eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
356 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باید اعتراف کنم ❣ که شاید اولش جدی نبود ❣ ولی کم کم شدی ❣ •▪•♡" تمام زندگیم "♡•▪•💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
اشتیاقی که مرا زنده ❣ نگه داشته ، تویی...😍😘💕❣💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_16 با دلخوري بهش زل زدم و حرفي نزدم كه راه افتاد ت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 پونه رو مهمون يه بستني كردم. البته انقدر خنديديم كه همش آب شد و ريخت رو لباسامون! اما مي ارزيد به تموم خنده هاي از ته دلمون! اصلا انگار تموم دنيا يه طرف بودن ومن و پونه ي ديوونه يه طرف ديگه كه به ترك ديوارم ميخنديديم! از بچگي باهم دوست بوديم و خونه هامون هم فاصله ي چنداني باهم نداشت. سر كوچششون پرتش كردم پايين و راهي خونه شدم. امروز قرار بود آوا واسه ناهار بياد خونه،دلم كلي واسش تنگ شده بود. ماشين رو جلو در پارك كردم و بعد از كلي خنديدن به چراغاي خورد شده اش زنگ در رو زدم و طولي نكشيد كه در باز شد و مهيار خواهر زاده ي عزيزم با سرعت اسب به سمتم اومد و خودش رو پرت كرد توي بغلم هزار ماشاالله مثل باباش تپل مپل بود و تموم خصلت هاشم به آقا رامين رفته بود مثلا همين سرتق بودنش كه الان بهم چسبيده بود و ولم نميكرد! به ناچار و به هرسختي كه بود تو آغوشم گرفتمش و بعد از گذشتن از حياط وارد سالنِ خونه شدم. عطر خوشِ قرمه سبزي با روح و روانم بازي ميكرد! 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_17 پونه رو مهمون يه بستني كردم. البته انقدر خنديد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 لعنتي دستپخت نبود كه... انگار مامان با تموم خورد و خوراك رفيقِ صميمي بود كه غذاهاش انقدر خوشمزه ميشدن و بر عكس اون مامان منِ پر ادعا حتي نميتونستم يه نيمرو درست كنم! مهيار رو از خودم كندم و بعد از عرض سلام خدمت خانواده،آوا رو توي بغل گرفتم: _ چه عجب از اين طرفا؟!دوماد تپل مپلِ ما كجاست پس؟ از آغوشم جدا شد و جواب داد: _ دعا كن همون تپل مپل گير توام بياد راه افتادم سمت دستشويي و روبه بابا گفتم: _ ببين باباجون امروز از صبح همه دارن مجرديم رو به رخم ميكشن،اينطور نميشه ديگه بايد آستين بالا بزنم! مامان با اخم ساختگي نگاهم كرد: _ دختره ي چشم سفيد! چپ چپ نگاهش كردم: _ چشمام سبزِ به خدا صداي خنده هاي مامان توي خونه پيچيد و من با رسيدن به دستشويي چشم ازش گرفتم و خواستم برم تا آبي به دست و صورتم بزنم كه با شنيدن صداي زنگ گوشيم،منصرف شدم و به سمت كيفم كه روي مبل بود برگشتم. گوشي رو از توي كيفم بيرون آوردم و با ديدن شماره ي ناشناسي با ترديد جواب دادم: _ بله؟! كه صداي آشنايي توي گوشي پيچيد: _ خانمِ معين جاويد هستم... 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
چڪَونہ از تو ڪَریزم ، ❣ ڪہ ناڪَریز منی😍💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
دل نبستم به جهانی که❣ همه وسوسه است❣ از همه ارث جهان یک"تو"❣ برایم بس ست💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
جوری دوستت دارم که ❣ واسه هر کی تعریف میکنم ❣ دوست داره جای تو باشه 😍💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_18 لعنتي دستپخت نبود كه... انگار مامان با تموم خو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 حتما ميخواست راجع به ماشينش حرف بزنه! صدام رو صاف كردم و گفتم: _ سلام استاد،بفرماييد صداي رساش توي گوشي پيچيد: _ سلام،ماشين من خسارتي نديده،بيايد مداركتون رو ببريد خوشحال شدم اما تغييري تو حالتم ايجاد نكردم و خيلي جدي جواب دادم: _ شما مطمئنيد؟خط و خش برداشته بودا صداي نفس عميقش به گوشم رسيد: _ من هميشه با قطعيت حرف ميزنم،بيايد مداركتون رو بگيريد همينطوريش با مدارك نميتونيد درست رانندگي كنيد واي به حال بي اينكه مداركتونم پيشتون نباشه! اي گندت بزنم استاد... استاد كه نه! عزرائيل امروزِ من! خيلي سرد گفتم: _ راضي به نگراني شما نيستم،عصر باهاتون تماس ميگيرم و بعد گوشي رو قطع كردم. بابا كه سوالي نگاهم كرد،گوشي رو روي ميز گذاشتم و گفتم: _ تصادف كردم آوا زد زير خنده: _ هنوز زنده اي كه؟! مامان با دلخوري نگاهش كرد: _ إ آوا خانم؟ كه آوا خنديد و حرفي نزد. بابا درحالي كه تلويزيون رو خاموش ميكرد گفت: _ چيشده بابا جون؟تصادف كردي؟ اوهومي گفتم: _ تو پاركينگ دانشگاه زدم به ماشين يكي از استادامون،البته به ماشين اون چيزي نشد فقط چراغاي ماشين خورد شد كه اونم ته حسابم يه پولي هست درستش ميكنم! شونه اي بالا انداخت: _ يه كم دقت كن ديگه باباجون،پولم خواستي بهم بگو به سمتش رفتم و بوسه اي روي گونش زدم: _ چشم باباجون،ديگه تكرار نميشه و بعد راه افتادم سمت دستشويي... 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
دنیام با رو رواله ❣ دوست داشتنی من 😍💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
تو وقتی به من❣ نگاه میکنی❣ صدا میکنی❣ اسمه منو از ته قلبت❣ حاله من خوبه😍😘💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave