eitaa logo
✍️قلم زنی✒️
211 دنبال‌کننده
612 عکس
114 ویدیو
3 فایل
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم ذره ای بودم و مهـــر تو مـرا بالا برد اینجا محفلی است، برای قلم زنی در عرصه‌ی نگارش دل‌نوشته‌های تحلیلی، تاریخی و ناگفته‌هایی از جنس افکار زن نگار ارادتمند #فاطمه_شکیب‌رخ دکتری تاریخ @Shakibrokh
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز، ۱۶ آذر روز گرامی داشت دانشجو است. دانشجو را جوینده دانش نامیدند، زیراکه علم جویی، فهم و بصیرت می افزاید و بینش، جوامع انسانی را به رشد می رساند. روز دانشجو، فرصتی برای گرامیداشت نشیب و خیزهای سخت دانشجویی و ارجمندی تلاش و کوشش های بی وقفه در تحمل رنج های علم آموزی است. ۱۶ آذر را روز دانشجو نامیدند، تا جوینده علم، بخاطر بسپارد; علمی سبب فرهیختگی می شود؛ که صدای مبارزه با ظلم و ستم در آن رسا باشد. به یاد ۱۶ آذر ۱۳۳۲، روز تلخ و تاریک از تاریخ ایران، روزی که زخم عمیقی در دل جامعه علمی و انسانی ایران عزیز برجسته شد، روزی که خون پاک جوانان دانشگاهی بر دستان یک رژیم ستمگر فرو ریخت و امیدهای مقاوم کشور، فدای جهالت خشمگین مزدوران شدند. روز دانشجو بر جویندگان حق و حقیقت مبارک‌باد. ✍ŸŸفاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️قلم زنی✒️
امروز، ۱۶ آذر روز گرامی داشت دانشجو است. دانشجو را جوینده دانش نامیدند، زیراکه علم جویی، فهم و بصیرت
دانشجو که باشی و پای مکتب استاد بنشینی، دیگر سن و سال اهمیتی چندان نمی یابد! زیرا که دانش، روح آدمی را جوان می کند و گاهی احساس می کنی، قالب وجودت، همان دانشجوی سال اولی گشته که برای نخستین بار، پا را فراتر از محیط مدرسه نهاده است… برخی خاطرات دوران آموزشی مقطع دکترا، گهگاهی خنده، بر لبانم می نشاند، مثل آن هنگامی که همکلاسی ارجمند ما تا گله شتران درب دانشگاه را مشاهد کرد، قالب عنوان و مقام را تهی نمود و همسو با کودک درون، یک عکس یادگاری ناب با موجودات استثنایی خداوند گرفت… بگذریم که صاحب این قلم سهمش از ساختمان دانشگاه در دوران لیسانس‌ نیز فراتر از دکترا نبود و همسایگی با یک گاو داری، از جمله موضوعات همیشه مهم خانواده‌ی ما بود که تا حس دانشگاه رفتن به بنده غلبه می کرد، مادر جان از آنور خانه، صدا می زد که ای دختر، مگر کجا می روی؛ کنار یک گاو داری رفتن که اینهمه آراستن و پیراستن ندارد!🤭 من باب مزاح عرض شد، بلکه تلخ لبخندی، مهمان همراهان ارزشمند کانال شود! ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«دیگر دعوا ندارند» تنها خاطره من از سوریه، سفر سه هفته‌‌ای بود که بخاطر برودت هوا و کنسلی پرواز، توفیق نطلبیده شد! در آن سفر از بیکاری بسیار، روزها به شناخت چهره به چهره‌ی مردم روی آورده بودم و در تمام آداب و حالاتشان غرق می شدم! در مجموع، مردمی پر از تشویش و آزرده حال را دیدم که چندان با ایرانی جماعت هم سر سازش نداشتند! آن‌زمان از مشاهده‌ی بدخلقی و خوی تند سوری‌ها، سوال های بسیاری در ذهنم ایجاد شد که با بازگشتم به ایران آرام‌ارام پاسخ خویش را دریافتم… در سوریه گروه های مبارز و مخالف حکومت های وقت، سال هاست درگیرند و چون آن وحدت فکری و اعتقادی لازم، هیچ گاه شکل نگرفته و مبانی فکری واحد وجود ندارد، این مردم همیشه گرفتار نتایج درگیری‌های پرخسارت‌ طرف های دعوا هستند… در حال حاضر تروریست های تحریر الشام که ظاهراً قرار است، «مبارز مشروع» و یا «مخالف قانونی» نامیده شوند!! چون کار به پایان رسیده‌ و ریش هایشان را هم تغییر جذابی داده‌اند؛ همان مسوبقان به سابق جبهة النصره هستند که اینبار در لباس آراسته، می خواهند صاحب بخش هایی از سوریه شوند! البته چراکه نه؟! وقتی می شود طالبان را موجه کرد؛ چرا دواعش‌ِ تحریر الشام نشوند؟! منافقان و اربابانشان خوب بزک و دوزک کردن را آموخته‌اند! مابقی این خاک نگون بخت ‌هم، برای دیگر طرف های دعوا می ماند که در ظاهر به نتیجه رسیده‌اند؛ دیگر دعوا نداشته باشند!!! اما در پایان این تراژدی، برخی وااسلاما سر دادند که خون شهدای ما چه شد؟ ایران کجای ماجرا است و مشام هایشان بوی خیانت چشیده! غرض اینکه، عمود خیمه ایران بر دستان پر توان فرمانده و چشمان تیز بین او تکیه کرده؛ پس زبان به کام گیرید که حکمت آن کشتی سوراخ حضرت خصر، به زودی نوش‌جان خواهد شد! ان شاء‌الله تعالی ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
یا صاحب الزمان به شما پناهنده شدم
امروز یک اتفاق هولناک برای دخترم افتاد و الان در انتظار عمل او هستم دست به دامان تک تک شما عزیزان هستم تا برای نجات فرزندم دعا کنید
برای مادری که از شکستگی جان خویش نفس سخت می کشد دعا کنید
یا مَوْلاتى یا فاطِمَهُ اَغیثینی
خسته‌ام به قدر و‌ وسعت معنای تمام این واژه… چون کوهی شکسته‌ام که سنگینی کوهی دگر را بر کول خود احساس می‌کند… گاه صدای شکستن اعماقم را در این فشار تنگاتنگ می شنوم و گاه می ترسم‌ از غلیان آتش فشانی که بخار جوشش آب‌هایش، هوای داغ کنونم را مملو گردانیده… دگر باز، معرکه‌ی اعتراف و التماس را بر من گشوده‌ای تا با تمام شکستن‌هایم بخوانمت؟! به قداست‌ِ انتظارِ منتظرانِ موعدت سوگند که مکتب الحسین (ع)، ما را برای سوختن در راه تو سال‌‌های پیش؛ آماده ساخته‌است.. رحمی کن که از صدای اندوه این روزهایم، حتی کهکشان‌های آسمان، رخت ماتم به خود گرفته‌اند… بی آنکه بخواهم، تمام آنچه در من است تو را می خواند؛ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ‌ (شعرا:۸۰) و هرگاه بيمار شوم پس او مرا شفا مى‌دهد… ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii