🌹فرار به سوی خدا🌹
میگویند پسری در خانه
خیلی شلوغ کاری کرده بود.
همهی اوضاع را به هم ریخته بود.
وقتی پدر وارد شد،
مادر شکایت او را به پدرش کرد.
پدر که خستگی و ناراحتی بیرون
را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟
راه فراری ندارد!
خودش را به سینهی پدر چسباند.
شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت
است به سوی خدا فرار کنید.
«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»
هر کجا متوحش شدید
راه فرار به سوی خداست.
🆔 @Dastan
#خاطرات_شهید
هميشه می گفت:
"ما هيچ وقت از لطف و عنايت اهل بيت، خصوصاً آقا امام رضا عليه السلام بی نياز نيستيم..."
هواپيمای سوخو را حاج احمد وارد نيروی هوايی سپاه كرد مراسم افتتاحيهاش را همه انتظار داشتيم در تهران باشد،
ولی سردار گفت: ميخوام مراسم افتتاحيه توی مشهد باشه...
پايگاه هوايی مشهد كوچیك بود كفاف چنين برنامهای رو نميداد بعضيها همين را به سردار گفتند؛ ولی سردار اصرار داشت مراسم توی مشهد باشه با برج مراقبت هماهنگيهای لازم شده بود خلبان، بر فراز آسمان، هواپيما را چند دور، دور حرم حضرت علی بن موسی الرضا سلام الله عليه طواف داد اين را سردار ازش خواسته بود خيليها تازه دليل اصرار سردار را فهميده بودند خدا رحمتش كند؛ هميشه ميگفت: "ما هيچ وقت از لطف و عنايت اهل بيت، خصوصاً آقا امام رضا عليه السلام بی نياز نيستيم..."
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#یاد_شهدا_صلوات
@Fastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️سوال: چرا رهبری فلانی را عزل نمیکند؟! اگر امام علی(ع) بود...
🔻جایی که پیامبر(ص) به تشیع جنازه منافقین میرود و امیرالمومنین (ع) امثال ابوموسی را عزل نمیکند!
@Dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این صحبتهای حاج حسین یکتا رو حتما بشنوید.
🔸حسَبِ سه اصل معتقدم اردوگاه دشمن به هم ریخته.
🔹هرچی امام خمینی گفت شد، امام گفت صدام رفتنیه، امام گفت صدام کارش تموم بشه میره سراغ کویت، امام گفت راه قدس از کربلا میگذره، همه اینها اتفاق افتاد.
🔸امام گفت انشاءالله وارد بیتالله الحرام میشیم، و اینکه این انقلاب مقدمه ظهور امام زمان(عج) است. حضرت آقا گفت هر آنچه هم که تا حال محقق نشده است میشود
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
🔹ختم سوره واقعه، از ختم های توصیه شده در روایات ائمه علیهم السلام و بسیار مجرب هست که مورد توصیه علما و بزرگان نیز بوده است و حضرت آیتالله بهجت هم مطابق اساتید معظمشان، بدان تأکید داشتهاند.
🔹لازم به ذکر است، از توصیه های حضرت آیتالله بهجت جهت رفع مشکلات مادی و جلب رزق و روزی، تأکید به همین ختم بوده است .
📚 بهجتالدعاء، صفحه ۳۶۲
#داستانهای_آموزنده
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
📚 داستان های آموزنده 📚
🔹ختم سوره واقعه، از ختم های توصیه شده در روایات ائمه علیهم السلام و بسیار مجرب هست که مورد توصیه علم
🔸ختم سوره واقعه، از ختم های توصیه شده در روایات ائمه علیهم السلام و بسیار مجرب هست که مورد توصیه علما و بزرگان نیز بوده است و حضرت آیتالله بهجت هم مطابق اساتید معظمشان، بدان تأکید داشتهاند.
🔸دستورالعمل این ختم، آنچنانکه در روایات وارد شده، بدینصورت استکه:
چون اول ماه قمری، مصادف با دوشنبه باشد؛ شروع کند به خواندن سورۀ واقعه، با طهارت و رو به قبله، روز اول یک مرتبه، روز دوم دو مرتبه، و روز سوم سه مرتبه و همچنین تا روز چهاردهم، که چهارده مرتبه بخواند. همچنین هر روز بعد از پایان رساندن تلاوت تمامی سورههای مبارکه آنروز، این دعا را بخواند:
يا مُسَبِّبَ الاَسْبابِ وَ يا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ يَسِّرْ عَلَيْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ رِزْقِي و رِزْقُ عِیالي فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ بَعِيداً فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ كَانَ قَرِيباً فَيَسِّرْهُ وَ اِنْ كانَ يَسِيراً فَكَثِّرْهُ وَ اِنْ كانَ كَثِيراً فَخَلِّدْهُ وَ اِنْ كانَ مُخَلَّداً فَطَيِّبْهُ وَ اِنْ كانَ طَيِّباً فَبارِكْ لي فيهِ وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ يا رَبِّ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ وَ وَحْدانِيَّتِكَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ كانَ عَلي اَيْدِي شِرارِ خَلْقِکَ فَانْزِعْهُ وَانْقُلْهُ اِلَيَّ حَيْثُ اَكونُ وَ لا تَنْقُلْنِي اِلَيهِ حَيْثُ يَكُونُ.
البته در روزهای پنجشنبهای که در این ایام چهارده روز ختم هست، بعد از پایان رساندن تلاوت تمامی سورههای مبارکه آنروز، به جای دعای فوق این دعا را بخواند:
يا ماجِدُ يا واحِدُ، يا جَوادُ يا حَليمُ، يا حَنّانُ يا مَنّانُ يا كَريمُ، اَسْئَلُكَ تُحْفَةً مِنْ تُحَفاتِكَ تَلُمُّ بِها شَعْثى، وَ تَقْضى بِها دَيْنى، وَ تُصْلِحُ بِها شَأْنى بِرَحْمَتِكَ يا سَيِّدى. اَللَّهُمَّ اِنْ كانَ رِزْقى فِى السَّماءِ فَاَنْزِلْهُ، وَ اِنْ كانَ فِى الاَرْضِ فَاَخْرِجْهُ، وَ اِنْ كانَ بَعيداً فَقَرِّبْهُ، وَ اِنْ كانَ قَريباً فَيَسِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ قَليلاً فَكَثِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ كَثيراً فَبارِكْ لى فيهِ، وَ اَرْسِلْهُ عَلى اَيْدى خِيارِ خَلْقِكَ، وَ لا تُحْوِجْنى اِلى شِرارِ خَلْقِكَ، وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ (بِكَيْنُونَتِكَ) وَ وَحْدانِيَّتِكَ. اَللًّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَىَّ حَيْثُ اَكُونُ، وَ لا تَنْقُلْنى اِلَيْهِ حَيْثُ يَكُونُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ، [يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا واحِدُ يا مَجيدُ يا بَرُّ يا كَريمُ] يا رَحيمُ يا غَنِىُّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمِّمْ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ، وَ هَیِّنَا [هَنِّئْنا-هَيِّئْنا] كَرامَتَكَ وَ اَلْبِسْنا عافِيَتَكَ.
📚 بهجتالدعاء، صفحه /۳۶۲
منبع: روایت از امام سجاد علیه السلام است.
خیرالاعمال لزیاده الرزق و المال/ص82
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💢 الاغی که اسیر شد؛
خاطره ای جالب از دوران دفاع مقدس:
💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند.
از قضا #الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود.
💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت #دشمن رفت و #اسیر شد!
💠 چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن #مهمات و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم.
💠 اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد #یگان شد.
🔺الاغ زرنگ با کلی #سوغاتی از دست دشمن #فرار کرده بود.
✍️ بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن #سواری میدهند! و قصد #برگشتن هم ندارند /
#دشمنان_خانگی
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
☀️شخصی به نام ابو سلام عبدی می گوید:
خدمت امام صادق ( علیه السلام ) رسیدم و عرض کردم: چه می فرمایید درباره کسی که نمازعصرش را عمدا تاخیر اندازد؟؟
🌟حضرت فرمودند: روز قیامت بی کس و تنها ( و فقیر ) و بدون ثروت محشور می گردد. عرض کردم: اگر چه از بهشتیان باشد؟ فرمود: اگر چه از اهل بهشت باشد.
☀️پرسیدم: منزل و جایگاهش در بهشت در کجاست؟ فرمود: یکه و تنها، بی زن و فرزند و مال و منال در بهشت سرگردان است و اهل بهشت به او چیزی می دهند.
📚 ثواب الأعمال وعقاب الأعمال، ص231
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#خاطرات_شهید
دو تایے بار اولمان بود مے رفتیم مڪہ؛ برای برآورده شدن سہ حاجت شرعے مان در اولین نگاه بہ ڪعبہ سجده ڪردیم....
او زودتر از من سرش رو آورد بالا....
بہ من گفت: "توی سجده باش! بگو خدایا! من و ڪل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت ڪن، خرج امام حسین(ع) ڪن!"
وقتی نگاهم بہ خانہ ڪعبہ افتاد، گفت: "ببین خدا هم مشڪے پوش حسینه!"
خیلی منقلب شدم حرفهاش آدم رو بہ هم مے ریخت...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی 🌷
#راوی : #همسرشهید
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✅اگر پدر و مادر نمازخوان را فرزندشان دوست داشته باشد، خود فرزند نمازخوان میشود، نیاز به فشار آوردن زیاد نیست.
✍️عارف باللّه مرحوم حاج اسماعیل دولابی: پدر و مادر مواظب باشند در اثر فشاری که برای عمل به عبادات و احکام به بچّه میآورند، محبّت بچّه به آنها لطمه نخورد. اگر فرزندان پدر و مادر نمازخوان را دوست داشته باشد، خود فرزند نمازخوان میشود، نیاز به فشار آوردن زیاد نیست. و اگر از آنها منزجر شود، از دین و عمل به احکام نیز خواهد برید. اگر محبّت بچّه محفوظ ماند، ولو چند روزی در عمل به احکام شرع سستی کند، جای نگرانی نیست، آخرالامر به آغوش دین باز میگردد و با رغبت به احکام مقید میشود. عمل با کُره و اکراه و بدون رغبت نه تأثیر سازنده دارد و نه ثواب و اجر. بگذارید فرزندانتان با رغبت به سمت دین و عبادت بیایند. همانطور که گیاهان و درختان را در فصل زمستان هرس میکنند و شاخههای اضافیشان را میزنند و اگر در بهار بزنند درخت آسیب میبیند و جای شاخهی کنده شده سیاه و خشک میشود، در نهی از منکر هم باید وقتی فرد در حالت خنکی و آرامی است، به او تذکّر داد. اگر در گرمای کار تذکّر بدهی، مؤثّر نخواهد بود و چه بسا موجب لجاجت او شود و محبّتش به خدا و اولیا و خودت هم لطمه ببیند.
💥بچّهها را خیلی نهی نکنید، چون فطرتشان خراب میشود. وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون اینکه کسی به او بگوید، وضو گرفت و در گوشهی خلوتی نمازخواند، بدان نماز فرزندت را گرفت؛ سجدهی شکر به جا بیاور. مبادا از آن پس او را برای نمازخواندن تحریک کنی.
📚مصباح الهدی
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
روزی جوانی نزد پدرش رفت وگفت: دختری را دیده ام و شیفته زیبایی و جادوی چشمانش شدم، میخواهم با او ازدواج کنم
پدر با خوشحالی گفت این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم؟
پس به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند، اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت: ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست وتو نمیتوانی خوشبختش کنی، او باید به مردی مثل من تکیه کند، پسر حیرت زده جواب داد: امکان ندارد پدر کسیکه با این دختر ازدواج میکند من هستم نه شما...
پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به قاضی کشید، ماجرا را برای قاضی تعریف کردند.
قاضی دستور داد دختر را احضار کنند تا از خودش بپرسند که میخواهد با که ازدواج کند؛ قاضی با دیدن دختر شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت: این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته شخص صاحب منصبی چون من است!
پس این بار سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند. وزیر با دیدن دختر گفت او باید با وزیری مثل من ازدواج کند و قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر، امیر نیز مانند بقیه گفت: این دختر فقط با من ازدواج میکند!
بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت: راه حل مسئله نزد من است!
من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید. اولین کسیکه بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد! و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری پسر، پدر، قاضی، وزیر و امیر به دنبال او... ناگهان هر پنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند. دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت آیا میدانید من کیستم؟!!
من "دنیا" هستم!
من کسی هستم که اغلب مردم به دنبالم میدوند و برای بدست آوردنم با هم رقابت میکنند و در راه رسیدن به من ازخانواده، دین، ایمان ومعرفتشان می گذرند و حرص و طمع آنها تمامی ندارد تا زمانیکه در قبر گذاشته میشوند در حالیکه هرگز به من نمیرسند.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
امیرالمؤمنین علیهالسلام:
لااِيمَانَ مَعَ سُوءِ ظَنّ؛ ۱
ايمان با سوءظن جمع نمی شود.
📝نكوهش سوءظن
رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
إنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنَ المُسْلِمِ دَمَهُ وَ مالَهُ وَ عِرْضَهُ وَأَنْ يَظُنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْءِ؛
خداوند خون و مال و آبروی مسلمان را محترم شمرده و سوءظن به مسلمان را تحريم فرموده است.
در مذمت سوءظن به مردم همين بس كه حضرت آن را در كنار كشتن و تجاوز به آبروی مؤمن بيان نموده است.
اميرمؤمنان علی عليه السّلام فرمود:
اطرحُوا سُوءَ الظّنّ بَيْنََكُمْ فَإِنّ اللّه عزّوَجَلّ نَهی عَنْ ذَلِكَ؛
نسبت به يكديگر سوءظن نداشته باشيد زيرا خدا از آن نهی كرده است.
پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
إيّاكُمْ وَالظّنّ فإنّ الظّنّ أكْذَبُ الْحَدِيثِ؛
از سوءظن بپرهيزيد چرا كه آن دروغ ترين خبرها است.
🔹غررالحكم، ص264
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨
🚩ولادت امام باقر علیه السلام (57 ق)
امام محمدباقر عليه السّلام ، امام پنجم شيعيان بنا به روايتى در سوم صفر سال 57 در مدينه منوره ديده به جهان گشود.
ولى اين تاريخ، مورد اتفاق تاريخ نگاران وسيره نويسان نيست. زيرا برخى از آنان ، ميلاد با سعادت محمدباقر عليه السّلام را اول ماه رجب سال 57 هجرى قمرى مى دانند.
بيشتر مورخان گفته اند كه سال تولدش 57 قمرى بوده است. بنابراين وى چهار سال پيش از واقعه كربلا به دنيا آمد و همراه پدر بزرگوارش در اين واقعه جان سوز حضور داشت .
جابربن عبدالله انصاری كه يكى از ياران رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و از محبان اهل بيت عليهم السّلام بود، در سنين كودكى و نوَجوانى امام محمدباقر عليه السّلام ، وى را در آغوش گرفت و سلام پيامبر صلّى اللّه عليه و آَله را به وى ابلاغ كرد.
امام محمدباقر عليه السّلام از آغاز زندگى تا شهادت خويش با 11 تن از خلفا معاصر بود كه همه آنان ، جز يكى از طايفه خبيثه بنى اميه بودند.
سرانجام اين امام همام در هفتم ذى الحجه ، و به روايتى در ربيع الاول سال 114 قمرى در 57 سالگى به وسيله زهرى كه ابراهيم بن وليد بن عبدالملك ، در ايام خلافت هشام بن عبدالملك ، به آن حضرت خورانيده بود، به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع ، در كنار پدرش امام زين العابدين عليه السّلام و جدّ مادرى اش امام حسن مجتبى عليه السّلام به خاك سپرده شد.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠-اگر به میهمانی گرگ میروی سگت را همراهت ببر
💠-قله ای که چند بار فتح شود؛
بی شک روزی تفریحگاه عمومی میشود !
مواظب دلت باش...!
💠-گاهی لب های خندان بیشتر از
چشم های گریان”درد”می کشند ...
💠-پایِ "معرفت" که میاد وسط
“دستِ “خیلیا کوتاه میشه...!
💠وقتی حرف راست میزنید
فقط انسان هایی از دستتان عصبانی می شوند
که تمام زندگیشان بر دروغ استوار است ..
💠-یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت...
اگه خودتو بگیری میندازنت !
💠-مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم
اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند :
معذرت میخوام ...
💠-مزرعه را موریانه خورد،
ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم
،لعنت به این حماقت!
💠-آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوست بدار
نه آنهایی که برایت نقش بازی کرده اند ..
“زمان” وفاداری آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” ...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌱حکایت خشت های طلا
عيسی بن مريم عليه السلام دنبال حاجتی می رفت.
سه نفر از يارانش همراه او بودند.
سه خشت طلا ديدند كه در وسط راه افتاده است.
عيسی عليه السلام به اصحابش گفت: اين طلاها مردم را می كشند؛ مبادا محبت آنها را به دل خود راه دهيد.
آن گاه از آنجا گذشته و به راه خود ادامه دادند.
يكی از آنان گفت: ای روح الله! كار ضروری برايم پيش آمده، اجازه بده كه برگردم.
او برگشت و دو نفر ديگر نيز مانند رفيقشان عذر و بهانه آوردند و برگشتند و هر سه در كنار خشتهای طلا گرد آمدند. تصميم گرفتند طلاها را بين خودشان تقسيم نمايند.
دو نفرشان به ديگری گفتند: اكنون گرسنه هستيم.
تو برو بخر. پس از آنكه غذا خورديم و حالمان بهتر شد، طلاها را تقسيم می كنيم.
او هم رفت خوراكی خريد و در آن زهری ريخت تا آن دو رفيقش را بكشد و طلاها تنها برای او بماند.
آن دو نفر نيز با هم سازش كرده بودند كه هنگامی كه وی برگشت او را بكشند و سپس طلاها را تقسيم كنند.
وقتی كه رفيقشان طعام را آورد، آن دو نفر برخاستند و او را كشتند.
سپس مشغول خوردن غذا شدند.
به محض اينكه آن طعام آلوده را خوردند، مسموم شدند.
حضرت عيسی عليه السلام هنگامی كه برگشت ديد، هر سه يارانش در كنار خشت های طلا مرده اند.
با اذن پروردگار آنان را زنده كرد و فرمود: آيا نگفتم اين طلاها انسان را می كشند؟
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
✅ حکمت خداوند⇩
✍حضرت موسي عليه السلام فقيري را ديد كه از شدت تهيدستي ، برهنه روي ريگ بيابان خوابيده است . چون نزديك آمد ، او عرض كرد : اي موسي ! دعا كن تا خداوند متعال معاش اندكي به من بدهد كه از بي تابي ، جانم به لب رسيده است . موسي براي او دعا كرد و از آنجا (براي مناجات به كوه طور) رفت . چند روز بعد ، موسي عليه السلام از همان مسير باز مي گشت ديد همان فقير را دستگير كرده اند و جمعيتي بسيار اجتماع نموده اند ، پرسيد : چه حادثه اي رخ داده است ؟ حاضران گفتند : تا به حال پولي نداشته تازگي مالي بدست آورده و شراب خورده و عربده و جنگجويي نموده و شخصي را كشته است . اكنون او را دستگير كرده اند تا به عنوان قصاص ، اعدام كنند !
💥خداوند در قرآن مي فرمايد : (اگر خدا رزق را براي بندگانش وسعت بخشد ، در زمين طغيان و ستم مي كنند) پس موسي عليه السلام به حكمت الهي اقرار كرد ، و از جسارت و خواهش خود استغفار و توبه نمود
📚ولو بسط الله الرزق لعباده في الارض
شوري : ۲۷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
⇦ چرا تعـداد گناهـان کبیـره مشخص نیست؟ ✺
✍موضوعی که در بعضی از اذهان مےآید این است که چرا قـرآن مجید تعداد گناهان کبیـره را تعیین نفرموده، و دیگر اینکه چرا در اخبـار در این مسئله اختلاف است؟ در بعضی اخبـار ، تعداد گناهان کبیره پَنج، در برخی هَفت و در پاره ای نُه و در بعضی بیست و یک و در پاره ای سی و یک عدد برشمردهاند.
در ابهام گناهـان کبیـره و تعیین نکردن آن در قرآن مجید، حکمتی عظیم و لطفی بزرگ از جانب پروردگار عالم به بندگانش می باشد، زیرا اگر تعیین می گردید مردم سعی می کردند که فقط از آنها اجتناب کنند و از روی جهالت و هوای نفس، بر اقدام به سایر گناهان جرأت مےنمودند، به خیال اینکه سایر گناهان به ایشان صدمهای نمےزند. آنگاه به مفاسد کثیره ای دست مےزدند که از آن جمله جرأت نمودن بر مخالفت نواهی الهی است.
✨چه بد بنده ای است کسی که بر مولای خود، جَری شود و اُموری را که امر به ترک آن فرموده ، مخالفت کند، بلکه این جرأت و بی حیایی سبب مےشود که جرأت بر کبائر هم بنماید. زیرا کسی که نسبت به نواهی پروردگارش به صغائر بی پروا باشد، کم کم نسبت به گناهان کبیره هم بی باک مےگردد.
📚 بررسی گناهان کبیره در مواعظ و کلام حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) ص ۱۶ و ۱۷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#حدیث_روز
✨امام موسی بن جعفر الکاظم (ع)
اِیاكَ وَ المِزاحَ فَاِنَّهُ یذهَبُ بِنُورِ ایمانِكَ
از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا كه شوخی نور ایمان تو را می برد.
بحارالانوار،ج78،ص321
#شوخی_بی_مورد
✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
#امام_رضا علیه السلام:
هرگاه تو را چشم زنند
ڪف دستت را مقابل صورتت قرار ده
و حمد و توحید و معَوَّذتین (فلق و ناس)
را بخوان و هر دو کف را
بہ صورتت بکش.
📚 مکارم الاخلاق
#چشم_زخم
✨🌙✨🌙✨🌙✨
✨امام جواد(ع):👇
آنکه گناهی را تحسین و تایید کند،
در آن گناه شریک است❗️
📚کشف الغمه؛ 2:349
#تشویق_گناه
✨🌙✨🌙✨🌙
✨امام هادی علیه السلام:
از شرّ کسی که شخصیت خود را سَبُک می شمارد،ایمن مباش.
📚تحف العقول،ص۴۸۳
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 #حکایت_پندآموز_بهلولدانا
بهلول هارون را در حمام دید و
گــفت: به من یڪ دیـــنار بدهڪاری
طلب خود را می خـــواهــم.
هارون گـفت: اجازه بده از حمام
خارج شوم من ڪه اینجا عـریانم
و چــیزی ندارم بدهــم.
👌بهلول گفت: در روز قیامت هم
این چـنین عریان و بی چیز خواهی
بود پس طلب دنــــیا را تا زنده ای
بده ڪه حــمام آخــرت گـرم است و
دسـتت خالـــی
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚#حکایت_ملانصرالدین
✍#دزد_را_پیدا_کنید
مُلانصرالدین از دهی عبور میکرد. دزدی آمد و خورجین خرش را ربود. مُلا پس از نیم ساعت متوجه جریان شد و فریاد زد و خطاب به اهالی ده گفت: زود دزد خورجین را پیدا کنید وگرنه کاری را که نباید بکنم خواهم کرد. دهاتی ها بلافاصله جستجو را شروع کردند و خورجین او را از دزد مزبور گرفتند و پس دادند.
یکی از آنها پرسید: خوب، حالا که خورجینت پیدا شده بگو اگر آنرا پیدا نمی کردیم چی می کردی؟ مُلا سرش را تکان داد و در حالی که سوار خرش می شد تا از آنجا برود گفت: هیچ... گلیمی را که در خانه دارم پاره می کردم و و خورجین دیگری از او می ساختم!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 داستانی واقعی و خنده دار از قدیمیان
یکی از گذشتگان تعریف می کند که روزی به همسرم گفتم که برای شب مهمان دارم و باید تا شب که از سر کارم برمی گردم همه چیز را آماده و مرتب کرده باشی و غذا درست کرده باشی شرمنده مهمانها نشویم .
همسرم گفت : چشم
ومن سرکارم در مزرعه رفتم و تا مغرب سخت کار کردم و به طرف خانه به راه افتادم ....اما چشمم در آن تاریکی مغرب که باید همه چیز آماده می بود به همسرم افتاد گوشه ای خوابیده بود ...
من هم خسته و درمانده که این حالت را دیدم از حرص و ناراحتی تا توانستم با عصا کتکش زدم !
به تمام قوت ضرباتم را وارد می کردم ، ناگهان متوجه شدم که صدای همسرم نیست و اصلا خانه خودم نیست خانه همسایه است !!!
از شدت خجالتی و شرمندگی بیرون زدم و به سرعت به خانه خودم رفتم ،با چهره ای سرخ شده و پرآشوبم وقتی وارد خانه شدم دیدم همسرم همه چیز را آماده کرده و مهمانها منتظر من هستند ، به کسی از احوال خود چیزی نگفتم و نشستم ، و در دل هر آن منتظر بودم مرد همسایه بیاید و شکایت کند ....
آن شب گذشت و کسی نیامد ....
بعد از سه روز که از آن ماجرا گذشت و باز کسی نیامد و من دیگر طاقت نیاوردم و به بازار رفتم و تکه ای طلا گرفتم و به منزل همسایه رفتم و به مرد آن زن گفتم :
بخدا خیلی شرمنده ام این طلای ناقابل را آورده ام بلکه مرا به خاطر آزاری که به او رسانده ام ببخشد، خسته بودم و متوجه نشدم که خانه خودم نیست و چنین شد ...
مرد خنده ای کرد و گفت :
به خدا قسم که من الان این را از تو میشنوم همسرم چیزی به من نگفته است ، اما این سه روز چیزی که برایم خیلی عجیب بود تغییر حالت همسرم بود که هر بار که به منزل آمدم منزل تمیز و مرتب شده است و همه چیز آماده است !!!
ای کاش هر هفته یکبار می آمدی و این اشتباه را تکرار می کردی !😂
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•