eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.1هزار دنبال‌کننده
34.5هزار عکس
28.6هزار ویدیو
325 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻خالص برای خدا🔻 ✍ یعنی خالص برای . ✅️ بنابراین فقط در نیست، بلکه همه‌ی وجودمون باید خالص برای باشه: 👈 حتّی مرگ⚰ و زندگیمون🚶 هم برای باشه. ⚡️ قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. (انعام/162) 💢 ﺑﮕﻮ: ﻭ ﺗﻤﺎمِ ﻣﻦ.. 💢 ﻭ ﻣﻦ.. 💢 ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ. یعنی: ❣↶ برای زندگی کنیم.. ❣↶ برای بخوابیم.. ❣↶ برای نفس بکشیم.. ❣↶ برای صبر کنیم.. ❣↶ برای درس بخونیم.. ❣↶ برای آشپزی کنیم.. ❣↶ برای .. ❣↶ و آخر سر هم برای بمیریم.. ⭕️🔴 این ایدئولوژی، کاملاً دیدِ ما رو به زندگی عوض میکنه.😊 👈 اینطوری تمام زندگیمون رو جهت‌دار می‌کنیم، و همه‌ی کارهای ما میشه ، اون هم عبادتِ خالصانه👉 💯این رو میگن .💯 ، ، ، ، ، ، ، . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻بندگیِ خالص🔻 هر چیزی خالصش خوبه. 👈 مثل گلاب... 👈 مثل عسل... 👈 حتّی، مثل آب... ✅️ آبی که توی یخچال میذاریم، بعد از یک مدّت، بوی طالبی و گوشت و ماست و... می‌گیره.. ❌این آب دیگه گوارا نیست.❌ ✔ آبی گواراست که طعمِ آب داشته باشه.. ✔ بوی آب داشته باشه.. ✔ رنگ آب داشته باشه.. ✔ خالص باشه😊 ✅️ هم همین طور.. عبادتی خوبه که باشه..❤️ لذا قرآن کریم می‌فرماید: 🕋 أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ، ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ، وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (یوسف/40) 💢 خداوند امر کرده است که، کسی غیر از او را نپرستید! 💢 این دینِ قیّم، و آیین محکم و پابرجاست. 💢 ولی بیشتر مردم نمی‌دانند! ⚠ جز ، هیچ کس رو نکنیم.. یعنی خودمون رو کنیم.👌 متاسفانه ماها بوی چیزهای دیگه رو به خودش گرفته...😔💔 ، ، ، ، ، ، . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
😍💖 چند باری من را با خودش برد سر مزار .😍 آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها. هوندایش شرایط آتیش می کرد و از می کوبید می رفت تا اصفهان.😎 یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به که می‌رسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇 دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد می داد.🤗 بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر. اول یک دل سیر میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر می‌کردم محسن آمده سر قبر بابایش. اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄 با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄 وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب می‌آمد انگار که بخواهد از حرم امامزاده‌ای بیرون بیاید. نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞 ♥♥♥♥♥ مسئول بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻 سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمی‌کردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍 و از توی صورتش می‌بارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود. رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯 گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای و رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای . نمیخوام توی دید باشم." توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم. ماه که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و می‌آمد اصفهان هیئت.😯 ساعت‌ها خدمت می‌کرد و می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت می‌کرد. کفش را جفت می کرد. ☺️ یک تنه اندازه 10 نفر کار می‌کرد تا آخر شب ساعت 11 دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶 تا 40 شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅 نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید داد!!!😔 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 بعضی موقع ها که توی جمع میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒 به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به . می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها می گذاشت به تک تک شان.🤗💚 ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ بعضی موقع ها کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.😌 نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به خواندن و کردن و سینه زدن.😭 تماشایی داشتند. مجلس پدر و پسری. بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش می‌آمد.😢 می‌رفتم می‌دیدم نشسته سر اش و دارد برای خودش روضه می خواند. می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.😭💚 میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم." روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔😭👌🏻 یک شب هم توی خانه سفره حضرت علیهاالسلام انداختیم.💝 فقط خودم و محسن بودیم. پارچه ی پهن کردیم و و و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄 نمی دانم از کجا یک پیدا کرده بود. بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔 نشست سر سفره. گلویش را گرفته بود. من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار. طاقت نیاورد.زد زیر من هم همینطور. دو تا یک دل سیر گریه کردیم.😭😭😭😭😭 ...♥️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
زمانی که مردم مشغول کثرت عمل هستند، دعای کمیل می خوانند، دعای ندبه، دعای سمات، نماز شب و زیارت عاشورا می خوانند، و به کارهای آخرتی مشغول هستند، تو کاری کن که عملت خالص باشد. مثلا دیده اید که بعضی ها پرخوری می کنند، در عوض بعضی ها کــم ولــی مـقـوی می خورند؟ زمانی که مردم می خواهند. عملی انجام دهند که همه بفهمند، تو یک عمل خالص انجام بده. "آیت الله مجتهدی تهرانی ره" •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
زمانی که مردم مشغول کثرت عمل هستند، دعای کمیل می خوانند، دعای ندبه، دعای سمات، نماز شب و زیارت عاشورا می خوانند، و به کارهای آخرتی مشغول هستند، تو کاری کن که عملت خالص باشد. مثلا دیده اید که بعضی ها پرخوری می کنند، در عوض بعضی ها کــم ولــی مـقـوی می خورند؟ زمانی که مردم می خواهند. عملی انجام دهند که همه بفهمند، تو یک عمل خالص انجام بده. "آیت الله مجتهدی تهرانی ره" •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
°•🌱 | 🌿 سرمایہ ، گذشتن از همہ چیزاست. براۍ گذشتن ازهمہ چیز، بایدشبانہ روز، وجودمان با خدا باشد، آنقدر باشیم ڪہ خدا از ما راضۍ شود. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🏴سردار سلیمانی، پرورش یافته‌ی دین ✍ آیت الله مصباح یزدی (ره) در جلسه درس اخلاق: دین چنین کسانی را مانند حاج قاسم می‌تواند بپروراند که حتی در اوج قدرت و در جلسات رسمی سعی می‌کرد گوشه‌ای بنشیند و به شدت از شهرت و مطرح شدن پرهیز داشت. آن وقت این را مقایسه کنیم با حال خودمان. اگر بیاییم در مجلسی و کسی به ما اعتنا نکند، چه حالی پیدا می‌کنیم؟ مخصوصا اگر کسی فحشی هم به ما بدهد، چه حالی پیدا می‌کنیم؟ آن وقت کسی با این فضائل سعی می‌کرد دوستانش هم او را نبینند. این تربیت است. هیچ مکتبی این طور نمی‌تواند افراد را تربیت کند. ما خیال نکنیم دین صرفا یک نماز و روزه و حجّ است، نه اینطور نیست. کسانی باور کرده‌اند که اساس دین در است. اساس دین و محبت و و خشیت و خوف و رجا است. اصل دین اینجا است. بقیه رفتارها نمودهایی است که در موقعیت‌های مختلف خودش را نشان می‌دهد. ما باید بیشتر برای قلبمان حساب باز کنیم. بسیاری از ما غافل هستیم و گمان می‌کنیم اگر ولا الضالین را خوب بگوییم دیگر دین را ادا کرده‌ایم. اما این بزرگوار اساس دین را فهمید ریشه‌اش کجا است، به چه چیزی باید بیشتر اهمیت داد و تا لحظه آخر هم دست از این منش‌اش بر نداشت. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
و در آیه 265 سوره 1⃣ اگر هدف، تحصیل رضاى خداوند و رشد و كمال روحى باشد، كارها بارور مى‏شود. «ابتغاء مرضات اللّه... فاتت اُكلها ضعفین» 2⃣ ، ساده بدست نمى‏آید، باید به سراغ آن رفت. «ابتغاء مرضاة اللّه» 3⃣ كارهاى خالص، همچون مزرعه ‏اى در نقطه‏ اى مرتفع است كه از خرابى سیل محفوظ است. «بربوة اصابها» 4⃣ اگر هدف خدا باشد، از جلوه‏ها و جمال‏ها هم محروم نمى‏ شویم. مخلصین در جامعه محبوب‏تر از ریاكارانند. «جنّة بربوة» انفاق خالص، همانند مزرعه‏ى در دامنه كوه وزمین مرتفع است، كه همه مردم آنرا مى‏بینند واز آن لذّت مى‏برند. 5⃣ مهم‏ تر از امكانات، بهره‏ گیرى از امكانات است. بارانِ ریز یا درشت مهم نیست، مهم آن است كه زمین بتواند آن را كند. «فان لم یصبها وابل فطلّ» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅خدایا آمدم! ✍آیت الله جوادی آملی: بعضی از شرایط واجب و اساسی است، بعضی مستحب. شرایط اساسی توبه چند چیز است: ۱. انسان جدّا از گذشته شود؛ ۲. تصمیم جدی بگیرد که در آینده آن کار را نکند؛ ۳. بعد از پشیمانی نسبت به گذشته و تصمیم نسبت به آینده، با به پیشگاه ذات اقدس اله عرض کند و بگوید: خدایا آمدم! نه رو به قبله بودن لازم است، نه آب توبه خوردن و نه طهارت ظاهری مثل وضو و غسل، فقط بگوید: خدایا آمدم. این اساس توبه است. به هر حال خودِ توبه در حکم آب است و انسان را شست‌وشو می‌دهد. 📚 برگرفته از کتاب «توصیه‌ها، پرسش‌ها و پاسخ‌ها» ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•