🪴🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴
🪴
رمان #ملکهحاجی📿
به نویسندگی #ماندانا💄
#پارت652
افکار مالیخویایی همینجور سمتم حمله ور میشد و منم درحال فروپاشی روانی بودم که با صدای دوباره ریحانه به خودم اومدم.
عصبانی گفت:
_کجایی؟ حلما؟؟ خوبی؟
به سختی جلوی خودمو گرفتم تا دلتنگیم رو بروز ندم و سرد گفتم:
_ احوال عروس عمو؟
سکوت ریحانه، بدتر مغزمو درگیر کرد.
ایکاش جواب تیکهای که بهش انداختم با بدترین فحشاش میداد، ولی اینجوری ساکت نمیشد.
ناباور و با تتهپنه گفت:
_ح..حلما.. بب..ببخش..ببخشید! من...م..من نمیدونستم خبر دار شدی
مثل باروت منفجر شدم و ریحانه رو به رگبار بستم و گفتم:
_مگه شوهرم روم هوو آورده که نمیدونستی خبردار شدم؟
دوستم با نامزد سابقم عروسی کرده. اونم وقتی من گم و گور و فراری و تو بدترین جاها میخوابیدم.
اونم وقتی که من بدبختی داشتم میکشیدم
#کپیممنوعحرام📵
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸 @HAjee79 🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🪴
🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴🪴