eitaa logo
دکتر علی سعیدی
1.9هزار دنبال‌کننده
479 عکس
250 ویدیو
121 فایل
معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه بین‌المللی قم | استادیار گروه اقتصاد اسلامی https://qom.ac.ir/saeedi ارتباط: @a_saeedi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اندیشکده قصد
🔆 آیا چیزی به نام داریم؟ ✍ دکتر 🔸بیش از شصت-هفتاد سال است (از زمان نگارش اقتصادنا توسط شهیدصدر) که جامعۀ روشنفکران غربزده گاه و بیگاه سؤالی تکراری را مطرح می‌کنند و با گل‌آلودکردن آب، ماهیگیری می‌کنند: آیا چیزی به نام «اقتصاد اسلامی» داریم؟ کاری به اغراض سیاسی یا منافع اقتصادی مطرح‌کنندگان این شبهه ندارم، اما به محض مطرح‌شدن این شبهه، تعداد زیادی از متفکران در سطوح مختلف سعی در پاسخگویی به این شبهه می‌کنند و هر کدام به نحوی از انحا تلاش می‌کند نشان دهد که بله، چیزی به نام اقتصاد اسلامی داریم؛ حالا این «چیز» ممکن است از جنس «علم» نباشد اما قطعاً از جنس مکتب است،‌ همان‌طور که مکتب سرمایه‌داری و سوسیالیسم داریم. ❓اما هیچ‌کس نمی‌پرسد که آیا اساساً چیزی به نام داریم؟ این چیز کجاست؟ کدام ؟ 🔸در نگاه اول، کسانی که این سؤال برایشان عجیب است، در ذهن خود آنچه در دانشگاه‌ها و کلاس‌های درسی تحت عنوان اقتصاد خرد و اقتصاد کلان و اقتصاد سنجی تدریس می‌شود را «علم» اقتصاد می‌دانند و لذا جواب سؤال برایشان روشن است: بله، علم اقتصاد داریم و منظور از آن، است! 🔸 برای این‌که بحث روشن‌تر شود، باید به چند سؤال پاسخ دهیم: اولاً منظور ما از علم چیست؟ 🔸 اگر علم یعنی معرفتی که از هست‌ها و واقعیت‌های مشاهده‌شده (facts) سخن می‌گوید، باید به‌عنوان مدرس دانشگاه که سال‌هاست اقتصاد خوانده و تدریس کرده‌ام بپرسم که در اقتصاد خرد و اقتصاد کلان از کدام «واقعیت» و از کدام «هست» سخن می‌گوییم؟ آیا واقعیت‌های مشاهده‌شده و به‌اصطلاح هست‌های اقتصادی به‌صورت لخت و عریان در صحنۀ عینیت حضور دارند و ما کافیست چشممان را باز کنیم تا آن‌ها را ببینیم یا اینکه این واقعیت‌ها آن چیزهایی هستند که «ما می‌بینیم» نه آنچه در خارج هست. همواره «ما» به همراه تمام تعلقات و باورها و ذهنیت‌هایمان به‌عنوان حد واسط آنچه درواقع وجود دارد و آنچه به‌عنوان گزاره‌ای علمی یا اثباتی (positive) از آن یاد می‌شود، قرار داریم. به بیان ساده‌تر، هیچ گزارۀ اثباتی در اقتصاد فارغ از باورها و تعلقات و ذهنیت‌های اقتصاددان نیست. البته منشأ این باورها و تعلقات هر چیزی می‌تواند باشد: جامعه، تاریخ، طبقۀ اجتماعی، فرهنگ و البته دین الهی. 🔸 کسی که اندک مطالعه‌ای در ساحت فلسفۀ اقتصاد یا فلسفۀ علم یا معرفت‌شناسی داشته باشد می‌داند که واقع بما هو واقع قابل شناخت و تبیین بدون هرگونه جهت‌گیری اخلاقی و هنجاری نیست، یا لااقل در آن تردیدها و مناقشات و مناظرات فراوان و بنیادینی وجود دارد. 🔸 ثانیاً موضوع مطالعات اقتصادی چیست؟ نباید این واقعیت را انکار کرد که گزاره‌ها و آموزه‌های اقتصادی، به‌تبع گزاره‌ها و آموزه‌های انسانی و اجتماعی، محصول مشاهدات و گزارش‌ها و روایت‌های تاریخی و جامعه‌شناختی است و گمان می‌کنم برای خوانندگان محترم اینقدر بدیهی باشد که این گزارش‌ها و روایت‌ها چقدر می‌تواند جهت‌دار و بعضاً متعارض یا متناقض باشد که دیگر نیازی به توضیح در این باره نباشد. 🔸 ثالثاً من به‌جای این‌که به‌دنبال اثبات وجود چیزی به نام اقتصاد اسلامی باشم، می‌خواهم سؤال بنیادین‌تری بپرسم و آن اینکه مگر ما چیزی به نام علم اقتصاد داریم؟ یعنی آیا گزاره‌های بنیادین مکتب لیبرالیسم «علمی» اند؟ مثلاً اینکه «بازار آزاد یا رقابت کامل می‌تواند بیشترین کارایی را برای اقتصاد فراهم کند» گزاره‌ای حاکی از واقع و عاری از هرگونه قضاوت هنجاری است؟ یا مثلاً نظریۀ مقداری پول که حجم پول در گردش را با سطح عمومی قیمت‌ها مرتبط می‌کند، گزاره‌ای اثباتی و فارغ از هرگونه دعاوی هنجاری و ایدئولوژیک است؟ یا نظریۀ عمومی کینز یا تعادل عمومی والراس یا نظریۀ مطلوبیت نهایی یا نظریۀ رفتار مصرف‌کننده یا نظریۀ رفتار تولیدکننده یا نظریات رفاه؛ کدامشان از کدام «واقعیت عینی» سخن می‌گویند؟ 🔸 آیا جز این است که تمامی این نظریاتی که در کلاس‌های اقتصاد می‌خوانیم و درس می‌دهیم هر کدام به نحوی به‌دنبال تنظیم امور اقتصادی هستند؟ و آیا جز این است که هر کدام از این‌ها از نوع و هستند و امری را و عمل بر خلاف آن را می‌کنند؟ مگر نه این است که از نگاه طرفداران اقتصاد رایج، رسیدن به نقطۀ کارای پارتویی است؟ مگر نه این است که در مواقع تزاحم میان برابری و کارایی، از قواعد رفع تزاحم استفاده می‌شود؟ و مگر غیر از این است که تمام اقتصاد خرد، فقه استدلالی برای اثبات کارایی بازار کاملاً رقابتی در توزیع «بهینۀ» کالاهای خصوصی است و نهایتاً فتوای آقای آلفرد مارشال را در وجوب رساندن اقتصاد به نقطۀ تعادل عرضه و تقاضا مستدل و مستند می‌کند؟ به بیان صریح و ساده، تمام آنچه به‌عنوان «علم اقتصاد» تبلیغ و ترویج می‌شود، چیزی نیست جز فتواهای فقهی علمای لیبرال دربارۀ تعاملات اقتصادی جامعۀ خودشان! 👇ادامه در پست بعدی
🔸 چالش‌های اقتصادی ما بیش از آنکه علت یا تحلیل اقتصادی داشته باشد، معلول فرهنگ یا سیاست است. 🔸 منظورم از فرهنگ، جایی است که ارزشها به صورت ناآگاهانه موثرند و مرادم از سیاست، آنجایی است که ارزشها آگاهانه نقش‌آفرینی می‌کنند. 🔸 علم اقتصاد اگر واقعا باشد، باید این عوامل را هم در تحلیل‌هایش وارد کند وگرنه چیزی جز بازی با ریاضی و آمار نخواهد بود و گرهی از مشکلات ما باز نخواهد کرد. 🔸 زمین بازی ما در انقلاب اسلامی، اقتصاد (به معنای مدرن و فایده انگار آن) نیست. راه حل سیاسی و امنیتی هم اگرچه در کوتاه‌مدت می‌تواند اوضاع را آرام کند اما فشار مضاعفی را بر ولیّ جامعه وارد می‌کند. 🔸 راه حل تمام مشکلات اقتصادی و سیاسی ما، در عرصه فرهنگ است، یعنی هم اقتصاد ما فرهنگی است و هم سیاست ما. غفلت از این امر باعث شده است کار فرهنگی به امری تزیینی و دکوری تبدیل شود نه چاره‌ای برای حل مشکلات. 🔸 یعنی روایت واقعیت جمهوری اسلامی از منظر و طرح‌ریزی برای آینده. این مطالبه ولیّ جامعه در گام دوم است... 🆔 @DrSaeedi
🔅 معلول است، نه علت! برای کنترل آن باید سراغ علت رفت. 🔸 متاسفانه آنچه در کتابهای درسی اقتصاد آموزش داده می‌شود، صرفا پرداختن به معلول‌هاست، درست همانطور که غالبا به دنبال از بین بردن علایم است تا درمان. 🔸 هنر اقتصاد رایج آن است که نشان دهد بین معلول‌هایی همچون تورم و نقدینگی و بیکاری و رکود و... چه همبستگی آماری وجود دارد و خروجی کار هم پذیرش شواهد موید مدعیات نئولیبرالیستی و نفی یا تأویل شواهد مخالف است. 🔸 معلول است، باید دنبال ریشه آن رفت. ریشه اصلی تورم در اقتصاد ما، نهادها و ساختارهایی است که پول را از موضع حق خود یعنی تسهیل مبادله خارج کرده و آن را به موضوع مبادله و ابزار کسب سود مبدل ساخته است. 🔸 پول ماهیتا از مواهب عمومی است و متعلق به آحاد مردم است، ارزش آن هم ناشی از کیفیت رابطه امام و امت (چه حق باشد و چه طاغوت) است. وقتی در این رابطه، سودگروی اصالت پیدا کند، پول هم مستثنا نخواهد بود و مستمسک کسب سود می‌شود. بانک‌ها خصوصا بانکهای خصوصی که هیچ تعهدی به منافع ملی ندارند، بهترین نهاد برای این کار هستند. 🔸 وقتی پول خودش موضوع مبادله شد، یعنی به کالا تبدیل شد، بانک هم می‌شود ! در این وضعیت، رقابت برای دسترسی بیشتر به پول و در نتیجه خلق بیشتر پول برای مطامع خصوصی و نه عمومی، شدت می‌گیرد و پول بیشتر و بیشتری خلق می‌شود و در اختیار افراد کمتر و کمتری قرار می‌گیرد و اینها تمام دسترنج سایرین را تصاحب می‌کنند. شکل‌گیری و دوام این رابطه، مستلزم پیدایش تورم و کاهش ارزش پول است چون با تورم، بدهی خالقان پول در طول زمان هیچ و پوچ می‌شود اما دارایی‌هایی که با این پولهای خلق‌ شده مبادله کرده‌اند روز به روز ارزشمندتر می‌شود. 🔸 معلول است و علت آن، غلبه و سوداگری است. پول ماهیتا نیست پس بازار ندارد و نرخ ندارد! حرام شده تا بازار پول شکل نگیرد تا رابطه امام حق با امتش سودمحور نشود تا تورم ضرورت پیدا نکند. اما اقتصاد مدرن که با زرورق خود را بزک کرده، اساسش بر utilitarianism است و از ترم اول دانشجو را با این تربیت می‌کند و انسانی را ترسیم می‌کند که صرفا به دنبال است! 🔸 ، معلول است و علم اقتصاد مدرن یا به تعبیر شهید صدر، ، نمی‌تواند آن را درمان کند. 🔸 تورم قابل کنترل است اگر مردم تصمیم بگیرند عهد خود را با امام خود مستحکم کنند و به ندای او لبیک بگویند. اینجا میدان بازی ماست... 🆔 @DrSaeedi
انفجار وسایل مخابراتی حزب الله به صلحشکننده و ناپایدار با و مدرن لطمه جبران ناپذیری زد. هم در فضای و هم در فضای ! آمریکا و اسرائیل در حال خرج کردن های غرب، به یک امید واهی هستند. 🆔 @social_theory