eitaa logo
در مسیر مهدویت
348 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
383 ویدیو
3 فایل
اینجا محلی است که قصد داریم با هم چند قدمی در مسیر مهدویت و کسب رضایت امام زمان مهربان‌مان💚 -که خداوند ظهورش را نزدیک گرداند- برداریم.💐 ان شاء الله (کپی مطالب آزاد است) 🔗 @DarMasireMahdaviat
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 سفارش حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) به یک رباعی راجع به حضرت ابوالفضل علیه السلام ♦️ جناب آقای مصطفی حسنی تعریف کرده اند: ▫️ روزی همراه بعضی از دوستان جهت زیارت آقای (شیخ جعفر) مجتهدی به قزوین رفتیم. محل سکونت ایشان منزل آقای حاج علی حاج فتحعلی بود. بعد از اینکه لحظاتی را در خدمتشان سپری کردیم، خطاب به جناب حاج فتحعلی فرمودند: 🔸 کاغذ و قلمی تهیه کنید تا یک رباعی درباره ی حضرت ابوالفضل علیه السلام بگویم. ▫️ حاج علی آقا یک برگ کاغذ و قلمی به ایشان دادند. پشت کاغذ مقداری خط خوردگی داشت، هنگامی که آقا آن را گرفته و مشاهده نمودند؛ با ناراحتی فرمودند: 🔸 اسم حضرت را بر روی کاغذ قلم خورده نمی‌نویسند! ▫️ این بیان و اظهار ایشان نشانگر نهایت ادب و احترام نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود. به هر حال حاج علی آقا کاغذی کاملاً تمیز مهیا نمودند آنگاه آقای مجتهدی گفتند: 🔸حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ‌می‌فرمایند: 🔶 هر کس با این دو بیت شعر متوسل به عمویم قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام شود حتماً حاجتش برآورده خواهد شد. ▫️ و سپس شروع به خواندن بیت اول کردند و در فاصله ی بین بیت اول و دوم حدود نیم ساعت با شدت تمام ‌می‌گریستند، آنگاه بیت دوم را خوانده و باز حدود نیم ساعت شدیداً گریه کردند، سپس رباعی را روی کاغذ نوشتیم که عبارت بود از: 🌟 یادم ز وفای اشجع ناس آید وز چشم ترم سوده ی الماس آید 🌟 🌟 آید به جهان اگر حسین دگری هیهات برادری چو عباس آید 🌟 ⬅️ لاله_ای_از_ملکوت، جلد_اول، صفحه ۲۲۹ @sheykhjafar_mojtahedi 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S7W33
سه دقیقه در قیامت، پارت 1.mp3
11.14M
🎧 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش اول: ❇️ مقدمه 📚 انتشارات شهید ابراهیم هادی 🎤 صوتی شده توسط "یار کتاب" © این نسخه با اجازه ناشر اصلی صوتی شده است و ناشر محترم، اجازه ی کپی و استفاده رایگان از آن را صادر کرده است (لطفا انتشار حداکثری داده شود) 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W1
سه دقیقه در قیامت، پارت 2.mp3
10.94M
🎧 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش دوم: ❇️ گذر ایام ❇️ مجروح عملیات ❇️ پایان عمل جراحی 📚 انتشارات شهید ابراهیم هادی 🎤 صوتی شده توسط "یار کتاب" © این نسخه با اجازه ناشر اصلی صوتی شده است و ناشر محترم، اجازه ی کپی و استفاده رایگان از آن را صادر کرده است (لطفا انتشار حداکثری داده شود) 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W2
امروز دل اهل ولایت شاد است میلاد سعید اشرف ایجاد است آن قدر به درگاه خدا کرده سجود معروف از آن به سید سجاد است 🌸 میلاد سید الساجدین، امام زین العابدین (ع) بر حضرت امام زمان (عج) و همه شیعیان مبارک باد
❇️ سعید بن جبیر می‌گوید حضرت علی بن الحسین علیه السّلام فرمود: 🔸 در قائم ما روشی از هفت پیغمبر هست. از آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و ایوب و محمد صلوات اللّه علیهم. ✳️ روشی که از آدم و نوح دارد عمر طولانی، ✳️ از ابراهیم ولادت پنهانی و گوشه‌گیری از مردم، ✳️ از موسی بیم و غیبت، ✳️ از عیسی اختلاف مردم درباره او، ✳️ از ایوب گشایش بعد از گرفتاری، ✳️ و از محمد صلّی اللّه علیه و آله قیام به شمشیر است. (۱) ⬅️ موعودی که جهان در انتظار اوست، صفحه ی ۱۳۶ (۱). کمال الدین‌ ج ۱، ص ۴۳۹، 📜 فی القائم منا سنّه من سبعه انبیاء: سنّه من آدم و سنّه من نوح و سنه من ابراهیم و سنه من موسی و سنه من عیسی و سنه من ایوب و سنه من محمد صلوات اللّه علیهم. فاما من آدم و نوح فطول العمر، و اما من ابراهیم فخفاء الولاده و اعتزال الناس، و اما من موسی فالخوف و الغیبه، و اما من عیسی فاختلاف الناس فیه، و اما من ایوب فالفرج بعد البلوی، و اما من محمد صلّی اللّه علیه و آله فالخروج بالسیف. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S3W74
سه دقیقه در قیامت، پارت 3.mp3
9.97M
🎧 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش سوم: ❇️ حسابرسی ❇️ نیت ❇️ نجات یک انسان 📚 انتشارات شهید ابراهیم هادی 🎤 صوتی شده توسط "یار کتاب" 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W3
🌠 مقرّبین از شوق بهشت جان سپرده اند و ما... آیت الله بهجت (ره): ▫️ خداوند، در قرآن و غیر آن (سنّت)، به حدّی بهشت و بهشتیان را در توصیف بالا برده که اگر کسی از شوق شنیدن آن، وفات کند، استبعاد ندارد! 🔥 آیات جهنّم نیز این گونه است، قرآن ‌می‌فرماید: 📜 «وَ لَهُم مَّقَمِعُ مِنْ حَدِیدٍ»(۱) 📃 گرزهای آهنین برای [زدن] آنان فراهم است. ▫️که اگر انسان معاصی خود را در نظر بگیرد و بمیرد، مستبعد نیست! البته ما با منکرین کار نداریم، ولی برخی از مقرّبین از شوق لقای بهشت مرده اند؛ زیرا شنیدن آیات رحمت و نعمت و یا عذاب و نقمت، در انسان موحّد، تکوینا (=به صورت غیر اختیاری) اثر ‌می‌گذارد و او از مُشَوِّقات (=به شوق آورنده ها) یا مُخَوِّفات (=ترساننده ها) جان ‌می‌سپارد، ⚠️ با این همه این آیات در ما هیچ اثر نمی‌کند! ⬅️ در محضر بهجت، جلد اول، نکته ۴ 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S5W75
سه دقیقه در قیامت، پارت 4.mp3
10.07M
🎧 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش چهارم: ❇️ سفر کربلا ❇️ آزار مومن ❇️ حسینیه ❇️ بیت المال 📚 انتشارات شهید ابراهیم هادی 🎤 صوتی شده توسط "یار کتاب" 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W4
⚔ نبرد بزرگ قرقیسیا 🗂 قسمت اول: 💥 در روایات مربوط به سفیانی، جنگ قرقیسیا که در مرزهای سوریه- عراق- ترکیه بوقوع می‌پیوندد، حادثه‌ای خارج از روال طبیعی جنبش سفیانی و حوادث زمان ظهور بنظر می‌رسد.. ازاین‌رو هدف اصلی سفیانی از جنگ عراق سلطه یافتن بر آن کشور و ایجاد مقاومت در برابر نیروهای ایرانی و زمینه‌سازان ظهور حضرت، که از مسیر عراق به سوی سوریه و قدس پیش می‌روند خواهد بود. ولی در راه عراق در اثر حادثه عجیبی، جنگ قرقیسیا رخ می‌دهد 🛢💰💎 و آن حادثه پیدا شدن گنجی در مجرای فرات و یا نزدیک مجرای رود فرات است. 🔥 بطوریکه عدّه‌ای از مردم برای دست یافتن به آن، دست به تلاش می‌زنند و آتش جنگ بین آنها شعله‌ور می‌شود و بیش از صد هزار تن از آنها کشته می‌شوند و هیچیک به پیروزی قطعی نمی‌رسند و به آن گنج دست نمی‌یابند. بلکه همگی از آن منصرف شده و به مسائل دیگر مشغول می‌شوند. منطقه قرقیسیا بطوری که در معجم البلدان آمده، شهر کوچکی است در نزدیکی مدخل نهر خابور در رود فرات و امروز خرابه‌های آن نزدیک شهر «دیرزور» سوریه قرار دارد و نزدیک مرزهای سوریه- عراق است و به مرزهای ترکیه- سوریه نیز نسبتا نزدیک می‌باشد. ... روایات، وقوع آن را به صراحت و قاطعیت بیان می‌کند و با اوصاف بزرگی آن را وصف می‌نماید. ✅ مانند روایت ذیل که از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: 🔸 «همانا خداوند، در قرقیسیا سفره پر از طعامی دارد که سروش آسمانی از آن خبر می‌دهد و ندا می‌کند ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین بشتابید برای سیر شدن از گوشت تن ستمگران» (۱) 💡 اینکه صحنه نبرد قرقیسیا به خوان و سفره الهی توصیف شده از این جهت است که درگیری ستمگران باهم و ضعیف کردن نیروهای یکدیگر از تقدیرات خداوند متعال است که به شکست آنها بدست حضرت مهدی (ع) کمک می‌کند. ازاین‌رو سفیانی بعد از این جنگ وارد عراق می‌شود در حالیکه بخشی از نیروهای خود را از دست داده است، ایرانیان زمینه‌ساز، او را شکست می‌دهند.. آنگاه حضرت مهدی (ع) با ترکان که پس از شکست سفیانیان در نبرد قرقیسیا طرف درگیر در آن کارزار بوده‌اند. وارد نبرد می‌شود. 🏜 چنانکه روایت اشاره می‌کند، عرصه نبرد، بیابان خشک و بی‌آب و گیاه است و آنها اجساد کشتگان خود را دفن نمی‌کنند و یا قادر به دفن آنها نیستند، 🦅🐅 ازاین‌رو پرندگان آسمان و درندگان زمینی از گوشت لاشه‌های آنها شکم خود را سیر می‌کنند و اینکه سربازان کشته شده نیز ستمگرند زیرا که آنها سربازان جبّاران و ستم‌پیشگان می‌باشند. یا اینکه در میان آنها شمار زیادی از افسران و فرماندهان ستمکار از دو طرف وجود دارد. (ادامه دارد) ⬅️ عصر ظهور، صفحه ی ۱۲۹ 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S1W63
⚔ نبرد بزرگ قرقیسیا 🗂 قسمت دوم: ✅ ... از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: 🔸 «سپس سفیانی با ابقع روبرو می‌شود و با یکدیگر کارزار می‌کنند، سفیانی او و همراهانش و أصهب را به قتل می‌رساند. آنگاه هیچ تصمیمی جز حمله به عراق ندارد سپاه‌ خود را به قرقیسیا رسانده و در آنجا وارد نبرد می‌شود، در این درگیری صد هزار ستمگر کشته می‌شود.. و سفیانی لشکری به تعداد هفتاد هزار نفر را به سوی کوفه گسیل می‌دارد.» (۲) ✳️ برخی روایات، تعداد کشتگان را یکصد و شصت هزار و بعضی بیش از آن یاد می‌کنند، چه‌بسا صد هزار تن از ستمگران باشند همانگونه که این روایت می‌گوید و بقیه از سربازان عادی و مزدوران و سایر مردم محروم باشند. 💎 امّا گنج مورد نزاع، روایاتی چند در این‌باره آمده است که روشن‌ترین آنها در نسخه خطی ابن حماد از پیامبر (ص) است که فرمود: 🔸 «رود فرات، از کوهی از طلا و نقره پرده برمی‌دارد و آن را آشکار می‌سازد بر سر آن جنگ و درگیری بوجود می‌آید بگونه‌ایکه از هر نه تن هفت تن کشته می‌شوند. پس هرگاه شما آن را درک کردید به آن نزدیک نشوید.» (۳) ✅ و نیز در همین نسخه آمده است: 🔸 «فتنه چهارم هیجده سال بطول می‌انجامد، سپس در آن هنگام که باید، پایان می‌پذیرد و تحقیقا نهر فرات از کوهی از طلا پرده برمی‌دارد و مردم برای رسیدن به آن به جان یکدیگر می‌افتند و از هر نه تن هفت تن کشته می‌شوند.» 💡 (* همانطور که قبلا در پستی در کانال بررسی کردیم، احتمال زیادی دارد که فتنه چهارم که هجده سال طول ‌می‌کشد، همان جنگ داخلی سوریه باشد که در سال اواخر سال ۱۳۸۹ شمسی آغاز شد.) ✳️ ... و احتمال دارد آن گنج یاد شده، معادن طلا و نقره‌ای باشد که در آنجا کشف خواهد شد و مورد اختلاف بین سه دولت و حامیان آنها واقع می‌گردد، یا اینکه آن گنج، نفت و یا معادن دیگر باشد.. من (=نویسنده کتاب) شنیده‌ام منطقه قرقیسیا از لحاظ نفت و دیگر معادن حتی اورانیوم غنی می‌باشد و عملیات حفّاری و تحقیقات در آن، در حال اجراء بوده و از نتایج مثبتی برخوردار است.. منزه است خدایی که مقدار و مالکیت هرچیز در دست اوست. ✳️ امّا طرف مقابل سفیانی در این نبرد: از نظر اکثر روایات ترکان هستند. ولی منظور از ترکان در اینجا چیست؟ آنچه به نظر می‌رسد و به طبیعت امور نزدیک‌تر است اینکه آنها سپاهیان ترک زبان هستند، چرا که درگیری و نزاع بر سر دارائی‌ای است که نزدیک مرزهای سوریه و ترکیه وجود دارد امّا طرف سوم که در عراق است درگیر اوضاع داخلی خود و وجود دو دستگی در آن می‌باشد، دسته‌ای طرفداران یمنی‌ها و ایرانیان زمینه‌ساز ظهور حضرت و گروهی هواداران سفیانی می‌باشند... . (* منظور از جزیره در این حدیث قست شمالی و مرکزی بین النهرین ‌می‌باشد.) ✳️ آری از روایات گذشته ی مربوط به گنج و اینکه پیامبر (ص) مسلمانان را از شرکت در نزاع بر سر آن گنج نهی فرمود و از عبارت «مردم برای رسیدن به آن به جان یکدیگر می‌افتند» استفاده می‌شود که (حداقل برخی از) طرفهای درگیر بر سر گنج، مسلمانان می‌باشند... . امّا رومیان و مغربی‌ها که در برخی از روایات آمده است، از طرفهای درگیر در جنگ قرقیسیا هستند امّا آن نشانه‌ها اندک و ضعیف است. و ممکن است ورود آنان برای‌ کمک به سفیانی یا دیگران باشد. 💡 ...اما دشمنان اصلی سفیانی، (یا همان) هواداران و یاوران حضرت مهدی (ع)، یمنی‌ها و ایرانیان هستند که در نبرد قرقیسیا دخالت نمی‌کنند؛ ...(* و جنگ قرقیسیا بین دشمنان شیعیان با هم رخ می‌دهد) ولی انگیزه مهمتر ( شرکت نکردن شیعیان در جنگ قرقیسیا) با توجه به ظواهر روایات، اشتغال آنان به حوادث ظهور در حجاز و تلاش برای ارتباط و ایجاد وحدت نیروها با نیروی امام مهدی (ع) است که آغاز نهضت ظهور آن حضرت در مکّه می‌باشد. ✳️ البته ممکن است علّت آن، شعله‌ور شدن جنگ جهانی باشد که احتمال بیشتر می‌دهیم بخشی از آن در این مرحله بوقوع بپیوندد. (که در این باره سخن خواهیم گفت.) ✅ ابن حماد از علی (ع) روایت می‌کند که حضرت فرمود: 🔸 «وقتی سواران سفیانی به سوی کوفه به حرکت درآیند او گروهی را در پی اهل خراسان می‌فرستد در حالیکه اهل خراسان به طلب حضرت مهدی (ع) بیرون می‌آیند.» (۴) عصر ظهور، ص: ۱۲۹ (۲) - بحار ج ۵۲ ص ۲۳۷. (۳) - نسخه خطی ابن حماد ص ۹۲. (۴) - نسخه خطی ابن حماد ص ۸۷. ⬅️ عصر ظهور، صفحه ی ۱۲۹ 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S1W63r1
📃 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش چهارم (ادامه): ❇️ اشک چشم 📚 انتشارات شهید ابراهیم هادی ✳️ این فصل در نسخه صوتی کتاب آورده نشده است. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W4r1
سه دقیقه در قیامت، پارت 5.mp3
10.2M
🎧 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش پنجم: ❇️ صدقه ❇️ گره گشایی از مومنان ❇️ ارتباط با نامحرم 📚 انتشارات شهید ابراهیم هادی 🎤 صوتی شده توسط "یار کتاب" 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W5
❇️ حضرت علی اکبر علیه السلام جنگاور میدان نبرد ✅ هنگامی که حضرت علی اکبر علیه السلام با آن هیبت رزم جویی و مبارز طلبی به میدان آمد، لشکر عمر بن سعد در برابرش تاب مقاومت نداشتند و هر کدام به طرفی فرار ‌می‌کردند. فرمانده لشکر دشمن، حکیم بن طفیل و ابن نوفل را طلبید و هر کدام را هزار سوار بداد و گفت: 🔹 چاره آن است که شماها به یک دفعه حمله کنید. ▫️ آنها به شیر بیشه میدان، علی اکبر علیه السلام حمله ور شدند؛ ولی آن شاهزاده شجاع که وارث شجاعت حیدری و حسینی بود، در آن هنگام بر جّدش محمد مصطفی صلی االله علیه و آله صلوات فرستاد و بر آن قوم حمله نمود و جمع بسیاری را هلاک کرد و لشکر را متفرق ساخت. (۱) عمر بن سعد، به اصطلاح خودش، چاره جویی کرد و طارق بن کثیر را مأمور کشتن علی اکبر علیه السلام کرد، طارق بن کثیر مردی شجاع و با جرأت بود. عمر بن سعد به او گفت: 🔹تو سالهاست که از دست امیر جایزه می‌گیری، اکنون برو سر این پسر را برایم بیاور و من ضامن می‌شوم که از پسر زیاد برای تو حکومت موصل را بگیرم. ▫️ و برای ضمانت خود، انگشترش را به طارق بن کثیر داد. طارق مقابل شیر حیدری قرار گرفت و نیزه ای به طرف آن حضرت پرتاب کرد و آن حضرت، نیزه را از خود دفع نمود، چنان نیزه را بر سینه طارق زد که از اسب به زمین افتاد. در این حال، برادر طارق به مبارزه علی اکبر علیه السلام آمد و آن حضرت ضربتی بر چشمهایش زد و آن ملعون روی خاک افتاد. در این هنگام، کشته شدن طارق و برادر او، بر فرزندان طارق بسیار مشکل آمد، پس دو پسر طارق هر کدام به میدان آمدند، که به وسیله رزم جوی لشکر سیدالشهداء، حضرت علی اکبر علیه السلام به هلاکت رسیدند. ترس و هیجانی در لشکر عمر بن سعد افتاد: 🔹 این جوان کیست که هیچکس تاب مقاومت در برابر او را ندارد؟! ▫️ بالاخره فرد دیگری به نام بکر بن غانم به میدان آمد تا شاید بتواند آن شجاع حسینی را از لشکر دور کند. وقتی مقابل علی اکبر علیه السلام قرار گرفت، آن حضرت چنان شمشیری بر بکر بن غانم زد که خود و مرکبش دو نیمه شد. (۲) ⬅️ بدرقه جان - زندگانی حضرت علی اکبر علیه السلام صفحه ی ۲۸ (۱). تذکره الشهداء،ص۲۰۵. (۲). اسرار الشهاده،ص۳۷۰؛ تذکره الشهداء،ص۲۰۶. 🏷 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S11W1
سه دقیقه در قیامت، پارت 6.mp3
10.44M
🎧 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش ششم: ❇️ باغ بهشت ❇️ جانبازی در رکاب مولا ❇️ شهید و شهادت ❇️ حق الناس و حق النفس 📚 انتشارات شهید ابراهیم هادی 🎤 صوتی شده توسط "یار کتاب" 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W6
📃 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش ششم (ادامه): ⭕️ این فصل در نسخه صوتی کتاب آورده نشده است و به همین علت در ذیل متن آن را می‌آوریم: ❇️ قرآن ▫️در میان دوستان ما جوان فوق‌العاده پر استعدادی بود که در نوجوانی حافظ و قاری قرآن شد و برای بسیاری از بچه‌های محل الگو گردید. از لحاظ درس و اخلاق از همه بهتر بود و خیلی از بزرگترها به ما می‌گفتند: 🔹 کاش مثل فلانی بودید. ▫️ این پسر به دنبال مفاهیم قرآن رفت، در شانزده سالگی یک استاد کامل شده بود. در جلسات هفتگی مسجد، برای ما از درس‌های قرآن می‌گفت و در جوانانی مثل من، خیلی تأثیر داشت. دوران دبیرستان تمام شد، او به دانشگاه یکی از شهرها رفت و ما هم استخدام شدیم. دیگر از او خبر نداشتم. گذشت تا اینکه در آن وادی، یکباره یاد او افتادم. البته به یاد قرآن افتادم. 💫 چون دیدم برخی از کسانی که در دنیا با قرآن مأنوس بودند و به آن عمل می‌کردند چه جایگاه والایی داشتند. آن‌ها همین‌طور آیات قرآن را می‌خواندند و بالا می‌رفتند. 🚨 اما برخلاف آن‌ها، قاریان و کسانی که مردم، آن‌ها را به عنوان حافظ و عامل به قرآن می‌شناختند، اما اهل عمل به دستورات قرآن نبودند، در عذاب سختی گرفتار بودند. به خصوص کسانی که برخی حقایق قرآنی در زمینه مقام اهل بیت (علیه‌السلام) و پیروی از این بزرگواران را فهمیده بودند، اما در عمل، در مقابل این واقعیت‌های دینی موضع گرفتند. 🔥 من یکباره دوست قرآنی دوران نوجوانی‌ام را در چنین جایگاهی دیدم. جایی در جهنم برای او آماده شده بود که بسیار وحشتناک بود. خداوند قسمت کسی نکند، چنان ترسی داشتم که نمی‌توانستم سؤالی بپرسم، اما با یک نگاه دقیق، کل ماجرا را فهمیدم. او با اینکه بسیاری از حقایق قرآنی را فهمیده بود، اما به خاطر روحیه راحت طلبی و تحت تأثیر برخی اساتید که بحث یکسان بودن ادیان را مطرح می‌کردند، دین خودش را تغییر داد!! دوست قرآنی من، با آنکه راه درست را می‌شناخت، اما با تغییر دین، راه جهنم را برای خود هموار کرد. او حتی در زمینه گمراهی برخی جوانان محل، مجرم شناخته شد. چرا که الگویی برای آن‌ها شده بود و خبر تغییر دین او، واکنش‌های بدی در بین جوانان ایجاد کرد. البته اساتید او هم در این گمراهی و در آن جایگاه جهنمی‌ با او شریک بودند. ⚠️ از دیگر موقعیت‌‌هایی که در جهنم و در نزدیکی او مشاهده کردم، نحوه عذاب برخی افراد بود که من از سابقه ایمان و انقلابی بودن آن‌ها مطلع بودم! 🗡 مثلاً جایی را دیدم که شبیه یک سطح معمولی بود، وقتی خوب دقت کردم دیدم این سطح، پر از نوک شمشیر یا نیزه است! اصلاً نمی‌شد آنجا راه رفت! یعنی شبیه پشت جوجه تیغی بود. بعد دیدم کسی را از دور می‌آورند. پاهایش را بسته بودند، او را سر و ته آویزان کرده و بدنش را روی این سطح می‌کشیدند. فریادهای او دل هر کسی را به لرزه می‌انداخت. تمام بدنش زخمی بود. ☄ کمی آن طرف‌تر را نگاه کردم، یک استخر پر از مواد مذاب بود. مانند آنچه از آتشفشان‌ها خارج می‌شود! یک سینی گرد، با قطر حدود یک متر در وسط آن قرار داشت و شخصی روی این سینی نشسته بود. هر چند دقیقه یکبار، این شخص تعادل خود را از دست داده و داخل مواد مذاب می‌افتاد، بعد تلاش می‌کرد و به روی این سینی بر می‌گشت! کمی که دردهای بدنش بهتر می‌شد دوباره همین ماجرا تکرار می‌شد. واقعاً وحشت کردم. ▫️ من این افراد را شناختم و گفتم: 🔹 این‌ها که خیلی برای اسلام و انقلاب زحمت کشیدند، فقط در چند مورد... 💡 نگذاشتند سخن من تمام شود. ماجرای طلحه و زبیر را به یاد من آوردند، کسانی که در صدر اسلام و در جوانی، برای خدا و اسلام بسیار زحمت کشیدند، اما سرانجام در مقابل اسلام واقعی قرار گرفتند و فتنه‌های بزرگی ایجاد کردند. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W6r1
🔘 همه به زبان حال می‌گویند: عادل بیا! آیت الله بهجت (ره): 📜 «یَمْلاَءُ الاْءَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً، بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا.» (۱) 📃 [حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف پس از ظهور] زمین را پر از عدل و داد می‌کند، بعد از آن که زمین از ظلم و جور پُر شده باشد. 💡 یعنی بدون عدل، کار مردم درست نمی‌شود، و جامعه و افراد اجتماع جز با آمدن آن حضرت اصلاح نمی‌گردد. ✳️ با این که این مطلب خیلی روشن است که این انسان عادل است که می‌تواند عدل را اختیار کند و روی زمین گسترش دهد، و این قضیّه از قضایای است که قیاساتُها مَعَها (=احتیاجی به برهان ندارد) و نیاز به استدلال ندارد، با این حال، چرا همه می‌خواهند او بیاید؟ ❇️ چون همه فهمیده‌اند به ظلم گرفتارند و همه پی برده‌اند که علاج آن‌ها اجرای عدل و رعایت حقوق است، لذا همه به زبان حال می‌گویند: 🔸 عادل بیا! ⬅️ در محضر بهجت، جلد سوم، نکته ۳۵۸ (۱). راجع الغيبة الصغرى للشيخ الطوسي،و البحار ج 51. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S7W77
برخیز که حجت خدا می آید رحمت زحریم کبریا می آید از گلشن عسگری گذر کن که سحر بوی گل نرگس از فضا می آید 🌹میلاد خجسته قلب و روح عالم، تنها صاحب ردای امامت در عالم، حضرت مهدی (عج) مبارک باد🌸
🌸 ماجرای تولد امام زمان(عج) به نقل از حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و عمّه امام حسن عسکری (ع): 🏷 قسمت اول: ♦️ حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و عمّه امام حسن عسکری(ع) کیفیت و چگونگی ولادت حضرت مهدی (ع) را چنین نقل می‌کند: ▫️ «ابو محمّد امام حسن عسکری (ع) کسی را به دنبال من فرستاد که: 🔸 امشب (نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجّتش را آشکار می‌کند. ▫️ پرسیدم: 🔹 این مولود از چه کسی است؟ ▫️ آن حضرت فرمود: 🔸 از نرجس. ▫️ عرض کردم: 🔹 من در نرجس خاتون هیچ اثر حملی مشاهده نمی‌کنم! ▫️ حضرت فرمود: 🔸 موضوع همین است که گفتم. ▫️ من در حالی‌که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم بیرون آورد و فرمود: 🔸 بانوی من! حالتان چطور است! ▫️ من گفتم: 🔹 تو بانوی من و خانواده‌ام هستی. ▫️ او از سخن من تعجّب کرده ناراحت شد و فرمود: 🔸 این چه سخنی است؟ ▫️ گفتم: 🔹 خداوند در این شب به تو فرزندی عطا می‌کند که سرور و آقای دنیا و آخرت خواهد شد. ▫️ نرجس خاتون از سخن من خجالت کشید. سپس بعد از افطار، نماز عشاء را به‌جا آوردم و به بستر رفتم. چون پاسی از نیمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم. در این هنگام، نرجس نیز بیدار شد و نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم، تا از طلوع فجر باخبر شوم. دیدم فجر اوّل طلوع کرده و نرجس در خواب است. در آن حال، این سؤال به ذهنم خطور کرد که چرا حجّت خدا آشکار نشد. نزدیک بود شکّی در دلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسکری(ع) از اتاق مجاور صدا زد: 🔸 «ای عمّه شتاب مکن که موعد نزدیک است». ▫️ من نیز نشستم و سوره «الم سجده و یاسین» را خواندم. هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. «۱» من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم: 🔹 چیزی احساس می‌کنی؟ ▫️ نرجس گفت: 🔸 آری. ▫️ گفتم: 🔹 نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان موضوعی است که اوّل شب به تو گفتم. مضطرب مباش و دلت را آرام کن. ▫️ در این هنگام پرده نوری میان من و او کشیده شد. ناگاه متوجّه شدم کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود. هنگامی که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در این موقع، حضرت امام حسن عسکری(ع) صدا زد: 🔸 عمّه! فرزندم را نزد من بیاور. ▫️ وقتی که نوزاد را خدمت آن حضرت بردم، وی را در آغوش گرفت، و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: 🔸 فرزندم! سخن بگو! ▫️ پس آن طفل گفت: 🔶 «اشهد ان لا اله الّا اللّه، و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه». ▫️ پس از آن به امامت امیر المؤمنین (ع) و سایر امامان معصوم علیهم السّلام، شهادت و گواهی داد و چون به نام خود رسید گفت: 🔶 📜 «اللّهمّ انجزلی وعدی، و اتمم لی امری، و ثبّت وطأتی، و أملاء الارض بی عدلا و قسطا». 📃 پروردگارا! وعده مرا قطعی گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن. (ادامه دارد) 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S3W34
🌸 ماجرای تولد امام زمان(عج) به نقل از حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و عمّه امام حسن عسکری (ع): 🏷 قسمت دوم: ▫️ روز هفتم که خدمت حضرت امام حسن عسکری(ع) رسیدم، ایشان فرزندش را از من طلب کرد. من نیز او را در پارچه‌ای پیچیده، نزد پدرش بردم. آن حضرت فرمود: 🔸 پسرم! با من حرف بزن. ▫️ در این هنگام، او آیه زیر را خواند: 🔶 📜 وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّهً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثینَ (۲) 📃 ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! ♦️ و در روایت دیگر چنان است که: ▫️ چون حضرت صاحب الامر علیه السّلام متولّد شد، نوری از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شد و مرغان سفید را دیدم که از آسمان به زیر می‌آمدند و بالهای خود را بر سر و روی و بدن آن حضرت می‌مالیدند و پرواز می‌کردند. پس حضرت امام حسن عسکری(ع) مرا آواز داد که: 🔸 ای عمّه، فرزند را برگیر و به نزد من بیاور. ▫️ چون برگرفتم، او را ختنه کرده و ناف‌بریده و پاک و پاکیزه یافتم و بر ذراع (=بازو) راستش نوشته شده بود: 📜 «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً.» (۳) 📃 (ترجمه: حق آمد و باطل نابود شد. آری باطل همواره نابودشدنی است.) ♦️ باری مهدی موعود (ع) به‌گونه‌ای پا به عرصه وجود گذاشت که از خود کرامات بسیاری را نشان داد. و بدین ترتیب بود که وجود مقدّس ولی عصر(عج) در روز جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری متولّد شد. ⬅️ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام)، ص: ۵۰، بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۹. (۱) - براساس بعضی روایات که در منتهی الآمال نیز آمده، حکیمه خاتون می‌گوید: ▫️ «بعد از آنکه نرجس از خواب بیدار شد، من او را به سینه چسباندم و نام خدا را بر زبان جاری کردم. امام عسکری(ع) فرمود: 🔸 سوره «قدر» را برایش بخوان. ▫️ آن سوره را خواندم و از نرجس پرسیدم: 🔹 حالت چطور است؟ ▫️ او گفت: 🔸 آنچه مولایت فرموده بود، ظاهر شد. ▫️ من دوباره سوره «قدر» را خواندم. کودک نیز در شکم مادر، همراه من سوره «قدر» را خواند که من ترسیدم». (۲) - سوره مبارکه القصص آیه ۵ (۳) - منتهی الآمال، محدّث قمی، ج ۲، ص ۲۸۵. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S3W34r1
37.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 درمانا ❇️ نماهنگ جدید 🎁 تولید شده برای آخرین نیمه شعبان قرن 🎤 حسین حقیقی 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S9W58
📃 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش ششم (ادامه (۲)): ⭕️ این فصل در نسخه صوتی کتاب آورده نشده است و به همین علت در ذیل متن آن را می‌آوریم: ❇️ شراکت ▫️ از همشهری‌های ما بود. کسی که به ایمان او اعتقاد داشتیم. او مدتی قبل، از دنیا رفت. حالا او را در وضعیتی دیدم که خوش آیند نبود! گرفتار عذاب نبود، اما اجازه ورود به بهشت برزخی را نداشت! وقتی مرا دید، با التماس از من خواهش کرد که کاری برایش انجام دهم. لازم نبود حرفی بزند، من همه چیز را با یک نگاه ‌می‌فهمیدم. گفتم: 🔹 اگر توانستم چشم. ▫️ او هم مثل خیلی‌های دیگر گرفتار حق الناس بود. مدتی پس از بهبودی، به سراغ برادر کوچکترش رفتم، بلکه بتوانم کاری برایش انجام دهم. به برادرش گفتم: 🔹 خدا رحمت کند برادر شما را، اما یک سؤال دارم، از برادرتان راضی هستی؟ ▫️ نگاهی از سر تعجب به من کرد و گفت: 🔸 این چه حرفیه، خدا رحمتش کنه، برادرم خیلی مؤمن بود. همیشه برایش خیرات ‌می‌دهم. ▫️ گفتم: 🔸 اما برادرت پیغام داده که من گرفتار حق الناس هستم. باید برادر کوچکترم مرا حلال کند. ▫️ ایشان با اخم مرا نگاه کرد و گفت: 🔸 اشتباه ‌می‌کنی. ▫️ گفتم: 🔹 اما برادرت به من توضیح داده. اگه لطف کنی و بشنوی برایت میگویم. ولی باید قول بدهی که او را حلال کنی. ▫️ لبخند تلخی بر لبانش نقش بست و گفت: 🔸 جالب شد، بگو، اگر واقعاً درست باشد حلالش ‌می‌کنم. ▫️ گفتم: 🔹 شما بیست سال قبل با برادرت در یک کار اقتصادی شراکت داشتید. صد هزار تومان شما و صد هزار تومان برادرت آوردید و برادرت این پول را به کسی داد که کار کند. ▫️ این بنده خدا گفت: 🔸 بله، خوب یادمه. یک سال شراکت داشتیم. آن شخص سود را ماهیانه به حساب برادرم می‌ریخت و او هم هر ماه دو هزار تومان به من ‌می‌داد. ▫️ گفتم: 🔹 مشکل همین مطلب است. حق شما سه هزار تومان بوده که هزار تومان را برادرت بر میداشت. ▫️ او باز هم با تعجب نگاهم کرد و گفت: 🔸 از کجا میدانی؟ ▫️ گفتم: 🔹او خودش همین مطلب را به من گفت. اما قول دادی حلالش کنی. ▫️ من این را گفتم و رفتم. یکی دو ماه بعد ایشان به سراغ من آمد و گفت: 🔸 آن روز که شما آمدی، از همان شخصی که پول در اختیارش بود و کار اقتصادی ‌می‌کرد پیگیری کردم. حرف شما درست بود، اما برادرم حکم پدر برایم داشت، او را حلالش کردم. همان شب برادرم را در خواب دیدم. خیلی خوشحال بود و همینطور از من تشکر ‌می‌کرد. بعد هم به من گفت: 🔶 برو داخل حیاط خانه مادر، فلان نقطه را حفر کن. یک جعبه گذاشته ام که چند سکه طلا داخل آن است. گذاشته بودم برای روز مبادا، این سکه‌ها هدیه برای توست. ▫️ ایشان ادامه داد: 🔸 من رفتم و سکه‌ها را پیدا کردم. حال آمده ام پیش شما و ‌می‌خواهم دوسه تا از این سکه‌ها را برای کار خیر بدهم تا ثوابش برای برادرم باشد. ▫️ من هم خدا را شکر کردم. یکی دو خانواده مستحق را به او معرفی کردم و الحمدلله پول خوبی به آنها پرداخت شد. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W6r2
✨ متن و ترجمه ی دعای فرج حضرت مهدی (عج) 📜 اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ 📃 خدایا بلا و مصائب ما بزرگ شده و بیچارگی ما بسی روشن و پرده از روی کار برداشته شد. 📜 وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ 📃 و امیدم نا امید شد و زمین (با همه‌ی پهناوری اش) بر ما تنگ آمد و رحمتش از ما منع گردید. 📜 وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ 📃 تنها توئی یاور ما و مرجع شکایت ما و یگانه اعتماد ما در هر سختی و آسانی بر لطف تو است. 📜 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِى الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ 📃 خدایا پس درود فرست بر محمد و آل محمد. آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام و منزلتشان را به ما شناساندى. 📜 فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 📃 به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک مانند چشم بر هم زدن یا نزدیکتر. 📜 یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ 📃 اى محمد اى على، اى على اى محمد، مرا کفایت کنید که شمایید کفایت کننده ام و مرا یارى کنید که شمایید یاور من. 📜 یا مَوْلانا یا صاحِب الزَّمانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى 📃 اى سرور ما اى صاحب فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا، دریاب مرا، دریاب مرا. 📜 اَلسّاعَةَ اَلسّاعَةَ اَلسّاعَةَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ 📃 همین ساعت، همین ساعت، هم اکنون، زود، زود، زود. 📜 یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ. 📃 (اى خدا) ای مهربانترین مهربانان به حق محمد و آل پاکیزه اش.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲 لحظهٔ تحویل سال، همه با هم دعای فرج (الهی عظم البلاء) را به نیت تعجیل در ظهور مولایمان امام زمان (عج) قرائت می‌کنیم. ❇️ ظهور حضرت، همه گرفتاری ها و مشکلات ما را برطرف خواهد کرد. ✨ امام مهدی (عج): « برای شتاب در گشایش حقیقی و کامل، بسیار دعا کنید؛ زیرا همانا فَرَج شما در آن است.» ⬅️ بحارالأنوار، ج53، ص181، ح10. ♨️ برای اثرگذاری بر سرنوشت دنیا، همه با هم این فراخوان را در شبکه های مجازی یا پروفایلمان منتشر می‌کنیم. 🌟 اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنا به. 🌟
📃 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش چهارم (ادامه): ✳️ این فصل در نسخه صوتی کتاب آورده نشده است. ❇️ اعجاز اشک ⚖ ایستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه می‌کردم. انگار هیچ اراده ای از خودم نداشتم. هیچ کار و عملم قابل دفاع نبود. فقط نگاه می‌کردم. یکی آمد و دو سال نمازهای من را برد! دیگری آمد و قسمتی از کارهای خیر مرا برداشت. بعدی... بلاتشبیه شبیه یک گوسفند که هیچ اراده ای ندارد و فقط نگاه می‌کند، من هم فقط نگاه می‌کردم. چون هیچ گونه دفاعی در مقابل دیگران نمی‌شد کرد. در دنیا، انسان هرچند مقصر باشد، اما در دادگاه از خود دفاع می‌کند و با گرفتن وکیل و... خود را تا حدودی از اتهامات تبرئه می‌کند. اما اینجا... مگر می‌شود چیزی گفت؟! 🎞 فقط نگاه می‌کردم. حتی آنچه در فکر انسان بوده برای همه نمایان است، چه رسد به اعمال انسان. برای همین هیچکس نمیتواند بی دلیل از خود دفاع کند. در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این ضرب المثل بود: ⚠️ آش نخورده و دهن سوخته. شخصی در مقابل من غیبت کرده یا تهمت زده و من هم در گناه او شریک شده بودم. چقدر گناهانی را دیدم که هیچ لذتی برایم نداشت و فقط سرافکندگی برایم ایجاد کرد. خیلی سخت بود. خیلی. حساب و کتاب خدا به دقت ادامه داشت. 🔥 اما زمانی که بررسی اعمال من انجام می‌شد و نقایص کارهایم را می‌دیدم، گرمای شدیدی از سمت چپ به سوی من می آمد! حرارتی که نزدیک بود تمام بدنم را بسوزاند. اما... این حرارت تمام بدنم را می‌سوزاند، طوری که قابل تحمل نبود. همه جای بدنم می‌سوخت، بجز صورت و سینه و کف دستهایم! برای من جای تعجب بود. چرا این سه قسمت بدنم نمی‌سوزد؟! لازم به تکلم نبود. جواب سؤالم را بلافاصله فهمیدم. من از نوجوانی در هیئت و جلسات فرهنگی مسجد محل حضور داشتم. پدرم به من توصیه می‌کرد که: 🔸 وقتی برای آقا امام حسین و یا حضرت زهرا و اهل بیت، اشک میریزی، قدر این اشک را بدان. اشک بر این بزرگان، قیمتی است و ارزش آن را در قیامت می‌فهمیم. ▫️ پدرم از بزرگان و اهل منبر شنیده بود که این اشک را به سینه و صورت خود بکشید و این کار را می‌کرد. من نیز وقتی در مجالس اهل بیت گریه می‌کردم، اشک خود را به صورت و سینه ام می‌کشیدم. حال فهمیدم که چرا این سه عضو بدنم نمی‌سوزد! نکته دیگری که در آن وادی شاهد بودم بحث اشک و توبه بر درگاه الهی بود. 💡 من دقت کردم که برخی گناهانی که مرتکب شده بودم در کتاب اعمالم نیست! 🕯 بعد از اینکه انسان از گناهی توبه می‌کند و دیگر سمتش نمی‌رود، گناهانی که قبلاً مرتکب شده کاملا از اعمالش حذف می‌شود. آنجا رحمت خدا را به خوبی حس کردم. حتی اگر کسی حق الناس بدهکار است اما از طلبکار خود بی اطلاع است، با دادن رد مظالم برطرف می‌شود. اما حق الناسی که صاحبش را بشناسد باید در دنیا برگرداند. حتی اگر یک بچه از ما طلبکار باشد و در دنیا حلال نکرده باشد، باید در آن وادی صبر کنیم تا بیاید و حلال کند. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W4r1
سه دقیقه در قیامت، پارت 7.mp3
11M
🎧 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش هفتم: ❇️ تشکیل خانواده و صله رحم ❇️ یا زهرا (س) ❇️ بازگشت ❇️ تنهایی 📚 انتشارات شهید ابراهیم هادی 🎤 صوتی شده توسط "یار کتاب" 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W7
🌸 ألسّلام علی ربیع الأنام و نضره الأیّام. 🌷 سلام بر بهار مردمان و خرمی‌بخش روزگاران. (۱) ❇️ این تعبیر معنایی ژرف را در خود نهفته دارد، یعنی قرار است امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با خود بهار انسانیت را به ارمغان بیاورند. برای در درک کیفیت این بهار مردمان، می‌توان به آیات ۱۶ و ۱۷ سوره مبارکه حدید که طبق روایات به این مسئله اشاره دارد، رجوع کنیم. خدای متعال در آیه 17 می فرماید: 📜 «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ 📃 بدانيد كه خدا زمين را پس از مرگش زنده مى‏ گرداند به راستى آيات [خود] را براى شما روشن گردانيده‏ ايم باشد كه بينديشيد» ✳️ در این آیه خداوند از حیات مجدد زمین خبر می دهد که شاید ظاهر آیه به بهار مادی و طبیعی تفسیر شود یعنی حیات دوباره پس از مرگ و خواب زمستانی، 💡 اما وقتی به روایات ذیل این آیه مراجعه کنیم، درمی یابیم ائمه علیهم السلام این آیه را به ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفسیر کرده اند. ⬅️ (۱). قسمتی از زیارت نامه امام زمان (عج)
❇️ گمان می‌کنی امامت از حاجت تو مطّلع نیست؟ (تشرّف سیّد محمّد جبل عاملی‌) ♦️ سیّد محمّد، پسر سیّد عبّاس از اهل جبل عامل لبنان، به‌خاطر آزار و اذیّت حاکمان ظالم آن دیار، که می‌خواستند او را به سربازی ببرند از آن‌جا متواری شد، درحالی‌که چیزی به همراهش نبود جز یک قمری (یک دهم ریال)، و هرگز دست سؤال را پیش کسی دراز نکرد. او مدّتی سیاحت نمود. در ایّام سیاحت، در بیداری و خواب، عجایب بسیاری را دیده بود. بالأخره در نجف اشرف مسکن گزید و در صحن مقدّس امیر المؤمنین علیه السّلام یکی از حجره‌های فوقانی را منزل خود قرار داد و در نهایت سختی زندگی خود را گذرانید و جز دو سه نفر هیچ‌کس دیگر از حالش مطّلع نبود. تا آن‌که از دنیا رفت و از وقت خروج از وطن تا زمان فوت او پنج سال طول کشید. ایشان بسیار با حیا و قانع بود و در ایّام تعزیه‌داری در مجالس حاضر می‌شد. گاهی بعضی از کتب ادعیه را امانت می‌گرفت و چون بسیاری از اوقات نمی‌توانست بیشتر از چند دانه خرما و آب چاه صحن مقدّس، چیز دیگری به دست آورد؛ لذا برای وسعت رزق همیشه هر دعا و ذکری را در این‌باره می‌خواند و ظاهرا کمتر ذکر و دعایی بود که از او فوت شده باشد و شب و روز هم به خواندن این دعاها و اذکار مشغول بود. 📄 زمانی مشغول نوشتن عریضه‌ای خدمت حضرت بقیّه اللّه علیه السّلام شد و بنا گذاشت که چهل روز آن را بنویسد؛ 🌅 به این صورت که هر روز قبل از طلوع آفتاب، مقارن با باز شدن دروازه کوچک شهر (که به سمت دریا است) بیرون رود بعد به طرف راست مسافتی نه چندان دور را بپیماید به‌طوری‌که احدی او را نبیند. سپس عریضه را در گِل گذاشته و به یکی از نوّاب حضرت بسپارد و در آب اندازد. تا سی و هشت یا نه روز این‌کار را انجام داد. سیّد محمّد گفت: ▫️ آن روز از محلّ انداختن عریضه برمی‌گشتم و سر را به زیر انداخته و خُلقم بسیار تنگ بود. ✨ متوجّه شدم گویا کسی از پشت‌سر به من رسید. او با لباس عربی و چفیه و عقال بود و سلام کرد. من با حال افسرده جواب مختصری دادم و به او توجّهی نکردم؛ چون میل سخن گفتن با کسی را نداشتم. قدری با من در مسیر آمد؛ امّا من به همان حالت اوّل باقی بودم. در این‌جا به لهجه اهل جبل عامل فرمود: 🔸 سیّد محمّد چه حاجتی داری که امروز سی و هشت یا سی و نه روز است که قبل از طلوع آفتاب بیرون می‌آیی و تا فلان مکان از دریا می‌روی و عریضه را در آب می‌اندازی! گمان می‌کنی امامت از حاجت تو مطّلع نیست؟ ♦️ سیّد محمّد گفت: ▫️ من تعجّب کردم؛ چون احدی از برنامه من مطّلع نبود. بخصوص آن‌که تعداد روزها را هم بداند؛ چون کسی مرا کنار دریا نمی‌دید و تازه از اهل جبل عامل کسی این‌جا نیست که من او را نشناسم. مخصوصا با چفیه و عقال که در جبل عامل مرسوم نیست؛ لذا احتمال دادم به نعمت بزرگ و نیل مقصود و تشرّف به حضور مولای عزیزم، امام عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف رسیده‌ام و چون در جبل عامل شنیده بودم که دست مبارک آن حضرت چنان نرم است به‌طوری که هیچ دستی آن‌طور نیست، با خود گفتم: 🔹 با ایشان مصافحه می‌کنم؛ اگر نرمی دستشان را احساس کردم، به آداب تشرّف به حضور مبارک امام علیه السّلام عمل می‌نمایم. ▫️ در همان‌حال دو دست خود را پیش بردم. ایشان هم دو دست مبارکشان را پیش آوردند و باهم مصافحه کردیم. نرمی و لطافت زیادی احساس کردم و یقین نمودم که نعمت عظیم و عنایت بزرگی به من رو آورده است؛ امّا همین‌که روی خود را برگرداندم و خواستم دست مبارکش را ببوسم، کسی را ندیدم. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ی ۱۸۴ 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S4W74
📃 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش هفتم (ادامه (۱)): ⭕️ این فصل در نسخه صوتی کتاب آورده نشده است و به همین علت، در ذیل متن آن را می‌آوریم: ❇️ اعمال ▫️ جوان پشت میز، وقتی نابودی بسیاری از اعمال مرا دید، نکته جالبی را به من یادآور شد و گفت: 🔸 من دیده ام برخی انسان‌های دانا، جدای از اینکه کارهای خود را برای رضای خدا انجام می‌دهند، اما در ادامه، ثواب کارهای خوبی که در دنیا انجام ‌می‌دهند را به یکی از چهارده معصوم هدیه ‌می‌کنند. انسان‌ها، ممکن است در ادامه زندگی به خاطر گناهان و اشتباهات، ثواب اعمال خوب خود را از دست بدهند، در نتیجه وقتی به برزخ ‌می‌آیند، مانند تو دست خالی هستند، در این زمان، آن‌ها که این ثواب‌ها را هدیه گرفته اند به آن شخص سر ‌می‌زنند و از او دلجویی ‌می‌کنند. این بزرگواران که به این ثواب‌ها احتیاج ندارند، لذا این اعمال خیر را به همان شخص بر ‌می‌گردانند. بنابراین به شما توصیه ‌می‌کنم که خالصانه این کار را انجام دهید؛ یعنی ثواب تمام کارهای خیر خودتان را به مقربین درگاه الهی هدیه نمایید. ▫️ این مطلب خیلی به دلم نشست. به جوان پشت میز گفتم: 🔹 چرا خداوند به بعضی از کسانی که دین و ایمان درست و حسابی ندارند، این قدر مال و ثروت ‌می‌دهد؟ این کار، اهل ایمان را در مورد راه درست، به شک و تردید ‌می‌اندازد. ▫️ او هم گفت: 🔸 خداوند برخی افراد که از مسیر او دور شده و غرق در دنیا شدند و برای دستورات پروردگار ارزشی قائل نیستند را به حال خود رها می‌کند تا در آن سوی هستی به حساب آنها رسیدگی شود. برخی از این افراد، به محض اینکه از خداوند چیزی از مال دنیا بخواهند، سریع به آنها داده ‌می‌شود تا دیگر با خدا حرف نزنند. به تعبیر شما، سریع او را رد می‌کنند که صدای او را نشنوند! برخی از این افراد فکر ‌می‌کنند که مقرب خدا هستند که هر چه ‌می‌خواهند فراهم ‌می‌شود، اما در واقع این طور نیست. این‌ها به حال خود رها شده اند. ‌می‌خواهند کار خوب کنند، اما توفیق نمی‌یابند. کار خیری هم اگر انجام دهند، یا باعث فساد ‌می‌شود و یا آن را نابود می‌کنند. ▫️ من این گفتگو را به یاد داشتم. تا اینکه سال بعد در یک جلسه فامیلی، یکی از افراد ثروتمند بی ایمان را دیدم. درست مصداق همان کلام بود. او اهل نماز و عبادت نبود، اما ‌می‌گفت: 🔹 هر چه از خدا بخواهم سریع ‌می‌دهد. ▫️ به او گفتم: 🔸 کدام کشورها رفته ای؟ ▫️ گفت: 🔹 بیشتر کشورهای دنیا را رفته ام. ▫️ و همین طور اسم کشورها را برد. گفتم: 🔸 چند بار تا حالا کربلا رفتی؟ چند سفر مشهد رفتی؟ ▫️ خنده ای از سر تمسخر کرد و گفت: 🔹 کربلا که فعال امنیت ندارد. اما اگر بخواهم یک قطار را کامل ‌می‌خرم و همه را مشهد ‌می‌برم. ▫️ دوباره سؤالم را تکرار کردم: 🔸 چندبار تا حالا مشهد رفتی؟ ▫️ گفت: 🔹 یکبار برای پروژه اقتصادی رفتم، اما زود برگشتم. ▫️ گفتم: 🔸 حرم امام رضا هم رفتی؟ ▫️ گفت: 🔹 فرصت نشد. اما اراده کنم ‌می‌روم. ▫️ بعد یکی از بزرگترهای هیئت فامیلی را صدا کرد و گفت: 🔹 حاجی، امسال هزینه غذای ده شب محرّم رو به حساب من بذار. ▫️ این را گفت و بلند شد و رفت. درست یکی دو شب به محرّم، اعضای هیئت به سراغ او رفتند که هزینه غذا را بگیرند، اما خارج از کشور بود! این آقا بعد از عاشورا برگشت. باز مثل همیشه، مردمان عادی هزینه محرم را پرداخت کردند. خبر دارم که هنوز این شخص توفیق زیارت مشهد را پیدا نکرده! 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W7r1
📃 سه دقیقه در قیامت 🗂 بخش هفتم (ادامه (۲)): ⭕️ این فصل در نسخه صوتی کتاب آورده نشده است و به همین علت، در ذیل متن آن را می‌آوریم: ❇️ دکتر ▫️ دکتر جراحی که مرا عمل کرد، انسان مؤمن و محترمی بود. پزشکی بسیار باتقوا. به گونه‌ای که صبح جمعه، ابتدا دعای ندبه اش را خواند و سپس به سراغ من آمد. وقتی عمل جراحی تمام شد و دیدم که برخی از انسانها را به صورت باطنی می‌بینم و برخی صداها را می‌شنوم، ترسیدم به دکتر نگاه کنم. بالای سرم ایستاده بود و می‌گفت: 🔸 چشمانت را باز کن. ▫️ فکر می‌کرد که چشم من هنوز مشکل دارد. اما من وحشت داشتم. با اصرارهای ایشان، چشمم را باز کردم. خدا را شکر، ظاهر و باطن دکتر، انسان گونه بود. انگشتان دستش را نشان داد و گفت: 🔸 این چندتاست؟ ▫️ و سؤاالت دیگر. جوابش را دادم و گفتم: 🔹 چشمان من سالم است. دست شما درد نکنه، اما اجازه دهید فعلا چشمانم را ببندم. ▫️ دکتر که خیالش راحت شده بود گفت: 🔸 هر طور صالح میدانی. ▫️ چند دقیقه بعد، یک جوان که در سانحه رانندگی دچار مشکالت شدید شده بود را به اتاق من آوردند و در تخت مجاور بستری کردند تا آماده عمل جراحی شود. من با چشمان بسته مشغول ذکر بودم. 👿 اما همین که چشمانم را باز کردم، حیوان وحشتناکی را بر روی تخت مجاور دیدم! بدنش انسان و سرش شبیه حیوانات وحشی بود. من با یک نگاه تمام ماجرا را فهمیدم. او شب قبل، همراه با یک دختر جوان که مدتی با هم دوست بودند، به یکی از مناطق تفریحی رفته بود و در مسیر برگشت، خوابش برده و ماشین چپ کرده بود. حالش اصلا مساعد نبود، اما باطن اعمالش برایم مشخص بود. من تمام زندگی اش را در لحظه‌ای دیدم. 🐺 ساعتی بعد دکتر او هم بالای سرش آمد. من همین که بار دیگر چشمم را باز کردم، دیدم یک حیوان وحشی دیگر، بالای تخت این جوان ایستاده و دستهایش که شبیه چنگال حیوانات بود را روی بدن او می‌کشد! این دکتر را که دیدم حالم بد شد. او در نتیجه حرام خواری اینگونه باطن پلیدی پیدا کرده بود. می‌خواستم از آنجا بیرون بروم اما امکان نداشت. چند دقیقه بعد دکتر رفت و پدر این جوان، در حال مکالمه با تلفن بود. به کسی که پشت خط بود می‌گفت: 🔹 من چیکار کنم، دکتر میگه غیر هزینه بیمارستان، باید ده میلیون تومان پول نقدی بیاوری و به من بدهی تا او را عمل کنم. من روز تعطیل از کجا ده میلیون تومان نقد بیارم؟! ▫️ دکتر خودم بار دیگر به اتاق ما آمد. گفتم: 🔹 خواهش می‌کنم من رو مرخص کن یا به یک اتاق خالی دیگر ببرید. ▫️ گفت: 🔸 چشم، پیگیری می‌کنم. ▫️ همان موقع یکی از دوستان، با برادرم تماس گرفت و می‌خواست برای ملاقات من به بیمارستان بیاید. 🐗 اما همین که به فکر او افتادم، چنان وحشتی کردم که گفتنی نیست. به برادرم گفتم هرطور شده به او بگو نیاید. من ابتدا فقط با نگاه، متوجه باطن افراد می‌شدم، اما حالا ... این شخصی که میخواست به بیمارستان بیاید مشکلات شدید اخلاقی داشت. او با داشتن سه فرزند، هنوز درگیر کارهای خلاف اخلاقی بود و باطنی بسیار آلوده داشت. اما بدتر از آن، مشاهده کردم که فرزندانش که الان خردسال هستند، در آینده منبع فساد و آلودگی شده و از پدرشان باطنی آلوده‌تر خواهند داشت! علت این مطلب هم مشخص بود. ازدواج این مرد با زنش مشکل داشت. آنها به هم حرام بودند و این فرزندان، ناپاک به دنیا آمده بودند! من حتی علت این موضوع را فهمیدم. این مرد، قبل از ازدواج با همسرش، با خواهر همسرش رابطه نامشروع داشت و این مسئله هنوز ادامه داشت و همین باعث این (۱) مشکل شده بود. ⬅️ (۱). بنا به نظر برخی مراجع، اگر پسری با یک دختر یا پسر دیگر، رابطه نامشروع داشته باشد، حق ازدواج با خواهر او را ندارد و ازدواج آنها باطل است. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S10W7r2
امام هادی علیه السّلام: ❇️ «اوست که وحدت کلمه ایجاد می‌کند و نعمت‌های الهی را به اتمام می‌رساند و خداوند به وسیله او حق را پابرجا و باطل را نابود می‌سازد». 📜 «هو الذی یجمع الکلم و یتم النعم و یحق اللّه به الحق»؛ (۱) ⬅️ نینوا و انتظار تاملی نو، صفحه ی ۳۶ (۱). یوم الخلاص، ص ۴۰۴. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S3W75