🌱 قیام، آری یا خیر؟
قصد ما از بحث در این مورد تایید یا تکذیب انقلابی نیست. اهانت به مراجع عظام کار انسانهای جاهل است. در بحث ما ملاک روایات معصومین سلام الله علیهم است و قصد نداریم نظر مرجع تقلیدی را به چالش بکشیم. بلکه میخواهیم تفحص در روایات کنیم و نظر معصومین را جویا شویم. اینکه عده ای بدون سواد و تفحص در روایات می ایند و نظریه پردازی میکنند که باید بر علیه ظلم قیام کرد و برخلاف ظاهر مذهبی دنبال هوای نفسانی خود هستند. تا جایی مدافع ولایت و برائت و شعائر هستند که با امیال سیاسی و شخصیشان منافات نداشته باشد. آنهایی که حیا ندارند و حتی حاضرند امام معصوم را هم زیر سوال ببرند. تهمت ها میزنند و خزعبلات میبافند. تمام هم و غم این افراد مخالفت با نظام حاکم بر ایران است اما در عقیده مشترکاتی فراوانی دارند. با احترام به تمام مراجع عظام تقلید، که مبلغ و مدافع آل الله هستند و احترام به شیعیان که همیشه شعار ما وحدت شیعیان با یکدیگر است. و ما هیچ مشکلی با هیچ کانال ومقلدین مراجعی نداشته و نداریم. اما عده ای هستند که عاشق اختلاف اندازی هستند. ما برای ایجاد وحدت کلمه و تعهد به مذهب در چهارچوب ثقلین همیشه ثابت قدم هستیم و هیچ کس را مقدم بر آل محمد صلی الله علیه و آله نمیدانیم. پس تمامی مقدسات دیگران باید خاک بوس نعلین آل الله باشند و در برابر آل الله کسی نباید قد علم کند.
ما شما را به وحدت کلمه و اطاعت از معصومین دعوت میکنیم و اعلام میداریم که ذوب در اشخاص نشوید.
خواهش میکنیم مرجعی را در حین بحث نکوبید و از مرجعی نام نبرید که ما به همه آنها ارادت داریم و برای ما قابل احترام هستند. قصد ما فقط نشر کلام آل الله در این زمینه است.
#نشر_واجب
@botshenasi
🌱 قیام، آری یا خیر؟
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ
ای کسانی که ایمان اوردید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول او را و صاحبان امر
اینکه خداوند متعال برای اولی الامر از کلمه اطیعوا استفاده نکرده است و باید یک واو عطف اطاعت از اولی الامر را مانند خدا و رسولش میداند یعنی همانگونه که باید مطیع خداوند باشیم باید مطیع اولی الامر باشیم که معصوم است. پس وقتی معصوم قائم است باید قائم بود، وقتی معصوم ساکن است باید ساکن بود. این اطاعت مطلق است و بدون چون و چرا!!
بر خداوند و رسولش و اولی الامر نباید پیشی گرفت و باید مطیع محض بود. سخنی که به صراحت خداوند متعال میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
آیا معصومین برای رفع ظلم اجازه قیام داده اند یا خیر؟
حدیث امام صادق علیه السلام در مقدمه ی کتاب صحیفه ی سجادیه است (که سندش همان سند صحیفه ی شریفه است) که می فرمایند :
مَا خَرَجَ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ إِلَى قِیَامِ قَائِمِنَا أَحَدٌ لِیَدْفَعَ ظُلْماً أَوْ یَنْعَشَ حَقّاً إلَّا اصْطَلَمَتْهُ الْبَلِیَّةُ، وَ كَانَ قِیَامُهُ زِیَادَةً فِی مَكْرُوهِنَا وَ شِیعَتِنَا
كسى از ما اهل بیت براى دفع ظلمى یا گرفتن حقى قبل از قیام قائم ما، قیام نكرده و نمىكند، مگر به مصیبت و بلیّه دچار مىشود و قیامش سبب ازدیاد كراهت و رنج ما و شیعیان ما مىشود.
در این حدیث شریف کاملا مشخص است که برای رفع ظلم معصوم قیام نمیکند تا قیام صاحب الزمان روحی فداه! پس چگونه عده ای میخواهند بر اولی الامر بر خلاف نص صریح آیه قران پیشی بگیرند؟ چرا کاری که معصومین انجام نمیدهند ما باید انجام دهیم؟ مگر نفرمودند جز ازدیاد رنج شیعیان نتیجه ندارد؟ پس منع به صراحت و تکلیف تا قیام امام عصر روحی فداه مشخص است.
شاید عده ای بگویند خب فرموده ما، اما شیعیان را منع نکردند؟ در جواب باید گفت: وقتی معصومین کاری را انجام نمیدهند، به ما هم توصیه نمیکنند. در حالی که در حدیث به صراحت شیعیان راهم منع میکنند.
امام صادق علیه السلام به سدیر که با سند معتبر در کافی آمده است میفرماید:
يا سدير الزم بيتك وكن حلسا من أحلاسه واسكن ما سكن الليل والنهار فإذا بلغ أن السفياني قد خرج فارحل إلينا ولو على رجلك
امام صادق علیه السلام به سدیر فرمودند : ای سدیر ! در خانه ی خود بنشین و مانند یکی از گلیم های خانه ات باش . تا شب و روز ساکن هستند ، تو نیز آرام باش . زمانی که شنیدی سفیانی قیام کرد ، به سوی ما بشتاب حتی اگرچه با پای پیاده و سینه خیز باشد .
الاصول من الکافی - ج 8 ص 264 ح 383
ای کسانی که مدعی هستید باید بر علیه ظلم قیام کرد، چرا بر خلاف کلام معصوم عمل میکنید؟ چرا بر خدا و رسولش و اولی الامر خود پیشی میگیرید؟
#ادامه_دارد...
#نشر_واجب
@botshenasi
🌱 قیام، آری یا خیر؟
احادیث بسیاری است که قیام قبل از ظهور را منع میکند.
أخبرنا عبد الواحد بن عبدالله، قال: حدّثنا أحمد بن محمّدبن رباح الزهری، قال: حدّثنا محمّد بن العباس بن عیسی الحسینی، عن الحسن بن علی بن أبی حمزة، عن أبیه، عن مالک بن أعین الجهنی، عن أبی جعفر الباقر علیه السلام أنّه قال:
کلُّ رایة تُرفَعُ قبلَ رایةِ القائم علیه السلام صاحُبها طاغوت.
أخبرنا علی بن الحسین، قال:
حدّثنا محمّد بن یحیی العطار بقم، قال: حدّثنا محمّد بن حسان الرازی، قال: حدّثنا محمّد بن علیّ الکوفی، عن علیّ بن الحسین، عن ابن مُسکان، عن مالک بن أعین الجهنی قال: سمعت أبا جعفر الباقر علیه السلام مثله.
أخبرنا علی بن أحمد البند نیجی، عن عبیدالله بن موسی العلوی، عن علیّ بن ابراهیم بن هاشم، عن أبیه، عن عبدالله بن المغیرة، عن عبدالله بن مسکان، عن مالک بن أعین الجهنی، قال: سمعت أبا جعفر الباقر علیه السلام مثله.
4 عنه ، عن أحمد بن محمد ، عن الحسين بن سعيد ، عن حماد بن عيسى ، عن الحسين بن المختار ، عن أبي بصير ، عن أبي عبد الله عليهالسلام قال كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله عز وجل.
این احادیث که صحیح سند هستند قیام را ممنوع میکند و مانند کسی است که مقابل خدا پرستش میشود.
مولی محمد صالح مازندرانی در شرحی که بر کافی نوشته است که مورد تایید کثیری از علمای حقه است در شرح این حدیث میگوید:
الشرح: کل رایه ترفع قبل قیام قائم (علیه السلام) وان کان رافعها یدعو الی الحق
شرح کافی ج۱۲ ص ۴۱۰
و من رفع رایه ضلاله فصاحبها طاغوت
وهی کل رایه رفعت قبل قیام القائم کما مر
شرح کافی ج۱۲ ص ۴۱۶
در حدیثی دیگر میفرمایند: هیج کسی مردم را تا زمان خروج دجال فرا نمیخواند مگر اینکه افرادی پیدا میشوند که با او بیعت نمایند و هر کس پرچم ظلالتی برافراشت، صاحب آن طاغوت است.
کافی ج ۸ ص ۲۹۷ ح ۴۵۶
ولی قیام تا چه زمانی ممنوع است؟ تا
وقتی سید خراسانی قیام کرد باید به یاری او بشتابیم.
عن ثوبان قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم:
إذا رأیتم الرایات السود خرجت من قبل خراسان فأتوها ولو حبوا على الثلج، فإن فیها خلیفه الله المهدی
زمانى که دیدید پرچمهای سیاه از طرف خراسان خارج شدند خود را به آنها برسانید حتی اگر با دست و سینه از روى برف بروید، چون که در آن خلیفه مهدى است.
معجم أحادیث الإمام المهدی (ع)، ج ۲، ص ۲ص۲۱۷
حال سوال پیش میاید اگر کسی دعوت به حق داشت چه باید بکنیم ؟
قطعا کسی برای دعوت حتی به ظاهر به باطل دعوت نمیکند. اما یک سوال در حال حاضر چه کسی ما را به حق دعوت کرده است؟ منع قیام چگونه باید از سوی معصومین صادر شود تا ما قبول کنیم؟
#نشر_واجب
#ادامه_دارد...
@botshenasi
🌱قیام، اری یا خیر؟
ابو الجارود عن ابی جعفر علیه السلام قال قالت له اوضی فقال اوصیک بتقوی الله و ان تلزم بیتک و تقعد فی دهمک هؤلاء الناس و ایاک و الخوارج منا فانهم لیسوا علی شیء ( الی ان قال ) و اعلم انه لا تقوم عصابة تدفع ضیما او تعز دینا" الا صرعتهم البلیة حتی تقوم عصابه شهدوا بدرا" مع رسول الله صلی الله علیه و آله لا یواری قتیلهم و لا یرفع صریعهم و لا یداوی جریحهم فقلت : من هم ؟ قال : الملائکة
ابو الجارود می گوید به امام صادق علیه السلام گفتم : مرا وصیت بفرمائید . فرمود به تو سفارش می کنم که تقوا را پیشه خود سازی و ملازم خانه ات باشی و در خفا با همین مردم زندگی کنی. و از افرادی از ما که قیام می کنند اجتناب کن. زیرا آنها هدف درستی ندارند. ( تا اینکه فرمود) بدانکه هیچ گروهی برای دفع ظلم یا عزت و شوکت اسلام قیام نمی کند جز اینکه بلایا وگرفتاریها آنان را بر زمین می زند. تا هنگامی که گروهی قیام کنند که در جنگ حضور داشتند و کشته ای نداشتند تا دفن شوند و زمین افتاده ای نداشتند تا برداشته شوند و مجروحی نداشتند تا معالجه شوند . راوی می گوید : عرض کردم : رزمندگانی که چنین مزایائی را داشتند چه کسانی بودند؟ فرمود : ملائکه
الغیبة للنعمانی - ص 194-195 ح 2
عن أبى الجارود قال: سمعت أبا جعفر (علیه السلام) یقول: " لیس منا أهل البیت أحد یدفع ضیما ولا یدعو إلى حق إلا صرعته البلیة حتى تقوم عصابة شهدت بدر، لا یوارى قتیلها، ولا یداوى جریحها. - قلت: من عنى [ ابو جعفر (علیه السلام) ] بذلک ؟ قال: الملائکة
امام محمد باقر علیه السلام فرمود : هیچیک از ما اهل بیت برای دفع ظلم و دعوت به حق قیام نمی کند جز اینکه با گرفتاریها و شکست مواجه خواهد شد . تا هنگامی که گروهی که در جنگ بدر به یاری رزمندگان شتافتند و کشته ای نداشتند تا مدفون شوند و مجروحی نداشتند تا معالجه شوند، قیام کنند. راوی می گوید گفتم : مقصود امام محمد باقر از این گروه چه کسانی است ؟ گفت : ملائکه که در جنگ بدربه یاری سپاهیان اسلام فرود آمدند.
الغیبة للنعمانی - ص 195 ح 3
ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: پدرم به من فرمود: ناگزیر آتشی از ناحیة آذربایجان زبانه خواهد کشید که هیچ چیز در مقابلش نتواند ایستاد؛ چون چنین شود خانهنشین باشید (بیطرف بمانید) و تا آنگاه که ما در خانه نشستهایم، شما نیز خانهنشین باشید و چون کسی که از طرف ما حرکت میکند فعالیت خود را آغاز کرد، به سوی او ـ اگر چه با دست و زانو ـ بشتابید. به خدا سوگند! گویی هماکنون به او مینگرم که میان رکن و مقام به فرمانی جدید از مردم بیعت میگیرد؛ فرمانی که بر عرب سخت گران است و پدرم فرمود: وای بر سرکشان عرب از شرّی که نزدیک شده است.
الغیبة للنعمانی - ص 194 ح 1
#نشر_واجب
#ادامه_دارد...
@botshenasi
🌱قیام، آری یا نه؟
در ادامه بحث که ایا قبل از ظهور میشود قیام کرد یا خیر؟ در پاسخ به جاهلانی که نان جو و نان گندم را مثال میزنند و عدم سواد و تدبر را اثبات میکند باید باز هم چند روایت عرض مینماییم.
امیرالمومنین علیه السلام در نهروان خطبه ایراد میفرمود، شخصی به پا خاست و گفت: ای امیرمؤمنان دربارة فتنهها سخن بگو. حضرت فرمود: فتنهها هنگامی که روی میآورند، شبههناک هستند. سپس پارهای از فتنهها را بر شمرد. شخص دیگری از جا برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان در آن زمان چه کنیم؟ حضرت فرمود: به اهلبیت پیامبرتان نگاه کنید، اگر آنها درنگ کردند و ایستادند، شما هم توقف کنید و اگر از شما یاری طلبیدند، به یاری آنها بشتابید تا اجر و پاداش ببرید و هرگز از آنها سبقت نگیرید که مصیبتها و مشکلات شما را فرا خواهد گرفت. سپس امام بشارت فرج و پیروزی به وسیلة خروج صاحب الامر روحی فداه را بیان فرمودند .
وسائل الشیعة - ج 15 ص 56 ح 19980
اما این جاهلین به روایات و منکرین احادیث معصومین میگویند در برابر ظلم چه کنیم؟ پاسخ این جماعت را امام رضا علیه السلام فرمودند: (گرچه بعید میدانیم مطیع امام معصوم باشند چون ذوب شده در اشخاص هستند.)
امام رضا علیه السلام به حسن بن شاذان که از آزار و اذیت عثمانی ها به آن حضرت شکایت کرده بود ، نوشتند :
إن الله تبارک وتعالى أخذ میثاق أولیائنا على الصبر فی دولة الباطل فاصبر لحکم ربک
خداوند تبارک و تعالی از شیعیان ما پیمان گرفته که در برابر حکومت باطل صبر پیشه کنند پس تو نیز بنابر دستور پروردگارت صبور باش .
الاصول من الکافی - ج 8 ص 247 ح346
امام صادق علیه السلام فرمودند :
کل بیعه قبل ظهور القائم فبیعته کفر و نفاق و خدیعه لعن الله المبایع لها و المبایع له
هر بیعتی که قبل از ظهور حضرت قائم روحی فداه صورت گیرد ، بیعت کفر ، نفاق و حیله و نیرنگ است . خدا بیعت کننده و بیعت شونده را لعنت کند .
بحار الأنوار - ج 53 ص 8
عن جابر بن یزید الجعفی قال: قال أبو جعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام:
یا جابر الزم الأرض و لا تحرّک یداً و لا رجلاً حتى ترى علامات أذکرها لک إن أدرکتها: أوّلها اختلاف بنی العباس... و مناد ینادی من السماء و یجیئکم الصوت من ناحیة دمشق بالفتح... و رایة السفیانی
جابر بن یزید جعفی میگوید: امام باقرعلیه السلام فرمودند: ای جابر! بر زمین بنشین (ساکن باش) و دست و پایی حرکت مده (فعالیت نکن) تا نشانههایی را که برایت یاد میکنم ببینی اگر بدان برسی
نخستین آنها اختلاف بنیعباس است و آوازدهندهای از آسمان ندا کند و شما را آوازی از جانب دمشق به فتح برسد و پرچم سفیانی
الغیبة للنعمانی - ج 1 ص 279 ح 67
الغیبة للطوسی - ج 1 ص 441 ح 434
#ادامه_دارد...
#نشر_واجب
@botshenasi
@botshenasii
🌱آیا قیام زید بن علی علیه السلام به اذن معصوم بوده است؟
عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ قَالَ أَخْبَرَنِي الْأَحْوَلُ أَنّ زَيْدَ بْنَ عَلِيّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع بَعَثَ إِلَيْهِ وَ هُوَ مُسْتَخْفٍ قَالَ فَأَتَيْتُهُ فَقَالَ لِي يَا أَبَا جَعْفَرٍ مَا تَقُولُ إِنْ طَرَقَكَ طَارِقٌ مِنّا أَ تَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ إِنْ كَانَ أَبَاكَ أَوْ أَخَاكَ خَرَجْتُ مَعَهُ قَالَ فَقَالَ لِي فَأَنَا أُرِيدُ أَنْ أَخْرُجَ أُجَاهِدُ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ فَاخْرُجْ مَعِي قَالَ قُلْتُ لَا مَا أَفْعَلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ فَقَالَ لِي أَ تَرْغَبُ بِنَفْسِكَ عَنّي قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنّمَا هِيَ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ فَإِنْ كَانَ لِلّهِ فِي الْأَرْضِ حُجّةٌ فَالْمُتَخَلّفُ عَنْكَ نَاجٍ وَ الْخَارِجُ مَعَكَ هَالِكٌ وَ إِنْ لَا تَكُنْ لِلّهِ حُجّةٌ فِي الْأَرْضِ فَالْمُتَخَلّفُ عَنْكَ وَ الْخَارِجُ مَعَكَ سَوَاءٌ قَالَ فَقَالَ لِي يَا أَبَا جَعْفَرٍ كُنْتُ أَجْلِسُ مَعَ أَبِي عَلَى الْخِوَانِ فَيُلْقِمُنِي الْبَضْعَةَ السّمِينَةَ وَ يُبَرّدُ لِيَ اللّقْمَةَ الْحَارّةَ حَتّى تَبْرُدَ شَفَقَةً عَلَيّ وَ لَمْ يُشْفِقْ عَلَيّ مِنْ حَرّ النّارِ إِذاً أَخْبَرَكَ بِالدّينِ وَ لَمْ يُخْبِرْنِي بِهِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مِنْ شَفَقَتِهِ عَلَيْكَ مِنْ حَرّ النّارِ لَمْ يُخْبِرْكَ خَافَ عَلَيْكَ أَنْ لَا تَقْبَلَهُ فَتَدْخُلَ النّارَ وَ أَخْبَرَنِي أَنَا فَإِنْ قَبِلْتُ نَجَوْتُ وَ إِنْ لَمْ أَقْبَلْ لَمْ يُبَالِ أَنْ أَدْخُلَ النّارَ ثُمّ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْتُمْ أَفْضَلُ أَمِ الْأَنْبِيَاءُ قَالَ بَلِ الْأَنْبِيَاءُ قُلْتُ يَقُولُ يَعْقُوبُ لِيُوسُفَ يَا بُنَيّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً لِمَ لَمْ يُخْبِرْهُمْ حَتّى كَانُوا لَا يَكِيدُونَهُ وَ لَكِنْ كَتَمَهُمْ ذَلِكَ فَكَذَا أَبُوكَ كَتَمَكَ لِأَنّهُ خَافَ عَلَيْكَ قَالَ فَقَالَ أَمَا وَ اللّهِ لَئِنْ قُلْتَ ذَلِكَ لَقَدْ حَدّثَنِي صَاحِبُكَ بِالْمَدِينَةِ أَنّي أُقْتَلُ وَ أُصْلَبُ بِالْكُنَاسَةِ وَ إِنّ عِنْدَهُ لَصَحِيفَةً فِيهَا قَتْلِي وَ صَلْبِي فَحَجَجْتُ فَحَدّثْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ ع بِمَقَالَةِ زَيْدٍ وَ مَا قُلْتُ لَهُ فَقَالَ لِي أَخَذْتَهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ وَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْهِ وَ لَمْ تَتْرُكْ لَهُ مَسْلَكاً یسلکه
احول(که همون مومن طاق هست انسان بسیار بزرگی بوده) گويد: زيد بن على بن حسين عليهما السلام زمانيكه متوارى و پنهان بود مرا خواست، نزدش رفتم، بمن گفت اى ابا جعفر اگر از ما خانواده كسى نزد تو آيد (و ترا بيارى طلبد) چه جواب میدهى، با او بجبهه جنگ مىروى؟ باو گفتم: اگر پدرت يا برادرت مرا بخواهند مىروم، زيد گفت من مىخواهم به جنگ اين قوم (بنى اميه) بروم با من بيا، گفتم: نه قربانت گردم. بمن گفت: جان خودت را بر من ترجيح میدهى؟!
گفتم من يك نفرم (يك جان بيش ندارم) اگر در روى زمينى امامى جز تو باشد، هر كس از تو كناره گيرد نجات يافته و هر كس با تو آيد هلاك گشته و اگر براى خدا امامى روى زمين نباشد، كسى كه از تو كناره كند با آنكه همراهيت كند برابرست، بمن گفت: اى اباجعفر من با پدرم سر يك سفره مینشستم، او پاره گوشت چرب را برايم لقمه مىكرد و لقمه داغ را براى دلسوزى به من سرد میكرد، او از گرمى آتش دوزخ به من دلسوزى نكرده است؟ از روش ديندارى بتو خبر داده و بمن خبر نداده است؟!! عرض كردم قربانت گردم، چون از آتش دوزخ بتو دلسوزى كرده خبرت نداده است، زيرا مىترسيد كه تو نپذيرى و از آن جهت بدوزخ روى ولى به من خبر داده كه اگر بپذيرم نجات يابم و اگر نپذيرم از دوزخ رفتم من باكى بر او نباشد (زيرا هر چه باشم فرزند او نيستم پس به من فرموده با بنى اميه نجنگ ولى تو نفرمود) سپس به او گفتم: قربانت گردم، شما بهتريد يا پيغمبران؟ فرمود: پيغمبران گفتم: يوسف به يعقوب مىگويد (((داستان خوابت را ببرادرانت مگو، مبادا برايت نيرنگى بريزند))) او خوابش را نگفت و پنهان داشت كه برايش نيرنگى نريزند، همچنين پدر تو مطلب را از پنهان كرد زيرا بر تو بيم داشت، زيد فرمود: اكنون كه چنين گوئى بدانكه مولايت در مدينه بمن خبر داد كه: من كشته مىشوم و در كناسه كوفه بدار روم و خبر داد كه كتابى نزد اوست كه كشتن و بدار رفتن من در آن نوشته است، احوال گويد من به حج رفتم و گفتگوى خودم را با زيد به حضرت امام صادق علیه السلام عرض كردم، فرمود: تو كه راه پيش و پس و راست و چپ و زبر را بر او بستى و نگذاشتى براهى قدم بر دارد (هر چه گفت جوابش رادادى).
#نشر_واجب
@botshenasi
🌱 دراویش یا ملحدین؟
بعد از اغتشاشات دراویش گنابادی که برای چندمین بار است که اغتشاش میکنند. چندین سال پیش در قم هم درگیری مسلحانه با نیروی انتظامی داشتند. شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها باز هم اغتشاش کردند و جان شیعیان حضرت زهرا سلام الله علیها را گرفتند. رسانهء کذاب آمدنیوز هم که مُبَلغ ری استارت و دراویش هست شروع به بنزین ریختن رویِ این آتش کرد! خیلی از مردم که حتی نمیدانند دروایش چه عقایدی دارند هم شروع به دفاع از دروایش کردند که انسان باید آزاد باشد. چرا به آنها حمله کردند و...! باعث این درگیری نیرویِ انتظامی بوده یا دروایش اصلا مهم نیست. مهم برچیده شدن بساط تصوف و عرفان و درویشی از ایران اسلامی است. به نص فتوای بزرگان محاربه با تصوف واجب است. زیرا مرتد هستند. اما نه تنها بساط دروایشی چون تابنده و... باید برچیده شود بلکه باید بساط حسن زاده آملی ها را هم برچید. تصوف و دروایش هر دو یکی هستند. آقایان در کانالهای خود بعد از اغتشاش دراویش شروع به نقد این طایفه کردند، پس چرا تا دیروز این کار را نمیکردید؟ چرا حالا که مسئله سیاسی شده، شروع به نقد کردید؟ این که دراویش و صوفیه ادعای صلح کل دارند یک دروغ بزرگ است. ری استارت هم که ما نقدش را شروع کردیم همان دراویش هستند ولی بدون محافظه کاری. زیرا اساس کار این قوم ملعون بر پایه خشونت و هرج و مرج است. وظیفه دولت مردان و نیروهای مسلح باید بر نابودی دراویش باشد. تمامی دراویش را باید از هستی ساقط کنند. قتل این جماعت ملحد واجب است. اساس وجود این قوم مبارزه با اسلام است. هر نوع کمک به این ملحدین کمک به تهدم اسلام است. برای ساقط کردن این قوم بنگاه های اقتصادی آن را فلج کنید. محصولات چای احمد و محمود، پچ پچ، دامداران را نخرید و تحریم کنید. تا به فضل خداوند متعال و امداد معصومین این قوم شقی برای همیشه محو و نابود شود.
#نشر_واجب
@BotShenasi
🌱تصوف در گذشته و امروز
از گرايش هايى كه كمتر محيطى از آن بركنار مانده، گرايش هاى مربوط به تصوف يا شبه آن است كه در هرجا اقليتى را به خود جذب كرده، منتها ممكن است همه جا به اين نام نباشد. تاريخ نشان مى دهد كه اين گرايش خاص، حتى قبل از اسلام در يونان و هند و كشورهاى مختلف اروپا و آسيا وجود داشته، طريقه كَلبين در يونان قديم يك نوع روش صوفيانه بوده و گرايش هاى مرتاضان هند و رهبانان مسيحى نيز آب و رنگ تصوف دارد. در قرن اول اسلام اثرى از گرايش هاى صوفيگرى در محيط اسلامى ديده نمى شود؛ ولى از قرن دوم كه اسلام گسترش زيادى پيدا كرد و به دنبال آن علوم و تمدن هاى بيگانه از طريق ترجمه به محيط هاى اسلامى راه يافت، مترجمين كه خود داراى گرايش هاى خاصى بودند در انتقال تصوف به محيط هاى اسلامى سهم فراوانى داشتند. اصولاً در اين قرن (قرن دوّم هجرى) و آغاز قرن سوم كه «بنى عباس» سخت بر نشر علوم ديگران و ترجمه آنها به زبان عربى تلاش مى كردند، بازار مذاهب و فرقه هاى گوناگون رونق گرفت و از جمله، مسلك تصوف تدريجا در ميان مسلمين نفوذ پيدا كرد. مى گويند اوّلين كسى كه بذر اين مسلك را در سرزمين اسلام پاشيد ابوهاشم كوفى بود. و در بعضى از روايات آمده است: هُوالّذى اِبْتدَعَ مَذْهَبا يُقال لَهُ التَّصَوُّف وَ جَعَلَهُ مَقَرّا لِعَقيدَتِهِ: او همان كسى است كه مذهبى به تصوّف بدعت نهاد و آن را قرارگاه عقيده خود ساخت. از شواهد اين موضوع اين است: احاديثى كه در ذمّ صوفيه و انتقاد از روش آنان وارد شده نوعا از امام صادق عليه السلام به بعد است كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار قسمت زيادى از آن را جمع آورى كرده است. جاحظ، البيان و التبيين، ج ۱، ص ۲۳۲، چاپ مصر. سفينة البحار، ج ۲، ص ۵۷. به جلد ۱۱، ۱۵، ۱۷ بحارالانوار مراجعه شود. مرحوم محدّث قمى بسيارى از اين احاديث را در جلد دوّم «سفينة البحار» در مادّه «صوف» آورده است. مورّخان مى گويند قبل از زمان مذكور اسم و رسمى از تصوف و صوفيگرى در ميان مسلمين نبود و اگر احيانا لفظ صوفى در بعضى از كلمات پيشينيان ديده شود دليل بر وجود اين مسلك در قرن اول نمى شود چون عرب اين لفظ (صوفى) را بر شخص پشمينه پوش اطلاق مى كنند. فى المثل از حسن بصرى نقل كرده اند كه گفت: «رَأَيْتُ صَوْفِيّا فِى الطَّوافِ وَ اَعْطَيتُهُ شَيْئا فَلَمْ يَأْخُذَه: پشمينه پوشى را در طواف ديدم و چيزى به او دادم و نگرفت». پيداست كه منظور او پشمينه پوش فقيرى بوده (به قرينه كمك كردن به او). بعضى مدّعى هستند كه لفظ صوفى در عصر اميرالمومنین عليه السلام نيز متداول بوده و بر زهّاد و عبّاد اطلاق مى شده است و شايد تنها مدركى كه براى صوفى گرى اين استنباط ذكر كرده اند روايتى است كه در كتاب «عَوالِى اللَّئالى» از آن حضرت نقل شده است كه فرموده است لفظ صوفى مركّب از سه حرف است (ص، و، ف). «صاد» بر سه پايه قرار دارد صدق و صبر و صفا «واو» نيز بر سه پايه است ود ورد و وفا «فا» هم بر سه پايه قراردارد فرد و فقر و فنا. كسى كه اين معانى در او موجود باشد صوفى است وَ اِلاَّالْكَلْبُ الْكوفى اَفْضَلُ مِن اَلْفِ صوفى! غَوالِى اللَّئالى نيز خوانده شده، (الذريعة، جلد ۱۶، ص ۷۱). ولى مى دانيم كتاب «عَوالِى اللَّئالى» از كتب معتبر نيست و نويسنده آن نيز از بعضى جهات متّهم است كه احاديث صحيح و ضعيف را به هم آميخته است. به هرحال همان گونه كه قبلاً نيز اشاره شد تصوف شعبه هاى بسيار زيادى پيدا كرده و با از ميان رفتن يكى از اقطاب و سرسلسله هاى آنها، گاه چند نفر خود را به جانشينى او معرفى مى كنند و از يك سلسله چندين سلسله متولد مى شود. هم اكنون فرقه هاى متعددى از«صوفيه» در مصر و عراق و شام و ايران و ساير ممالك اسلامى وجود دارد كه با يكديگر در تعارض و جنگ و پيكارند و بايد توجّه داشت كه تصوف در ميان اهل سنّت گسترش زيادى دارد. بلكه مى توان گفت تقريبا تمام مشايخ معروف تصوف مانند «بايزيد بسطامى ها»، «جُنِيْد بغدادى ها» «شيخ عطارها» و... همه از ميان اهل سنّت برخاسته اند و حتى جالب اينكه مشايخ فرق صوفيه موجود در شيعه نيز غالبا به مشايخ اهل سنت منتهى مى شود! يكى از عوامل مهم تشعّب زياد در سلسله هاى آنان اين است كه معيار روشنى براى شناخت «قطب سلسله» و «پير» و «مرشد» و «دليل راه» ارائه نمى دهند. فى المثل يكى از معيارهاى مهم آنها «مكاشفه» است و خواب و رؤيا را نوعى مكاشفه مى دانند، بسيارى از آنها براى شناخت قطب و مرشد خويش پناه به خواب و رؤيا مى برند و مى گويند بايد در عالم مكاشفه(خواب) رهبرى ره ما معرفى شود!
@BotShenasi
#نشر_واجب
#دوستانتان_را_دعوت_کنید
🌱 تصوف از گذشته تا امروز
در قرن اول هجرى بر اثر عواملى كه از توسعه جامعه اسلامى به وجود آمد، گرايش به «زهد» فراوان شد؛ و گروهى از زهاد معروف اسلام در اين عصر ظاهر شدند ولى هيچ اثرى از پديده تصوّف در اين گرايش نبود. (دقّت كنيد! )و به گفته مؤلف «تاريخ تصوف»در آثار و كلمات زُهّاد و نُسّاك اين عهد، به جز آنچه گفته شد (گرايش به زهد تصوف در گذشته و امروز بر اثر ظلم و فساد دستگاه اموى) چيز ديگرى ديده نمى شود، نه از عشق و محبت كه در قرون بعد مدار صحبت صوفيانه است، اثرى مى بينيم و نه از افكار وحدت وجودى، نه از فنا و بقاء سخنى هست و نه از صَحْو (بيهودگى) و سُكْر (مستى) و امثال آن از قبيل قبض و بسط و وقت و حال و وجد و جمع و تفرقه و ذوق و محو و اثبات و تجلّى و محاضره و مكاشفه و لوائح و طوالع و تمكين و غيرذلك. ابوالفرج بن الجوزى مى گويد: اسم صوفى اندكى قبل از ۲۰۰ هجرى پيدا شد (و شهرت يافت).
جنيد بغدادى مى گويد: «تصوّف يعنى بيرون آمدن از هر خلق و خوى بد و داخل شدن در هر خلق خوب... ». تاريخ تصوّف، صفحه ۲۳ صوفى گری اين قوم در اول چنين بودند و بعد ابليس آنها را فريفته، هر روز تلبيس تازه اى براى آنها پيش آورد و در هر قرنى اين تلبيسها بيشتر شد، «اصل تلبيس ابليس اين بود كه صوفيه را از علم بازداشت و به آنها گفت مقصود اصلى عمل است». و چون چراغ علم نزد آنها خاموش شد، ظلمات جهل مسلط گشت و دچار اشتباهات گوناگون شدند. بعضى صوفى را مشتق از صوف مى دانند به خاطر پشمينه پوش بودن آنها در آغاز پيدايش و بعضى آنها را به طايفه «بنى صوفيه» نسبت داده اند كه جماعتى از عرب بودند كه در زندگى روشى زاهدانه داشتند و به همين جهت صوفيه را به آنها نسبت داده اند. تلبيس ابليس، صفحه ۱۷۳. سمعانى در كتاب اَنساب میگوید: بعضى نيز مى خواهند اين كلمه را مشتق از «صفا» بدانند در حالى كه واضح است كلمه صوفى از صفا مشتق نمى شود (زيرا از نظر ادبى صوفى اجوف است و صفا ناقص واوى) و اگر از صفا گرفته مى شد بايد «صفائى» گفته شود نه «صوفى»! و نيز بعضى ميل دارند آن را منسوب به اصحاب «صُفَّه» بدانند كه آنها جمعى زاهد و فقير و غريب، از مهاجران اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله بودند كه چون در مدينه خانه اى نداشتند روى سكوى بزرگى در كنار مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله زندگى مى كردند. ولى اين نيز يك اشتباه بزرگ است زيرا «صُفَّه» از ماده «صفّ» (و به اصطلاح مضاعف است) در حالى كه صوفى از ماده صوف است و ربطى به هم ندارند.صوفى گرى بنابراين حق اين است كه از همان صوف به معنى پشم گرفته شده و به خاطر پشمينه پوش بودن آنها در اوايل پيدايش است. بعضى از «متصوفه» سعى دارند تاريخ خود را به آغاز اسلام برسانند و حتى به اصطلاح «خرقه را از امیرالمومنین عليه السلام بگيرند»! و سلمان و بوذر و مقداد را از مشايخ خويش بشمرند! ولى همان گونه كه قبلاً نيز اشاره شد در تاريخ اسلام هيچ شاهدى بر وجود اين ادعاها نيست ؛ بلكه مدارك روشنى در دست داريم كه تصوّف از قرن دوم هجرى از خارج مرزهاى اسلام، از اقوامى مانند هندوها و يونانيان و مسيحيان به مرزهاى اسلام نفوذ كرد و با معتقدات اسلامى آميخته شد و به شكل يك فرقه التقاطى درآمد. تاريخ تصوّف شاهد نوسان هاى زيادى است. گروهى از رجال سياست در تصوف درگذشته و حال ترجيح داده اند و مى دهند كه مذهب در شكل تصوّف عرضه شود به دلايل خاصى كه به خواست خدا در بحث هاى آينده به آن اشاره مى شود و لذا گاه در اثر حمايت رجال متنفذ سياسى و يا حتى سلاطين! تصوف در بعضى از مناطق دامنه وسيعى پيدا كرده و مردم شاهد ساختن خانقاه هاى بزرگ و رونق بازار اقطاب و مشايخ صوفيه بوده اند.
ناگفته نماند كه عوامل اجتماعى نيز تأثير فراوانى در اين نوسانها داشته و كلّ اين مباحث را مى توان در كتب تاريخ تصوف مطالعه كرد. منظور قبل از انقلاب است.
#تصوف
#نشر_واجب
#دوستانتان_را_دعوت_کنید
@BotShenasi
#نقد_غلات| ان شاء الله و علی بن ابی طالب و هو کشیدن!!
یگانه: یک عده ناصبی پیدا شدند و شبهه میکنند! میگویند که ان شاء الله و علی بن ابی طالب روایت نداریم! بعد میگویند هو نکشید! چون کار صوفیه است! خب آنها قرآن هم میخوانند! نماز هم میخوانند!
#نقد| چون ایشان از روایات خبر ندارد و ادبیات عرب اشنایی ندارد. لذا چرندیات بهم می بافد و سخن بیهوده میگوید. زیرا علی بن ابی طالب در جمله عطف بر ضمیر متکلم است که مرجع آن رسول خدا صلی الله علیه و آله است نه عطف به خداوند! در مورد هو کشیدن هم مطلب ساده است. آیا روایتی داریم که اذن هو کشیدن بر ما بدهد؟ یا روایتی صادر شده است که امام معصوم امر به این کار کرده باشند؟ پاسخ خیر است. ایا در سیره علما متقدم و متاخر این عمل صادر شده است؟ جواب خیر است. پس این عمل بدعت است و بدعت گمراهی و شخص بدعت گذار مخلد در آتش است. اما ایشان سخن سرایی بیهوده میکند خب صوفیه قرآن هم میخوانند! پاسخ اول این است که صوفیه قران نمیخوانند فرض بر اینکه قران بخوانند، قرآن که اختراع صوفیه نیست، معجزه رسول الله و کلام الله است. اما عمل هو کشیدن اختراع صوفیه است. بدعتی است که صوفیه نهاده است. الان شخصی در خیابان راه برود و هو بکشد بدون استثناء مردم میگویند این شخص درویش است! هو کشیدن از شعائر صوفیه است. نمادی است که صوفیه به آن شناخته میشود. عمل هو کشیدن تشابه به صوفیه است و تشابه به صوفیه کمک به تهدم اسلام است. در ادامه شیعیان را ناصبی میخواند. امام صادق علیه السلام فرمود: ناصبی شخصی است که با شیعیان ما به واسطهء محبت ما دشمنی میکند. پس ثابت شد شخصی که ناصبی است خود این شخص غالیِ صوفی مآب است. در ادامه شیخ مهدی تهرانی را با ادبیاتی که زیبنده نیست خطاب قرار میدهد که عدم داشتن ادب شیعی را نشان میدهد و میگوید ایت الله فلانی یعنی مراجع امام چندم هستند؟ مگر کسی گفت مرجع تقلید امام است؟ مرجع تقلید شخصی است که احکام خدا را مطابق کتاب و سنت استخراج میکند برای عوام الناس. که هر سخنی هم مطابق با قرآن و روایات باشد همان کلام معصومین است و لازم الاجرا. این شخص که خودش را محدث میداند نه تنها از روایات چیزی نمیداند و بیسواد است بلکه عقایدی تلفیقی از صوفیه و غلات دارد و به نص صریح معصومین کافر است.
پ.ن: دوستان میتوانند کلمه هو را در کانال سرچ کنند تا مطالب بیشتری ببینند.
#نقد_غلات
#صوفیه
#تصوف
#نشر_واجب
@BotShenasi
در مورد «ان شاء علی» هم ما روایتی دیگر اوردیم که معنای صحیح روایت ابن عباس را بیان کند. اما مثل اینکه عده ای خود را به جهالت زده اند.
در مورد هو کشیدن هم این شخص غالی گفته است مگر ما در قران و روایات هو نداریم؟ چگونه اختراع صوفیه است؟
الحمد الله که دشمنان معصومین احمق هستند، لفظ هو که در قرآن است چه ارتباطی بر هو هو کردن دارد؟ هنوز فرق این دو مورد را نمیدانی؟
چند روایت در زمینه هو کشیدن
https://t.me/botshenasi/4863
https://t.me/botshenasi/4553
https://t.me/botshenasi/4551
https://t.me/botshenasi/2132
اما در مورد هو کشیدن به نحن هو و هو نحن اشاره کرده است و میگوید ملامحسن فیض کاشانی تایید کرده است. اما...
«لنا حالات مع اللّه هو فيها نحن، و نحن فيها هو، و مع ذلك هو هو و نحن نحن.
بررسی سند:
این جمله در هیچ یک از کتب قابل اعتماد نقل نشده و تنها در کتب اهل تصوف و مانند ایشان ذکر شده است.
فیض کاشانی در کتاب عين اليقين (الملقب بالأنوار و الأسرار- ج2، ص 277) می نویسد:
ممّا ينسب إلى مولانا الصادق عليه السّلام- أيضا- و إن لم أره في كتاب معتمد عليه، أنه قال: «لنا حالات مع اللّه، و هو فيها نحن، و نحن فيها هو، و مع ذلك هو هو، و نحن نحن».
ترجمه: همچنین از چیزهایی که به مولای ما صادق علیه السلام نسبت داده می شود –اگر چه آن را در کتاب قابل اعتمادی ندیدم- این است که فرمود: «لنا حالات مع اللّه، و هو فيها نحن، و نحن فيها هو، و مع ذلك هو هو، و نحن نحن».
وقتی که حتی فیض کاشانی که خود اهل عرفان و حشو است؛ سند این نقل را معتبر نمی داند؛ دیگر چه انتظاری است که ما این روایت را بپذیریم؟!
بررسی متن:
1. یگانه بودن امام و خداوند در عین دوگانگی، هیچ معنای معقولی ندارد و تناقض محض و خلاف بدیهی است.
2. اختصاص یگانه بودن به برخی حالات، بی معنا و خلاف بدیهی عقل است. چگونه ممکن است که امام در برخی حالات با خدا یکی باشد و در برخی حالات نباشد؟!
3. این اختلاف حالت، مستلزم تغییر در ذات باری تعالی است.
4. این جمله با قرآن، روایات متواتره، اجماع مسلمین و ضرورت دین مخالف و کفر صریح است.
5. این جمله بدترین نوع غلو است. اگر «هو نحن و نحن هو» غلو نیست پس چه چیزی غلو است؟!
- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عِيسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «مَا جَاءَكُمْ مِنَّا مِمَّا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ فِي الْمَخْلُوقِينَ، وَ لَمْ تَعْلَمُوهُ، وَ لَمْ تَفْهَمُوهُ، فَلَا تَجْحَدُوهُ، وَ رُدُّوهُ إِلَيْنَا، وَ مَا جَاءَكُمْ عَنَّا مِمَّا لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ فِي الْمَخْلُوقِينَ فَاجْحَدُوهُ وَ لَا تَرُدُّوهُ إِلَيْنَا»
هر روایتی که از ما به شما رسید که در مورد مخلوقات ممکن بود؛ ولی آن را نمی دانستید و درک نمی کردید؛ آن را انکار نکنید و آن را به ما واگذار کنید و هر چه از ما به شما رسید که در مخلوقات ممکن نبود؛ آن را انکار کنید و به ما واگذار نکنید. (بصائر الدرجات)
چون اتحاد با ذات باری تعالی برای مخلوقات ممکن نیست؛ موظفیم روایت «هو نحن و نحن هو» را تکذیب نماییم.
کسی جز صوفیه این روایت را جعل نکرده است؛ چنان که مشابه آن در کلماتشان زیاد است.
مثلا ابن عربی در الفتوحات (4جلدی، جلد4، ص280) می نویسد: «الخواص ... تارة يقولون نحن نحن و هو هو و تارة يقولون هو نحن و نحن هو و تارة يقولون لا نحن نحن مخلصون و لا هو هو مخلص ثم صدق الله هؤلاء الخواص ...»
#نشر_واجب
@botshenasi
حسن زاده آملی: صدور اشیاء از ذات خدا مانند خروج منی از بدن مرد است.
#تصوف
#آملی
#نشر_واجب
@botshenasi