🪴🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴
🪴
رمان #ملکهحاجی📿
به نویسندگی #ماندانا💄
#پارت656
خندهی آرومش رو شنیدم و نفس سختی کشیدم و گفتم:
_بهم نخند! آره راست میگی نمیتونم استرسمو کنترل کنم.
اگه میتونستم اون روز توی مطب دکتر زنان، باید جلوی مادرت وایمیستادم و از حقم دفاع میکردم.
یا روز دیگه جلوی تو و مامانم مقاومت میکردم.
حتی با ازدواجم با سهراب هم نتونستم مخالفت کنم، میدونی چرا؟ چون استرس میگیرم.
بدنم میلرزه، از دعوا و درگیری بدم میاد و ناخودآگاه سردرد بدی میگیرم
سکوت کرد. داشتم بهش اعتراف میکردم و این سکوت کردنش داشت آزارم میداد. تلخندی زدم و گفتم:
_من.. من حتی الانم استرس دارم.
استرس دارم که فردا همین حرفای منو تو صورتم نکوبی
درد خیلی بدی رو دارم تحمل میکنم.
تو فهمیدی، تو درد منو درک کردی
ناگهان گفت:
_ببخشید عزیزم!
_چرا میگی ببخشید؟ تو راست گفتی! من مشکل دارم
_ببخشید که اذیتت کردم. نباید به روت میاوردم
_اتفاقا کار درست رو کردی.
من باید خودمو سالم کنم، نباید با روح مریضم وارد زندگیت بشم
#کپیممنوعحرام📵
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸 @HAjee79 🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🪴
🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴🪴