eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا بزن دست قشنگه رو 😂 علی استقلالی و زیر بار هم نمیره 😂😜 تازه تفنگ هاشون هم واقعی 😂😂
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
استوری سام نوری↫😜💜 گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️ 🚫 🙏 🗣 ↬『 @Gand001400 』 ꠹💛🌼
هدایت شده از گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️
استوری بیاینا محمودی↫😜♥️ گاندو↯ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ✊️ 🚫 🙏 🗣 ↬『 @Gand001400 』 ꠹💛🌼
دوستان عزیز یه چیزی بگم اصلا ربطی به این نداره گوشیاتونو نذارید تا ۱۰۰ پر شه چون برای باطری گوشی ضرر داره تا ۹۵ اینا دیگه گوشیتون رو از شارژ بکشید
آره دوتاشون یکی هستن ولی منظور ایشون این بود که شخصیت رسول رو دوست داره نه مجید نوروزی
در نهایت ۳ هیچ🎉
اون بنده خدا که روحشم خبر نداره خودشون میسازن خودشونم ذوق میکنن 😂😂
『حـَلـٓیڣؖ❥』
😂😐😐داوود شد 😂 چرا واقعا؟😂
زیاد نشیم!!!!!🤔چیزی نمونده تا ۷۰۰تایی شدنمونا 🙃 ..
متن پیام:استوری سام نوری عجب سمی بود همه خلافکار ها جمعشون جمعه مینا نیکپور و سادیا و خودش 🤣🤣🤣 اگه جای شبنم قلی خانی شارلوت بود چی میشدددد🤣🤣🤣 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 😂😂😂😂واقعا چی میشد😂😂
هدایت شده از 『تهی』
در جهنم یک جایی وجود داره که عذابش معادل عذاب۶.۲کا ممبر کانال تهی هست و اونجا جای مدیرای تهی هست :)))) ℯ𝓶𝒻𝓽𝓎⫸تهے
27.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گذشت‌اون‌دورانی‌که...(: ▪️به جمع ما بپیوندید😉👇 •●⊰@jamme_ma⊱●•
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_صد_و_شصت_و_هفت #رها دریا با یه پلاستیک پر آبمیوه و کمپوت برگ
به نام خدا🥀🖤 * بیا داخل!😐 & اینجا؟؟ خوب همینجا خوبه دیگه.. * همین که گفتم بیا تو.. & اتاق کیه.. * اتاق من.. & تو مگه اینجا اتاق داری😐 * اتاق کیه.. اتاق رهاس دیگه😂 .. بشین😐 & بفرمایید.. * خب.. & خب؟؟؟😐 منو کشوندی اینجا خب؟؟؟ جون دریا کار دارم .. بزار برم.. * داوود .. اون روز که اومدی دم خونه.. & کی؟؟ * خودتو نزن به اون راه😐 اون روز که اومدی دم خونه.. بعد اون اتفاقا افتاد... & خب.. * چی کار داشتی😐 & بازجوییه؟؟😒😂 * ببین داوود .. من نمیزارم قصر در بریا.. زود بگو حرفتو.. & چه اتاق قشنگی😍 * داوودددد😑 & خب دیگه من برم😁 * داوود😭 & جانم؟؟ * داوود با زبون خوش بگو چی کار داشتی.. حواسم بهت هستا.. تو اون داوود قبلی نیستی.. بگو چی شده.. & میخوای بدونی😅 * آره .. جون دریا.. دارم از فضولی میمیرم😂 & بیا خونه.. * چی😶😶😶 & پاشو بیا خونه .. منم بهت میگم.. در رو باز کرد بره بیرون لباسش رو کشیدم .. & چه میکنی تو 🙁 * داوود یعنی الان تو این وضعیت رها رو تنها بزارم .. بیام خونه.. & انتخاب با تو.. من رفتم😂 * خیلی خب.. تو برو .. منم میام😐 & قربون آدم چیز فهم🤣 * 😒😒😒باش... به هم میرسیم‌‌.. & خدانگهدار... ٪ به سلامت.. ٪ 😀 امروز ناهار مهمون من * ولخرج شدی😂 بابا این پولاتو پس انداز کن .. چهار روز دیگه باز خواستیم سوار تاکسی شیم پول از من نگیری😅🤣 ٪ این حرفتو میزارم به حساب دیوونگیت😐 * ام.. رها... یه چیزی.. ٪ بگو.. * میشه .. شب مهمون .. تو باشم؟؟ ٪ 🤔چطور.. * اخه من بیرون یه کاری دارم🤭 ٪ اها... پس واسه همین ۳ ساعت آقا داوود رو کشوندی اتاق😐 من که خودم بت گفتم برو😅 * زود برمیگردما😌 ٪ ☹️ چرا نمیزاری دو دقیقه از شرت راحت باشم😂😘 * قربونت... زود برمیگردم.. ٪ خداحافظ عزیزم.. تاکسی گرفتم... گیر کردم تو ترافیک🤧 تا رسیدم خونه دیر شد.. سوار اسانسور شدم.. کفشاش دم در بود🙄 یه جفت کفش زنونه هم بود😲 کلید انداختم.. در رو باز کردم.. دیدم لپ تاپ به دست نشسته تو هال.. & 🤣سلااام... فک نمیکردم به این زودیا بیای😂 جل الخالق😂 آخه فوضولی تا کجا🤪 * 😐 تنهایی؟؟ & سورپرایز🤩... مامان 😉😅 * مامان؟؟ & اشپزخونه🤤 رفتم اشپزخونه.. مامان داشت سیب زمینی سرخ میکرد😳 * سلام مامان جان..‌ کی اومدی.. ♧ علیک سلام.. از دیشب... معلوم هست کجایی؟؟ * من پیش هم کلاسیم بود.. یه سیب زمینی برداشتم‌... محکم با قاشق زد رو دستم😓 ♧ از سنت خجالت بکش🙂 * وا ماما😕 & مامان.. ♧ جانم؟؟؟ اومد آشپزخونه.. &سیب زمینیام سرخ شد؟؟ ♧ یه پیاله بردار بیار برات بریزم😊 * ماااامااان😬 .. ♧ چیه دختر🤗 *چطور آقا داوود سیب زمینی بخواد کاسه کاسه بهش میدی😐 بعد من یدونه هم حق ندارم😕 تازه اون که از من بزرگتره😑 & برو کنار.. آنقدر حسودی نکن.. * عه؟؟ ♧ بله... بچم روز و شب شرکته.. & جمله رو داشتی دریا خانم😂؟! اخ مامان.. کاش همه مث تو بودن.. آنقدر خوب😉 * جمله رو که نه... ولی برا تو خوب دارم🤗🙄😬 & 😅 دست بردار .. کار دارم... باید برم.. رفت نشست... رفتم دنبالش.. خیره شدم بهش.. & دریا خانم اینا خیلی ضرر داره... چربی.. فشار خون.. از همه مهم تر اضافه وزن .. هان!!؟😂 * اره😏 اینا فقط واسه تو خوبه‌‌.. بخور که کسی تو خیابون دیدت با دبیرستانیا اشتباه نگیردت😂 نوش جان😌🤞 & مامان😒.. من دارم میرم.. ♧ کجا مادر... وایسا .. زود ناهار رو میکشم.. * مامان این دیگه واسه ناهار جا نداره... & دقیقا... برا همین میرم.. * عه .. کجا کجا؟؟؟ & برم دیگه😂 * اون قضیه پس چی؟؟ & مامان .. ناهار آماده شد؟؟ * داوودددد... جون مامان بگو.. ♧ پاشید بیایید پا سفره.. & وای .‌ مامان تو محشری... بدو دریا🤩 * داوود... قرار شد بگی... چی شده... & الان که گشنمه.. بعدا... ♧ ببینم رها میشناسه،؟؟ * چی‌. کی رو.. ابرو هاشو داد بالا☹️ & مامان .. مامان.. ♧ چیه؟؟ * یکی به منم بگه چه خبره.. ♧ مگه تو به دریا نگفتی؟؟😮 & مامان .. مامان.. ن.. ن... الان نه.. ♧ چرا پسرم... خواهرته.. & مامان این الان بفهمه..‌ ♧ بفهمه چی... تابهم گفت جا خوردم😳 اصلا فکرشم نمیکردم.. * داووددددد😳😐 تو مسئله به این مهمی رو به من نگفتی؟؟ & آها کار خودتو کردی مامان😕🙁 ♧ بالاخره که باید میدونست😊 * 😂 جدی؟؟؟ از کی؟؟ پس چرا من نفهمیدم😂 لپاش سرخ شد... تا آخر ناهار دیگه حرفی نزد.. میدونستم داوود خیلی خجالتیه... اما باورش برام سخت بود.. همون اول که دیدم مامان اومده باید خودم قضیه رو میخوندم😕 از خجالت پاشد رفت😅😁 با این همه مشغله کاری... فکرشم نمیکردم که تو نخ این چیزا باشه..