🪴🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴
🪴
رمان #ملکهحاجی📿
به نویسندگی #ماندانا💄
#پارت643
نمیخواستم شبیه یه دختر پول پرست باشم اما عامر اونقدری داشت که نیازی به جهیزیه آوردن من، توی خونش باشه!
فقط فکرم سمت این میرفت که میخواست با اینکار بابا رو تحت فشار بذاره.
این مرد، مرد سیاست و زرنگی بود.
الکی که بهش نمیگفتم حاجعامر!
با حرص و خشم پای ظرف ها نشستم و شروع به شستن کردم.
ظرف شستن یکی از بهترین روش های آرامش مغز خسته بود. اونم یکی مثل منی که داشتم میترکیدم!
انقدر با آب بازی کردم و ظرف شستم که غذا خوردنشون تموم شد و مامان ظرفاشون رو آورد.
سفره جمع شده بود و دلم قار و قور میرفت.
گشنم بود اما نمیتونستم جلوی عامر ادای گشنه ها رو در بیارم، مثلا تیریپ قهرو ها رو گرفته بودم!
ظرفای جدید رو شستم و پیشبندم رو در آوردم.
مامان داشت سفره رو پاک میکرد.
#کپیممنوعحرام📵
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸 @HAjee79 🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🪴
🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴🪴