🔶هر چند در روزگار مدرن، زندگی از نظر تکنیکی بسیار آسان تر شده، اما از دیدگاه انسان شناسانه (به معنای فلسفی این واژه) انسان به موقعیتی ابتدایی تر و نازل تر از همیشه در افتاده است. خردباوران تلاش داشتند (و باید گفت که تا حدودی هم موفق شدند) که انسان را از اندیشه های اسطوره ای-دینی رها کنند. اما از آنجا که خردباوری به عقل ابزاری رسید، نتوانست خود را از بندهای اسطوره جدا و رها کند.
🔷خردابزاری در پی سلطه بر طبیعت است، جهان طبیعی سرچشمه ثروت و انرژی فرض می شود و تمایزهای کیفی عناصرش، بی ارزش دانسته می شوند. در واقع عقل مدرن، عقل سلطه گری و سیطره و امپریالیست است و ذات تکنیک نیز به تعبیر یورگن هابرماس «طرحی است تاریخی از سلطه و به هدف برقراری سلطه»؛
💢بر همین اساس است که ذات تفکر و تمدن جدید را استکباری، از خودبیگانه، سلطه جو و ضد کمال و رشد فردانیت واقعی انسانها و ضد آزادی می دانیم؛ زیرا عقل مدرن مظهر استبداد نفس اماره فردی و جمعی است و هیچ سنخیتی با معنای حقیقی آزادی و استقلال فردی و تکامل آدمی و شادی و رشد و آرامش او ندارد.
📖کتاب #چند_یادداشت_تئوریک به قلم #شهریار_زرشناس
#مدرنیته
#عصر_جدید
📌@canoon_org
🔷#مارتین_هایدگر به لحاظ تفکر، امتداد رویکرد پسامدرنیستی #نیچه است. او متوجه این حقیقت شد که متافیزیک فلسفی غرب، پس از افلاطون، با فراموش کردن حق و «وجود»، رو به موجودانگاری آورده و مظاهر وجود را مورد پرسش قرار داده است. #هیدگر این سیر نیست انگاشتن وجود را، نیست انگاری و تاریخ غرب از سقراط به بعد را تاریخ نیست انگاری و تاریخ «خود فراموشی وجود» می نامد.
🔶#هایدگر علی رغم کوشش خود برای تکیه بر زبان و تفکر شاعرانه و نیز عبور از مرزهای محصور تفکر متافیزیکی (به ویژه متافیزیکی نیست انگار اومانیستی)، همچنان گرفتار رویکرد متافیزیکی به امور باقی می ماند و از این منظر، خود نیز به عنوان متفکر دارای مایه های متافیزیکی و نیست انگارانه، مطرح می شود.
💢هرچند #مارتین_هیدگر در مسیر عبور از #نیهیلیسم بیش از نیچه جلو رفته بود، اما به هر حال، به حریم ایمان دینی و معرفت قدسی وحیانی که یگانه طریق عبور از #نیست_انگاری است، راه نیافت. از این رو و علی رغم همه کوششی که کرد، توفیق عبور تام و تمام (حداقل در نظر) از قلمرو نیست انگاری را نیافت.
📖کتاب #چند_یادداشت_تئوریک به قلم #شهریار_زرشناس
#نهیلیسم
#پوچ_انگاری
📌@canoon_org
🔶یکی از مکاتب ادبی مهمی که در قرن نوزدهم پدید آمد و در دهههای واپسین این قرن در فرانسه و به میزان کمتری در آلمان رواج داشت، «ناتورالیسم» است. ناتورالیسم به عنوان یک مکتب ادبی را میتوان تا حدودی دنباله رئالیسم ادبی و شاید به نحوی رئالیسم افراطی و یا به اعتقاد برخی مورخان، صورت متنزل رئالیسم دانست.
🔷ناتورالیسم به عنوان یک مکتب ادبی در فرانسه از سال 1867، با انتشار رمان «ترزا راکن» اثر «امیل زولا» پدید آمد، در دهههای ۱۸۷۰ و ۱۸۸۰ در اوج نفوذ و رونق قرار داشت و در دهه ۱۸۹۰ به تدریج گرفتار افول شد.
💢در چارچوب ناتورالیسم ادبی، بشر به عنوان یک «حیوان بیولوژیک» تعریف میشود. در داستانهای ناتورالیستی، یکی از عوامل موثر بر رفتار قهرمانان داستان، تأثیر محیط است و رفتار بشر در تعامل با وراتث و محیط تعیین میشود.
📖کتاب #چند_یادداشت_تئوریک، نوشته شهریار زرشناس، ص ۶۷
#ناتورالیسم
#مکاتب_ادبی
#طبیعت_گرایی
📌@canoon_org
🔶 اندیشه #پسامدرن اگرچه با نوع نگرش نقادانه نیچه نسبت به تاریخ غرب آغاز گردید، اما امروزه طیف گسترده ای از آرا را دربر می گیرد که در یک طرف آن گرایش های منتقد #مدرنیته آمیخته با برخی تعبیر ها و میراث به جامانده از تعالیم اسطوره ای و رازآمیز - که البته صورت ممسوخ یک معنویت نسبی انگار و پلورالیستیک مورد پذیرش تمدن غرب را یافته اند - قرار دارند و در سوی دیگر طیف گرایش های #نوسوفسطایی لفاظ و نیست انگاری که با هر رکن و باور ثابت و روشن اعتقادی به عنوان یک «جزم اندیشی» مخالفت می کنند و در عین حال خود به صورتی جزم اندیشانه به ترویج نسبی گرایی بی بنیاد خود می پردازند؛ و با اینکه مثل #لیوتار و #دریدا دعوی پرهیز از سیستم سازی دارند دستگاه پیچیده و بی معنا و به شدت #فرمالیستی ای از بازیهای زبانی پدید آورده اند.
💢پرداختن به همه این رویکردها فرصت و مجالی مبسوط می طلبد. در این مقال در خصوص چهار گرایش در #پسامدرنیسم معاصر غربی، که البته به لحاظ تقدم زمانی و نفوذ و میزان تأثیر گذاری در شکل گیری اندیشه پسامدرن نقش محوری داشته اند و دارند و هنوز هم در تفکر غربی تأثیر گذار و تعیین کننده اند به اختصار بسیار سخن خواهیم گفت. این چهار رویکرد را میتوان اصلی ترین گرایش ها در اندیشه پست مدرن دانست:
۱. رویکرد #هایدگری؛
۲. رویکرد «#مکتب_فرانکفورت»؛
۳. آرای #میشل_فوکو؛
۴. گرایش نیرومند نوسوفسطایی نسبی اندیشی در فلسفه معاصر غربی
📖 کتاب #چند_یادداشت_تئوریک به قلم #شهریار_زرشناس
#آموزش_مفاهیم
📌@canoon_org
🔷 در نزد ارسطو هم عقل در یک سلوک صرفاً عقلانی و بی آنکه از سوی غیب فراخوانده شود یا مورد موهبت و لطف قرار گیرد یا به انکشاف و شهود دست یابد، یک استدلالی برای فهم کلیات را طی می کند و در نظر ارسطو این «#کلیات» وجود عینی ندارند، بلکه محصول انتزاع از محسوسات هستند.
🔶 عقل ارسطویی تقریباً یک عقل جزوی است اما عقل جزوی معرفت جو و نه کارافزا و صرفاً حسابگر و استیلاجو است. عقل ارسطویی نیز در خود نحوی خود بنیادی پنهان دارد و عقل منقطع از وحی و شهود است.
💢 معنای افلاطونی «#عقل» بیش از معنای ارسطویی آن به عقل قدسی نزدیک است هر چند که در هر دو اینها در یک نگاه کلی صور مختلف اجمالاً #عقل_ناستوی (جزوی) معرفت جو هستند؛ عقل افلاطونی - ارسطویی عقل جزوی اعداد اندیش معرفت جو است یعنی هدف غایی عقل (برخلاف #عقل_کارافزای دکارتی بیکنی) نه تصرف در هستی و استیلاجویی که کسب معرفت و درک عقلانی عالم با ابزار استدلال قیاسی و اعداد اندیشی و بی مدد از نور هدایت غیب و شهود است.
📖 کتاب #چند_یادداشت_تئوریک اثر #شهریار_زرشناس
#معرفی_کتاب
#آموزش_مفاهیم
#کانون_اندیشه_جوان
📌@canoon_org