eitaa logo
بُت شناسی
2.1هزار دنبال‌کننده
433 عکس
367 ویدیو
23 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
🔍شهدایِ کربلا | محمد بن ابو سعيد بن عقيل بن أبي طالب عليهم السّلام مادر محمد نيز كنيز بود. سيره نگاران از حميد بن مسلم ازدى نقل كرده اند كه گفت: هنگامى كه حسين عليه السّلام از اسب روى زمين قرار گرفت، نوجوانى وحشت زده از خيمه بيرون دويد و اين سو و آن سو مى نگريست، سوارى از دشمن بر او حمله ور شد و وى را به شهادت رساند. پرسيدم آن نوجوان كيست؟ گفته شد: «محمد بن ابو سعيد». هويّت سوار را جويا شد، گفتند: وى «لقيط بن اياس جهنى» بوده است. هشام كلبى گفته است: هانى بن ثبيت حضرمى روايت كرده و گفته است: من از ناظران شهادت حسين عليه السّلام بودم. به خدا سوگند! من نفر دهم بودم كه ايستاده بودم و همه بر اسب‌ها سوار شده بودند، شاهد بودم كه اسب‌ها جولان دادند ولى پيش نرفتند، ناگهان نوجوانى از خاندان حسين كه عمود خيمه اى در دست داشت و ردا و پيراهنى بر تن كرده بود، وحشت زده از خيمه بيرون آمد و به اين سو و آن سو نگاه مى كرد، گويى اكنون مى بينم كه هرگاه به اطراف مى نگرد، گوشواره هاى مرواريدش به حركت در مى آيند، ناگهان مردى از سپاه دشمن به سرعت از راه رسيد و به او نزديك شد و از روى اسب خم شد و آهنگ آن نوجوان نمود و با شمشير او را قطعه قطعه كرد. هشام كلبى آورده: «هانى بن ثبيت حضرمى» اين نوجوان را به شهادت رساند ولى به جهت شرم و حيا و بيم و ترس، خويش را پنهان مى ساخت. عبد الرحمن بن عقيل بن ابى طالب عليهم السّلام مادر وى كنيز بوده است. ابن شهر آشوب نقل كرده: عبد الرحمن پس از ياران حسين عليه السّلام در هجوم دسته جمعى خاندان ابو طالب در حالى كه اين رجز را مى خواند، بر دشمن تاخت. أبى عقيل فاعرفوا مكانى من هاشم و هاشم إخوانى يعنى: پدرم عقيل است، بنا بر اين، جايگاه مرا بدانيد، من از هاشمم و هاشميان برادران من هستند. وى به نبرد پرداخت و هفده تن از سپاه دشمن را به هلاكت رساند و سپس او را به محاصره در آوردند و «عثمان بن خالد بن اشيم جهنى و بشر بن حوط همدانى قابضى» كه از تيره آنان بود، وى را به شهادت رساندند. جعفر بن عقيل بن أبي طالب عليهم السّلام مادر وى حوصاء دختر عمرو، معروف به ثغر بن عامر بن هصان بن كعب بن عبد بن ابو بكر بن كلاب عامرى است. و مادر حوصاء، اوده دختر حنظلة بن خالد بن كعب بن عبد بن ابو بكر ياد شده و مادر اوده، ريطه دختر عبد بن ابو بكر مذكور و مادر ريطه،‌ام البنين دخت معاوية بن خالد بن ربيعة بن عامر بن صعصعه و مادر امّ البنين، حميده دختر عتبة بن سمرة بن عتبة بن عامر است. به گفته سروى: وى به ميدان كارزار شتافت، دلاورانه ميان آن‌ها شمشير گذاشت و اين رجز را مى خواند: انا الغلام الأبطحى الطالبى من معشر فى هاشم من غالب و نحن حقا سادة الذوائب من آن جوانى‌ام كه زاده مكه و ابو طالبم، از زمره فرزندان هاشم و غالبيم، به راستى ما از بزرگانيم و در حمايت از حسين مى جنگيم. جعفر، پانزده تن از لشكريان دشمن را به هلاكت رساند و سپس به دست بشر بن حوط قاتل برادرش عبد الرحمن، به شهادت رسيد. 📚طبرى، تاريخ: ۳/ ۳۳۲ (با تفاوتى اندك) ؛ مقاتل الطالبين: ۱۸۸. 📚در مناقب: ۴/ ۱۰۶ بشر بن حوط همدانى وجود ندارد (ر. ك: ارشاد: ۲/ ۱۰۷؛ و مقاتل الطالبين: ۹۶). 📚سلحشوران طف، ص: ۱۱۷ @BotShenasi
🔍شهدایِ کربلا | عبد اللّه بن يقطر حميرى مادر او دايه امام حسين عليه السّلام به شمار مى آمد، چنان كه مادر قيس دايه امام حسين عليه السّلام تلقّى مى شد، امام حسين عليه السّلام از اين بانو شير نخورده بود ولى بدين سبب كه مادر عبد اللّه از امام حسين عليه السّلام نگاه دارى كرده بود، همشير آن حضرت خوانده مى شد. امّا لبابه مادر فضل بن عباس، مربّى امام حسين عليه السّلام بوده، او نيز امام حسين عليه السّلام را شير نداده است. آنچه صحيح به نظر مى رسد و در اخبار وارد شده اين است كه: امام حسين عليه السّلام جز از مادرش فاطمه زهرا عليها السّلام و گاهى از انگشت مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بعضا از آب دهان آن حضرت، شير ننوشيده است. ابن حجر در «اصابه» مى گويد: عبد اللّه، به دليل اين كه همزاد امام حسين عليه السّلام بوده، صحابى به شمار مى آيد. بنا به نقل سيره نويسان: پس از آن كه امام حسين عليه السّلام از مكه خارج شد، در پاسخ نامه مسلم كه در آن خواستار تشريف فرمايى امام عليه السّلام شده و اتحاد مردم را به اطلاع آن حضرت رسانده بود، امام نامه اى به وسيله عبد اللّه، نزد مسلم فرستاد. عبد اللّه، توسط حصين بن تميم در قادسيه دستگير شد، وى او را نزد عبيد اللّه فرستاد، عبيد اللّه ماجراى او را جويا شد، ولى او اطلاعاتى در اختيار وى قرار نداد، از اين رو، گفت: بالاى دار الاماره برو و دروغگو فرزند دروغگو [منظورش امام حسين عليه السّلام بود] را لعنت نما و سپس پايين بيا، تا درباره ات بينديشم، وى بالاى دار الاماره رفت، وقتى مشرف بر مردم شد، گفت: مردم! من فرستاده حسين پسر فاطمه دخت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به سوى شما هستم، بياييد و او را يارى كنيد و در برابر پسر مرجانه و پسر سميّه، فرومايه فرزند فرومايه، از حسين حمايت و پشتيبانى نماييد. عبيد اللّه فرمان داد او را از بالاى دار الاماره به زمين افكندند و استخوان هايش درهم شكست و اندك رمقى در بدنش باقى مانده بود، كه عبد الملك بن عمير لخمى (قاضى و فقيه كوفه) وارد شد و با كاردى سر از بدن او جدا ساخت و زمانى كه او را بر اين كار مورد نكوهش قرار دادند، گفت: من خواستم او را راحت كنم!!. گفته اند: وقتى خبر شهادت وى و مسلم و هانى در منطقه زباله به امام حسين عليه السّلام رسيد، حضرت اين خبر ناگوار را به اطلاع ياران خود رساند و فرمود: «اما بعد: خبر ناگوار شهادت مسلم بن عقيل و هانى بن عروه و عبد اللّه بن يقطر را دريافت نموديم و شيعيانمان از يارى ما دست برداشتند». ابن قتيبه و ابن مسكويه گفته اند: آن گونه كه خواهد آمد كسى كه امام عليه السّلام توسط او نامه اى به مسلم فرستاد، قيس بن مسهّر بوده و حضرت، عبد اللّه بن يقطر را همراه مسلم اعزام نمود، مسلم عليه السّلام قبل از اينكه ماجرايى براى وى رخ دهد، وقتى ملاحظه كرد، مردم او را تنها گذاشته اند، عبد اللّه را نزد امام حسين عليه السّلام اعزام كرد تا قضيه اى را كه اتفاق افتاده بود، به عرض آن حضرت برساند و در مسير، توسط حصين بن تميم دستگير شد و به سرنوشتى كه يادآور شديم، دچار گشت. 📚سلحشوران طف، ص۱۱۸ و ۱۱۹ كافى: ۱/ ۴۶۵، حديث ۴؛ بحار: ۴۴/ ۱۹۸ و ۲۳۳ ذيل حديث ۱۷ به نقل از كامل الزيارات: ۵۷، حديث ۴. كامل: ۲/ ۴۵۲ معجم البلدان: ۴/ ۲۱۹ @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | عون بن عبد اللّه بن جعفر بن أبي طالب عليهم السّلام مادر عون، عقيله بنى هاشم حضرت زينب كبرى عليه السّلام دخت امير المؤمنين عليه السّلام و مادر زينب، فاطمه زهرا عليها السّلام دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است. سيره نگاران گفته اند: وقتى حسين عليه السّلام از مكه خارج گرديد، عبد اللّه بن جعفر طى نامه اى به آن حضرت از او درخواست نمود از تصميم خود منصرف شود و نامه را توسط پسرانش «عون و محمد» نزد حسين عليه السّلام فرستاد. آن دو در وادى عتيق قبل از اين كه حسين به نواحى مدينه برسد، خدمت حضرت شرفياب شدند. سپس عبد اللّه بن جعفر نزد عمرو بن سعيد بن عاص فرمانرواى مدينه رفت و از او امان نامه اى براى حسين عليه السّلام درخواست نمود. وى امان نامه اى نوشت و توسط برادرش يحيى نزد عبد اللّه بن جعفر فرستاد و عبد اللّه به اتفاق يحيى از شهر بيرون رفته و در منطقه ذات عرق با حسين عليه السّلام ديدار كردند. عبد اللّه نامه را براى امام عليه السّلام خواند، ولى حضرت پذيراى امان نامه از آن دو نشد و فرمود: «إنى رأيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فى منامى فأمرنى بالمسير و إنّى منته إلى ما أمرنى به». «رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در خواب ديدم كه به من فرمان ادامه مسير داد و همان گونه كه آن حضرت به من دستور داده، عمل خواهم كرد». امام عليه السّلام پاسخ نامه عمرو بن سعيد را مرقوم فرمود و جعفر و يحيى از آن حضرت جدا شده و به مدينه بازگشتند. عبد اللّه به پسرانش سفارش نمود كه از حسين عليه السّلام جدا نشوند و خود، از عدم حضور در كنار وى پوزش طلبيد. به گفته مورّخان: زمانى كه خبر شهادت امام حسين عليه السّلام و عون و جعفر به مدينه رسيد، عبد اللّه بن جعفر در خانه خود نشست و مردم براى عرض تسليت نزد وى مى آمدند. غلام او ابو سلاس گفت: اين مصيبت از ناحيه حسين بر ما وارد شده است!! عبد اللّه لنگ كفش خود را به سوى او پرتاب كرد و گفت: فرزند لخناء، تو به حسين چنين نسبت مى دهى؟! به خدا سوگند! اگر در خدمت آن بزرگوار بودم هرگز از او جدا نمى شدم تا كشته شوم. به خدا سوگند! من از زندگى فرزندانم در راه حسين گذشتم، آنچه مصيبت آن‌ها را برايم آسان مى كند اين است كه فرزندان من همراه برادر و پسر عمويم به شهادت رسيدند و آنان را يارى كرده و صبر و شكيبايى ورزيدند و آن گاه رو به حاضران كرد و گفت: سپاس خداى را كه مرا با شهادت حسين سربلند ساخت، اگر خويشتن نتوانستم حسين را يارى كنم، با تقديم فرزندانم او را يارى رساندم. سروى مى گويد: عون بن عبد اللّه جعفر به ميدان نبرد با دشمن شتافت و اين رجز را مى خواند: إن تنكرونى فأنا ابن جعفرشهيد صدق فى الجنان أزهر يطير فيها بجناح أخضركفى بهذا شرفا فى المحشر اگر مرا نمى شناسيد من فرزند جعفر طيّارم، شهيد راستينى كه با چهره درخشان در بهشت جاى دارد. و با بال هاى سبز در آنجا به پرواز در مى آيد و روز قيامت همين افتخار و سربلندى مرا كافى است. عون، شمشير ميان دشمن گذاشت و سى سوار و هيجده تن پياده از آنان را به هلاكت رساند، آن گاه عبد اللّه بن قطنه طايى نبهانى بر او ضربتى وارد ساخت و وى را به شهادت رساند. سليمان بن قتّه تيمى در اشعارى كه در مصيبت امام حسين عليه السّلام سروده از عون چنين ياد مى كند. عينى جودى بعبرة و عويل و اندبى ان بكيت آل الرسول ستة كلّهم لصلب علىّ قد اصيبوا و سبعة لعقيل و اندبي إن ندبت عونا أخاهم ليس فيما ينوبهم بخذول فلعمرى لقد اصيب ذو و القربى فبكّى على المصاب الطويل اى ديده! كرم نما و سرشكى با ناله بيفشان و بر خاندان پيامبر نوحه سرايى كن. شش تنشان از نسل على و هفت تن از تبار عقيل به شهادت رسيدند. در مصيبت برادرشان عون، آه و فغان نما كه در صحنه كارزار دست از يارى آن‌ها برنداشت. به جانم سوگند! از اين مصيبت به ذو القربى بس صدمه وارد شد. . . @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | عبد اللّه بن على بن أبي طالب عليهم السّلام وى نزديك هشت سال پس از برادر خود عباس علیه السلام ، قدم به عرصه وجود گذاشت. مادر مكرّمه اش فاطمه‌ام البنين بود. عبد اللّه شش سال با پدر و شانزده سال با برادرش حسن و ۲۵ سال عمر شريف خود را در كنار برادرش حسين عليه السّلام قرار داشت. به گفته مورّخان: آن گاه كه ياران امام حسين عليه السّلام و گروهى از خاندان آن بزرگوار به شهادت رسيدند، عباس عليه السّلام برادران خويش را به ترتيب سن فرا خواند و بدان‌ها دستور داد و فرمود: به ميدان كارزار بشتابيد، نخست برادر تنى خود عبد اللّه را خواست و بدو فرمود: برادر! به ميدان نبرد بشتاب، تا تو را كشته ببينم و از آنجا كه داراى فرزند نيستى، در پيشگاه خداوند تو را ذخيره داشته باشم. عبد اللّه در برابر عباس عليه السّلام به ميدان شتافت و با شمشير خود كارزار مى كرد و ميان دشمن به جولان مى پرداخت و مى گفت: أنا ابن ذى النجدة و الأفضال ذاك علىّ الخير فى الأفعال سيف رسول اللّه ذو النكال فى كلّ يوم ظاهر الأهوال من فرزند آن دلاور مرد بخشنده ام، او على نيكو خصال و نيك كردار است. شمشير رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دردآور است و هر روز ترس و بيم ايجاد مى كند. هانى بن ثبيت حضرمى بر او حمله ور شد و ضربتى بر سر او وارد ساخت و وى را به شهادت رساند. 📚 سلحشوران طف ص ۸۷ 📚ابن شهر آشوب مناقب: ۴/ ۵۸. @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | جعفر بن على بن أبي طالب عليهم السّلام وى دو سال بعد از برادرش عثمان، ديده به جهان گشود، مادرش فاطمه امّ البنين است. جعفر نزديك به دو سال در جوار پدر و قريب دوازده سال در كنار برادرش حسن و حدود ۲۱ سال عمر شريف خود را با برادرش حسين عليه السّلام زيست. روايت شده كه: امير المؤمنين عليه السّلام به جهت عشق و علاقه اى كه به او داشت، وى را به نام برادر خود، «جعفر» ناميد. به گفته سيره نگاران: وقتى عبد اللّه و عثمان برادران تنى عباس به شهادت رسيدند، وى [برادر ديگرش] جعفر را خواست و بدو فرمود: به ميدان جنگ بشتاب تا تو را مانند دو برادرت كشته ببينم و از آن جايى كه صاحب فرزند نيستيد [و نسل امير المؤمنين از ناحيه شما قطع مى شود] اجر و پاداش من در مصيبت شما در پيشگاه خدا فزونى مى يابد، او به پيش تاخت و بر دشمن يورش برد و شمشير ميان آن‌ها گذاشت و مى گفت: إنّى أنا جعفر ذو المعالى ابن علىّ الخير ذى الأفضال من جعفرم و صاحب افتخارات، فرزند على نيك كردار و بخشنده. به گفته ابو الفرج: خولى بن يزيد اصبحى بر او حمله كرد و او را به شهادت رساند. ابو مخنف مى گويد: بلكه هانى بن ثبيت كه برادرش را كشت، وى را به شهادت رساند. 📚 سلحشوران طف ص ۸۸ 📚مقاتل الطالبين: ۸۸. 📚 مناقب: ۴/ ۱۰۷. 📚مقاتل الطالبين: ۸۸. 📚طبرى، تاريخ: ۳/ ۳۳۲. . . @BotShenasi
🔍 شهدایِ کربلا | ابو بكر بن على بن أبي طالب عليهم السّلام نام او «محمد اصغر يا عبد اللّه» و مادرش ليلى دختر مسعود بن خالد بن مالك بن ربعى بن سلمى بن جندل بن نهشل بن دارم بن مالك بن حنظلة بن زيد مناة بن تميم و مادر ليلى عميره دختر قيس بن عاصم بن سنان بن خالد بن منقر سيّد اهل الوبر بن عبيد بن حارث، به نام مقاعس است، مادر عميره، عناق دختر عصام بن سنان بن خالد بن منقر و مادر عناق، دختر اعبد بن اسعد بن منقر و مادرش دختر سفيان بن خالد بن عبيد بن مقاعس بن عمرو بن كعب بن سعد بن مناة بن تميم است. شاعر درباره جدش سلمى گفته است: يسوّد أقوام و ليسوا بسادةبل السيّد الميمون سلمى بن جندل قومى به حاكميت مى رسند و سيادت مى كنند با آن كه شايسته اين كار نيستند، تنها مرد بزرگ منش و با ميمنت، سلمى بن جندل است. گفته شده: زجر بن بدر نخعى و به گفته برخى، عقبه و طبق نقل بعضى: مردى از حمدان او را به شهادت رسانده است. و گفته شده: كشته اى در نهرين يافت شد ولى مشخص نشد چه كسى او را به قتل رسانده است. به نقل برخى راويان: او در حالى كه اين رجز را مى خواند به ميدان نبرد رفت و به مبارزه پرداخت: شيخى علىّ ذو الفخار الأطول من هاشم و هاشم لم تعدل آقايم على صاحب افتخارات فراوان از نسل هاشم است و كسى به پايه هاشم نمى رسد. وى هم چنان مى جنگيد تا اينكه گروهى از جمله عقبه غنوى در كشتن او همدست شدند. افراد ياد شده، شش تن از فرزندان على عليه السّلام بودند كه در كنار امام حسين عليه السّلام حضور داشتند و در غير اين تعداد به اختلاف سخن گفته شده و سخن سليمان بن قته، در مصيبت آن‌ها نيز حاكى از همين معناست، آنجا كه گفت: ستّة كلّهم لصلب علىّ قد اصيبوا و سبعة لعقيل شش تنى كه از فرزندان على و هفت تن ديگرى كه از فرزندان عقيل بودند، همگى به شهادت رسيدند.  📚سلحشوران طف، صفحه۹۱ 📚مقاتل الطالبين: ۹۱. 📚 مناقب: ۴/ ۱۰۷، عبارت مناقب: «من هاشم الخير الكريم المفضل» است و نيز در آن آمده كه وى را «زجر بن بدر جحفى» به شهادت رساند. @BotShenasi
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائتی: علم کشیدن مکروه و حرام است! ❌ سبحان الله! قواعد فقه را جا به جا کردید! این فقهایی که فتوا به استحباب دادند. آیا اسلام شناس نیستند؟ شما توضیحات شیخ بهایی در مورد علامت را می دانید؟ شما تحقیق کردید؟ یا مانند تفاسیر قرآن که خودتان فرمودید، ساندویچی و آبمیوه ای هست؟ لطفاً در چیزی که علمش را ندارید سکوت کنید. @BotShenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله وحید خراسانی: اگر تمامتان بمیرید، باید این علم سرپا باشد. @BotShenasi
🔍 نابرده رنج، گنج میسر شد ... به جای معرفت نمایش میسر شد... مذهب شیعه در زمان راحتی به ما رسیده است. ما برای ابراز عقیده خود که شیعه هستیم هیچ سختی را تحمل نکردیم. جلسات سید الشهدا علیه السلام در خوشی به ما رسیده است! ما استرس و دغدغه ای برای برپایی مجالس نداشته ایم‌. آنقدر همه چیز آسان به ما رسیده است که امری عادی برای ما شده است. خیلی خوب است که ما در ابراز عقیده و برپایی جلسات عزاداری در آسایش هستیم. اما کاش یک مقدار برای آن به زحمت و سختی می افتادیم. چشم خود را باز کردیم و دیدیم در هر روز هفته صد ها جلسه عزاداریِ هفتگی فقط برپا هست‌. (الحمدالله) راحت و آسان بدون دغدغه مشرف به کربلا شدیم! حتی بدون پاسپورت و ویزا! این زیادیِ نعمت باعث شده ما یک مقدار بی تفاوت باشیم! رفقا، تا قبل از سال ۱۳۲۰ هجری شمسی (زمان پهلوی اول) عزاداری در ایران ممنوع بود! با ترس و لرز در هزاران لایه جلسات عزاداری برگزار می کردند! برای همین رویِ جلسات تعصب و وسواس داشتند. برای همین سعی می کردند خیلی مواظب باشند تا هر عملی را انجام ندهند! اما ما نابرده رنج برایمان گنج میسر شد! اگر رنجی برای ما حاصل شده بود، در جلسات و اتفاقات داخل جلسه انقدر بی تفاوت نبودیم! اجازه نمی دادیم شعائر غیر اهل بیت علیهم السلام وارد جلسات شود! شوخی و خنده بعد روضه و صدای قهقهه ها تا نا کجا اباد! نابرده رنج این گنج به ما رسید که امروز دستگاه امام حسین علیه السلام یک وسیله تجاری شده است! راحت رویِ آن مبلغ میگذاریم! جای امام حسین علیه السلام طرفدار منبری و مداح شدیم! اگزوزی و لیزری و پینگ پونگیش کردیم! به جای حساسیت روی کیفیت مجلس و ارتقای سطح معرفت خودمان، دنبال ارتقای سیستم صوت و تصویر و دکور رفتیم! جای حساسیت رویِ بساط امام حسین علیه السلام رویِ شاعر و مداح و سبکش حساسیت پیدا کردیم! مرید همه شدیم! به جایِ سوز و اشک دنبال سبک فلان موسیقی بودیم! نشستیم و برای کسانی که دارند با امام حسین علیه السلام بازی میکنند کف و سوت میزنیم. به نسل بعد میخواهیم این سطح را به ارث بگذاریم؟ ِآنها چه بلایی بر سر این شعائر می آورند؟ هیئت شده محل تفریح و اوقات فراغت؟ مطابق نفس و شهوت خودمان یک امام حسین ساختیم و مخالفش را لعن میکنیم؟ از امام حسین ساخته ذهن ما تا امام حسین علیه السلام واقعی چقدر فاصله است؟ حالا که امام حسین علیه السلام همه چیز را سهل کرده ما باید بزنیم زیر امر امام و طبق شهوتمان عمل کنیم؟ گاهی وقت ها با خودمان فکر کنیم که اگر امروز امام حسین علیه السلام به ما فرمود آیا این شکر نعمتی بود که از جانب ما به شما رسید؟ این بود حد معرفتتان که با عزاداریِ من تجارت کنید و اوقات فراغت بگذرانید؟ چه جوابی داریم؟ پاسخ این بدعت ها و چوب لایِ چرخ گذاشتن ها را چه داریم بدهیم؟ این شکر نعمت سهولت زیارت است؟ در کربلا راه برویم و بخندیم و لطیفه تعریف کنیم؟ چون سطح معرفت ما پایین است و حوصله ارتقاء آن را نداریم رو به نمایش آوردیم. کسی با ریش کله قندی و خلخال دست و پا و گردنبند تا ناف، شلوار کردی و پیراهن بلند امام حسینی نمی شود. کسی با نوشتن جمله انا کلب الرقیه در بیو اینستاگرامش و ادعای خدایی برای اهل بیت علیهم السلام معرفتش بالا نمی رود. این اعمال برای جلب توجه است. این موارد سرپوشی برایِ کم معرفتی ما هست. ادب ما و رفتار ما باید حسینی باشد. مجالس تبری ما را با آن فضاحت به ابتذال کشیدن، انواع بدعت و عمل خلاف شرع را وارد مجالس تبری کردند به اسم برائت فحاشی و بزن و برقص را وارد کردند و چه اعمال دیگه که قابل ذکر نیست. حال نوبت مجالس عزاداری است؟ تا چه زمان باید بنشینیم و منویات و شهوت شما را ببینیم و بگوییم دست بردارید و در پاسخ بگویید در کار امام حسین علیه السلام دخالت نکن؟ هر چه سلیقه خودمان است را اسم امام حسین روی آن گذاشتیم و مخالفین آن را حرامزاده و دشمن اهل بیت علیهم السلام گذاشتیم. یک مقدار به خود بیایید، ولله با دست خودمان داریم تیشه بر ریشه مجالس و شعائر می زنیم. چشم و گوش شیطان کر و کور باشد، دیر نیست که در ایران روز عاشورا بنر بزنند و بگویند عاشورا روز رسیدن امام حسین علیه السلام به لقا الهی است و روز شادی و سرور! جواب حضرت صدیقه سلام الله علیها سخت است. نکند که شرمسار باشیم. @BotShenasi
امام عصر روحی فداه صبح و شام بر مصیبت جد غریب خود اشک می ریزد. وقت ظهور مصیبت جد اطهر خود را می فرمایند. أَلا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَّ جَدّیَ الْحُسَیْن قَتَلوهُ عَطْشاناً، أَلا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَّ جَدّیَ الْحُسَیْن طَرَحوهُ عُریاناً، أَلا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَّ جَدّیَ الْحُسَیْن سَحَقوهُ عُدواناً نقل است که امام عصر روحی فداه فرمودند: هرکس بعد از اشک بر مصائب جدم برای فرج من دعا کند، من او را دعا میکنم. روایات متواتر از معصومین علیهم السلام به ما رسیده است که امر بر ذکر مصائب یا همان روضه خوانی دارد. راه را اهل بیت علیهم السلام به ما نشان داده اند و فرمودند که باید چگونه عمل کنیم. راه مشخص، دستورالعمل واضح از سوی اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است. حال به مجالس کنونی نگاهی کنید، بچه هیئتی و مداح دنبال مستی و عشق و حال هستند! دنبال منویات خودشان هستند. کجا و در کدام روایت آمده که دنبال عشق و حال خودت باش؟ کجا آمده مجلس اهل بیت علیهم السلام را خطاب کن؟ کجا آمده دنبال سبک و ادا باش؟ تاسی به امام عصر روحی فداه این است؟ کجا آمده هر کاری دلت میخواهد انجام بده و نام امام حسین علیه السلام بر روی آن بگذار! یک مقدار شرم و حیا هم خوب چیزی است. واقعاً مداحی های دهه اول محرم را گوش کنید، انسان شرمش می گیرد به کسی بگوید این مجلس عزایِ امام حسین علیه السلام است. واقعاً هیچ شباهتی به مجلس عزاداری ندارد. به کدام مسلک شما هستید؟ چرا به جان عزاداری اهل بیت علیهم السلام افتادید؟ ایامی که بقیه الله اعظم روحی فداه ثانیه به ثانیه اشک بر جدش می ریزد، شما چه بر سرش آوردید؟ با امام حسین علیه السلام باید مواسات کرد. باید خون گریست در این مصیبت عظیم. آقایان دنبال مِی و شراب و پیاله هستند! دنبال عشق و حال هستند! آقایان به اسم عزاداری بزن و برقص راه انداختند.‌ حزن این مجالس کجاست؟ جای تاسی به امام مظلوم خود به یزید تاسی کردید؟ بله در محرم و صفر اهل بیت علیهم السلام را به مجلس شراب بردند، تو هم دنبال شراب هستی؟ آقای مداح روز اول محرم می گوید کف بزن؟ شب هفتم محرم می گوید کِل بکش؟ به اسم دامادی حضرت قاسم علیه السلام نُقل می ریزید و هلهله می‌‌کنید؟ خب جای تسلی دل خونین امام عصر روحی فداه که خون به دلش می کنید؟ هر چه دشمنان اهل بیت علیهم السلام بر سر اهل بیت علیهم السلام آوردند، عین آن را در هیئت امام حسین علیه السلام پیاده می کنید؟ کارهایی که هیئتی ها می کنند، در دکان هیچ عطار و بقالی پیدا نمی شود. بعد آقایان سینه سپر می کنند که آخوند ها با دستگاه امام حسین علیه السلام دشمنی می کنند! علما از جیب خود حرفی نمی زنند! میگویند: مطربانه نخوان! غلو نکن! هو نکش! مستی و می وارد جلسه نکن! شعائر صوفیه را ترویج نکن! حزن و بکا باید در جلسه باشد. کلام اهل بیت علیهم السلام هم همین است. چهار بچه سر از تخم در نیاورده جلسات عزاداری را به ابتذال کشیدند. کسی هم نیست جلوی این افراد را بگیرد. از اهل بیت علیهم السلام چشم خوشگل و قد رعنا می شناسد و می و مستی! یک جهاد اهل بیت علیهم السلام هم بلد است. آن را هم مثل آدم نمی خواند. تعابیری نسبت به اهل بیت علیهم السلام به کار می برند که انسان شرمش می آید به یک انسان معمولی نسبت دهد! تو معرفت و امام شناسی بلد نیستی کسی را متهم نکن. از اهل بیت علیهم السلام یک امیرالمومنین علیه السلام می شناسد که خدا خطابش میکند، که فاتح خیبر است. از امام حسین علیه السلام یک کربلا با شش گوشه که رفیق مشتی هست می شناسد! از قمر بنی هاشم علیه السلام یک چشم خوشگل و قد رعنا! با باقی اهل بیت علیهم السلام هم کاری ندارد زیرا جنگی از آنها نداریم! کاش یک فیلتر قوی می گذاشتند تا هر کسی به وادی مداحی قدم نگذارد. کاش یک مرد میدان پیدا شود و در دهان چند نفر از این افراد بکوبد! جلساتی که محل نزول ملائک و رحمت خدا بود را به میکده و کاباره تبدیل کردند. جلساتی که باید ولی عصر روحی فداه قدم در آن بگذارد را تبدیل به خانقاه کردید! بعد هم میگوید در کار مداح امام حسین علیه السلام دخالت نکن! چه کسی این قانون را گذاشته که مداح و هیئتی هر چه میخواهند، بگویند و کسی حق ندارد اعتراض کند؟ نسبت هایی که به مخدرات اهل بیت علیهم السلام می دهند انسان شرمش می اید که‌به زبان جاری کند! تو به چه حقی میگویی عشق من رباب؟ تو به چه جراتی میگویی رقیه شراب ناب من؟ تو به چه گستاخی رسیدی که میگویی رقیه خوشگل من است؟ خوب است در مورد ناموس خودت چنین تعابیری کسی به کار ببرد؟ شرم و حیا را خوردید و یک آب هم روی آن. همه این دوستان هم خود علامه پندار. چیز هایی وارد جلسه شده که دل هر مومن اهل انصاف را به درد می آورد. حزن محرم کجاست؟ حرف زیاد است، ان شاء الله به وقت خودش‌. فقط ان شاء الله خداوند متعال امام حسین علیه السلام را از دست ما نجات دهد. @BotShenasi
ضَرَبَتْكُمُ في كَرْبَلاءَ صَوَارِمٌ يَوْمَ السَّقيفَةِ مُزِّقَتْ أغْمادُها شما را در کربلا با شمشیرهایی کشتند که در سقیفه غلاف آنها شکسته شد و شمشیرها از غلاف بیرون مانده بود! شعر از «ابن سنان خفاجی» شاعر شیعی قرن پنجم هجری شکستن غلاف شمشیر در نزد عرب کنایه از عزم راسخ برای پیکار است. کسی که چنین کاری می‌کند می‌خواهد به دیگران بفهماند دیگر شمشیرش را غلاف نخواهد کرد و برای از بین بردن دشمن هر خطری را به جان می‌خرد. @BotShenasi
9.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی محاسن شخصی درب خانه اهل بیت علیهم السلام سفید شود اما به یک عالم رجوع نکند که به آن شخص بیاموزد که چه چیز درست است و چه چیز درست نیست، این میشود که مداح جای خطیب بنشیند و سخنان سراسر صوفی مابانه به زبان جاری کند! مستی برای شیعه نیست، کلماتی مانند مستی و شراب همان عقیده فناء صوفیه است که در قالب کلمات به خورد عوام الناس داده شده است! شیعه را چه به مستی؟ این سخنان برای صوفیه است. چرا اصلا یک مداح باید سخنرانی کند؟ که اینگونه اباطیل را به شیعیان تزریق کند. شعر آن که مطربی در لباس مداحی است هم که سراسر صوفی مآبانه و خالی از محتواست. فقط یک ضرب است و بس. تا کجا میخواهید ساکت باشید و مداحان ریشه شعائر و جلسات امام حسین علیه السلام را بزنند؟ . @BotShenasi