#فصل_دوم_ارام_من
#پارت179
یکم فکر کردم و تو همون حالت گفتم؛
فکرشو بکن بچمون دنیا اومده
بعد تازه راه رفتن یاد گرفته
بعد ما بیایم اینجا
اونم با اون پاهای کوچولوش شروع
کنه به دویدن و بازی کردن
ما هم فقط نگاش کنیم و قربون صدقش بریم.
چیزی نگفت
نگاهش کردم دیدم چشماش بستس و داره لبخند می زنه
با اشتیاق بیشتری
ادامه دادم
بعد بیاد پیش تو گریه کنه و با همون لحن بچه گونش ازت
بخواد که باهاش توپ بازی کنی
تو هم بلند شی بری
منم بشینم نگاتون کنم و لذت ببرم...
وقتی سکوت کردم گفت :
خب؟ ادامش
حالا فکر کن بچه هامون بزرگ شدن
بچه هامون؟!
آره دیگه
هدایت شده از طراحان انقلابی صحابیون
💠 یادمان شهدای شاخص ایران
بروزرسانی ۱۴۰۳۰۳۱۴
این یادمان ترکیبی ۶۲ عددی از شهدای شاخص ایران از قبل از انقلاب اسلامی تاکنون است که از این محصول میتوانید جهت ایجاد جایگاه یادمان شهدا در محل کار خود استفاده نمایید.
✅ نصب این محصول با استفاده از نقشه و یک ابزار ➕ شکل اجرا میگردد.
✅ آموزش مراحل نصب و لینک کوتاه درباره محصول:
http://sahabiun.ir/?p=5055
موسسه طراحان انقلابی صحابیون شما را به دیدن سایر محصولات و خدمات این موسسه دعوت مینماید.
🆔 @sahabiun
🌐 www.sahabiun.ir
۰۹۱۲۳۸۴۶۴۶۷
22.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏮ذوق کردن #حاج_حسین_یکتا هنگام بازدید از مسجد و مجموعهی حضرت قائم(عج)
حاج حسین یکتا بعد از بازدید از مسجد، زائرسرای اربعینی و مجموعهی فرهنگی قائم(عج) از خیرین و مردم تقدیر و تشکر کردند و بر لزوم ادامهی ساخت و تکمیل شدن این مجموعه با حمایت های مردمی تاکید داشتند. این مجموعه ایام اربعین محل اسکان زائران و در ایام غیر اربعین محل تربیت نوجوانان و جوانان مناطق محروم میباشد.
در ساخت مسجد و زائرسرای اربعینی در مناطق محروم در حد توان شریک باشید: شماره کارت و شبا #رسمی و #قانونی به نام مسجد حضرت قائم(عج) 👇
●
6037991899988582●
040170000000206596699008اطلاعات بیشتر👈 @mehr_baraan
🦋🕯🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯🦋🕯
🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯
🦋🕯
🕯
#پارت_369
#رمان_حامی
احترام نظامی گذاشت و گفت :
چشم رئیس.
ریز خندیدم. یک تخته اش که هیچی، دو تخته اش کم بود.
وارد اتاق شدم و در را بستم.
مستقیم رفتم و روی تختم نشستم.
هنوز در همان حال و هوا بودم.
هنوز آن حس خوب درونم جریان داشت.
انگار به جای خون در رگ، آرامش و زلالی و صفا و پاکی در کل تنم می چرخید.
خودم را روی تخت رها کردم، دست هایم را باز کردم و به سقف خیره شدم.
اما ذهنم شروع کرد به چرخ زدن حول اتفاقات آن شب.
به جرئت می توانستم بگویم یکی از بهترین شب های عمرم بود.
نه کادوی اعیانی گرفتم، نه به معروف ترین و گران قیمت ترین مکان شهر رفتم.
ولی دلم عجیب آرام بود.
نفس عمیقی کشیدم.
بی هوا به یاد آخرین مکالمه ام با حامی افتادم.
- تا حالا مسجد نیومده بودی؟
- تقریبا نه.
- عجیبه! مگه پدر و مادرت تو خط این چیزا نبودن؟
- چرا بودن. واسه خودمم سواله که چرا من تو این مورد مثل اونا نشدم.
- وقتی که شهید شدن، براشون چی کار کردن؟
- هیچی.
- هیچیِ هیچی؟
- آره هیچی. ماموریتشون نصفه نیمه بود.
نمی تونستن اسم و رسمشون رو همه جا جار بزنن.
نامی ازشون برده نشد. فقط گفتن یه کشتی وسط دریا مورد اصابت قرار گرفته و همه ی سرنشین هاش به شهادت رسیدن.
- مراسم پراسم هم نگرفتن براشون؟
- نه دیگه. دارم می گم هیچی.
سراغ خودم اومدن واسه تقدیر و دلجویی و حمایت، ولی علنا کاری نکردن.
حق هم می دم بهشون، سیاست این حرف ها حالیش نمیشه.
گفتن بعد از اتمام این ماموریت همش رو جبران می کنن.
یا گفتن جایگاه پدر و مادر من اونقدری خوب هست که به ما زمینیا هیچ نیازی ندارن.ولی قول دادن که سنگ تموم بذارن.
آهی کشید و گفت :
خوش به سعادتشون.
و بحث همانما خاتمه یافت.
سرم را به طرفین بردم تا از فکر بیرون بیایم.
نفسی عمیق کشیدم و به قصد تعویض لباس هایم از جا برخاستم.
****
هدایت شده از عــــشق ممنـــوعه؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فوررری (فروش لوازم خانگی)📢
تو اوج گرونی این فروشگاه داره کلیه کارهاشو ( #به_قیمت_درب_کارخونه) میده😱😱
هرچی دلت بخواد داره اصل وارجینال 👉👌
#حراج_لوازم_برقی❌
#حراج_کتری_قوری❌
#حراج_تابه_قابلمه❌
تعداد بسیار محدود🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀
بزن رولینک👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2241266017C0136e7b22e
ارسال به سراسر کشور🇮🇷🛫✈️
عــــشق ممنـــوعه؛
#فوررری (فروش لوازم خانگی)📢 تو اوج گرونی این فروشگاه داره کلیه کارهاشو ( #به_قیمت_درب_کارخونه) م
🛑🛑🛑🛑🛑
آماده همکاری با تمام مغازه دارها و کانال دارها 🤝
https://eitaa.com/joinchat/2241266017C0136e7b22e
#فصل_دوم_ارام_من
#پارت180
تجربه ی اول اگه سخت نباشه من شیش تا می خوام
خم شد سمتم با
خنده نگام کرد و با بهت گفت شیش تا؟
اونوقت نمیگی بابای بدبختشون چه
جوری باید خرجشونو بده.
باباش که داره
خودمم کار میکنم
عجب حالا چند تا دختر چند تا پسر؟
۴ تا دختر دوتا پسر.
چرا اونوقت؟
چون پسرا زورشون زیاده دخترا رو اذیت میکنن
از اون لحاظ بله.
خب داشتم می گفتم ما باز با شیش تا بچه بیایم همینجا
بعد اونا بزرگ
شدن ما پیر شدیم.
اونا بیان اینجا بازی کنن و خوش بگذرونن
بازم ما نگاهشون کنیم و کیف کنیم.
خب دعا کن اون موقع تو رو هم بیارن اینجا
بیخود کردن نیارن
هنوز درسا رو نشناختن
از ته دل خندید و گفت: حالا از حس بیا بیرون
فعلا همون اولی هم تو راهه.
راس میگیا
جدی جدی داشتم حرص میخوردم
_شیش تا زیاده
دوتا بسه.
چرا؟ خوبه که
نمی خوام تو ذره ای درد بکشی یا اذیت شی
باور کن اگه راهی داشت واسه
زایمانتم کاری می کردم درد نکشی
مهربون کی بودی تو؟
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا
(مزمل/۸)
و اما تـَبتيـــل
چیزی شبیه به بُــریدن است
به سخت بُــریدن،
به انقطاع..
به رهـایی؛ به پــرواز خوش اومدین🙂👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/151716543C48167e281a