کسےکه تنها به عقلش اعتماد کند
گمراه میشود
کسےکه تنها به مالش
اعتمادکندکم میآورد
کسےکه تنها به مردم
اعتماد کند
خسته میشود!
امّا...!
کسےکه برخدا اعتمادکند
نه گمراه میشود
نه کم میاورد
ونه خسته میشود!🍃🌺
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 اگر به حرف روحانیون دلسوز خرمشهر گوش میدادند، آن بخش از #خرمشهر سقوط نمیکرد!
📌 سخنرانی طوفانی رهبر انقلاب درباره وقایع #خرمشهر سال ۵۹
🔹 آقا برداشته در روزنامه عصر تهران سرمقاله زده که خامنهای را باید محاکمه کنید!
🔹 چرا؟ چون بنده در فلان مصاحبه گفتماگر به حرف #روحانیون دلسوز خرمشهر گوش داده میشد آن بخش خرمشهر سقوط نمیکرد!
🔹 محاکمه کنید تا ما هم حرفهایمان را بزنیم!
🔻 پینوشت: این نکته رهبر معظم بسیار جای مانور و بررسی و تحقیق دارد که #سقوط خرمشهر، بخاطر گوش ندادن به حرف روحانیت دلسوز و انقلابی بود!
و شاید هیچ کس تا کنون این مبحث را نشکافته باشد که گروه بنیصدر که از این حرف آشفتند، بخاطر سیاست منهای روحانیت حرف روحانیون دلسوز را پشیزی حساب نکردند و سقوط خرمشهر رقم خورد!
امروز هم طبق بیان صریح رهبری: خرمشهرها در پیش است و اگر به قول روحانیون عالم و دلسوز انقلابی گوش داده نشود، #سقوط حتمی است!
📆سوم خرداد سالروز آزاد سازی خرمشهر🇮🇷
داستان ملاقات دختر بزرگوار حاج محمد علی اراکی با امام زمان(عج)🌺🍃
آیت الله آقای حاج «محمد علی اراکی» یکی از علماء بزرگ حوزه علمیه قم است، کسی در تقوی و عظمت مقام علمیش تردید ندارد، مولف کتاب گنجینه دانشمندان در جلد دوم صفحه 64 نقل می کند. معظم له فرمودند: دخترم که همسر حجة الاسلام آقای حاج سید آقای اراکی است می خواست به مکه مکرمه مشرف شود و می ترسید نتواند، در اثر ازدحام حجاج طوافش را کامل و راحت انجام دهد. من به او گفتم: اگر به ذکر «یا حفیظ یا علیم» مقاومت کنی خدا به تو کمک خواهد کرد. او مشرف به مکه شد و برگشت، در مراجعت یک روز برای من تعریف می کرد که من به آن ذکر تکرار می کردم و بحمدالله اعمالم را راحت انجام می دادم. تا انکه یک روز در هنگام طواف، بوسیله جمعی از سوداینها ازدحام عجیبی را در طواف مشاهده کردم. قبل از طواف با خود فکر می کردم که من امروز چگونه در میان این همه جمعیت طواف کنم، حیف که من در اینجا محرمی ندارم، تا مواظب من باشد، مردها به من تنه نزنند، ناگهان صدائی شنیدم! کسی به من می گوید: متوسل به «امام زمان» (ع) بشو تا بتوانی راحت طواف کنی. گفتم:« امام زمان» کجا است؟ گفت: همین آقا است که جلو تو می روند. نگاه کردم دیدم، آقای بزرگوار پیش روی من راه می رود و اطراف او قدر یک متر خالی است و کسی در آن حریم وارد نمی شود. همان صدا به من گفت: وارد این حریم بشو و پشت سر آقا طواف کن. من فوراً پا در حریم گذاشتم و پشت سر حضرت ولی عصر (ع) می رفتم و به قدری نزدیک بود که دستم به پشت آقا می رسید! آهسته دست به پشت عبای آن حضرت گذاشتم و به صورتم مالیدم، و می گفتم آقا قربانت بروم، ای «امام زمان» فدایت بشوم، و به قدری مسرور بودم، که فراموش کردم، به آقا سلام کنم. خلاصه همین طور هفت بار طواف را بدون آنکه بدنی به بدنم بخورد و آن جمعیت انبوه برای من مزاحمتی داشته باشد انجام دادم. و تعجب می کردم که چگونه از این جمعیت انبوه کسی وارد این حریم نمی شود.
📜ملاقات با امام زمان (ع)، ص۹۵
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😒😂
وقت امتحانای بچه هاستو درس خوندن
ولی خدا وکیلی اینجوری درس نخونین
😂😂😂😂😂
موهبتهای خداوند به اشخاص توبه کار❣🍃
خداوند به کسانی که توبه کرده اند چه موهبت ها می بخشد. آشیخ عبدالوهاب خراسانی(ره) از مقدسین و از اولیای خدا بود که یک دسته از تربیت شده های بازار شاگرد او بودند.
ایشان هفتاد سال پیش در زیر زمین مسجد جامع نماز جماعت می خواند. شخصی به من گفت: «من در ایام جوانی خدمت سربازیام که در تبریز بودم، شبی در خواب دیدم که زیرزمین مسجد جامع خراب شد، تاریخ خوابم را یادداشت کردم، وقتی به تهران آمدم متوجه شدم که آشیخ عبدالوهاب در همان شب که من این خواب را دیده بودم از دنیا رفته است.»
در زمان حیات آشیخ عبدالوهاب، داشی توبه کرد و پای منبر ایشان می نشست. آشیخ عبدالوهاب در اثر کهولت سن، گاهی بر روی منبر ادامهٔ حدیث یا آیه را فراموش می کرد، خداوند به این داشی که توبه کرده بود یک علمی داده بود که او از پای منبر ادامه آیه یا حدیث را از حفظ مےخواند.
پس شما هم اگر توبه کنید و گناه نکنید، علم پیدا می کنید، گناه یکی،از چیز هایی است که آفت طلبه است. گناه که بکنی از طلبگی خارج می شوی. اگر به نامحرم نگاه کنی، از طلبگی خارج مےشوی. گناه ، آفت طلبگی است.
📜ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۳۹ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
اگر میخواهید نذری کنید،
فقط گناه نکنید !
مثلا نذر کنید یک روز گناه نمیکنم
هدیه به آقا صاحب الزمان(ﷻ)
یکی از مجربترین کارها برای آقاست!
#شهید_مجید_سلمانیان
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
با عرض سلام و وقت بخیر
این گروه در راستای پاسخ دهی به سوالات و مشکلات طبی و اصلاح سبک زندگی ایجاد شده
در راستای ارائه هرچه بهتر خدمات مشاوره ای
از طریق لینک ذیل به گروه پرسش و پاسخ بپیوندید🌹
https://eitaa.com/joinchat/3340697634Ce7d8a466d8
امام على عليه السلام:
الشَّرُّ كامِنٌ في طَبيعَةِ كُلِّ أحَدٍ، فَإِن غَلَبَهُ صاحِبُهُ بَطَنَ، وإن لَم يَغلِبهُ ظَهَرَ
بدى، در سرشت هر كسى نهفته است. اگر صاحبش بر آن چيره شود، پنهان مى گردد و اگر بر آن چيره نشود، آشكار مى گردد
غررالحكم حدیث2190
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
✅یتیم نوازی امام علی (ع)
✍امیرالمومنین (ع) شبی از کنار خانه زن تهیدستی گذشت که فرزندانی خردسال داشت و آنان از گرسنگی میگریستند و مادرشان آنان را سرگرم میکرد تا بخوابند. آن زن دیگی بر اجاق نهاده بود که در آن جز آب چیزی نبود، تا آنها بپندارند که در دیگ غذایی در حال پختن است(گویا ماموران رسیدگی به این خانواده کوتاهی کرده بود).
علی (ع) از حال آن زن باخبر شد و با قنبر به سوی خانه خود رفت و ظرفی خرما و کیسهای آرد و روغن و برنج و نان برداشت و بر دوش کشید. با رسیدن به خانه آن زن، از او اجازه خواست و وارد شد، پس مقداری برنج و روغن در دیگ ریخت و پس از پختن آن، برای کودکان در ظرف غذا ریخت و به آنان با محبت میفرمود: بخورید...
پس از سیر شدن آنان، امام (ع) به صورت چهار دست و پا بر زمین خم شد و کودکان یتیم را دوش خود سوار کرد و گرد اتاق میگشت و از خود صدای بعبع (به تقلید از صدای گوسفند) میکرد.
کودکان با مشاهده این حالت، بسیار خندیدند و خوشحال شدند. پس از خروج از خانه، قنبر پرسید: سرورم! امشب رفتاری شگفتآور از شما دیدم!!! امام (ع) فرمود: ای قنبر! چون وارد خانه شدم، این کودکان یتیم از شدت گرسنگی میگریستند. دوست میداشتم وقتی از نزد آنان خارج میشوم، آن یتیمان در حال سیری بخندند و خوشحال باشند...
📚غررالمناقب فی فضائل علی بن ابی طالب
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌼بزرگترین مصیبت
✍آیت الله مظاهری: بزرگترین مصیبت برای انسان این است که از مناجات با خدای خویش #لذت نبرد. حضرت موسی علیه السلام برای مناجات با خدا میرفت، یک بیادبی به او گفت: از طرف من به خدا بگو: چقدر گناه کنم و تو کیفر نکنی؟! حضرت موسی علیه السلام رفت، مناجات کرد و قصد بازگشت داشت که از سوی خدای متعال خطاب آمد: چرا پیام بندهام را نمیرسانی؟ گفت: خدایا تو میدانی او چه گفت. خداوند فرمود: به او بگو بالاترین بلا را بر تو نازل کردهام و تو نمیفهمی! بلا و کیفر تو این است که از مناجات با من لذت نمیبری و توجه به این مصیبت نداری.
📚 از کتاب « ارتباط عاطفی با خداوند»
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#همسر_داری
❤️🍃❤️
#چشم_پوشی
🖍️ چشمپوشی از مسائل جزئی و کماهمیت یکی از پایههای زندگی زناشویی را تشکیل میدهد
و اگر همسری نتواند در مواجهه با معضلات جزئی، عکسالعمل مناسبی نشان دهد، احساس ناراحتی و فشار حاصل از آن موجب سلب آرامش و شادابی طرف مقابلش شده و متعاقب آن سلامت و بهداشت روان همسرش را تحت تأثیر قرار میدهد.
👈 در چنین شرایطی، جو خانه نیز متشنج میشود و اگر فرزندی نیز وجود داشته باشد از شکلگیری
👈 #شخصیت_نرمال 👉
محروم میشود.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردان جهنمی از زبان استاد دانشمند!!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#برگی_از_شهدا
#گل_در_دهان_شهید!!
🌷برای شروع عملیات «کربلای ۴» به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم، وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم که شهید «سعید حمیدیاصل» هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشهای از معبر افتاده است. اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که دهان شهید پر از گِل شده بود.
🌷بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای نالهاش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود. شهیدان «سعید و علی حمیدیاصل» برادرانی بودند که در عملیات «کربلای ۴» آسمانی شدند.
❌❌ آری، امنیت اتفاقی نیست....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
امام علی علیه السلام:
بَادِرُوا الْعَمَلَ وَ خَافُوا بَغْتَةَ الْأَجَلِ فَإِنَّهُ لَا يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ الْعُمُرِ مَا يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ الرِّزْقِ مَا فَاتَ الْيَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِيَ غَداً زِيَادَتُهُ وَ مَا فَاتَ أَمْسِ مِنَ الْعُمُرِ لَمْ يُرْجَ الْيَوْمَ رَجْعَتُهُ
در اعمال نيكو شتاب كنيد، و از فرارسيدن مرگ ناگهانى بترسيد، زيرا آنچه از روزى كه از دست رفته، اميد بازگشت آن وجود دارد، اما عمر گذشته را نمى شود باز گرداند، آنچه را امروز از بهره دنيا كم شده مى توان فردا به دست آورد امّا آنچه ديروز از عمر گذشته، اميد به بازگشت آن نيست
نهج البلاغه، از خطبه 114
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
شیعه هرچه دارد از نور امام صادق است
دین به نام صادق است
#شهادت_امام_صادق_تسلیت🖤
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه چیزی باب میل تو نیست به خدا نگو چرا من،مطمئن باش قراره بعدش اتفاق بزرگی برات بیفته❤به حکمتش شک نکن🙏
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند دقیقه پای منبر شیخ الائمة آیت الله العظمی امام جعفر صادق صلوات الله علیه ...
● موضوع : شیوه برخورد امام جعفر صادق علیه السلام با شخصی که به ایشان تهمت دزدی زد ،....
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🍖تهيّه آذوقه لشكر امام زمان ( عج ّ)
مرحوم شيخ صدوق، كلينی و برخی ديگر از بزرگان آورده اند:
حضرت صادق علیه السلام از قول پدرش، حضرت باقر العلوم(علیهم السلام) حكايت فرمايد: هنگامی كه امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجّه الشّريف ظهور نمايد و بخواهد قيام نمايد، قيام خود را از مكّه معظّمه شروع نموده و ابتداء به سمت شهر كوفه حركت می كند و قبل از آن كه به همراه لشكر و ياران خويش حركت نمايد، منادی حضرت در بين جمعيّت، نداء دهد: كسى حقّ ندارد به همراه خود غذا و آب حمل كند، سپس حضرت دستور می دهد تا سنگ حضرت موسی بن عمران (علیهم السلام) - كه به مقدار بار شتری است - برداشته شود و همراه نيروها آورده شود، پس در هر منزلی كه فرود آيند، از آن سنگ چشمه ای از آب گوارا جاری گردد كه هر گرسنه ای از آن ميل كند، سير گردد؛ و نيز هر تشنه ای از آن آب بياشامد، سيراب شود و نيازی به طعام و مايعات نخواهند داشت. و اين آذوقه خوراکی و آشامیدنی برای تمامی افراد لشكر امام زمان ( عليه السلام ) می باشد، تا هنگامی كه در نجف اشرف و كوفه وارد شوند.
📚اصول كافي: ج 1، ص 231، ح 3،
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠امام موسی جعفر (علیه السلام) می فرمایند :
💢 در میان بنی اسراییل زن و شوهری صالح و نیکوکاری زندگی می کردند . یک شب مرد در خواب از مدت عمر خود آگاه شد و دید نیمی از عمرش در تمکن و گشایش است و نیمی دیگر در تنگدستی و فقر به سر می برد و از او می خواهد هر کدام را که دوست دارد به عنوان نیمه اول عمرش برگزیند .
او نیز اجازه خواست تا در این باره با همسرش مشورت نماید . فردا صبح خوابش را برای همسرش تعریف کرد همسرش از او خواست نیمه تمکن و گشایش را به عنوان نیمه اول برگزیند . چیزی نگذشت که دارای ثروت زیادی شدند همسرش هم از او خواست که ثروت به داست آمده درجهت رفع حوائج مردم استفاده نماید ، او هم چنین کرد . وقتی نصف عمرش به پایان رسید و زمان تنگدستی فرا رسید ، مرد در خواب دید که کسی به او می گوید : به جهت اینکه اموالت در راه انفاق و احسان به دیگران استفاده نمودی خدا نیمه ی دیگر عمرت را نیز با گشایش و تمکن همراه ساخته است .
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
با عرض سلام و وقت بخیر
این گروه در راستای پاسخ دهی به سوالات و مشکلات طبی و اصلاح سبک زندگی ایجاد شده
در راستای ارائه هرچه بهتر خدمات مشاوره ای
از طریق لینک ذیل به گروه پرسش و پاسخ بپیوندید🌹
https://eitaa.com/joinchat/3340697634Ce7d8a466d8
#داستان
روزی معلم کلاس پنجم به دانش آموزانش گفت: "من همه شما را دوست دارم" ولی او در واقع این احساس را نسبت به یکی از دانش آموزان که تیدی نام دارد،نداشت.
لباس های این دانش آموز همواره کثیف بودند، وضعیت درسی او ضعیف بود و گوشه گیر بود.این قضاوت او بر اساس عملکرد تیدی در طول سال تحصیلی بود.زیرا که او با بقیه بچه ها بازی نمی کرد و لباس هایش چرکین بودند و به نظافت شخصی خودش توجهی نمیکرد؛تیدی بقدری افسرده و درس نخوان بود که معلمش از تصحیح اوراق امتحانی اش و گذاشتن علامت در برگه اش با خودکار قرمز و یادداشت عبارت " نیاز به تلاش بیش تر دارد" احساس لذت میکرد.
روزی مدیر آموزشگاه از این معلم درخواست کرد که پرونده تیدی را بررسی کند.
معلم کلاس اول درباره اونوشته بود" تیدی کودک باهوشی است که تکالیفش را با دقت و بطور منظمی انجام میدهد"؛معلم کلاس دوم نوشته بود" تیدی دانش آموز نجیب و دوست داشتنی در بین همکلاسی های خودش است ولی بعلت بیماری سرطان مادرش خیلی ناراحت است"اما معلم کلاس سوم نوشته بود" مرگ مادر تیدی تاثیر زیادی بر او داشت. او تمام سعی خود را کرد ولی پدرش توجهی به او نکرد و اگر در این راستا کاری انجام ندهیم بزودی شرایط زندگی در منزل، بر او تاثیر منفی میگذارد"در حالی که معلم کلاس چهارم نوشته بود" تیدی دانش آموزی گوشه گیر است که علاقه ای به درس خواندن ندارد و در کلاس دوستانی ندارد و موقع تدریس میخوابد" این جا بود که تامسون، معلم وی، به مشکل دانش آموز پی برد و از رفتار خودش شرمنده شد.این احساس شرمندگی موقعی بیش تر شد که دانش آموزان برای جشن تولد معلمشان هرکدام هدیه ای با ارزش در بسته بندی بسیار زیبا تقدیم معلمشام کردند و هدیه تیدی در یک پلاستیک مچاله شده بود ؛ خانم تامسون با ناراحتی هدیه تیدی را باز کرد. در این موقع صدای خنده ی تمسخر آمیز شاگردان کلاس را فرا گرفت. هدیه ی او گردنبندی بود که جای خالی چند نگین افتاده آن به چشم میخورد و شیشه عطری که سه ربع آن خالی بود.اما هنگامی که خانم تامسون آن گردنبند را به گردن آویخت و مقداری از آن عطر را به لباس خود زد و با گرمی و محبت از تیدی تشکر کرد. صدای خنده ی دانش آموزان قطع شد.
در آن روز تیدی بعد از مدرسه به خانه نرفت و منتظر معلمش ماند و با دیدنش به او گفت: " امروز شما بوی مادرم را میدهی"در این هنگام اشک های خانم تامسون از دیدگانش جاری شد زیرا تیدی شیشه عطری را به او هدیه داده بود که مادرش استفاده میکرد و بوی مادرش را در معلمش استشمام میکرد.
از آن روز به بعد خانم تامسون توجه خاص و ویژه ای به تیدی می کرد و کم کم استعداد و نبوغ آن پسرک یتیم دوباره شکوفا شد و در پایان سال تحصیلی شاگرد ممتاز کلاسش شد. پس از آن تامسون دست نوشته ای را مقابل درب منزلش پیدا کرد که در آن نوشته شده بود" شما بهترین معلمی هستی که من تا الان داشته ام".خانم معلم در جواب او نوشت که تو خوب بودن را به من آموختی.
بعد از چند سال خانم تامسون پس از دریافت دعوت نامه ای از دانشکده ی پزشکی که از او برای حضور در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان رشته ی پزشکی دعوت کرده بودند و در پایان آن با عنوان " پسرت تیدی" امضاء شده بود، شگفت زده شد.
او در آن جشن در حالی که آن گردنبند را به گردن داشت و بوی آن عطر از بدنش به مشام میرسید، حاضر شد ؛آیا میدانید تیدی که بود؟
تیدی استوارد مشهورترین پزشک جهان و مالک مرکز استوارد برای درمان سرطان است
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
﷽
#خاطرات_شهدا
🔴 او را به علی اکبر امام حسین قسم
دادم !!!
هنگامی که علی اکبر را داخل قبر گذاشتند، او را به علی اکبر حسین (ع) قسم دادم و گفتم: «پسرم! چشمانت را باز کن تا یک بار دیگر تو را ببینم. آن گاه چشمانش را باز کرد» و این چنین شهید علی اکبر صادقی، پیک لشکر 27 محمد رسول ا... آخرین درخواست مادرش را اجابت کرد و برای ما تصاویری به یادگار گذاشت که بدانیم «شهدا زنده اند».
🎤راوی: مادرشهید
📚منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، تاریخ:23/7/1381
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔅 امیرالمؤمنین #امام_علی علیه السلام:
✍️ التَّبْذيرُ عُنْوانُ الْفاقَةِ؛
🔴 اسراف (در مال) آغاز نیازمند شدن است.
📚 میزان الحکمه، جلد ۱، صفحه ۲۴۸
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
﷽ #داستانک
💠گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.
💠گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.
💠گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند !
چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله مندیم، پله ی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان باشد
┈••✾•🌿🌾🌿•✾••┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•