى: مردى از حمدان او را به شهادت رسانده است. و گفته شده: كشته اى در نهرين يافت شد ولى مشخص نشد چه كسى او را به قتل رسانده است. به نقل برخى راويان: او در حالى كه اين رجز را مى خواند به ميدان نبرد رفت و به مبارزه پرداخت: شيخى علىّ ذو الفخار الأطول من هاشم و هاشم لم تعدل آقايم على صاحب افتخارات فراوان از نسل هاشم است و كسى به پايه هاشم نمى رسد. وى هم چنان مى جنگيد تا اينكه گروهى از جمله عقبه غنوى در كشتن او همدست شدند. افراد ياد شده، شش تن از فرزندان على عليه السّلام بودند كه در كنار امام حسين عليه السّلام حضور داشتند و در غير اين تعداد به اختلاف سخن گفته شده و سخن سليمان بن قته، در مصيبت آن‌ها نيز حاكى از همين معناست، آنجا كه گفت: ستّة كلّهم لصلب علىّ قد اصيبوا و سبعة لعقيل شش تنى كه از فرزندان على و هفت تن ديگرى كه از فرزندان عقيل بودند، همگى به شهادت رسيدند.  📚سلحشوران طف، صفحه۹۱ 📚مقاتل الطالبين: ۹۱. 📚 مناقب: ۴/ ۱۰۷، عبارت مناقب: «من هاشم الخير الكريم المفضل» است و نيز در آن آمده كه وى را «زجر بن بدر جحفى» به شهادت رساند. @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | أبو بكر بن حسن بن على بن أبي طالب عليهم السّلام مادر أبو بكر كنيز بود، ابو الفرج روايت كرده كه: عبد اللّه بن عقبه غنوى وى را به شهادت رساند و نقل شده كه: قاتل وى عقبه غنوى بوده و منظور سليمان بن قتّه در اين اشعار همين شخص مى باشد. و عند غنىّ قطرة من دمائناسنجزيهم يوما بها حيث حلّت اذ افتقرت قيس جبرنا فقيرهاو تقتلنا قيس اذا النعل زلّت در طايفه غنىّ، قطره اى از خون ما وجود دارد و روزى مناسب از آنان انتقام خواهيم گرفت. هرگاه قيس به تهيدستى افتادند، فقر و تهيدستى آنان را جبران كرديم، ولى آن گاه كه ورق برگشت، قيس دست به كشتار ما زدند. 📚 سلحشوران طف ص ۹۰ @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | عبد اللّه بن حسن بن على بن أبي طالب عليهم السّلام مادر وى دخت شليل بن عبد اللّه بجلى برادر جرير بن عبد اللّه بود كه اين دو برادر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را درك كرده بودند. شيخ مفيد مى گويد: وقتى مالك بن نسر كندى با شمشير ضربتى بر سر مبارك حسين فرود آورد و او را ناسزا گفت! امام عليه السّلام كلاه خود را انداخت و قطعه اى پارچه و كلاهى ديگر خواست و سر مبارك را با آن پارچه بست و كلاه را پوشيد و بر آن عمّامه نهاد، شمر و همراهانش به جاى خود بازگشتند. پس از اندكى درنگ با همراهان خود بازگشت و اطراف حضرت حلقه زدند، عبد اللّه بن حسن كه به سن بلوغ نرسيده بود از زنان حرم جدا شد و به سرعتخود را به عمو رساند و كنار حضرت ايستاد. زينب كبرى عليها السّلام خود را به او رساند تا از رفتن وى جلوگيرى كند، ولى نوجوان نپذيرفت. امام عليه السّلام به خواهرش زينب فرمود: «احبسيه يا اخيّة؛ خواهرم! عبد اللّه را با خود ببر و نگاه دار»، ولى عبد اللّه به شدت از اين درخواست امتناع كرد و گفت: به خدا سوگند! از عمويم جدا نخواهم شد. بحر بن كعب با شمشير بر حسين عليه السّلام حمله ور شد، عبد اللّه نوجوان بر او بانگ زد: اى فرزند زن ناپاك! مى خواهى عمويم را بكشى؟ بحر، شمشير را بر حسين فرود آورد و عبد اللّه دست خود را سپر كرد و دست مباركش به پوست آويزان شد، صدا زد: يا امّاه! مادر كجايى؟ حسين عليه السّلام، او را در آغوش كشيد و فرمود: «يا بن أخى اصبر على ما نزل بك و احتسب فى ذلك الخير، فإنّ اللّه يلحقك بآبائك الصالحين». «برادرزاده عزيزم! در آنچه برايت رخ داده صبر و شكيبايى كن و در انتظار پاداش نيك باش، خداوند تو را به نياى شايسته ات ملحق خواهد نمود». آن گاه حسين عليه السّلام دست هاى مباركش را به آسمان بلند كرد و عرضه داشت: «اللّهمّ أمسك عليهم قطر السماء و امنعهم بركات الأرض، اللّهمّ فإن متّعتهم إلى حين ففرّقهم بددا، و اجعلهم طرائق قددا، و لا ترض الولاة عنهم أبدا، فانّهم دعونا لينصرونا ثمّ عدوا علينا فقتلونا». «خدايا! اين مردم را از باران رحمت و بركات زمين محروم گردان و اگر به آنان عمر طبيعى داده اى، به بلاى تفرقه و پراكندگى مبتلايشان نما و هيچ گاه حكّام و فرمانروايان را از آنان خشنود نگردان، آنان ما را با وعده نصرت و يارى به اين ديار دعوت كردند، ولى سپس به جنگ با ما برخاسته و ما را قتل عام كردند». ابو الفرج روايت كرده كه: قاتل عبد اللّه، حرملة بن كاهن اسدى بوده است.   📚ارشاد: ۲/ ۱۱۰. ۱۱۱ 📚مقاتل الطالبين: ۹۲ (با اندكى تفاوت در نقل و حذف برخى كلمات)، ارشاد: ۲/ ۱۰۸. 📚بحار: ۴۵/ ۳۴. 📚سلحشوران طف، ص، ۹۲ @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | عبد الرحمن بن عقيل بن ابى طالب عليهم السّلام مادر وى كنيز بوده است. ابن شهر آشوب نقل كرده: عبد الرحمن پس از ياران حسين عليه السّلام در هجوم دسته جمعى خاندان ابو طالب در حالى كه اين رجز را مى خواند، بر دشمن تاخت. أبى عقيل فاعرفوا مكانى من هاشم و هاشم إخوانى پدرم عقيل است، بنا بر اين، جايگاه مرا بدانيد، من از هاشمم و هاشميان برادران من هستند. وى به نبرد پرداخت و هفده تن از سپاه دشمن را به هلاكت رساند و سپس او را به محاصره در آوردند و «عثمان بن خالد بن اشيم جهنى و بشر بن حوط همدانى قابضى» كه از تيره آنان بود، وى را به شهادت رساندند 📚طبرى، تاريخ: ۳/ ۳۳۲ (با تفاوتى اندك) ؛ مقاتل الطالبين: ۱۸۸. 📚در مناقب: ۴/ ۱۰۶ بشر بن حوط همدانى وجود ندارد (ر. ك: ارشاد: ۲/ ۱۰۷؛ و مقاتل الطالبين: ۹۶). 📚سلحشوران طف، ص، ۱۱۷ @BotShenasi