🪴🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴
🪴
رمان #ملکهحاجی📿
به نویسندگی #ماندانا💄
#پارت661
صدای عامر از اونطرف گوشی شبیه زمزمه تو گوشم رفت که می گفت:
_کجا موندی؟ منتظرتم
با صدای ریزی گفتم:
_مامانم دم در کشیک انگار میده. نمیتونم بیام
_یه لحظه صبر کن...
همون لحظه دو تا تقه به در خورد. چشمام گرد شدن.
مامان بلند شد و غرغرکنان گفت:
_این وقت شب کدوم مزاحمیه؟
در خونه رو باز کرد، عامر پشت در بود. پوفی کشیدم و پشت سر مامان رفتم. عامر نگاهم میکرد.
مامان متعجب گفت:
_حلما گفت بیاین؟
عامر نگاهی به گوشی تو دستم کرد و گفت:
_نه والا! حلما کاری نداشت خودم مزاحمتون شدم مادرجان!
_تو رو خدا بهم مادرجان و مادرجون نگید که بدم میاد!
#کپیممنوعحرام📵
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸 @HAjee79 🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🪴
🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴🪴