با تشکر از مشارکتتون😃✋ ❗️چالش امروز به پایان رسید. بقیه پیام‌ها رو می‌تونید به زودی در کانال چت‌روم مشاهده کنید👇 @Chatrooom اگر این‌بار جا موندید، روزهای آینده کانال رو چک کنید. به‌زودی با چالش جدیدی در خدمتتون خواهیم بود! @Eema_Ennea | #ادمین_تریسا

افراد تیپ یک در حالت های روانی مختلف به چه شکلی دیده میشن؟ • حالت سالم #type1🔍 بخش آخر: به شدت اصولگرا هستن؛ این افراد همیشه میخوان عادلانه و اخلاقی برخورد کنن و به ارزش‌هایی مثل حقیقت گویی و عدالت اعتقاد دارن. همچینن برای اونا احساس مسئولیت، داشتن اهداف والا و صداقت از اهمیت بالایی برخورداره!🕴✨ @Eema_Ennea | #ادمین_مانیا

• یه فرد #8w7 با چه ویژگی‌هایی شناخته می‌شه؟🙋🏻‍♀ پارت دوم: این افراد پرانرژی‌ترین و کار آفرین‌ ترین تیپ بین همه تیپ‌های شخصیتی‌ان. انرژی تیپ هفت برای هشت‌های نگران‌تر مثل ماسک عمل می‌کنه. اون‌ها با استفاده از این ماسک در مقایسه با دیگر افراد تیپ هشت، معاشرتی و خون‌گرم‌تر عمل می‌کنن.🥰 @Eema_Ennea | #ادمین_اسمارت

• کدوم گل به #type9 شباهت داره؟💐 @Eema_Ennea | #ادمین_شیالا

• توصیه‌هایی برای رشد #type8 🔝 پارت اول: این قسمت به لحاظ فیزیکی از خودتون محافظت کنین تیپ هشتی‌‌ها مکررا کار می‌کنن در نتیجه ضعیف می‌شن، مثل ماشینی که بدون بنزین حرکت کنه و در آخر به توقف کامل می‌رسن.😮‍💨 @Eema_Ennea | #ادمین_سایه‌ماه

• نقاط ضعف #type9 💞 بخش دهم: اون ها اینجور وقت ها به غذا، ورزش، خرید، عادت ها و روتین های آرامش‌بخش، کارهای بی ارزش احمقانه یا وقت تلف کردن های مسخره متوسل میشن تا با این کار احساسات، نیاز ها و خواسته های خودشون رو نادیده بگیرن و بی خیالشون بشن. اون ها متوجه نیستن که بی خیال شدن و غرق شدن توی آرامش مصنوعی، فقط یه تقلید سطحی از آرامش واقعی مورد نظرشون هست. @Eema_Ennea | #ادمین_هرماینی

#fun #meme #type1 • وقتی از متعهد بودن تیپ یک میگیم👌🏻 @Eema_Ennea | #ادمین_آسمان

• اگه بخوایم #type9 رو توصیف کنیم: 🛤 پارت سوم: با توجه به اینکه افراد تیپ نه از نظر روان‌شناختی، با چنین ویژگی‌هایی رشد کردن، پس نمی‌تونیم از دیدگاه مثبت و روشن اون‌ها نسبت به زندگی ایراد بگیریم ولی این خصوصیت اون‌ها که حاضر نیستن قبول کنن در کنار جنبه‌های خوب زندگی مشکلاتی هم وجود داره که باید باهاشون برخورد بشه، قابل انتقاده.⚠️ @Eema_Ennea | #ادمین_اسمارت

• مشاغل مناسب برای #type1 :💻 بخش اول: تیپ یک معمولا عقل کل گروهه. عقاید محکمی داره و از گفتن چیزی که هست نمیترسه. عاقله و دوست داره اخلاق و ارزش های خودشو رعایت کنه. احساس قوی ای از درست و غلط داره برای همین اغلب از تغییر و برابری حمایت میکنه. ضعف اصلی این تیپ شکست و نقصه. این تیپ مشاغلی رو ترجیح میده پیشرفت ها و فرصت های پیشرفت واضحی داره. مفهوم سخت کوشی و تجربه رو به خوبی درک میکنه... @Eema_Ennea | #ادمین_ملودی

#all_types #type9 #type8 #type7 #type6 #type5 #type4 #type3 #type2 #type1 درصد فراوانی تایپ های انیاگرام بین #ESTJ ها ❄ @Eema_Ennea | #ادمین_هرماینی

. اگر ناراحتی که بیش‌ترِ پائیزت گذشته و هنوز هیچ‌کار خاصی نکردی🥲 فردا کانال رو چک کن! قراره چندتا پیشنهاد خفن برای داشتن حس بهتر تو این روزا «با توجه به گرایشات تایپ شخصیتی خودت!» داشته باشیم!😍✨ .

• پیشنهاد هایی به هر تایپ برای داشتن پاییز بهتر.. 🍁 #Alltypes @Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش

• پیشنهادی به #type1 برای داشتن پاییز بهتر یه چیز جدید مثل بافتنی، نقاشی یا شیرینی پزی یاد بگیرید.🥨 @Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش

• پیشنهادی به #type2 برای داشتن پاییز بهتر دوستاتون رو برای شام دعوت کنید و کنار شمع های معطر کتاب بخونید.🕯 @Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش

• پیشنهادی به #type3 برای داشتن پاییز بهتر یه کتاب فانتزی پاییزی شروع کنید یا اگه اهل کتاب خوندن نیستید، تو طبیعت مدیتیشن کنید.🍄 @Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش

• پیشنهادی به #type4 برای داشتن پاییز بهتر هر روز تا آخر پاییز یدونه شعر بنویسید. نوشتن علاوه بر آرامش بخش بودن، راه خیلی خوبی برای بیان احساساتتونه.🖋 @Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش

• پیشنهادی به #type5 برای داشتن پاییز بهتر ژورنال درست کنید و کتاب خوانی را از یاد نبرید.🗞 (*ژورنال: دفتر خاطره عکس دار) @Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش

• پیشنهادی به #type6 برای داشتن پاییز بهتر هر شب با یکی از دوستاتون حرف بزنید و بهش گوش بدید.☎️ @Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش

• پیشنهادی به #type7 برای داشتن پاییز بهتر هر روز پونزده دقیقه در سکوت بگذرونید.💫 @Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش

• پیشنهادی به #type8 برای داشتن پاییز بهتر برای کسایی که دوسشون دارید نامه بنویسد. چون الان دیگه نامه نویسی رواج نداره خیلی ذوق زده می شن.📃 @Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش

• پیشنهادی به #type9 برای داشتن پاییز بهتر به پیاده روی تو محله تون برید و برگ جمع کنید.🍂 @Eema_Ennea | #ادمین_آذرخش

• #داستان عاقبت پارت چهل و پنجم: صبح، ساعت هفت چشمان شارلوت به ضرب از هم باز شد. وحشت‌زده ساعت را نگاه کرد. فقط دو ساعت وقت داشت تا خودش را به جلسه برساند. دیشب تا دیروقت داشتند آلبوم عکس‌های دنیل را ورق می‌زدند. بعد اما رفت و آلبون عروسی‌اش را آورد تا برای بار چندصدم ببینند! همین شد که دیر خوابیدند و حالا... دو تا یکی پله‌ها را پایین آمد. با دیدن لباس‌هایش به جالباسی، فورا سمت‌شان دوید. کت و شلوارش را به تن کرد و کیفش را برداشت. دو تا کروسان از داخل کابینت بالا برداشت و بیرون رفت. در خانه را آرام و بی‌صدا پشت سر خودش بست. سمت در آهنی خروجی دوید. قفل‌هایش را باز کرد و برگشت تا سوار ماشین شود. ماشین را که از حیاط خارج کرد، هنگامی که برگشت تا دوباره در آهنی را ببندد لیسا را دید که با سر و وضع خوابالو و آ‌شفته ایستاده بود و برایش دست تکان می‌داد. @Eema_Ennea | #ادمین_تأویل

• داستان عاقبت پارت چهل و ششم: با خنده برای او دستی تکان داد. بلافاصله بیرون رفت، در را بست و سوار ماشین شد. یک ساعت از ویلا تا ‌شهر طول می‌کشید؛ یک‌ساعتی هم این‌که از محله‌های شلوغ مرکز شهر بگذرد و به دفتر لوکس آقای دونالد برسد. با وجودی که به صورتش آب سرد زده بود، هنوز چشمانش می‌سوخت. کلافه بود و سعی می‌کرد اقلا رانندگی‌اش بد نباشد! ساعت هشت و نیم بالاخره در پارکینگ ساختمان دفتر آقای دونالد بود. با نفس عمیقی کروسان‌هایش را از داخل داشبور بیرون آورد و شروع به خوردن کرد. شرایطش اصلا برای رفتن به جلسه‌ای "در این حد مهم!" خوب نبود. لای دندان‌هایش دست کشید. یک‌بار دیگر پوست صورتش را هم کشید و بالاخره از ماشین پیاده شد. @Eema_Ennea | #ادمین_تأویل

- داستان عاقبت پارت چهل و هفتم: بالا رفت و وقتی خودش را معرفی کرد، با احترام زیادی راهنمایی‌اش کردند. لبخندزنان سری تکان داد و وارد اتاق شد. آقای دونالد روی مبل‌های راحتی چرم سفید، مقابل دیوار تمام شیشهٔ دایره‌ای شکل نشسته بود. شارلوت با متانت سلام کرد و او هم بلافاصله سرشرا برگرداند. داشت به سختی از جا بلند می‌شد که شارلوت از او خواست بنشیند و سرعت قدم‌هایش را بیش‌تر کرد. وقتی مقابلش نشست، توانست به خوبی موهای سفید و صورت شکستهٔ او را ببیند. اصلا به آن مرد سرزنده و جوگندمی‌ای که در جشن‌های پرورشگاه حاضر می‌شد و دور از چشم باقی خیّرین، با بچه‌ها بازی می‌کرد، شبیه نبود! این‌طور دیدن او، باعث شد ناگهان کاسهٔ چشمانش از اشک پر شود. حالا فهمقد چقدر دلتنگ او شده بوده، و احساسی که به او دارد، نزدیک‌ترین حس به احساس داشتنِ پدر است! @Eema_Ennea | #ادمین_تأویل

• داستان عاقبت پارت چهل و هشتم: وقتی دید آقای دونالد نگران به اشک‌هایش خیره شده، دستش را مقابل دهانش گذاشت و با گریه عذرخواهی کرد. فورا دستی روی گونه‌اش کشید تا اثری از اشک‌ها نماند. پایش را روی پی دیگرش چرخاند و دستانش را روی زانویش گذاشت. لبش را با زبان خیس کرد و لبخندی زد. کفس عمیقی کشید و تلاش کرد کلمات مناسبی برای بیان احساسش پیدا کند... - خیلی... خیلی از دیدنتون خوش‌حال شدم آقای دونالد! حالا که شما رو دیدم درک کردم این مدت چقدر دلتنگتون بودم... آقای دونالد خنده کوتاهی کرد. سرش را بالا آورد و پرسید:«آخرین بار چه زمانی دیدمت؟ روز رفتن‌تون از پرورشگاه؟» @Eema_Ennea | #ادمین_تأویل